۲۳ تير ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۴
کد خبر: ۴۳۷۶۹۶
جريان شناسي سلفي‌ گری معاصر (۳)

اخوان المسلمین در گذر تاریخ؛ جنبشی اسلامی که به جماعتی سلفی تبدیل شد

اخوان المسلمین به عنوان بزرگترین گروه سیاسی جهان اسلام با هدف تشکیل حکومتی اسلامی تاسیس شد اما در گذر تاریخ ماهیت سلفی به خود گرفت.
اخوان المسلمین اخوان المسلمین

 

خبرگزاری رسا - گروه بین الملل: در دو مطلبی که پیش از این با موضوع جریان‌شناسی سلفی‌گری معاصر منتشر شد با چگونگی شکل‌گیری مکتب سلفیه با ظهور ابن‌تیمیه، مخالفت علما و شخصیت‌های دینی با اندیشه‌های ابن‌تیمیه و فراموش شدن این مکتب و نیز ترویج دوباره آن در قران دوازدهم از سوی سه تن به نام‌های محمدبن‌عبدالوهاب، ابن‌الامیر صنعانی و شاه‌ ولی‌الله دهلوی در میان مسلمانان، فرقه‌های مختلف وهابیت و ... آشنا شدیم. در این بخش به بررسی جمعیت اخوان المسلمین به عنوان مهمترین جریان سلفی مطرح در شمال آفریقا و کشورهای عربی و نیز شاخه‌های مختلف آن خواهیم پرداخت.

 

ظهور سلفیه در شمال آفریقا

سلفیه در شمال آفریقا با ظهور فردی به نام سید محمد رشید رضا تشکیل شد و به وسیله اخوان المسلمین گسترش یافت. حرکت اخوان المسلمین به دنبال جریان بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام با طلایه‌داری سید جمال الدین اسد آبادی و شاگردانش محمد عبده و رشید رضا شکل گرفت و به دلیل رویکرد سلفی رشید رضا به عنوان گروهی سلفی شناخته شد. اخوان المسلمین بزرگترین گروه اسلام سیاسی در جهان اسلام است که توانسته نزدیک به نود سال در گستره کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی به فعالیت خود ادامه داده و تاثیرات شگرفی بر حیات سیاسی مسلمانان داشته باشد. این گروه با هدف احیای اسلام و تشکیل جامعه‌ای اسلامی با محوریت حکومتی اسلامی آغاز به‌کار کرد.

اخوان با اثرپذیری حسن البنا از رشید رضا رویکردی اصلاحی پیدا کرد که مبنای آن بازگشت به اسلام بر اساس قرآن و سنت و فهم سلف است. اخوان المسلمین تحت تاثیر رشید رضا به مقابله با احترام به قبور اولیا الله پرداخت و همین باعث شد اخوان به عنوان گروهی سلفی به شمار آیند؛ اما رویگردانی حسن البنا از برخی مبانی و عقاید مشهور سلفیت وهابی، این گروه را از گروه‌های دیگر متمایز کرد.

با ظهور سید قطب در شمال آفریقا و در میان اخوان المسلمین، جریان تازه‌ای در سلفیه ظهور کرد که به سلفیه جهادی مشهور شد. سید قطب در زندان کتاب معالم فی الطریق را نوشت و حاکمان کشورهای اسلامی را حاکمان جاهل نامید که باید علیه آنان جهاد کرد. برداشت اشتباه برخی از جوانان مصر از کتاب سید قطب باعث شد تا جهاد به عنوان مهمترین راه برون رفت جهان اسلام از وضعیت موجود به شمار آید و تعدادی از جوانان تند اخوانی که مدارا و خویشتن داری رهبران اخوان را نمی‌پسندیدند گروه‌های تکفیری زیادی ایجاد کردند که بعدها به سلفیه جهادی معروف شدند. از دل سلفیه جهادی یا به بیان صحیح تکفیری، گروه القاعده، داعش و بوکوحرام و... به وجود آمد که ضربه مهلکی به پیکر اسلام وارد کردند.

 

پیش زمینه‌های پیدایش تفکر سلفی‌گری در شمال آفریقا

در اواخر قرن نوزده میلادی ضعف سیاسی، اقتصادی و علمی مسلمانان و گسترش اقتصادی اروچا برخی از اندیشمندان مسلمان را به چاره اندیشی برای خروج مسلمانان از این وضعیت واداشت تا آنجا که برخی چاره را در پیروی کامل از غرب دانستند در حالیکه برخی دیگر به نظریه اشتراکی شرقی دل بستند. در این میان اما سید جمال الدین اسدآبادی نهضت بیداری اسلامی را در جهان آغاز کرد. او که در حوزه‌های علمیه نجف با فلسفه و حکمت اسلامی آشنا شده بود، ضمن مخفی نگه داشتن ملیت و مذهب خود شاگردانی تربیت کرد که هرکدام موجی از بیداری را در جهان اسلام ایجاد کردند.

برجسته‌ترین شاگرد و همراه سید جمال محمد عبده بود که رویکرد اصلاح اجتماعی و فرهنگی داشت. عبده در پانزده سالگی به شدت به شناخت حقیقت اسلام علاقه‌مند شد از این‌روی به دنبال آموختن دین برای تربیت مردم به الازهر رفت. در الازهر شیفته فلسفه شد؛ اما آنرا نزد سید جمال‌الدین آموخت. سید در ضمن آموزش فلسفه، اندیشه‌های سیاسی خود را نیز به شاگردانش منتقل می‌کرد. توجه به علوم جدید، اصلاح نظام آموزشی الازهر، تلاش برای برقراری پیوند میان علم و دین، آزادی دادن به مطبوعات، تأکید بر نظام پارلمانی و شورایی از تلاش‌های عبده برای ایجاد اصلاحات فرهنگی و سیاسی در مصر است. عبده به دنبال تلاش‌های فرهگی خود شاگردانی تربیت کرد که با وجود اثرپذیری از گرایش‌های او، دیدگاه متفاوتی با عبده داشتند. از جمله این شاگردان رشید رضا بود.

 

تفکر سفلی رشید رضا

رشید رضا در سوریه به دنیا آمد و در زادگاهش علوم دینی را فراگرفت. در سی‌و‌دو سالگی اجازه تدریس علوم دینی، عقلی و عربی را به دست آورد و همزمان در درس حدیث شرکت کرد؛ در همین درس بود که با کتاب‌های ابن‌تیمیه و ابن‌قیم آشنا شد و تفکرات سلفی را پذیرفت. رشید رضا در مصر با همراهی محمد عبده مجله المنار را منتشر کرد. او به دنبال اصلاح دینی و اجتماعی بود اما روش جدیدی را برای اصلاح جامعه در پیش گرفت که هم اسلام‌گرایی همراه با فعالیت سیاسی سید جمال و هم نوگرایی و اصلاح طلبی از راه تعلیم و تربیت عبده را در بر داشت اما به دلیل گرایش به وهابیت از هر دو استاد خود فاصله گرفت. سلفیت رشید رضا با گرایش وهابی در ابتدا با مخالفت‌های او با سنت‌های مردم عوام در ساختن بنا بر قبور، روشن کردن شمع بر سر قبور و قطع درختی که مردم به آن تبرک می‌جستند بروز یافت که با مطالعه آثار ابن‌ تیمیه و ابن قیم شروع و با مطالعه آثار محمد عبده کامل شد.

 

حسن البنا و تاثیر از تکفر سلفی رشید رضا

از جمله کسانی که اندیشه‌های اصلاحی و سلفی رشید رضا را دنبال می‌کرد، حسن البنا بنیانگذار جمعیت اخوان المسلمین مصر بود. حسن البنا به طور کامل از اندیشه‌های رشید رضا پیروی نکرد بلکه با ابداع شیوه عملی جدیدی برای اصلاح اجتماعی و بدون ورود به پیچدگی‌های کلامی و مذهبی جمعیتی را تشکیل داد که اثرگذارترین جمعیت اسلام سیاسی در قرن اخیر شد.

در سال 1928 شش نفر از جوانانی که تحت تاثیر سخنان البنا بودند از او خواستند که رهبری آنان را بپذیرد تا هرچه در توان دارند در راه اعتلای اسلام سلفی به کار برند. این گروه به پیشنهاد البنا خود را برادران مسلمان یا همان اخوان المسلمین نامید. این گروه به سرعت رشد کرد و شعبه‌هایی در شهرهای گوناگون تاسیس کرد. در سال 1930 حسن البنا برای دریافت مجوز فعالیت رسمی اساسنامه‌ای برای جماعت نوشت و از وزارت کشور مصر مجوز دریافت کرد.

البنا جماعت اخوان را گروهی سلفی نامید و در آموزه‌های خود به مخالفت با بنای بر قبور و تبرک و توجه به آنها پرداخت. او کارهایی را که بر اثر توجه به اموات به وجود آمده را از گناهان کبیره شمرد. نفی هرگونه سود و زیان از سوی اولیا، مخالفت شدید با استغاثه به آنها، مخالفت با انحصار مذهب‌های فقهی، بازگشت به قران و سنت در فقه و کلام از جلوه‌های دیگر سلفی‌گری حسن البناست. تفاوت او با وهابیت در این بود که البنا این افعال را بدعت می‌نامید اما وهابیت این اعمال را شرک می‌دانستند. سرانجام با قدرت گرفتن اخوان المسلمین و تشکیل هسته نظامی از این جمعیت و انجام چند ترور، حسن البنا در 1949 از سوی حکومت ترور شد.

 

اخوان المسلمین و جمال عبدالناصر

با کودتای برخی افسران ارتش و حمایت اخوان المسلمین انقلابی در مصر به وقوع پیوست و حکومت این کشور از پادشاهی به جمهوریت تغیر کرد. همکاری میان اخوان و رهبران انقلاب برای این بود که حکومت جدید خواسته‌های اخوان را در نظر بگیرد و احکام اسلامی اجرا شود. با گذشت زمان و بی اعتنایی رهبران انقلاب به ویژه جمال عبدالناصر به خواسته‌های اخوان، کناره گیری از انقلاب و مخالفت اخوان المسلمین با ناصر آغاز شد. اختلاف میان اخوان و عبدالناصر به بروز درگیری و نابودی جماعت و دستگیری برخی از سران جماعت انجامید. اوج این اختلاف‌ها در سال 1954م خود را نشان داد، وقتی عبدالناصر هنگام سخنرانی در میدان منشیه مورد سوء قصد قرار گرفت. هرچند اخوان این اقدام را محکوم و از آن تبری جست اما جمال عبدالناصر انگشت اتهام را به سمت اخوان نشانه رفت و سرکوب گسترده آنها را آغاز کرد. از آن پس سال‌های رنج و عذاب اخوان در مصر آغاز شد اما اخوان فعالیت خود در سایر کشورهای اسلامی مانند سوریه و عربستان را ادامه داد. برخی از اعضای اخوان که پس از تحمل مدتی زندان آزاد شده بودند تصمیم گرفتند جماعت را بازسازی کنند به همین دلیل تلاش کردند تا با رهبری فکری سید قطب جماعتی سرّی را تشکیل دهند که بعدها به سازمان 1965 معروف شد، زیرا در این سال سید قطب از زندان آزاد و رهبری این گروه را بر عهده گرفت اما به وسیله حکومت به اتهام تشکیل گروه سری و تلاش برای سرنگونی حکومت بازداشت و به اعدام محکوم شد.
با دستگیری سید قطب اعتراض شدید اخوانی‌های سایر کشورها را به همراه داشت اما جمال عبدالناصر بدون توجه به این تلاش‌ها حکم اعدام را اجرا کرد اما این کار او سید قطب را به عنوان یک قهرمان دینی به مردم دنیا معرفی کرد. در نتیجه کتاب‌های سید در نسخه‌های زیاد چاپ و منتشر شد و به این ترتیب تفکر سلفیه جهادی در جهان اسلام گسترش یافت.

 

 

اخوان در زمان حکومت مبارک و پس از آن

با روی کار آمدن مبارک سرکوب جماعت‌های جهادی و مسلح بار دیگر ادامه یافت اما سیاست مبارک تفاوت گذاشتن میان اسلام گرایان معتدل با سلفیه جهادی بود. مبارک در ضمن مبارزه با جماعت‌های جهادی دو مرحله به اخوان آزادی عمل داد تا به صورت غیر رسمی به فعالیت بپردازند. آزادی عملی که مبارک به اخوان داد بیشتر در مسیر منافع مبارک بود. هرچند اخوان از این موقعیت استفاده کرد و موفقیت‌هایی به دست آورد. با وجود تمامی فشارهای حکومت، اخوان تلاش کرد با تغییر دیدگاه‌ها از فشارهای اجتماعی بر خود بکاهد و پایگاه اجتماعی خود را حفظ کند. به همین دلیل در سال 2007 تصمیم گرفت حزب سیاسی تاسیس کند. اینکار با مخالفت برخی از اخوانی‌ها روبه‌رو شد. به دنبال آن دو خط فکری که بیش از بیست سال در داخل اخوان وجود داشت به اوج اختلاف خود رسید. با آغاز بیداری اسلامی و انقلاب مردم مصر، اخوان المسلمین همان‌طور که پیش از این اعلام کرده بود که با انقلاب مخالف است از همراهی با انقلاب خودداری کرد؛ اما با اوج گرفتن مبارزات و حضور جوانان در خیابان‌ها به حمایت از انقلاب پرداخت. در نتیجه این انقلاب، مبارک در فوریه 2011م از ریاست جمهوری کناره‌گیری کرد و پس از آن در انتخابات فردی از تبار اخوان به ریاست جمهوری مصر رسید. محمد مرسی که در ابتدا آرزوی چندین و چند ساله اخوانی ها را محقق شده می‌دید سیاست‌هایی را دنبال کرد که موجب شد فرجام خوبی برای او و حزب متبوعش به همراه نداشته باشد. اتفاقاتی که پس از تصدی حکومت در مصر برای اخوان به وجود آمد نیازمند مبحثی جدا و مفصل است. علل عدم موفقیت این جریان اسلامگرا می‌تواند به عنوان تجربه ای برای سایرین به حساب آید./981/ب501/ک

 

 

منابع بیشتر جهت مطالعه: 

  1. جریان شناسی فکری و فرهنگی سلفی‌گری معاصر در ایران معاصر، مهدی فرمانیان
  2. محمد صفر جبرائیلی، سیری در تفکر کلامی معاصر
  3. حسن البنا، مذاکرات الدعوة و الداعیة
  4. حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب
ارسال نظرات