۱۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۰:۱۸
کد خبر: ۵۹۹۹۲۲
در نشست سبک زندگی در تفسیر اجتماعی مطرح شد؛

گزارش| چگونگی تبدیل سبک زندگی به "عادت‌واره"

گزارش| چگونگی تبدیل سبک زندگی به
«حیات طیبه»، سبک زندگیِ گروه ویژه‌ای از مسلمانان است که قرآن کریم به آن پرداخته است.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نشست علمی سبک زندگی در تفسیر اجتماعی(اصول استخراج نظریات سبک زندگی از تفسیر اجتماعی) با همکاری دفتر تبلیغات اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مؤسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه در تالار شیخ طبرسی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن برگزار شد.

در این نشست حجج اسلام محمد قطبی رییس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان و عیسی عیسی زاده مدیر پروژه‌های سبک زندگی در آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت(ع) و مدیر گروه فرهنگ‌نامه‌های پژوهش‌های فرهنگ و معارف قرآن به عنوان ارائه دهنده بحث و سیدعلی سادات فخر به عنوان دبیر علمی حضور داشتند.

پیش‌تر، بخش نخست این گزارش در سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا با عنوان «گزارشی از "نشست سبک زندگی در تفسیر اجتماعی"» منتشر شده است، نوشتار پیش‌رو نیز متن بخش پایانی گزارش "سبک زندگی در تفسیر اجتماعی" است.

ادامه وظایف برای تجلی «ما امرالله به»؛

ضرورت دستیابی به مناهج و آگاهی نسبت به آنها

بر اساس این گزارش، پس از بخش نخست ارائه مبانی و مباحث توسط کارشناسان، حجت الاسلام والسلمین قطبی در بخش دوم این نشست، به ارائه مطالب خود پرداخت و اظهار داشت: کار دومی که برای تجلی و عینیت یافتن «ما امرالله به» در جامعه باید انجام شود، به دست آوردن مناهج و آگاهی نسبت به آنها است، یعنی امروزه چه مناهجی سبک زندگی را می‌سازد که برای آن علاوه بر منابع و متون دینی، از عقل و تجربه کمک گرفته می‌شود.

بنابراین دو لازمه اینجا وجود دارد، اگر رویکرد دوم را مبنا قرار دادیم، به عنوان لازمه نخست قواعد امتثال را باید وضع کنیم و به عنوان لازمه دوم، مناهج امتثال یا اقامه دین که مناهج سبک زندگی است را باید دسته بندی کرد تا به مدلی مشخص برسیم.

ابتدا چند نمونه از مناهج و بعد چند نمونه از قواعد امتثال را مثال می‌زنم، مناهج را دسته‌بندی و حدود 13 منهج را احصاء کرده‌ام، البته به این معنا نیست که این 13 منهج وجه تام است، خیر بعضی از اینها ممکن است متداخل باشد یا در هم آمیخته شود و بعضی از آنها نیز ممکن است به دو یا چند منهج شکسته و تعداد دیگری هم احصا شود.

دسته بندی مناهج

1ـ قانون

مناهج همان اشکال بیرونی است که سبک زندگی را تضمین کرده و می‌سازد، به تعبیر دیگر می‌توان گفت که مناهج سبک‌آور و هنجارساز هستند؛[هنجار واژه‌ای است که جامعه‌شناسان استفاده می‌کنند و برای مفهوم مورد نظر ما نارسا است و شاید استفاده از واژه رفتار در این جا بهتر بتواند مقصود ما را برساند] یکی از این مناهج قانون است که امروزه در دنیا، تقریبا مهمترین منهج سبک آور و سبک آفرین است، [در دنیا بحث‌های متعددی در حوزه اندیشه سیاسی داریم و نهایتا به این نتیجه رسیده‌اند که] قانون را وفاق اصلی قرار دهیم و پایه و قدرت را به قانون دهیم.

مثلا فرض کنید، وقتی ما در احکام شرعی داریم که اشراف به خانه همسایه محدوده شرعی است و به خاطر حریم خصوصی بودن حوزه زندگی اشخاص، نباید شکل گیرد، این حکم به قانون تبدیل می‌شود که ارتفاع پنجره از کف اتاق باید 170 سانتیمتر باشد، یعنی این فقه در قانون ترجمه شد، به تعبیر دیگر قانون منهجی برای امتثال به این حکم خدا شد.

در مثال دیگر، وقتی گفته می‌شود، متداخل شدن دو جنس زن و مرد در بسیاری از جاها مانند محیط‌های ورزشی و تفریحی دارای آسیب است، این یک حکم است که در اجتهاد نوع اول توسط مراجع به دست آمده و ما آن را در امتثال با منهج قانون تبدیل به قانون می‌کنیم که استخر شنا باید دوگانه یا سانس بندی باشد، همچنین است بحث‌های ممنوعیت  فروش مشروب در قانون یا رعایت حریم‌ها در متن قانون که این مثال‌ها فراوان است، امروز وقتی قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی جست‌ وجو می‌کنیم، به صورت فراوان، احکام «ما امرالله به» به یک مدل امتثال قانونی ترجمه شده است.

2ـ خدمت

امروزه خدمت، به عنوان روش تحقق سبک معروف است، ما در آموزه‌های دینی فراوان داریم که در کارهای خود مشورت کن،[این یک «ما امرالله به» است که به عنوان توصیه الهی وجود دارد] می‌توان این مشورت را به عنوان صرف یک معرفت به مردم داده شود که به آن عمل کنند، اما یک منهجی برای ترجمه آن به روشی در سبک زندگی، ترجمه به الگوی [مثلا] کلینیک دفتر مشاوره یا تربیت مشاور است، یعنی کسانی تربیت می‌شوند که صرفا مشاور باشند،[حال در زمینه‌های روانشناختی، تربیتی، حوزه صنعتی، سازمانی و مانند آن] فردی تبدیل به مشاور شده و یک نقطه مکانی ارتباطی با مردم پیدا می‌کند تا در قالب یک خدمت تعریف ‌شود، یعنی امتثال حکم خدا به خدمت ترجمه شود.

3ـ امتثال احکام الهی در زندگی

منهج سوم، محصولی است که فراوان در زندگی خود داریم، البته شاید دقت نشده باشد، اما ترجمه احکام الهی در قالب امتثال به عنوان محصول است که لباس، اسباب‌بازی، ظروف و تزیینات زندگی محصولی هستند که بخشی از آموزه‌های دینی را در متن زندگی ما، ساری و جاری می‌کند.

همچنین می‌توان «ما امرالله به» را ترجمه کرد و منهج، سنت و آیین برای آن درست کرد، عزاداری، تعزیه، حج، قربانی، عقیقه از جمله نمونه‌هایی است که خود دین برای ما طراحی کرده است، بسیاری از اینها در متن دین است و بسیاری دیگر که تجربه و عرف به آن رسیده یا بشر با یک حرکت تعقلی به آن دست یافته است، به نوعی استنادها و استنباط‌های آن در متن دین وجود دارد.

ترجمه «ما امرالله به» به منهج عادت‌واره مانند سفره عقد و هفت سین و سفره‌های روضه است.

ترجمه مفاهیم و معارف دینی به فعالیت و رویدادی خاص مانند مسابقه، کرسی تلاوت و جشنواره، اگر بخش ابواب متفرقه جلد سوم کتاب ألفُصولُ المُهمّة فی أُصولِ الأئمّة (تکملةُ الوَسائل) شیخ حرعاملی را ببینید، بحث‌های بسیار زیبایی آورده است که این مصادیق را پشتیبانی می‌کند.

قرض دادن مصداق بارز و ارزشمند «ما امرالله به» است

ترجمه «ما امرالله به» به سازمان و ساختار و سیستم و فرآیند: قرض دادن، یکی از مفاهیم بسیار ارزشمند که مصداق «ما امرالله به» است، یعنی اگر توان مالی دارم و فرد نیازمندی به من مراجعه کرد، به او قرض دهم، اما به منظور جریان این سنت در متن جامعه و منطق، سبک و نهادینه شدن آن، می‌توان به یک سیستم و فرآیند تبدیل شود که امروزه به نام قرض‌الحسنه یک فرآیند و الگوی اداری و ساختاری برای آن چیده می‌شود و بر اساس این کار خیلی از مشکلاتی که در قرض فرد به فرد وجود داشت، حل می‌شود.

اگر صرفا بر اساس مدل قرض دادن معمولی دنبال شود که فرد به فرد می‌شود، یعنی حتما بایستی قرض گیرنده را شناخته و اعتماد شود که نیازمند است، در حالی که با سیستم قرض الحسنه به راحتی مبلغ بالایی سرمایه گذاری می‌شود و اطمینان وجود دارد که به تعداد زیادی قرض داده می‌شود، هرکس هم که محتاج است به آن جا مراجعه می‌کند و نوع ضمانت، برگشت پول و ...همه در قالب یک سیستم اتفاق می‌افتد، این سیستم ترجمه «ما امرالله به» در متن جامعه است که بخشی از سبک زندگی ما در قالب سیستم‌ها و فرآیندها می‌شود.

همین‌طور است بحث‌های نماد، هنجار، شعار و برندها، مثلا درباره نمادها، گنبد نمادی از یک آموزه یا خواسته الهی می‌شود یا ضریح و پنجره فولاد، تسبیح و مهر نمادی می‌شود که در متن زندگی انسان‌های مذهبی فراوان وجود دارد.

گاهی شعار و برند می‌شود، مثلا روز قدس شعار و برندی است برای ترویج ظلم ستیزی در متن جامعه که تبدیل به سبکی می‌شود، آیت الله جوادی آملی در بخش اول کتاب مفاتیح الحیات مثال می‌زنند که اگر بتوان مفاهیم را در اشکالی مانند روز درختکاری، هفته وحدت و روز قدس به عنوان نمونه‌های روشی عملی برای امتثال امر مولا معرفی می‌کنند.

ضرورت دستیابی به قواعد امتثال برای ساخت مناهج

برای کمک گرفتن از دین در ساخت این مناهج، نیازمند قواعدی خاص هستیم، بنابراین بایستی قواعدی را به دست آوریم [که نام آن را قواعد امتثال گذاشته‌ام]، این قواعد امتثال، قواعدی است که ما را از یک مرحله روش استنباطی به حکم فقهی نمی‌رساند، بلکه به ما کمک می‌کند که بتوان این مستنبط‌ها یعنی احکام و معارف و آن چه «ما امرالله به» است را به شکل‌ها و منهج‌های امتثالی درآوریم.

بعضی از این قواعد، همان قواعد فقهی است، مثلا قاعده سوق المسلمین را داریم که در بحث فقهی به ما کمک می‌کند که گوشت خریده شده از بازار حلال طیب بوده و نیازی به تحقیق برای دانستن ذبح شرعی یا غیر شرعی آن وجود ندارد، امروزه این قاعده سوق، قدری بزرگتر و تبدیل قاعده نظام اسلامی شده است.

یعنی در زمانی که محیط‌‌ها کوچکتر بود، قاعده سوق به ما کمک می‌کرد، اما امروز که از قرقیزستان یا بنگلادش گوشت وارد می‌کنیم که حتی برخی از آنها کشورهای غیر مسلمان هستند، این قاعده سوق که تاحدی از محیط تولید می‌تواند پشتیبانی کند، وقتی فراتر شد، به قاعده بزرگتری به نام قاعده نظام اعتماد می‌کنم، یعنی نظامی که فرآیند خرید و انتقال به جامعه اسلامی را تأمین و دنبال می‌کند، برخاسته از آموزه‌های دینی است و کمک می‌کند.

در امتثال هم از این جنس قواعد می‌تواند کمک کننده باشد، مثلا وقتی می‌خواهید سفره‌ای را طراحی کنید که معارفی را در خود تجلی دهد و در متن زندگی تسری پیدا کند، همچون سفره عقد که شکل و ظاهری دارد و این شکل معارف و مفاهیمی را در متن زندگی منتقل کرده است که این قواعد در حاشیه طراحی مدل می‌تواند کمک کند.

بنابراین فرآیندی که اسم آن را اجتهاد نوع دوم قرار می‌دهیم،[یعنی طراحی منهج]، روش و مدلی است که حضرت آیت الله جوادی می‌فرمایند، دو نوع اجتهاد علمی و عملی وجود دارد و بحث بسیار زیبایی از دل آن استخراج می‌شود.

یکسری قواعد امتثال را هم می‌توانیم وضع کنیم که در قواعد فقهی نبوده و اصلا لازم نیست از جنس قاعده فقهی باشد، بلکه از جنس قواعدی است که در طراحی مدل به ما کمک می‌کند، مانند قاعده « لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا» که ما را یاری می‌کند تا دنبال سبک‌های یک مدل نباشیم.

چگونگی تبدیل سبک زندگی به عادت واره

در بحث سبک زندگی که می‌خواهد در متن زندگی به عادت‌واره، سنت، آیین، خدمت و محصول ترجمه شود، دیگر لازم نیست که یک شکل واحد باشد، در این جا باید از قرآن کمک بگیریم که آیا اجازه می‌دهد تا اشکال متعددی را وضع کنیم تا مناهجی به امتثال امر مولا اختصاص داده شود؟ آیا بایستی روش واحدی ایجاد کرد یا می‌توان چندگانگی روش‌ها را داشت؟ در این زمینه قاعده شرعی و منهاج، قاعده شقوق و الوان که در متن قرآن آمده‌اند، به ما کمک می‌کند که در اشکال متنوعی قابل تجلی بیرونی پیدا کند.

قاعده الدعوة الی الخیر، تثبیت فؤاد که در آیه 120 سوره هود آمده است، «این آیات که آرام آرام بر تو نازل می‌شود، تو به یک تثبیت فؤاد می‌رسی و قلب تو به قوّتی می‌رسد که بتوانی خیر و شر را تشخیص داده و مسیر اصلی خود را انتخاب کنی تا به چاه نیفتی.

این تثبت فؤاد در شکل‌های بیرونی هم می‌تواند ما را کمک کند، به عنوان مثال یک مدل که در آیین وجود دارد، افتتاح جلسات با تلاوت قرآن هرچند یک آیه است، ممکن است اگر این قاعده را نداشته باشیم، بگوییم [تلاوت یک آیه] بی احترامی به قرآن است، اما آیه تثبت فؤاد کمک می‌کند که توجه به قرآن، هرچند یک آیه، آرام آرام به فرد تثبیت فؤاد می‌دهد و در ساخت شکل بیرونی روش و منهج، قاعده تثبیت فؤاد می‌تواند کمک کند.

قاعده عمل صالح، تعظیم شعائر، حرمت اعانت بر اسم، تقیه، لاضرر و قواعدی از این دست، از جمله قواعدی هستند که می‌تواند در امتثال یعنی طراحی الگوی شکل بیرونی سبک زندگی به ما کمک کند.

جمع بندی نهایی بحث

جمع بندی بحث این می‌شود که ما سبک را روش نهادی در جامعه می‌گوییم، اگر صرفا با این تعریف بگوییم، سبک زندگی می‌شود، اما آموزه‌های دینی در آن تجلی پیدا کرده باشد، سبک زندگی اسلامی می‌شود.

به منظور تجلی آموزه‌های دینی در سبک زندگی، دو رویکرد گفته شد؛ نخست این که سبک‌ها را به دست انسان و براساس رویه‌های مرسوم جامعه‌شناختی که امروز وجود دارد، سپرده و تک تک احکام را در آن بیاوریم [که اگر بخشی از آن با احکام مغایرت دارد، آن بخش را حذف کنیم، مثلا اگر ولنتاین مغایر با قرآن است عمل نکنیم و در غیر این صورت عمل کنیم]، این نگاه اول بود که براساس تجربه بشری به سبک برسیم و صرفا عدم مخالفت آن با قرآن را بررسی کنیم.

حالت دوم این بود که با ابتنای به قرآن و برخاسته از دین، حتی سبک‌های خود را استنباط و استخراج کرده و به دست آوریم، این کار دو لازمه داشت؛ یکی وضع قواعد کلی که این‌جا قواعد فقهی نیست، چراکه جریان طراحی مدل است و لازمه دوم این است که مناهج مورد تأیید قرآن یا قابل استخراج از دین یا مناهجی حاصل از استنباط عقل و تجربه که ذیل قواعد قرار می‌گیرد که آن قواعد مناهج را پشتیبانی می‌کند.

جمع بندی بحث این است که اگر این مسیر پیموده شود، [البته یک جریان بزرگی است، چراکه اجتهاد نوع دوم را این جا بنا می‌گذاریم] سبک زندگی اسلامی به معنای منهج‌هایی است که امر مولی را انجام می‌دهد.

در ادامه پس از جمع‌بندی کلی سخنان حجت الاسلام قطبی توسط دبیر علمی این نشست، حجت الاسلام عیسی زاده به تبیین بخش دوم و ادامه نظریات خود پرداخت و در ادامه مباحث خود با اشاره به تعریف تفسیر اجتماعی اظهار داشت: تفسیر اجتماعی، گرایشی در تفسیر است که مفسر متخصص با تبیین علوم اجتماعی و با هدف حل مشکلات اجتماعی به تفسیر آیات می پردازد.

تعریف تفسیر اجتماعی

در این گرایش از منظر پدیده‌ها و حوادث اجتماعی به آیات نگریسته می‌شود و آیاتی که به مسائل اجتماعی پرداخته‌اند، تحلیل می‌شوند.

مفسر دارای این گرایش، معتقد است که هیچ کتاب آسمانی به گستردگی قرآن، مسائل اجتماعی را بیان نکرده و مسائل مربوط به زندگی اجتماعی انسان را از منظر الهی ارائه نداده است و نیز هیچ کتاب آسمانی مانند قرآن، رابطه بین انسانها در زندگی فردی و اجتماعی و رابطه بین انسان و خدا را بحث و تحلیل نکرده است.

نمونه هایی از تفاسیر اجتماعی

از جمله گرایش تفسیری، تفسیر «اجتماعی» است که حاصل رویکرد مفسران دوران جدید است، آنها اهتمام خود را برای حل مسائل اجتماعی، پرداختن به تفسیر آیات می‌دانند.

این دسته از مفسران به سبک و روش نوینی به تفسیر روی آورده و معتقدند که در سایه تحولات جدید و بروز مشکلات اجتماعی، بهترین راه حل، مراجعه به تفسیر قرآن است و باید تفسیر آیات را نه با دیدگاه کلامی، فلسفی و ادبی، بلکه با نگرش اجتماعی تحلیل و مورد مطالعه و تفسیر جدی قرار داد.

توجه به مسائل اجتماعی در تفسیر از دیرباز مورد توجه مفسران بوده است، اما در دوران معاصر این گرایش تفسیری رنگی نو به خود گرفته و با پرداختن به مسائل اجتماعی، درخشیده است، از این رو گرایش اجتماعی در تفسیر را می‌توان حاصل رویکرد مفسران دوران جدید دانست.

پیشتاز این گرایش تفسیری، شیخ محمد عبده (المنار) شاگرد سیدجمال الدین است، وی از مفسران قرن چهاردهم هجری است که این بنیان عظیم را بنا نهاد و با روی آوردن به عقل، به بررسی و نقد مسائل اجتماعی از منظر قرآن پرداخت.

پس از شیخ عبده، رشید رضا (المنار)، شیخ محمد قاسمی (محاسن التأویل)، شیخ احمدمصطفی مراغی (تفسیر مراغی)، سید‌قطب (فی ظلال القرآن)‌، شیخ محمدجواد مغنیه (الکاشف)، شیخ محمد صادقی (الفرقان فی تفسیر القرآن)، سیدمحمدحسین فضل الله (من‌وحی القرآن)، ابن عاشور (التحریر و التنویر)، سیدمحمدتقی مدرسی (من هدی القرآن)، علامه طباطبایی (المیزان فی تفسیر القرآن)، آیت الله مکارم شیرازی (تفسیر نمونه)، آیت‌الله جوادی آملی (تفسیر تسنیم) به این گرایش اجتماعی در تفاسیر خود پرداخته‌اند.

سبک زندگی در تفاسیر اجتماعی

«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الأرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ».

از آیاتی که از سوی مفسران با گرایش اجتماعی مرتبط با سبک زندگی مورد تحلیل قرار گرفته است آیه  24 تا 26سوره ابراهیم است که در ادامه به آن پرداخته می شود.

بعد از آنکه انسان در چارچوب «سبک زندگی اسلامی» با شاخصه‌ ایمان و عمل صالح  قرار گرفت و ایمان در جان و عمل صالح در رفتارهای او نهادینه شد، خداوند حیات دیگر و جان تازه و متعالی به او افاضه می‌کند که قرآن کریم از آن به‌عنوان "حیات طیبه؛ زندگی سراسر پاک" نام می‌برد.

بنابراین «حیات طیبه»، سبک زندگیِ گروه ویژه‌ای از مسلمانان است که قرآن دراین‌باره می‌فرماید: «هر كس از مرد و زن عمل شايسته كند و مؤمن باشد او را زندگى نيكو (حیات طیبه) دهيم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل مى‏كرده‏اند، مى‏دهيم.

در این نوع از زندگی که پس از انجام اعمال صالح با ایمان به خدا تحقق پیدا می‌کند، در سراسر زندگی زشتی و آلودگی راه ندارد، گفتار و رفتار در صاحبان این زندگی چنان است که مطلوب خدا است و می‌توان آن را سبک زندگی پاکیزه نام‌گذاری کرد.

از نظر قرآن انسان می‌تواند به حدی برسد که "کلمه"، یعنی حقیقتی متشخص و با هویت ثابت شود، این انسان‌ها دو دسته‌اند؛ "کلمه طیبه" و "کلمه خبیثه".

کلمه طیبه کسانی هستند که مانند درختی استوار، با میوه‌های عالی و شاخ و برگ متعالی، زندگی می‌کنند و در عقیده و عمل همواره ثابت‌ قدم هستند و هیچ فساد و تباهی از آنها سر نمی‌زند، اما نقطه مقابل انسان‌هایی هستند که منهج و روش خود را براساس خباثت قرار داده و شخصیت آنها پلید شده است که حاصلش جز رفتارهای جهنمی نیست.

نظرات علما درباره کلمه طیبه؛

الف ـ علامه طباطبایی

 ایشان معتقد است، دقت در آيات نشان می‌دهد كه مراد از "كلمه طيبه" كه به "درخت طيب" تشبيه شده و صفاتى چنين و چنان دارد، عقايد حقى است كه ريشه در اعماق قلب و نهاد بشر دارد، زيرا خداى تعالى در خلال همين آيات، به‌عنوان نتیجه‌گیری از مثل‌ها مى‏فرمايد:   «يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ ...»، مقصود از "قول ثابت" در بيان كلمه است، البته نه كلمه‏اى كه تنها لفظ باشد، بلكه كلمه ازآن‌جهت كه بر اساس اعتقاد و عزم راسخ استوار بوده و صاحبش پاى آن مى‏ايستد و در مقام عمل از آن منحرف نمى‏گردد. 

از بررسی آیات الهی به روشنی پیداست که هدف اسلام تربیت چنین انسانی است و اگر دین خدا در پی سامان‌دهیِ اعمال بندگان است، برای تحکّم نیست، بلکه می‌خواهد حاصلی چنین پاکیزه از خلقت به‌دست آید. اگر به چنین آیات و برداشت‌هایی توجه دقیق داشته باشیم، تعریف خاصی از سبک زندگی اسلامی ارائه خواهد شد.

ب ـ سید قطب

سید قطب معتقد است که خدای متعال در آیه 24 تا 26 سوره ابراهيم، ملت خوب و پاک‌ و گروه بد و ناپاک‌ را به کلمه پاک (طیب) و کلمه ناپاک (خبیث) تشبیه یا اصطلاحی نوین ابداع کرده تا «سنت و قانون ساری و جاری در زندگی آنان به تصویر کشیده شود».

به اعتقاد سید قطب، قرآن در آیه 27، ویژگی مؤمنانی را که در گروه "کلمه طیبه" قرار می-گیرند، بیان کرده که ثبات اندیشه و قدم (سبک ثابت و مستمر زندگی در نظر و عمل) و نیز ویژگی ستمکاران را که در گروه کلمه خبیثه قرار دارند، گمراهی و سرگردانی، بیان کرده است.

برداشت سید قطب عینی و خارجی است، یعنی بیان قرآن صرفا یک باید و انشاء نیست، بلکه یک گزارش از واقعیت هم هست، به نظر او، این صحنه از داستان پیغمبران و تکذیب‌کنندگان‌ و سرنوشت آنها برگرفته شده است‌.

در این صحنه که درخت نبوت و ابراهیم پدر انبیاء(علیهم‌السلام) بر آن سایه افکنده، در هر دوره‌ای میوه تروتازه‌ای‌، یعنی پیغمبری از پیغمبران را به بار آورده است که ثمر ایمان و خوبی و سرزندگی به عالم انسانی بخشیده است‌.

در این آیات سخن از درخت پاکی است که به بار نشسته و ثمره آن همیشگی و غیرقابل گسستن است، زیرا دانه‌ها و هسته‌های آن در درون جان مردمان زیادی لحظه ‌به ‌لحظه روییده و جوانه می‌زند.

کلمه خبیثه نیز مانند درخت بد و ناپاک است‌ که چه‌بسا به جنب‌وجوش، رشد و نمو بپردازد و بالاتر و بالاتر رود و سر درهم کرده و پر شاخ و برگ شود، به ‌گمان برخی چنین است که این درخت ستبرتر و نیرومندتر از درخت پاک باشد، ولی زمانی نمی‌گذرد که از سطح زمین کنده و بازیچه گردبادها و طوفان‌ها می‌شود.

به‌نظر سید قطب آنچه بیان شده تنها ضرب‌المثلی نیست ‌که زده شود و تنها مثالی برای دلداری به خوبان و پاکان نیست‌، بلکه در زندگی واقعیت دارد…

همه بیانات سید قطب ترسیم سبک زندگی برای دو جبهه مؤمن و کافر است، او از مردمانی سخن می‌گوید که اسلوبی ثابت، محکم و مداوم دارند، سبکی که چنان در عمق جان آن‌ها نفوذ دارد که حتی در آخرت آنها نیز مؤثر است، این نوع از سبک زندگی فقط در معارف الهی قابل ‌مشاهده است.

سید قطب این سبک زندگی را در طول تاریخ جستجو کرده و چنین یافته که کاروان ایمان از بامداد تاریخ بشریت‌،‌ کاروان یگانه و پیوسته‌ای بوده و پیغمبران، قافله‌سالاران آن بوده‌اند و آن را رهنمود و رهنمون کرده و به‌سوی حقیقت یگانه با برنامه یگانه حرکت و راه را سپری کرده‌اد.

جبهه مقابل هم سبک زندگی خود را بر اساس رویارویی با توحید قرار داده و از جایگاه جاهلیت و اصول و ارکان آن در اعتقاد، جهان‌بینی و همایش، جلوه کرده است‌.

ج ـ علامه فضل‌الله

از نظرایشان ، ذیل آیه خیلی روشن از سبک زندگی سخن گفته است، به نظر وی، آیه "كلمه طيبه" را در وسیع‌ترین معنایش، چه در مدلول‌های نظری و چه عملی، به‌کار گرفته است، از کلمه طیبه هم جنبه انشایی آن اراده شده، یعنی رساندن به آنچه مربوط به عقیده، شریعت، اخلاق و روش عملي است  که در محیط زندگی انسان جریان دارد و نیز راهنمایی کردن و رساندن به آنچه خدا برای زندگی مردم اراده کرده تا آنان در افکار، علاقه‌ها، موضع‌گیرهای عمومی و خصوصی و موقعیت‌های خاص و عام چنان باشند که خدا خواسته است.

همچنین جهت خبری "کلمه طیبه" که مورد نظر است و آن انسانی است مانند شجره طیبه که چنان ریشه‌های عمیقی دارد که هیچ بادی نمی‌تواند آن را از جای برکند، درختی که بسیار قوی شده، به آسمان رفته و در بلندا شاخ و برگ زده است.

این کلمه و همانندش به عنایت الهی تمام عناصر رشد و بالندگی را در خود جمع کرده و قدرت تعامل با تمام عوامل محیطی اطراف خود را دارد، کلمه طیبه تمام عوامل اصلاح، قوت و بالندگی را در دایره حق داشته و در جهان هستی استوار است.

به بیان علامه فضل‌الله کلمه طیبه نماد یک امر زودگذر و حالت عرضی نیست، بلکه نماد پدیده‌ای ثابت و مداوم است که از قوانین و سنت‌های الهی در هستی یاری گرفته و جلوه‌گاه آن‌ها است.

کلمه طیبه انسانی است که نماد عقیده، سیاست، اقتصاد و اجتماعیات الهی است و هر آنچه به این دایره مربوط است، در وجود او با ثبات تمام تجلی می‌کند.

بیان علامه فضل‌الله به‌گونه‌ای است که نشان می‌دهد آیه، گزارشی از یک سبک زندگی و اسلوب حیات می‌دهد، نه اینکه صرفاً یک دعوت و نماد فرضی باشد.

انسانی مانند پیامبر(ص) که از آغاز زندگی تا پایان آنچه گفت عمل کرد و نماد صداقت در گفتار و رفتار بود، به‌یقین "کلمه طیبه" است.

تفسیر علامه فضل‌الله از "کلمه خبیثه" نیز چنان است که به نظر وی، قرآن یک سبک زندگی پست، آلوده و شیطانی را ترسیم کرده است، کسی که آلودگی‌ها و رسوبات فاسد در جانش نفوذ کرده و او را چنان ضعیف و زبون کرده که در کثافت غلط می‌زند که در نتیجه آن، انسان بی‌اراده شده و هیچ برهانی برای حیات خود ندارد.

علامه فضل‌الله بر اساس آیه 27 سوره ابراهیم معتقد است که اگر ايمان در اندیشه تفکر، روح و شعور انسان ریشه کند و عمیق شود و در زندگی تداوم یابد، راه ثبات و پایداری را برای صاحبش هموار می‌کند و برای او جایگاهی قوی و محکم می‌سازد.

د‌ ـ آیت‌الله مکارم و همکاران

آنها نیز  کلمه طیبه و کلمه خبیثه را تجسم حق و باطل و كفر و ايمان، در صحنه واقعی زندگی معرفی کرده‌اند؛ از نظر آنها، کلمه طیب هر موجود پاك و پربرکتی را شامل مى‏شود که ویژگی‌هایی همچون؛

1ـ رشد و نمو، پویایی شخصی و سازندگی برای ديگران

2ـ از هر منظری، منظره، ميوه، شكوفه، گل، سايه‏ و نسيمى برخاسته از آن پاكيزه است.

3ـ نظام‌مند و ريشه‏‌دار است و هر بخش آن مأموریت و وظيفه‏اى دارند.

4- این موجود اصل و ريشه‌اش ثابت و مستحكم است.

5- شاخه‏هاى اين شجره طيبه در بلندای آسمان‌ هستند.

6- شجره طيبه همواره مولد و ميوه دادن آن مطابق قوانين آفرينش و سنت الهى است.

این ویژگی‌ها تنها در كلمه توحيد و محتواى آن، در انسان‌های موحد و بامعرفت و در يك برنامه سازنده و پاك، روينده، پویا و داراى ريشه‏هاى محكم و ثابت و فروعات و آثار فراوان و سر به آسمان كشيده و دور از آلودگی‌ها و كثافات جسمانى، قابل مشاهده است.

آنها انسان‌هایی هستند که از شاخسار وجودشان امیدِ برکت دائمی می‌توان داشت، انسان‌هایی استوار با افق فكری بلند و دور که به‌سوی ابديت و بی‌نهایت پيش مى‏روند.

كلمات طيبه انسان‌های بزرگ و باایمان‌اند، نقطه مقابل، یعنی کلمات خبیثه و انسان‌های ناپاک نیز در جهت زشتی همیشگی‌ بوده و امید خیری از آنان نمی‌رود.

نکته مهم این است که دارندگان سبک زندگی پاک موردحمایت خداوند هستند و در جهت ثبات و دوام بر خیر و خوبی از پشتیبانی الهی برخوردارند: «يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» و اعتقاد و شخصيت آن‌ها كاذب نیست و ثبات الهى سراسر زندگى آن‌ها را در برمی‌گیرد.

نتیجه گیری

با توجه به مطالب گفته شده می‌توان به این نتیجه اشاره کرد که در آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت‌(ع)، همچنین در تفاسیر اندیشمندان  راهکار‌های ارزشمندی درباره چگونه زیستن در عرصه‌های گوناگون زندگی(فردی و اجتماعی) در اختیار بشر قرار دارد و می‌توان با تلاش‌های عالمانه نکات بسیار فراوانی را استخراج و در اختیار جامعه قرار داد، اما آنچه مهم است راهکارهای عملی شدن این توصیه‌ها است که ضرورت دارد تا اندیشمندان و دست‌اندرکاران اصلی و اثرگذار جامعه به آن بپردازند.

در پایان باید به این نکته اشاره شود که برای دستیابی به آرای مفسران درباره حوزه‌های گوناگون سبک زندگی، ضروری است که نظرات آنان در تمام آیات مرتبط به مباحث شیوه زندگی، مورد برسی قرار گیرد، به عنوان مثال موضوع شیوه معاشرت با مؤمنان از منظر مفسران از سوی اساتید اسلامی در حال انجام است، از این رو می‌توان دیگر موضوعات مربوط به سبک زندگی را نیز مورد بحث قرار داد.

گفتنی است، بخش نخست این نشست، پیش‌تر در خبرگزاری رسا با عنوان « گزارشی از "نشست سبک زندگی در تفسیر اجتماعی"» انتشار یافته است./876/ز502/س

خبرنگار: مهدی شاهی

گزیده ای از خبر را می توانید در کلیپ صوتی زیر بشنوید

تعداد بازدید : 5
مهدی شاهی
ارسال نظرات