۰۹ مهر ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۶
کد خبر: ۱۳۹۷۰۱

امام، مظهر عزت و پیروزی؛ منتظری، منادی شکست و ناامیدی

خبرگزاری رسا - از جمله اشخاصی که با سخنان انتقادی و عمدتا به دور از انصاف خود همواره خوراک بنگاه های تبلیغاتی دشمن را تهیه می کرد، آیت الله منتظری بود. با نیم نگاهی به سخنان ایشان، تنها چیزی که مشاهده می شود، سخن از شکست و ناامیدی است.
منتظري
عبدالرضا بختیاروند/
 
مردم و رهبران جمهوری اسلامی ایران، بنابر تعالیم اسلام هیچ گاه جنگ طلب نبوده اند،ولی هم چون هر ملت آزاده ی دیگری، به هنگام تجاوز دشمنان، دفاع از میهن و دین را از مهم ترین وظایف عقلی و شرعی خود می دانند. به تعبیر حضرت امام جنگ تحمیلی جنگ تمام کفر در برابر تمام اسلام بود. جنگی که به اعتراف رسمی دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل، عراق شروع کننده آن بود و باید بابت خسارات جنگ، به ایران غرامت پرداخت می کرد.
 
بعد از 8 سال نبرد،با وجود خسارات فراوان جانی و مالی، مردم و شهداء، پیروز این میدان شدند. همان طور که حضرت امام فرمودند، ملت ایران، در این جنگ به تمامی اهداف خود نرسید، اما نتایجی را به دست آورد که به عنوان سرمایه های زیست اجتماعی آن، در دهه های بعد و تا به امروز تداوم دارد.
 
حضرت امام، در جایگاه رهبری بصیر و تیز بین، آنچه را که دیگران در آینه نمی یافتند، در خشت خام می دید، ایشان با عمق نگاه خود جایگاه مقاومت جانانه ایران و تأثیرات عمیق آن را نه فقط در آن برهه از زمان بلکه در سالهای بعد درک کرد و با بیانی رسا و شیوا ثمره پایداری، رشادت و صلابت فرزندان این مرز و بوم را تبیین کرده و آن را از دستبرد کج اندیشان و تحلیل های غلط کوته نظران حفظ کرد
 
با وجود ارائه این نگاه از سوی امام و پیروان ایشان، برخی افراد تحلیل های دیگری نسبت به هشت سال دفاع مقدس و نتایج آن بیان می کردند که باعث تردید در خانواده شهدا و رزمندگان و ایثارگران می شد و مورد سوء استفاده دستگاه های خبرپراکنی بین المللی قرار می گرفت.
 
از جمله این اشخاص که با سخنان انتقادی و عمدتا به دور از انصاف خود همواره خوراک بنگاه های تبلیغاتی دشمن را تهیه می کرد، آیت الله منتظری بود. با نیم نگاهی به سخنان ایشان، تنها چیزی که مشاهده می شود، سخن از شکست و ناامیدی است. ایشان در سخنرانی 22 بهمن 67، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، سیر دفاع مقدس را این گونه تبیین کرد:
 
«... دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند آنها پیروز از کار درآمدند و چقدر نیرو و جوانان از دست ما رفت و چه شهرهایی که خراب شد، چقدر شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرده، در جنگ خیلی اشتباه کردیم و خیلی جاها لجبازی کردیم. به حرف و تذکرات افراد عاقل در داخل و خارج که وساطت کردند توجه نکردیم .. حالا باید جبران کنیم و مواظب باشیم که حالت لجاجت، گوش نکردن به حرف و نصیحت دیگران، خودمحوریهای، کنارزدن نیروهای خوب، بی اعتنایی به افراد و ... را کنار بگذاریم. وقتی کار به جایی می رسد که صحبت من طلبه که از اول در انقلاب بوده و و دلسوز انقلاب بودم و هست ، سانسور شود وای به حال دیگران ...»[1]
 
حضرت امام خمینی که با نگاه راهبردی خود عمق توطئه دشمنان در بد نام کردن مجاهدت های رزمندگان اسلام را دریافته بود و از نقشه آنان در جهت القاء تردید در بدنه ارزشی و انقلابی مردم آگاه بود، در نوشته ای، به صراحت پاسخ شبهه افکنان را داد و نسبت به تردید افکنی آنان و تعرض به حماسه بزرگ این ملت هشدار بود. لحن امام در این نامه به گونه ای بود که به راحتی می شد فهمید که آقای منتظری مورد خطاب است‌.
 
در بخشی از این نوشته آمده است: ... اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری می نگریستیم و می رسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده ایم. هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم؛ ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامی مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم،
 
ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال می توان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.
 
همه اینها از برکت خون های پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با آمریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.
 
چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خود گذشتگی و صلابت بی فایده است! در حالی که صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست».[2]
 
آن گاه حضرت امام با آن تواضع الهی، برای التیام زخمی که از سخنان آیت الله منتظری بر قلب مردم انقلابی و خانواده های شهدا وارد شده بود چنین می نویسند:
 
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم.
 
راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟
 
نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی شود؟ تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم .
 
همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیاء و معصومین – علیهم السلام – در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمی بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. در حالی که به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینه هایی که شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده ایم، ما شعار آزادی و استقلال را در عمل جوانان پرشور و « مرگ بر آمریکا » را به عمل خود زینت بخشیده ایم، ما شعار قهرمان و مسلمانان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده ایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده ایم روش ها و تاکتیک ها را عوض نماییم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟»[3]
 
در این سخنان امام موارد زیر را متذکر می‌شوند. و مواضع خود را در قبال جنگ و شعارهای انقلاب اسلامی تبیین می‌کنند.
 
1- تحلیل هایی که نتیجه جنگ را شکست ایران و منزوی شدن آن می داند غیر منصفانه است.
2- انقلاب اسلامی به اکثر اهداف خویش رسیده است.
3- ما مغلوب و شکست خورده نیستیم بلکه دشمنان، شکست خورده هستند.
4- هر روز، در جنگ برکتی داشته‌ایم.
5- جنگ ما عمل به وظیفه بود و نتیجه فرع آن بود.
6- آنها که خیال می‌کنند ما چون در جبهه به آرمان نهایی نرسیده‌ایم پس شهادتها و رشادتها بی فایده است کوته نظرند.
7- عذر خواهی از خانواده‌های معظم شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط افرادی چون منتظری.
8- اعلام عدم پشیمانی برای یک لحظه در جنگ.
9- علت این تحلیل‌های غلط، برای بدست آوردن رضایت چند لیبرال خود فروخته است.
10- این تحلیل‌ها به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر می‌شود.
11- ما نباید بخاطر تأخیر در رسیدن به همه اهداف، از اصول خود عدول کنیم.
12- مشابهت با عدم موفقیتهای ظاهری انبیاء‌ و اولیاء.‌
13- ملت، اکثر شعارهایی را که داده است بدست آورده است.
14- تغییر تاکتیک ها به دلایل ضرورت ها، دست کشیدن از شعارها نبوده است.[4]
 
نگاهی به علل سقوط منتظری و تعارض او با امام خمینی(ره)
 
عدم دقت در شناخت اطرافیان
 
حضرت امام (ره)‌ از سال ها پیش پیوسته به بزرگان و مسئولان نسبت به اطرافیان و نزدیکان و عوامل نفوذی در بیوت آن ها و دستگاه ها هشدار می دادند. پیام تاریخی رهبر فقید انقلاب اسلامی در 23/04/1362 هنگام افتتاح مجلس خبرگان، هشدار شدید و قاطعی به همه علما به ویژه آقای منتظری بود که در همان مجلس به قائم مقامی رهبری انتخاب شد. امام (ره)‌در این پیام به خطاب به علما فرمودند:
 
«باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما به چهره های صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نکرده، خدای ناخواسته فاجعه به بار آورند با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند.
 
الله الله در انتخاب اصحاب خود. الله الله در تعجیل در تصمیم گیری خصوصاً در امور مهمه، و باید بدانید و می دانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست، به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید که آن کمال انسانی است و توجیه و پافشاری در امر خطا، نقص و از شیطان است. در امور مهمه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید.»
 
یکی از اطرافیان آیت الله منتظری، فردی است به نام "سید مهدی هاشمی" که در سال  1366محکوم به اعدام شد. آیت الله ری‌شهری – وزیر اطلاعات وقت - در کتاب "سنجه انصاف" در مورد چگونگی کشمکش جریان "سید مهدی هاشمی" می نویسد: «در اوایل سال 65 اوراقی بر ضد یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی پخش شد. تحقیقات انجام شده نشان می داد که مهدی هاشمی، پیش از پیروزی انقلاب، گزارش هایی بر ضد وی به ساواک داده است. برای روشن شدن موضوع پرونده مهدی هاشمی را از اداره کل اطلاعات اصفهان خواستم. با ملاحظه پرونده مهدی هاشمی به مطلب مهم تری رسیدم و آن اینکه نقش وی در قتل مرحوم آقای شمس آبادی قطعی است. علاوه بر این، او با ساواک رژیم شاه همکاری داشته است...
 
مطمئن بودم اگر آقای منتظری بفهمد که مهدی هاشمی در قتل مرحوم شمس آبادی نقش و با ساواک همکاری داشته، متأثر می شود و لااقل دست از حمایت وی بر خواهد داشت. با این تصور خام، به ملاقات آقای منتظری رفتم و رونوشت بخشی از اسناد موجود در پرونده مهدی هاشمی را در اختیار ایشان گذاشتم. اما با کمال تعجب، نه تنها تأثیری در ایشان مشاهده نکردم، بلکه دیدم ایشان همکاری وی را با ساواک به دلیل اینکه تحت فشار بوده، توجیه می کند... ایشان اسناد یاد شده را نزد خود نگه داشت. نکته قابل توجه اینکه من از ایشان تقاضا کردم اسناد مذکور را در اختیار مهدی هاشمی قرار ندهد، ولی بعدها معلوم شد که در اختیار وی قرار گرفته است.»[5]
 
موضع گیری آیت الله منتظری،بعد از شنیدن اتهامات مهدی هاشمی بسیار سوال برانگیز است. آقای منتظری در آخرین تلاش‌های خویش جهت تغییر نظر امام راحل پیرامون اجرای حکم اعدام مهدی‌ هاشمی، در پیامی مکتوب، خطاب به امام در تاریخ 5 مهرماه 66 ، با لحنی خاص می‌نویسد: « ...بدانید که اگر سید مهدی هاشمی را پیش من تکه تکه کنند، من خودم را به کسی نمی فروشم و استقلال فکری و ارادی خود را حفظ می کنم و خانه من فعلاً که منشأ اثری نیستم قیم ­لازم­ ندارد.
سید مهدی هاشمی در زمان شاه در دادگاه اصفهان به زور ساواک به سه مرتبه اعدام محکوم شد. ولی دیوانعالی کشور زمان شاه این استقلال و عرضه را داشت که حکم دادگاه اصفهان را لغو کند، ولی همین سید مهدی در زمان جمهوری اسلامی اصرار کرد اگر بناست محاکمه شوم، مرا محاکمه کنید تا گره باز شود و در اصفهان مقدمات محاکمه فراهم شد ولی شورای عالی قضایی نظر نداد و جلوی آن را گرفت. حالا آقای وزیر اطلاعات می فرمایند او متهم به بیست و چند فقره قتل است و حضرتعالی هم می فرمایید "متهم به جنایات بسیار از قبیل قتل مباشرتاً و تسبیباً و امثال آن می باشد...
 
من سید مهدی را از وقتی که بچه بود و با مرحوم محمد هم بحث و به درس مکاسب من می آمد، می شناختم و پدرش استاد من بود و برادرش داماد من است. من تمام خصوصیات او را می‌دانم. او مردی است مخلص اسلام و انقلاب و حتی شخص حضرتعالی، هم خوش استعداد و خوش درک است و هم خوب صحبت می کند و خوب می نویسد و در عقل و تدبیر و مدیریت به مراتب از رئیس سپاه و وزیر اطلاعات با همه کمالات‌شان بهتر است و در تعهد و تقوا هم از آنان کمتر نیست، فقط بز اخفش نیست و حاضر نیست کورکورانه مهره کسی شود...

آیا می‌دانید که مردم در اتوبوس‌ها و تاکسی ها و صفوف مرغ و تخم مرغ و بنزین و روغن نباتی و گوشت و امثال اینها، علناً به مسئولین جمهوری اسلامی و حتی متأسفانه به شخص حضرتعالی فحش می دهند؟... تذکراً عرض می کنم، لازم است حضرتعالی در امور جاریه کشور و جبهه ها، فقط به گزارش های مسئولین و بیت معظم قناعت نکنید. مسئولین همیشه هم به لحاظ خودشان و هم به لحاظ رعایت حال حضرتعالی خوبی ها را می گویند و بدی ها را نمی گویند. لازم است افرادی عادی مورد وثوق که در میان ملت هستند، گاه و گاهی بیایند و محرمانه بدون حضور احدی و بدون ترس و واهمه، اوضاع کشور را صریحاً گزارش کنند و من خوشبختانه از این شیوه استفاده می کنم...»[6]
 
اما پس از اندکی ابعاد انحرافات فکری و عملی مهدی هاشمی روشن شد و دست داشتن او و باند تحت نفوذش در قتل های متعدد بر همگان آشکار شد. او در اعترافات خود خطاب به منتظری می گوید:
"اکنون و با گذشت قریب به یک سال من به وضوح انحراف و لغزش را در عملکرد خود و دوستان متهم در پرونده می‌بینم و به درایت و هوشیاری مقام معظم رهبری انقلاب، حضرت امام خمینی (مدظله العالی) ‌آفرین گفته که پیش از رشد و توسعه خطر با قاطعیت از آن جلوگیری فرمودند و اطمینان دارم حضرتعالی نیز چنانچه در شرایط حضرت امام و سایر مسئولین محترم کشور قرار می‌داشتید و بیرون از حصار روابط و عواطف ما و دوستانمان به قضیه می‌نگریستید به همان نتیجه می‌رسیدید که مقام معظم رهبری رسیدند. "
 
با روشن شدن ابعاد قضیه و اعترافات مهدی هاشمی، انتظار می رفت که آیت الله منتظری دست از حمایت از او برداشته و راه را برای رسیدگی به مفاسد او و همراهانش هموار کند، اما آقای منتظری در مقابل محاکمه و اجرای حکم او موضع گرفت و مخالفت کرد، او همچنان معتقد بود که «او نه مُرتد است، نه محارب و نه مفسد و بالاخره به انقلاب و اسلام اعتقاد کامل دارد....او هنوز طرفداران زیادی از حزب اللهی‌ها و جبهه بروها و افراد انقلابی دارد. اعدام او در روح آنان اثر بد می‌گذارد....اعدام او پیروزی بزرگی برای دشمنان و سوژه‌طلبان می‌باشد».
 
این همه به خاطر عمق نفوذ این گروه در تشکیلات آقای منتظری و تأثیر گذاری بر اندیشه و فکر ایشان بود، مهدی‌هاشمی در صفحه 18 پرونده خود می‌گوید:
 
«یکی از گناهان من این بود که نقاط ضعف فکری و عملی خود را که از قبل و بعد از انقلاب داشتم با حضرت آیت‌الله منتظری مطرح نساختم تا یا زمینه اصلاح آن فراهم شود و یا حداقل آقا این همه به من اعتماد نکنند بلکه بالعکس در هر مسئله‌ای من سعی می‌کردم در حضور ایشان خود را مظلوم جلوه داده ترحم و حمایت ایشان را به خود جلب کنم».[7]
 
استبداد رأی و پافشاری بر مواضع غلط
 
آیت الله مهدوی کنی از مبارزان پیشتاز و یاران حضرت امام خمینی (ره)، با تأکید بر تکروی  آقای منتظری، درباره مواضع وی می گوید: «آقای منتظری نوعی تکروی در مسائل داشت و نظرات خودشان را بیان می کردند. نقدهایی نسبت به مسائل سیاسی کشور از جمله سپاه، قوه قضاییه و دولت داشتند گاهی به خود امام (ره) مستقیم و غیر مستقیم اشکال وارد می کرد...
 
یک بار آقای منتظری خودش به من گفت: ‌امام مرا خواسته است و گفتند چرا حرف هایی می زنید که رادیو بغداد این ها را می گوید؟...»
 
آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در مصاحبه ای با مرور خاطرات خود، در این زمینه می گوید: «...امام بیشتر از ما آقای منتظری را دوست داشتند. ایشان را پاره تن و محصول عمرشان می دانستند... در موقع عزل مسائل شکل دیگری پیدا کرد. آقای منتظری ...اشکالاتی داشت. زود قضاوت می کرد و مطرح می کرد... »[8]
 
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظان این استبداد و پافشاری را در جریان مهدی هاشمی نیز این طور بازگو می کند: «.....پس از دستگیری مهدی هاشمی، آیت الله منتظری در اعتراض به این دستگیری ملاقات های خود را تعطیل کرد. وی اطرافیان امام را در این وقایع مقصر قلمداد می کرد و این در حالی بود که تلاش اطرافیان امام برای بهبود روابط آغاز شده بود....احمدآقا آمد. قرار شد از امام تقاضا کنیم که ایشان را به تهران بخواهند و به ایشان محبت نمایند. سپس تلاش شود که خاطر ایشان راضی شود. عصر احمد آقا اطلاع دادند که امام دستور داده اند که ایشان به تهران بیایند و قرار شد شب در جلسه سران قوا هم باشند.....شب آیت الله منتظری از قم آمدند. با آقایان خامنه ای و اردبیلی مهمان احمدآقا بودیم. امام هم شرکت کردند. به آقای منتظری خیلی محبت کردند و گفتند وجود شما برای انقلاب ضرورت دارد و حفظ اعتبار شما وظیفه همه است و دستور تعقیب سید مهدی هاشمی هم به همین منظور بود که بیت شما مطهر شود. به ایشان دستور دادند که وضع خودشان را عادی کنند. آقای منتظری نمی پذیرفتند ولی امام اصرار کردند. نزدیک بود امام عصبانی شوند که با دخالت ماها وضع بهتر شد. امام خیلی کوتاه آمدند و متاسفانه آقای منتظری نرم نمی شوند.
 
امام یکی دوبار صریحا گفتند که عمرشان نزدیک به پایان است و شاید چند روز دیگر بیشتر زنده نباشند. دکترها گفته اند امام نباید دچار عصبانیت شوند. خیلی متاثر شدیم. ضمنا به مناسبتی فرمودند احمدآقا اعز اشخاص در دل ایشان اند، اگر خطایی کند مثل دیگران او را تعقیب می کنند. بالاخره آقای منتظری قبول کردند که ملاقات ها را به طور محدود شروع کنند ولی نپذیرفتند که مثل گذشته صحبت و سخنرانی و دخالت در امور نمایند».[9] 
 
 
عدم دوری از دشمنان نظام و اعلام مرز با آن ها
 
حضرت امام نه تنها بارها خطر لیبرال ها و منافقین را به آیت الله منتظری گوشزد کرده بودند بلکه یکی از علل عدم مشروعیت ایشان برای رهبری آینده را نیز همین عدم دوری از لیبرال ها و منافقین می دانند.
 
«از آنجا ‌که روشن شده ‌است ‌که شما ‌این کشور و انقلاب اسلا‌می عزیز ‌مردم مسلمان ایران را پس ‌از من به دست لیبرال‌ها و ‌از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را ‌از دست داده‌اید.»
 
ارتباط با نهضت آزادی، لیبرال ها، منافقین و گروه های دیگری که از آیت الله منتظری به عنوان تریبونی برای رسیدن به خواسته های نامشروع خود استفاده می بردند،از جمله اشکالاتی است که تا آخر عمر ایشان ادامه یافت.
 
ایشان در بهمن 84 در دیدار با اعضاء نهضت آزادی از فعالیت های آن ها تقدیر می کند.[10] عبدالعلی بازرگان دوم دی ماه سال 88 به سایت ملی- مذهبی گفته بود: آیت الله منتظری در برابر کسی ایستاد که حاصل عمر او (امام خمینی) حساب می شد... در خانه آیت الله منتظری همواره به روی مخالفان باز بود. ما نیز در نهضت آزادی بیانیه های خود از جمله علیه ولایت فقیه و ادامه جنگ را برای ایشان می بردیم... در سال 67 پس از عملیات مرصاد، تعدادی از زندانیان که بیشتر آنها از مجاهدین ( گروهک تروریستی منافقین ) بودند به اعدام محکوم شدند. فقط آیت الله منتظری از حقوق این نیروها که از جمله فرزند او را (در ماجرای جنایت تروریستی 7 تیر) کشته بودند، دفاع کرد»[11]
 
عملکرد آیت الله منتظری به گونه های ادامه پیدا می کند که سایت وزارت خارجه اسراییل با تخطئه سوابق انقلابی ایشان به تمجید از فاصله گرفتن او از نظام می پردازد:
 
«مفسر رادیو اسرائیل، آیت الله منتظری را به خاطر حضور در صحنه انقلاب و مبارزه برای سرنگونی رژیم طاغوت مورد حمله قرار داد. شائول بخاش به مجله تایم گفت: منتظری مانند یک رادیکال عمل کرد و از معماران اصلی حکومت اسلامی بود. او در دهه 1980 میلادی(سال های آغازین انقلاب) حامی نهضت های آزادیبخش اسلامی در جهان بود، گروهی که خود را متعهد به صدور انقلاب می دانستند. فرزند وی محمد، در لبنان به همراه فلسطینی ها دوره می دید.
 
این عنصر صهیونیست پس از تخطئه سوابق انقلابی آیت الله منتظری، به ستایش از دوره فاصله گرفتن وی از نظام و انقلاب پرداخت و گفت: منتظری مخالف حکم خمینی علیه سلمان رشدی بود. او بعدها در زندگی اش به مدافع حقوق شهروندی تبدیل شد. او صریح اللهجه بود و متعصبان با او مخالفت می کردند...»[12]
 
ساده لوحی و سطحی نگری
 
حضرت امام در نامه معروف 6 فروردین 68 به آقای منتظری بر چند نکته تأکید کرده اند که تا حدی ماجرا را تبیین می کند. ایشان به آقای منتظری نوشته اند: «ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می شوید» و در بخشی دیگر از همان نامه به تحریک شدن آقای منتظری توسط منافقین اشاره فرموده و درباب انتقادات او به نظام نوشته اند: «به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب آنها نمی دیدم» و در ادامه نامه هم به این مطلب که آقای منتظری تریبون منافقین شده است پرداخته و مرقوم کرده اند: « نامه‏ها و سخنرانی هاى منافقین که به وسیله شما از رسانه‏هاى گروهى به مردم مى‏رسید؛ ضربات سنگینى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان-روحى له الفداء- و خون هاى پاک شهداى اسلام و انقلاب گردید.»
 
یکی از شگردهای دشمنان امام و نظام اسلامی، نفوذ در افراد ساده لوحی بود که آن ها را تریبون بیان اشکالات واهی خود قرار دهند.
 
حضرت امام بسیار تلاش نمودند تا آقای منتظری، حقایق مربوط به منافقین را درست درک کند؛ ولی وی با تأکید بر ادعای دروغین وجود «شکنجه های سبعانه و اعدام های بی رویه» در زندان ها، منافقین را افرادی مظلوم می خواند که برای احقاق حق آنان باید هر کاری کرد؛ آقای منتظری در ذهنیت خود به دفاع از منافقین در برابر شکنجه ها و اعدام هایی که ادعا می شد وجود دارد برخواسته بود. وی در نوشته های خود به بی سابقه ترین نحو به حضرت امام توهین می کرد، او در نوشته کوتاهی خطاب به امام آورده است: «شنیده شد فرموده اید: "فلانی (یعنی آقای منتظری) مرا (یعنی امام را) شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض می کند" البته حضرتعالی را شاه فرض نمی کنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندان های شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است، من این جمله را با اطلاع عمیق می گویم.»[13]
 
به راستی منبع آیت الله منتظری در مورد شکنجه ها و اعدام های وحشتناک در زندان های کشور چه کسانی بودند؟
 
آقای منتظری در یکی از سخنان خود رابط خود در زندان ها را معرفی می کند: «من همیشه زندان بان ها و مسئولین زندان را از برخورد غیر اسلامی با زندانیان برحذر می داشتم. من به زندان ها نماینده می فرستادم که زندان ها را بازرسی کنند که اخلاق اسلامی در آنها رعایت شود و به زندانیان ظلم نشود. ... آقایان انصاری نجف آبادی و ... مدت ها نماینده من در زندان ها بودند و به شکایات زندانیان رسیدگی می کردند. خلاصه من با تندروی ها مخالف بودم.»
 
آقای منتظری در این فراز، به صورت ناخواسته یکی از کلیدهای روشن شدن ماجرا را به ما داده است، اما انصاری نجف آبادی کیست و چه نقشی در ایجاد ذهنیت های خاص در آقای منتظری داشته است.
 
ایرج مصداقی یکی از اعضای پروپاقرص سازمان منافقین بود که در سال 60 دستگیر شد و به 10 سال زندان محکوم گردید. (طبق آنچه از خاطراتش بر می آید) از رهبران اصلی تشکیلات و شبکه مخفی منافقین در زندان محسوب می شده و (به اعتراف خودش در کتاب خاطراتش) نقشی بسیار پررنگ در شستشوی مغزی جوانان فریب خورده منافقین و تلاش برای عدم بازگشت آنان به دامن نظام داشته و خلاصه طبق اصطلاحی که خودش از قول مسئولان زندان نقل کرده، «منافق تیر» محسوب می شده است.
 
او پس از آزادی از زندان هم به خارج از کشور رفت و هم اکنون هم با انواع تبلیغات و پمپاژ دروغ، در حال مبارزه با نظام است.
 
او اخیراً کتابی مفصل در چهار جلد نوشته و توسط انتشارات آلفابت ماکزیما در سوئد منتشر نموده و در آن به خاطرات زندان خود پرداخته است. نقد این کتاب فرصتی دیگرمی طلبد، ولی در لابه لای این کتاب (در عین آنکه بسیار ماهرانه سعی کرده تصویر وحشتناک مورد نظر خود را از زندان های عرضه کند) ناخواسته حقایقی را لو داده است.
 
در جلد دوم کتاب او ماجرایی نقل شده که ما را به همان کلید فوق الذکر می رساند: «روزی، در حالی که در بهداری روی تختم دراز کشیده بودم، در اتاق باز شد و آخوندی به نام ناصری به همراه پاسداران و مسئول بهداری وارد اتاق شدند. وی خودش را ناصری "نماینده آیت الله منتظری در امور زندان ها" معرفی کرد و تلاش کرد که با تک- تک ما صحبت کند.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه 136)
 
مصداقی سپس نوشته است: «"ناصری" نام مستعار وی بود و نام اصلی اش انصاری نجف آبادی بود.»(همان، صفحه 136)
 
بنابر قول این کتاب، مصداقی از صحبت با او امتناع می کرده و او با خواهش و اصرار به صحبت با مصداقی می پردازد. طبق مطالب این کتاب، مصداقی در این صحبت ها بسیار از موضع بالا برخورد می کرده و در یک کلام نشان می داده که از هرچه رنگ و بوی نظام را بدهد متنفر است؛ اما با کمال تعجب، چند روز بعد از آن صحبتها او را به دفتر زندان می خوانند و در آنجا با «انصاری نجف آبادی» مواجه می شود که منتظر اوست.
 
مصداقی شرحی از گفتگوی خودش با انصاری در آنجا داده و نقل کرده که چطور شکنجه ها و سبعیت های انجام گرفته (!!) روی خودش و دیگر زندانیان را برای انصاری توضیح داده است.
باید توجه کرد که طبق یک مشی تشکیلاتی، منافقین موظف بودند با شدت هرچه تمام تر راجع به انواع شکنجه های خیالی سخن بگویند و آن را واقعی جلوه دهند.
 
مصداقی در خلال نقل همان گفتگو با انصاری، نوشته: «(انصاری)چند بار در خلال صحبت هایش گفت: من دست شما را می بوسم، می دانم مظلوم واقع شده اید. "آقا" (یعنی منتظری) از طریق من مطلع شده اند که در این جا چه گذشته است و بر سر زندانیان و به ویژه زنان چه آمده است. ... او تأکید کرد: وقتی "آقا" متوجه اوضاع شدند، از خشم در اتاق دور خودشان می چرخیدند و بد و بیراه می گفتند. عاقبت خبر داد که دو روز پیش نیز جمعی از بازجویان و کارمندان دادستانی و زندان ها را به حضور پذیرفته و خیلی به آن ها تاخته که امکان پخش آن از تلویزیون نیست.» (همان، صفحه 137)
 
مصداقی تأکید دارد تا اینجای کار حرف خاصی از انصاری نشنیده، ولی در اینجا یک مطلب رخ می دهد که امید مصداقی را برای پیش برد خط تشکیلاتی اش زیاد می کند: «او (یعنی انصاری) سپس افزود که در اوین عده ای امامشان شده است لاجوردی، این "قصاب" و "فاشیست جنایت کار". این ها دقیقاً تعابیر وی نسبت به لاجوردی بود. ... ارزیابی او از لاجوردی دست من را برای برخوردهای بعدی باز کرد.» (همان، صفحه 138) (با عرض معذرت از خوانندگان، به دلیل ذکر این عبارات سخیف راجع به آن شهید بصیر).
 
از همین جاست که انصاری(که ظاهراً دچار همان ساده لوحی معهود بوده و حسابی توسط دروغ های مصداقی و دیگر منافقین پخته شده بوده) با اصرار و حتی نوعی التماس از مصداقی می خواهد شخصاً این مسائل را برای آقای منتظری بنویسد: «او گفت: خواهش می کنم این ها را برای "آقا" بنویس. گفتم: به من چه ربطی دارد، من که نماینده ی او نیستم. شما که نماینده ی او هستید، این وظیفه را دارید. گفت: من خودم این کار را انجام خواهم داد ولی شما نیز لطفاً دریغ نکنید و از نگاه خودتان مسائل را مطرح کنید. ... دوباره تأکید کرد: خواهش می کنم این ها را برای "آقا" بنویس و توضیح بده.» (همان، صفحات 138 و 139)
 
ادامه صحبت های آن دو مفصل است و انصاری هرچه را مصداقی می گوید تأیید می کند و دائم برای آخرت خود و دیگران دل می سوزاند که چطور می خواهند جواب این همه ظلم (یعنی همان ادعاهای منافقین) را بدهند!
 
بعد از اتمام بحث، انصاری مجدداً از مصداقی می خواهدکه این ها را برای آقای منتظری بنویسد.»[14]
 
این بود منابع اطلاعاتی آقای منتظری که بر اساس آن به امام امت توهین می کرد و نظام اسلامی را به انواع ظلم ها متهم می کرد و با حالتی حق به جانب منابع اطلاعاتی خود را موثق و قابل اطمینان می دانست.
 
/ی701/ر
 
 


[1]حسینعلی منتظری ، سخنرانی در تاریخ 22/11/1367
[2] منشور روحانیت حضرت امام (ره)
[3]  همان
[4] دسته بندی سخنان از وبلاگ حزب الله- www.hzbeallah.persianblog.ir
[5] سنجه ی انصاف (خاطرات امنیتی آیت الله ری شهری)
[6] نامه آیت الله منتظری به امام در تاریخ 5 مهرماه 66
[7] اعترافات مهدی هاشمی
[8] خبرگزاری فارس- www.farsnews.com/newstext.php?nn=9003010054
[9]به نقل از تابناک، کد خبر: 44154تاریخ انتشار: 30 فروردین 1388 - 10:20
[10] آفتاب
[11] روزنامه کیهان- یکشنبه اول خرداد 1390- شماره 19932
[12] روزنامه کیهان، شماره 19542 به تاریخ 2/10/88، صفحه 2 (اخبار کشور)
[13]خاطرات آقای منتظری، جلد 2، صفحه 1212
[14] سایت ایرنا
ارسال نظرات