دوستی و معاشرت به درس و برنامههای عبادی لطمه نزند
به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب«نسیم هدایت، رهنمودهای بزرگان به طلاب جوان» تدوین شده از سوی علی وافی، دربردارنده چهل پرسش و پاسخ درباره آداب و رموز طلبگی و صدها نکته آموزنده درباره شیوه طلبگی است.
با توجه به اهمیت طرح این مباحث برای طلاب به ویژه طلاب جوان و تازهوارد به حوزههای علمیه، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است.
در بخشی از این کتاب، آیتالله مصباح یزدی به این پرسش که« یک طلبه به خصوص در آغاز راه، که از خانه و خانواده، جدا میشود و به یک محیط گام نهاده، نیاز بیشتری به معاشرت و دوستی با دیگران احساس میکند. گستردگی این کار در چه حدودی مفید است و چه معیارهایی را باید در نظر بگیرد؟» اینگونه پاسخ داده است:
اصولاً جوانی، دورانی است که انسان خیلی علاقه دارد با هم سن و سالهای خویش و با کسانی که با او مناسبتی دارند، انس بگیرد و معاشرت داشته باشد. البته اشخاص فرق میکنند. در علاوه به معاشرت به اصطلاح ممکن است درون گرا باشند یا برون گرا، بیشتر اجتماعی و اهل رفت و آمد و مراوده با دیگران باشند با دلشان بخواهد فقط تنها باشند و با خودشان. ولی به طور کلی در دوران جوانی، احساس نیاز به رفیق و معاشرت با رفقا،به ویژه هم سن و سالها، زیاد است.
در مورد محصل و طلبه، درس نیز عامل دیگری است که سبب معاشرت میشود چون دوست و رفیق میتواند برای درس و یادگیری او مؤثر باشد.
احساس نیاز به دوستی و معاشرت، مخصوصاً برای کسی که در غربت زندگی میکند، عامل سومی است که باعث میشود، انسان برای رفع تنهایی و نگرانیهای غربتش با رفیقی محشور باشد و معاشرت کند.
اینها عواملی است که احساس نیاز به معاشرت با دیگران را تقویت میکند.
خلاصه اینکه یک نوع معاشرتهایی است که در ارتباط با درس و وظایف طلبگی است.
مثلاً کسانی هم مباحثه هستند، با هم مباحثه میکنند، با هم به جلسه درس میروند و برمیگردند، مطلبی را که متوجه نشده یا فراموش کرده باشند، از یکدیگر میپرسند و... یا اینکه در مدرسه هم حجره هستند و باید در انجام کارها به هم کمک کنند. چند نفری که با هم در حجره زندگی میکنند، باید کارهایشان را تقسیم کنند و هر کدام وظیفه خود را انجام دهند، پس کسی نمیتواند کاملاً منزوی و منعزل از دیگران زندگی کند.
فطرت انسانی هم اقتضا میکند که آدم با انسانهای دیگر معاشرت کند و این یک نیاز طبیعی است، مخصوصاً در سن جوانی، گاهی این معاشرتها، ضرورت هم دارد. مثلاً یک طلبه ناچار است هم مباحثهای داشته باشد تا با هم بنشیند و برای بهتر فهمیدن درسها، بحث کنند و این کار بدون رفاقت و معاشرت امکان ندارد. بد نیست همینجا تذکر دهم که در مباحثه هم آداب ادبی هست که باید رعایت شود، از جمله این که بدانیم مباحثه برای بهتر فهمیدن مطلب است نه به عنوان مراء و جدال، که هر کس بخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند.
البته غیر از این معاشرتهای درسی، ممکن است معاشرتهای دیگری هم باشد، مثل شرکت در جلسات درس اخلاق و موعظه، در جلسات دعا و برنامههای عبادی شب و روز جمعه و امثال آن. خوب، انسان باید با کسانی معاشرت داشته باشد تا بتواند این کارها را بهتر انجام دهد.
فرض کنید افرادی که در مدرسهای هستند، میخواهند به مناسبت ایام عزا، جلسه عزاداری تشکیل بدهند. یا شب جمعه است، میخواهند جلسه دعای کمیل تشکیل دهند. اینجا معاشرت لازم است. دوستان باید همکاری کنند تا جلسه برگزار بشود. البته برکاتی هم دارد. در این گونه معاشرتها که مربوط به درس و بحث نیست، یا مربوط به جهات اخلاقی و عبادی است، یا معاشرتهای دیگر، مثل همشهری بودن، هم حجره بودن و ...
به نظر من، معاشرتهایی که مربوط به جنبههای عبادی است، اگر همان برنامههای عبادی، برنامه داشته باشد خود به خود راه را تعیین میکند و مشخص میسازد که معاشرت، در چه حدی باشد.
به یک نکته باید توجه داشت که طلبه باید برای همه کارهایش برنامه داشته باشد. حتی تفریحش هم باید دارای وقت مشخصی باشد. نه اینکه طلبه نباید تفریح داشته باشد، اما باید بداند چه وقتی، چه روزی، چه ساعتی و چه مقدار از وقتش را صرف تفریح کند. همین طور بی بند و بار نباشد که وقتی برای تفریح بیرون میرود، دو سه ساعت بنشیند و به جوک گفتن و حرفهای بیهوده بگذرانند و اسمش را بگذارند تفریح!! برای هر کاری باید به مقدار معینی و متناسب با آن وقت گذاشت. حتی اعمال عبادی هم باید برنامه داشته باشد، بداند چه اندازه برای کار عبادی باید وقت صرف کند. اگر در این کار موفق شود، برنامههای دیگرش هم خود به خود به نحو بهتری شکل میگیرد، این که با چه کسانی، چگونه، چه وقت، و تا چه اندازه معاشرت داشته باشد.
اما معاشرتهای دیگر را که در برنامههای تفریحی یا گذراندن اوقات فراغت پیش میآید، باید به حداقل رساند. هیچ وقت نباید طوری باشد که به برنامههای درسی یا عبادی لطمه بزند و اینجاست که خطر لغزش زیاد است. و به خصوص جوان باید در این موارد بیشتر دقت کند که رفیقش حتماً از خودش بهتر باشد. یعنی حداقل دو خصوصیت داشته باشد: عقل و تقوی. عاقل باشد، چون معاشرت با احمق به ضرر انسان تمام میشود هر قدر هم قصد خدمت داشته باشد. پس شرط اول این است که رفیقش عاقل باشد.دوم اینکه باید تقوا داشته باشد. رفیق بی بند و بار که رعایت حلال و حرام و ارزشهای دینی را نکند، خواه ناخواه در رفیقش اثر سوء میگذارد و او را هم ناخواسته فاسد میسازد.
بنابراین دوستی و معاشرت، از نظر زمان و وقت، باید طوری باشد که به درس و برنامههای عبادی لطمه نزند و در مورد خصوصیات شخص هم حتماً باید این دو شرط اساسی را که گفته شد، داشته باشد. البته اگر یک طلبه برای اهداف و فعالیتهای خاصی میخواهد با دیگران رفاقت کند، فرض بفرمایید برای فعالیتهای سیاسی، اجتماعی یا خدمت به نیازمندان و ایتام و امثال آن، که گاهگاهی پیش میآید میتواند معاشرت خود را با اشخاص صاحب نظر، بیشتر کند، اما باز هم به شرطی که مزاحمتی با برنامههای درسی و عبادی او نداشته باشد و اشخاص هم کسانی باشند که معاشرت با آنها به اخلاق و تقوای او لطمه نزند.
شایان ذکر است، علاقهمندان به تهیه این کتاب میتوانند به انتشارات شفق به نشانی قم ـ خیابان شهدا ـ کوچه 22 مراجعه کنند یا با شماره 7741028 پیش شماره 0251 تماس بگیرند./997/پ202/ن