۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۴
کد خبر: ۱۶۳۹۴۸

زن در نهج البلاغه با نگرش روان شناختی

خبرگزاری رسا _ علی رغم همه کرامتی که در اسلام برای زن متصور شده است ، کارشناسان شبکه های وهابی وصال حق و نور مدعی شدند که زن یک موجود شرور است.
نهج البلاغه

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، محمد باقر سجودی کارشناس شبکه وهابی وصال حق و نور، با استفاده از کم اطلاعی و عدم احاطه کافی افراد نسبت به مضامین گرانقدر و حیات بخش نهج البلاغه، شروع به سم پاشی و خراب نمودن اذهان افراد؛ به ویژه زنان و دختران جوان کرد و گفت: از منظر نهج البلاغه؛ زن یک موجود شرور می باشد.


آنچه در این نوشتار می آید، پژوهشی است در باره زن از دیدگاه امام علی (ع) و جایگاه وی در نهج البلاغه که یکی از جدی ترین مسایل اجتماعی ـ فرهنگی و تفکر دینی در روزگار ما است، چرا که این موضوع یکی از زمینه های پرسش نسبت به مذهب بالاخص شیعه گردیده است.

 

در این نوشتار سعی بر این است که در حد بضاعت خود، در پرتو خورشید اندیشه های تابناک امام، قرار گیریم تا شاید بتوانیم از انوار تابناک این گوهر جهان افروز، وجود پر از ظلمت خود را روشنایی بخشیم.


نگاه قرآن به زن


قبل از پرداختن به مبحث اصلی لازم است که چند مسأله را به عنوان مقدمه بحث مطرح نماییم. مهمترین سند، شناخت شخصیت زن از منظر قرآن است، چرا که قرآن کتابی است دست نخورده و تحریف نشده، که میبایست دیگر آثار و منابع دینی را با آن سنجید و در صورت سازگاری و عدم مغایرت پذیرفت. برای دستیابی به رأی قرآن در زمینه شخصیت زن باید ابتدا به مسأله آفرینش زن و مرد در قرآن توجه شود.


برابری زن در آفرینش


بررسی آیاتی از قرآن کریم که خلقت زن و مرد را طرح می فرماید، نشان می دهد که این زمینه در وجوهی که به انسانیت آنان برمی گردد وحدت نظر وجود دارد. و منشأ خلقت، نفس واحدی است که سرمایه های متنوعی در آن تعبیه گردیده است.


نمونه ای از این آیات، بیان اشتراک زن و مرد در اصل خلقت است:

در «سوره نحل، آیه 72» چنین آمده:
« خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد و برای شما از همسرانتان، فرزندان و نوادگانی پدید آورد و چیزهای پاکیزه روزیتان کرد».


قرآن کریم وقتی مسأله زن و مرد را مطرح می کند می گوید: این دو را از چهره مرد بودن و زن بودن نشناسید، بلکه از چهره انسانیت بشناسید و آنگونه که در کتاب «زن در آینه جلال و جمال، ص68» آمده حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تأمین می کند نه جسم او و نه مجموع جسم و روح. قرآن کریم حقیقت هر انسانی را روح او دانسته و بدن را ابزار روح می داند.


قرآن صراحتا در « سوره حجر، آیه 29» می فرماید: « پس وقتی آن را درست کردم از روح خود در آن دمیدم».


زن در آفرینش در بعد روحی و جسمی، از همان گوهری آفریده شده است که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانه اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست.

 

برابری زن و مرددر کمال یابی و بالندگی


تکامل در اصطلاح به معنی تحول کیفی ،شکوفایی و به فعلیت رسیدن قوا و استعدادهایی می باشد که خداوند در نهاد هر موجودی قرار داده است.


آنگونه که در «مقدمه ای بر روانشناسی زن با نگرش علمی و اسلامی، ص127 ـ 128» آمده: «صدرالمتألهین نیز کمال را به معنای فعلیت و شکوفایی استعدادهای خاص هر موجود می داند. به تعبیر دیگر، سیر کمال هر چیزی را نوع و جنس استعدادها و ساختار هر موجودی تعیین می کند و تکامل با ساختمان و نیازهای هر موجودی هم جنس و متناسب می باشد.»


براساس آنچه که در کتاب فوق الذکر آمده می توان گفت: «در قرآن کریم یک اصل معیار کمال است و همواره سایر کمالات را در پرتو آن اصل می سنجد و آن تقرب به خداست که از او به عنوان تقوا یاد شده است. و به تعبیر حضرت آیت اللّه جوادی آملی، کمالات انسانی در سایه عبادت و اطاعت حق است و اطاعت و عبادت، بین زن و مرد مشترک است، قهرا راه تکامل مشترک خواهد بود. به عنوان نمونه دعاها و نیایشها، یکی از بهترین راههای تکامل انسانی است، زیرا کمال یک انسان در این است که به خداوند که علم محض و هستی صرف و قدرت صرف است نزدیک بشود. و به اخلاق آن کامل محض، متخلق بشود و راه تخلق به اخلاق الهی و تقرب به آن کمال را، عبادتها و نیایشها به عهده دارند.»


و نیز بالاترین ستایشهای معنوی در قرآن کریم «سوره مؤمنون، آیه 10» از مریم به عمل آمده است و با واژه هایی بلند ستوده شده چون: «اصطفاک و طهرک» .


و مانند آنچه در «آل عمران، آیه 42 ـ 41» آمده، همو بارها مورد خطاب و سخن فرشتگان الهی قرار می گیرد و فرشتگان با وی تکلم می کنند: «اذ قالت الملائکة یا مریم ...».


همچنین در « الحیاه، ج2، ص217» آمده: رسول خدا (ص) آن هنگام که سلمان از لباس کهنه فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) نگران بود و اشک می ریخت فرمود: «دخترم فاطمه در کاروان پیشتازان است» .


و نیز در «اعلام النساء المؤمنات، ص381» نقل شده که امام حسین(ع) در آخرین لحظات عمر خویش به حضرت زینب فرمود: «خواهرم مرا در نماز شب از یاد مبر».


حمیده همسر امام صادق (ع) چنان از مقام والای معنوی برخوردار است که امام صادق در باره اش فرمود: « حمیده از هر پلیدی و آلودگی منزه است.» و نیز امام محمد باقر (ع) نسبت به او فرمود: « او در دنیا و آخرت ستودنی است».


برخی همچون آنگونه که در « زن، مهدی مهریزی، ص 54 ـ 53 ـ 52» آمده، بر آنند که زنان در سلوک معنوی بیش از مردان آمادگی دارند زیرا، «مسافت سیر زنان کوتاهتر از مردان است.
زنان سبکتر از مردانند چرا که علایق آنان از مردان کمتر است.

موانع سلوک مردان بیش از زنان است و به دشواری می توانند خود را خلاص کنند».

محی الدین عربی مقامات عرفانی را مختص مردان ندانسته و بلکه زنان را نیز در آن شریک می داند.

علامه طباطبایی در این زمینه در «المیزان فی تفسیر القرآن، جلد 4، ص89» می فرمایند:
مشاهده و تجربه حکم می کند که زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند. یعنی دو فرد انسانی. زیرا تمام آثار که در مردان آشکار است در زنان نیز پیدا است. بروز آثار یک نوع نشان دهنده تحقق خارجی آن نوع است. بلی میان این دو صنف در آثار مشترک، شدت و ضعف وجود دارد، اما این تفاوت موجب بطلان حقیقت نوع در فرد نیست. از اینجا روشن می شود که کمالات نوعی که برای یک صنف میسور است برای صنف دیگر نیز دست یافتنی است، همان گونه که کمالات معنوی نیز چنین است و جامع ترین سخنی که این مطلب را ادا می کند این آیه قرآن است: «انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض».


قرآن کریم در «سوره تحریم، آیه 10 ـ 11» راه سلوک معنوی را در برابر زنان چنان گشود که از مریم و همسر فرعون به عنوان دو مثل و الگو برای همه مؤمنان یاد کرد:


«خداوند برای کسانی که ایمان آورده اند زن فرعون را مثل می زند آن گاه که گفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانه ای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان. و مریم دختر عمران را که شرمگاه خویش را از زنا نگه داشت. و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و کتابهایش ار تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود».


لذا می بینیم که نام زنان زیادی از عرفای بلند مرتبه در سلوک معنوی در تاریخ ثبت شده است. ابوعبدالرحمن سلمی کتابی را بنام «ذکر النسوة المتعبدات، الصوفیات» در شرح حال زنان عابد و صوفی به تحریر در آورده و از 84 زن عارف پیشه یاد کرده است.


ابوعبدالرحمن جامی نیز در «نفحات الانس» از چهل زن عارف مسلک یاد می کند.


آیت اللّه جوادی آملی در «زن در آئینه جلال و جمال، ص236 ـ 238» به سخنانی از زنان عارف اشاره می کند که حکایت از روح بلند و علو مرتبه معنوی آنها دارد:
«رابعه شامیه، همسر احمد بن الحواری وقتی سفره غذا می گستراند به همسرش می گفت بخور: «فانها ما نضجت الا بالتسبیح» این غذا تنها با تسبیح پخته شده است. حال معنایش آن است که هنگام آشپزی تسبیح می گفتم یا اینکه این غذا محصول تسبیح است».


به هر حال زن در مسیر بالندگی و کمال همچون مرد می تواند حرکت کند و از جهت تکوینی و تشریع هیچ گونه ممانعتی در این راه به عمل نیامده است، چرا که مسیر کمال، همان نقطه نهایی سیر یک انسان است که در آن زن و مرد اشتراک دارند همان طور قرآن در « سوره حدید، آیه 12» درباره این برخورداری از امکانات رشد و کامیابی مردان و زنان می فرماید:
«آن روز که مردان و زنان مؤمن را می بینی که نورشان پیشاپیش و به جانب راستشان روان است [به آنان می گویند]: امروز شما را مژده باد به باغهایی که زیر درختان آنها نهرها روان است. در آنها جاویدانید. این است همان کامیابی بزرگ.»


برابری در برخورداری از حیات طیبه


یکی دیگر از برابری هایی را که قرآن به طور مساوی برای زنان و مردان قایل می باشد برخورداری از حیات طیبه است خداوند در «آیه ٩٧ سوره نحل» می فرماید: « هر کس از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، حتماً زندگی دلپذیری برای او فراهم می کنیم و قطعاً پاداش آنان را طبق بهترین عملی که می کرده اند خواهیم داد.»


و آنگونه که در «زن در آئینه جلال و جمال، ص 76» آمده: «یعنی در رسیدن به حیات طیب فقط دو چیز نقش دارد؛ یکی حسن فعلی به نام (عمل صالح) و دیگری حسن فاعلی به نام (مؤمن بودن روح)، خواه بدن مؤنث باشد خواه مذکر، این «هو مؤمن» ناظر به حسن فاعلی است، یعنی جان باید مؤمن باشد و «عمل صالحا» ناظر به حسن فعلی است، یعنی کار باید صحیح باشد. کار صحیح از کارگر صحیح؛ این دو حسن که کنار هم ضمیمه شدند، حیات طیب را به بار می آوردند.»


موقعیت زنان در قرآن


آنگونه که در کتاب «روانشناسی زن، ص62» آمده، قرآن این کتاب همیشه جاویدان، در طرح انسان شناسی خود، برابری زن و مرد را در چهار بعد مطرح می کند:
1- برابری در اصل و ریشه در آفرینش
2- برابری در قابلیت کمال یابی و بالندگی
3- برابری در حقوق انسانی
4- برابری در قابلیت در نظام ارزشی


تفاوت زن و مرد از دیدگاه قرآن


همان طور که قبلاً گفته شد از نظر قرآن زن و مرد در این انسانیت همسانند، و در اصل و ریشه انسانیت که همان روح می باشد هیچ گونه تمایزی وجود ندارد. ولی علی رغم این همسانی در عرصه روح و اصل انسانیت، در زمینه روان و جسم تفاوتهای قابل توجهی بین این دو صنف مختلف وجود دارد که این تفاوتها موجب تمایز بین این دو گردیده است.


باید توجه داشت که مسأله تفاوت بین زن و مرد یکی از عجیب ترین شاهکارهای خلقت است و باید اذعان نمود که همین تفاوتها هست که زمینه جذب و انجذاب و عشق و همکاریهای فی ما بین و درک متقابل را برای زن و مرد ایجاد می کند.


لذا قرآن کریم در « سوره الزخرف آیه 32 » می فرماید: « آیا آنانند که رحمت پروردگارت (نبوّت) را تقسیم می کنند؟ ماییم که معیشت آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم و برخی از آنان را به درجاتی بر بعضی دیگر برتری دادیم تا برخی از آنان بعضی دیگر را به خدمت بگیرند و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه می اندوزند.»


ما مردم را با استعدادهای مختلف و شرایط گوناگون آفریدیم و اگر همه در یک سطح از استعداد و یک سطح از قدرت بودند نظام هستی متلاشی می شد. چون کارها گوناگون است و کارهای گوناگون را باید استعدادهای گوناگون به عهده بگیرد لذا باید تفاوت باشد. به هر حال شکی نیست که تفاوتهای میان افراد ناشی از حکمت الهی است و عامل تمامی حرکتها، تعالیها و رمز و راز تکامل است.

 

لذا آنگونه که در «بحار طبع قدیم، ج17، ص101» می بینیم مولای متقیان فرمودند: «خیر مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوی باشند، هلاک می شوند.» « لایزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا ستووا هلکوا».


قرآن کریم با اشاره به تفاوتهای فردی می فرماید: «ما لکم لا ترجون للّه وقارا و قد خلقکم اطوارا؛ چرا در برابر خدایی که شما را گوناگون آفریده است تعظیم نمی کنید؟


سیره قولی و عملیعلی بن ابی طالب(ع) در باره زنان


سیره شناسی در واقع سبک شناسی است، رفتارشناسی است. شناخت «اصول و سبکها و روشها» است که هر فرد در رفتار و اعمال خود دارد. پس سیره شناسی به معنای سبک شناسی است.


پس سیره در واقع اصولی است پایدار که تعیین کننده سبک رفتار در یک حوزه معین باشد؛ به عبارت دیگر سیره منطق عملی است.


آنچه در این نوشتار برای ما مهم است یافتن اصول فکری مولای متقیان علی بن ابی طالب (ع) است اصولی که حضرت در زمینه زنان و برخورد با آنان دارد. یعنی اینکه بیابیم حضرت علی (ع) در زمینه زنان چه اصولی را دارند و چه اصولی باعث این گونه رفتار عملی با زنان می شود. پس شناخت سیره علی (ع) در زمینه زنان یعنی شناخت این اصول و منطق.


رابطه تنگاتنگ نهج البلاغه با قرآن


از آنجا که اهل بیت رسول خدا (ص)، گشاینده ابواب فیض قرآن برای بندگان و سخنگویان کلام الهی می باشند، لذا سیره قولی آنها برگرفته از منبع بیکران الهی می باشد و در واقع آنان مفسران راستین قرآن و نگهبانان حریم کتاب خدایند و آنانند که کتاب صامت الهی را به سخن در می آورند و واسطه ای امین برای بهره گیری پیروان قرآن از این چشمه بیکران و زلال الهی می باشند، همان طور که امیرالمؤمنین علی(ع) در شأن اهل بیت رسول خدا (ص) که قرین قرآن هستند در « نهج البلاغه، ص147» می فرمایند:
« اهل بیت(ع) کسانی هستند که شما را حکمشان از علمشان و سکوتشان از منطقشان و ظاهرشان از باطنشان خبر می دهد، هرگز با دین خدا مخالفت نمی کنند و هرگز در امر دین اختلاف نظر نمی نمایند. پس قرآن در میانشان شاهدی صادق و صامتی ناطق می باشد».


حضرت همچنین در «نهج البلاغه ص268» می فرمایند: « آن قرآن است، پس از قرآن سخن گفتنی درخواست کنید در حالی که هرگز سخن نخواهید گفت و لیکن من از قرآن به شما خبر می دهم».


ائمه اطهار (ع) از بهترین متمسکان به قرآن هستند و هرگز به مخالفت با این کلام الهی نپرداختند. و در سیره قولی آنان جز تبعیت و همخوانی با کلام الهی چیز دیگری یافت نمی شود و آنچه که قایل به آن هستند، برگرفته از قرآن این کلام الهی است.


و به همین جهت است که بهترین راه دسترسی به سیره قولی حضرت علی(ع) در زمینه موضوع مورد بحث ما که زنان است، قرآن است.


و همان طور که قبلاً اشاره کردیم، قرآن کریم، از طرفی زن را یک انسان کامل برخوردار از تمامی مواهب الهی و دارای هویتی انسانی مشترک با مردان و برخوردار از کمالهای معنوی و بالندگی و برخوردار از حقوق انسانی مساوی با مردان می داند و در حدی که نمونه عالی ایمان برای ایمان آورندگان را یک زن معرفی می کند و از سوی دیگر نمونه بارز کفر را هم از بین زنان معرفی می کند.


تمامی آنچه را که از منظر قرآن در رابطه با زن بیان کردیم، در اندیشه تابناک مولای متقیان علی (ع) هم نسبت به زنان قطعا وجود دارد. چطور ممکن است که از دیدگاه قرآن، زن یک انسان کامل و برخوردار از حیات طیبه و دارای بالندگی باشد ولی حضرت علی (ع)، یعنی قرآن ناطق، زن را موجودی ناقص العقل و ناقص الایمان و یا عباراتی چون عقرب، شر و از آنها یاد نماید.

 

و این تعارض آشکار بین کلام قرآن و کلام مبیّن و مفسر قرآن را چگونه می شود توجیه کرد. در حالی که نهج البلاغه برگردان از قرآن است، محتوای نهج البلاغه همان قرآن است که امیرالمؤمنین علی (ع) آن را در قالبی نوین ریخته است.

 

تفاوت آن در این است که قرآن به صورت کلی بر فراز عصرها و نسلها سخن گفته است. اما نهج البلاغه این مسایل را در رابطه با ملتی مطرح کرده است و بدین وسیله به ما نشان داده است که چگونه می توان مسایل کلی قرآن را در مورد ملتی به مطالعه گذاشت و با زندگی یکی جامعه آن را مطابقت داد. بنابراین بررسی نهج البلاغه جدای از قرآن مانند نگریستن به کالبدی بی روح است؛ تفکیک قرآن از نهج البلاغه، تفکیک روح از کالبد است.



آنچه که در نهج البلاغه از زن ترسیم شده است، طرحی یک بعدی از چهره کامل زن در قرآن است و همان طور که قرآن از زن هم به عنوان نمونه عالی ایمان در قرآن یاد می برد و هم به عنوان نمونه عالی کفر و از دو جهت و از دو بعد به مسأله زن می پردازد.

نتیجه کلام اینکه: برای فهمیدن سیما و چهره شخصیت زن در نهج البلاغه، باید به قرآن مراجعه کرد و در کنار قرآن و با تطبیق با قرآن، به مطالعه نهج البلاغه پرداخت.


آسیب شناسی دینی و نقش زنان در آسیب زایی دینی از نگاه امام علی(ع)


نهج البلاغه به عنوان یک کتاب تفسیر قرآن، در زمانی که در جَوی آکنده از فتنه های زنانه و دسیسه های سیاسی، لب به سخن گشوده است. لذا به ناچار در این رهگذر، به بعد نارساییها و کمبودهای زنان پرداخته است. لذا در نهج البلاغه سخن از شخصیت زن در میان نیست بلکه آنچه هست بیان نارساییها و کمبودها است و به همین جهت است که نظریه پردازان دین باور، بر این مسأله تأکید زیاد دارند که همان طور که برای فهم بهتر قرآن باید به شأن نزول آن توجه نمود باید برای فهم بهتر نهج البلاغه، شأن صدور کلام حضرت را حتما مورد توجه قرار داد.

لذا آنچه که در نهج البلاغه راجع به زن آمده است، اگر چه خطابات آن عام است ولی ناظر است به زنان موجود در جامعه حضرت علی(ع)، نه به جنس زن در جمیع ادوار. پس باید حتما مناسبت تاریخی که موجب ایراد خطبه و یا تقریر نامه از طرف حضرت شده است را حتما مورد توجه قرار داد.


به طور مثال: در «مصادر نهج البلاغه و اسانیده، ص86» آمده، در خطبه 80 نهج البلاغه که حضرت سخنان مفصلی راجع به زنان مطرح کرده اند، که این سخن بخشی از یک نامه طولانی است که امام در زمان اشغال مصر به وسیله عمرو بن عاص و پس از شهادت محمد بن ابی بکر آن را نوشت و به مصر فرستاد.
بر اساس آنچه در «یادنامه دومین کنگره هزاره، نهج البلاغه، ص80 ـ 81» آمده، در این نامه طولانی امام علی (ع) کلیه حوادث بعد از رحلت پیامبر (ص) را که جامعه اسلامی به خود دیده است تشریح می کند و در حقیقت؛ اجمالی از تاریخ سیاسی اسلام بعد از رحلت پیامبر (ص) را بیان می فرماید تا به جریان جمل می رسد و آن را انگیزه به وجود آورنده این فتنه و فاجعه می داند. و از زمینه هایی که باید در جامعه از بین برود تا این فتنه به وجود نیاید سخن می گوید و در این رابطه است که امام به مسأله زن می رسد، زن آن موجودی که در برپایی این فاجعه و این فتنه نقش عظیم داشته است و کار چنین شده است. یعنی امام از نقطه ضعفهایی صحبت به میان می آورند که هر گاه در جامعه موجود باشد، هر فتنه گر و توطئه گری می تواند از آن استفاده کند.

 

البته باید توجه داشت که امام، رسالت هدایت و راهنمایی انسانها را در تمامی عرصه ها و زمانها بر عهده دارند؛ در عین حال که خطبه 80 امام، با توجه به جریان خاص جمل مطرح شده است ولی امام ضمن طرح این مسأله خاص، بنا دارند که به تمامی انسانها در زمانها و مکانهای مختلف، نسبت به آسیبهای جدی که منجر به متلاشی شدن پیکره دین و ارزشها در جامعه می شود هشدار دهند. و عواملی که موجب بهره برداری و سوءاستفاده دشمنان دین می شود را به طور پررنگ و ملموس جلوه دهند تا توجه همگان را به این نقطه ضعفها در طول تاریخ جلب نمایند.


گرچه غائله جنگ جمل مربوط به زمان وقوع آن بود و خاتمه پیدا کرد، لیکن اثرات چنین فاجعه ای که به رهبری دو تن از اصحاب رسول خدا(ص) و همسر وی روی داد، مبدأ بسیاری از فجایع تاریخی و فرقه گراییهای اسلامی گردید و اثرات نامطلوب آن در طول تاریخ، جامعه اسلامی را متأثر گرداند.


علاوه بر آن؛ گرچه غائله جنگ جمل پایان یافت ولی توطئه گران همیشه در پی ایجاد غائله های دیگر برای از بین بردن آیین حیات بخش اسلام هستند لذا باید تمامی انسانها از آموزه های درس آموز حضرت علی بن ابی طالب(ع) استفاده کنند تا این گونه، جامعه دستخوش حوادث ناگوار نشود. و به عبارت دیگر، نگهبانی از دین یکی از هدفهای عمده امامت ائمه اطهار(ع) می باشد.


چگونگی رفتار حضرت با خانواده خود


یکی دیگر از اصولی که برای درک بهتر شخصیت زن از منظر امام علی(ع) باید به آن توجه نمود، مسأله سیره عملی حضرت است در ارتباطات خانوادگی و شخصی با همسران و دختران خود. زیرا همان طور که قبلاً اشاره کردیم، شأن امام و معصوم این است که عملکرد وی برخوردار از معیار و اصول صحیح باشد. به این معنی که رفتار امام از هر گونه هرج و مرج و بی قاعدگی به دور است. و رفتار وی بر اساس یک سلسله معیارهای مشخص می باشد، طبیعتا برخورد عملی حضرت در رابطه با زنان، برگرفته از همان معیارها و اصول فکری حاکم بر امام است.


اگر اصول حاکم بر تفکر امام نسبت به شخصیت زن، حکایت از نقصان و شر بودن داشته باشد، حتما بر سیره عملی حضرت، این اصول باید حاکم باشد و امام با توجه به این اصول فکری با خانواده خود و یا خانمهای دیگر جامعه برخورد می کرد.


ولی آنچه که از چگونگی برخورد حضرت؛ بالاخص در برخورد با خانواده به ما رسیده است، نشان دهنده این مسأله مهم است که شخصیت زن در منظر امام، از یک جایگاه بالای انسانی و برخودار از تمامی کمالات است و در واقع اصول حاکم بر رفتار امام با زنان، همان اصول برگرفته از قرآن است که این اصول منجر به برخوردی بسیار پسندیده و قابل تحسین با زنان گردیده است.


در اینجا به صورت گذرا و مختصر به برخی از این رفتارها اشاره می شود، باشد که درسی باشد برای تمامی شیعیان حضرت در برخورد با زنان.


استناد حضرت علی (ع) به سخنان فاطمه زهرا (س):


آنگونه که در «یادنامه دومین کنگره هزاره، نهج البلاغه، ص80 ـ 81» آمده: «حضرت علی (ع)، انسانی که خود برخوردار از مقام عصمت و با آن عظمت علمی و معنوی با عنوان امام و انسان کامل، در صحبتهای خود در سفارش به مردم که در مراسم تجهیز مرده ها گفتار خوب داشته باشند؛ چنین گفته است: «حضرت زهرا بعد از ارتحال رسول اکرم (ص) به زنان بنی هاشم که او را در ماتم یاری می کردند و زینتها را رها کرده و لباس سوگ در بر نموده اند، فرمود: این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش کنید.


حضرت علی(ع) معصوم بوده و تمام گفته های او حجت است ولی برای تثبیت مطلب به سخن همسر خود فاطمه زهرا (س) تمسک می کند. و معنی این مسأله این است که حضرت علی (ع) همان طور که حرف خود را حجت خود می داند، رفتار و گفتار و نوشتار حضرت زهرا (س) را هم حجت خدا می داند و از این نظر هیچ گونه تمایزی بین زن و مرد قایل نیست».


حضرت زهرا (س) مایه فخر امام علی(ع)


یکی دیگر از جلوه های عملی و قولی برخورد حضرت علی (ع) با حضرت زهرا (س) این است که حضرت علی (ع) در مجموعه افتخاراتی که برای خود قایل است و به آن فخر می فروشد، به وجود مبارک حضرت فاطمه (س) به عنوان همسر خود مباهات می کند.


ابراز همدلی و دلسوزی نسبت به حضرت زهرا (س)


در کتب روایی ما آمده است که حضرت علی(ع) وقتی مشاهده می کردند که انجام امور منزل برای همسرشان سخت است و او را آزرده خاطر می کند، احساس دلسوزی و نگرانی داشتند و خودشان سعی می کردند در انجام امور منزل مشارکت داشته باشند تا این بار را کم کنند و با زهرا (س) همدلی نمایند.


در کتاب «وسائل الشیعه، ج14، ص39» در این خصوص چنین آمده است:
«امام صادق(ع) فرمود: امیر مؤمنان(ع) هیزم تهیه می کرد، آب می آورد و جاروب می کرد و فاطمه، آرد می کرد، آرد را خمیر می کرد و نان می پخت».


در «بحارالانوار، ج85، ص329» در حدیثی از حضرت علی (ع) نقل شده که می فرماید:
«حضرت زهرا (س) به قدری در منزل آب می کشید که اثر طناب در سینه او مشاهده می گردید و به قدری دستاس می کشید که دستهایش پینه بسته بود و به قدری خانه را رفت و روب می کرد که غبار بر لباس او می نشست و به قدری آتش در زیر دیگ می سوزانید که لباس او رنگش تغییر کرده بود و دایما از خدمت خانه به زحمت بود».


و آنگونه که در «غررالحکم و دررالکلم، ص826» آمده، به همین جهت حضرت به دیگران هم سفارش می کردند: « بارهای سنگین خود را به دوش زنانتان مگذارید».


به همین جهت حضرت خودشان بار منزل را حمل می کردند و می فرمودند:
«چیزهایی که برای عیال انسان سودمند است، بردن آن برای افراد با کمال موجب نقض نخواهد بود».


در «تحف العقول، ص30» آمده: و بعد از ضربت خوردن، فرزندان خود را حاضر ساخت و به آنان و همه انسانها در طول تاریخ سفارشهای ارزشمند نمود و در ضمن آن توصیه ها، سفارش زنان را کرد و فرمود: «اللّه اللّه فی النساء ... فان آخر ماتکلم به نبییکم ان قال اوصیکم بالنساء ...؛ خدا را، خدا را، درباره زنان، ... آخرین سخنی که پیامبر شما بر زبان راند این بود که فرمود: سفارش زنان را به شما می کنم.»


عدم ممانعت از فعالیتهای اجتماعی حضرت زهرا (س)
یکی دیگر از جلوه های برخوردی در زندگی مشترک حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) مسأله عدم ممانعت برای انجام فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی و علمی حضرت زهرا (س) بوده است.


خلاصه سخن در این بخش این است که آنچه  از زندگی شخصی حضرت علی (ع) و شیوه برخورد حضرت با همسر خود آمده است همه حکایت از وجود یک شخصیت متعالی از زن در منظر امام علی (ع) است، چرا که در بخش گذشته اشاره کردیم از ویژگیهای امام و معصوم این است که کلیه اعمال و رفتار او برگرفته از اصول و معیارهای ثابت است و نحوه سلوک امام با خانواده حکایت از  پایگاه ارزشی و انسانی زن در منظر امام علی (ع) دارد.

آیا عواملی چون احترام گذاشتن، افتخار کردن، درک کردن، همدلی و هم احساسی و عدم ممانعت در فعالیتها و حرکتهای کمال آور، همکاری، عدم تحمیل بار زندگی، ابراز عشق و محبت ... نشانه ارزش و جایگاه والای یک زن در منظر یک مرد نمی باشد؟/1406/9161/خ

ارسال نظرات