۰۸ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۰
کد خبر: ۲۳۸۱۰۳
در شماره 71 خانه خوبان می‏خوانیم؛

سنگین ترین وزنه دنیا از نگاه حسین رضازاده

خبرگزاری رسا ـ عناوین «سلام خدای خوبم»، «تن‌های تنها»، «احکام جدایی»، «کسی عشق را نمی‌فهمد»، «وقتی طلاق ختم به خیر می‌شود» و «مطلقه‌ها با چه کسانی ازدواج می‌کنند» مهم‌ترین عناوین هفتاد و یکمین شماره ماهنامه خانه خوبان است.
حسين رضازاده خانه خوبان 71

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، هفتادمین شماره ماهنامه خانه خوبان ویژه دی‏ماه 1393 به مدیر مسؤولی محمد دولتخواه از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةالله علیه چاپ و روانه بازار شد.

 

در صفحات اول این ماهنامه نوشته شده است؛ از جهان پهلواه حسین رضازاده پرسیده بودن بالاترین وزنه، چند کیلو هستش که یک نفر بزنه بهش میگن پهلوان؟ آقای رضازاده در جواب گفته بود: بالاترین وزنه یک پتوی 400 یا 500 گرمیه که صبح باید بلند کنیم تا نماز صبح یا نماز شب را بخونیم. هرکی بتونه اون وزنه را بلند کنه بهش میگن پهلوان!

 

«سلام خدای خوبم»، « طلیعه»، « من زنده‌ام»، « با پای پیاده می‌روم موکب به موکب»، « شور واژه‌ها»، « کوفی کوفی است »، « نکته‌های ناب زندگی»، «خانه خوبان»، « عکس‌ها و حرف‌ها »، « تن‌های تنها »، « احکام جدایی »، « کسی عشق را نمی‌فهمد »، «وقتی طلاق ختم به خیر می‌شود »، « مطلقه‌ها با چه کسانی ازدواج می‌کنند »، « با نی‌نی‌ها »، «اهالی خوبان»، «خبر خوبان»، «پیغام و پسغام»، «مسابقه» عناوین مطالب این ماهنامه به شمار می رود.

 

در قسمتی از بخش گلزار خوبان این ماهنامه می‏خوانیم: بابا شهید شده بود. این را می‏فهمید اما نمخواستم باور کنم. تمام چهل روزی که در خانه‏مان روضه بود از کله سحر، مانتو شلوارم را می‏پوشیدم و می‏رفتم دم در کنار حجله بابا و تا شب همان‏جا می‏ایستادم. دستم را پشتم قلاب می‏کردم، تکیه می‏دادم به دیوار و آمد و رفت مهمانان را تماشا می‏کردم. ناهار و شام نمی‏خوردم. دایی‏ان می‏آورد دم در. شب هم به زور برای خواب می‏آوردنم داخل. دوست نداشتم رفتن بابا را باور کنم. بچه‏های همسایه می‏آمدند بهم می‏گفتند: «بابات شهید شده دیگه هیچ وقت هم نمیآد» من هم با قیافیه‏ای حق به جانب می‏گفتم «نه اشتباه می‏کنین. الان جشن تولد بابامه، از سر کوچه تا ته کوچه‏رو به‏خاطر تولد بابام چراغونی کردن مگه نمی‏بینید؟!».

 

در بخش دیگری از ماهنامه آمده، غروب بود و ما خیلی از بچه‏های گروه عقب بودیم. نمازمان را توی یک چادر کنار جاده خواندیم و راه افتادیم. از ستون 200 به بعد عددها دوباره از یک شروع شده بودند و بچه‏ها توی یک خانه باصفا کنار ستون 20 و در واقع 220، اتراق کرده بودند. تقریبا بعد از یک ساعت به ستون رسیدیم. مسئول کاروان ما را دید و گفت بروید داخل این کوچه. به بچه‏ها زنگ زدیم و رفتیم داخل خانه... چه قدر با صفا بود. بساط سفره را پهن کردند و سینی‏‏های بزرگ را آوردند گذاشتند جلویمان که نان تازه در کف داشت و گوشت تازه تازه رویش؛ و چقدر خوشمزه بود. صاحب‏خانه یعنی یعنی همان مادر بزرگ آمد بالا و با لهجه عربی، به فارسی گفت به خدا این گاو را امروز کشتم؛ برای شما زائرها... .

 

در بخشی از مطالب اهالی خوبان این ماهنامه آمده است: خدایا! دلم را انقدر بزرگ کن که مهر همه بندهای خوبت توش جا بشه؛ صدای دعاهام اون‏قدر بلند کن که ناله همه دردمندا باهاش همراه بشه. دستام به درگاهت آنقدر بلند کن که به بلندی آسمون آبی دل همه دلای عالم برسه؛ و قلبم را در محبتت اون‏قدر نازک کن که از زلال شیشه‏اش، هر نسیم بهاری و هر عطر بهشتی و هر پرتو نوری هر چند کم سو، عبور کنه و به عمق وجودم ئراه پیدا کنه و من را غرق در زیبایی کنه.

 

گفتنی است، هفتاد و یکمین شماره ماهنامه خانه خوبان ویژه دی ماه 1393 به مدیر مسؤولی محمد دولتخواه از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةالله علیه در 80 صفحه و با قیمت 2500 تومان منتشر شده است./978/پ202/ق

ارسال نظرات