۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۹
کد خبر: ۲۴۶۵۱۶

اخلاق حرفه‌ای تدریس

خبرگزاری رسا ـ در حوزه ظواهر، اعم از نظافت، نوع و چگونگی لباس و پوشش، ‌خوش‌بویی لباس و بدن، ساده‌زیستی و در عین حال مرتب بودن سر و وضع از اموری است که باید بسیار مورد توجه استاد باشد.
تدريس

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، در حوزه ظواهر، اعم از نظافت، نوع و چگونگی لباس و پوشش، ‌خوش‌بویی لباس و بدن، ساده‌زیستی و در عین حال مرتب بودن سر و وضع از اموری است که باید بسیار مورد توجه استاد باشد.

 

حوزه ظواهر

لباس استاد باید در شأن او باشد و شائبه‌های دیگری در ذهن مخاطب ایجاد نکند. برای مثال اگر استاد در هر جلسه درسی یک کت و شلوار نو و جدید بپوشد، دانشجو نمی‌گوید: «استاد چقدر نظیف است» بلکه با خود می‌گوید: «استاد، انسانی مرفه و بی‌درد است؛ نمی‌فهمد که ما چه می‌کشیم!؟ شهریه‌ای که می‌دهیم را از کجا می‌آوریم »!!

 

یا ممکن است برعکس، استاد با لباسی چروکیده، مندرس و غیر نظیف سر کلاس حاضر شود! و یا گاه بوی عطر او چنان باشد که مسئله‌ساز ‌شود؛ هرچند که از نظر خودش، بویش خیلی عالی باشد!

 

روزی یکی از اساتید دانشگاه‌ها، به محل کار ما آمده بود. کاری اداری با ما داشت. آمد و رفت او چند دقیقه بیشتر نشد، اما تا آخر وقت اداری بوی عطر تند و سردردآور او در فضای کار ما پیچیده بود! حالا فرض کنید در فضای بسته‌ای مثل کلاس، بوی عطر تند استاد چه می‌کند! همه گیج می‌شوند و دیگر کسی چیزی از درس نمی‌فهمد! پس ما باید در انتخاب نوع و نحوه استعمال عطر، به ذائقه مخاطبین‌مان هم توجه کنیم. یادمان نرود که اگر عطر می‌زنیم، برای آن است که با دیگران ارتباط برقرار کنیم و موجب آرامش و یا شادی آنها گردیم نه موجب آزار و اذیت دیگران را فراهم کنیم. اینکه رسول خدا(ص) بخش زیادی از درآمدش را صرف عطر می‌کرد و حتی بر اساس یک روایت «بیش از آنچه برای غذا انفاق و هزینه نماید جهت بوی خوش هزینه می‌فرمود» چه عطری بود؟ عطر خوشایند مخاطب بود یا عطر آزار دهنده دیگران؟!

 

در مقابل بوی بدن است؛ که ـ خدایی ناکرده ـ استادی با لباس شوره زده ناشی از عرق به کلاس برود.

 

پوشش و حجاب استادِ خانم نیز همین‌گونه باید مورد توجه خود او باشد. مدرس خانمی که می‌خواهد دست دانشجوی خویش را بگیرد، باید خود ره‌یافته باشد تا از حجاب و یا هر بحث دیگری در این باره، با منطق محکم، دفاع و استدلال نماید. باید با حجاب و فلسفه حجاب به خوبی آشنا باشد. حجاب فقط پوشاندن بدن با چادر و مانتو نیست بلکه یک «فرهنگ» و «فکر روشن و متعالی» و «فلسفه و درک عمیق» است. دانستن چرایی حجاب یعنی درک عمیق داشتن از آن و گرنه کسانی هستند که چادر سر می‌کنند ولی باز هم رعایت نمی‌کنند چون درک نکرده که چرا چادر سر کرده است! نمی‌خواهم بگویم تنها چادر حجاب است، گرچه معتقدم که چادر کامل‌ترین و باشعورترین نوع حجاب است، ولی سخن این است که بالاخره استادی که می‌خواهد درس معارف اسلامی بدهد باید خود در عمل پایبند به حداکثر دستورات اسلام باشد.

 

یکی دیگر از ویژگی‌های استاد، ساده‌زیستی است. همه اساتید باید در عین نظافت، پاکیزگی، مرتب بودن، ساده‌زیست نیز باشند؛ چه در سر و وضع و لباسو حتی در ماشینی که زیر پای اوست. همانطور که قبلا گفته شد، گاه نگاه دیگران با آنچه که در فکر ما می‌گذرد، بسیار تفاوت دارد. نوجوانی که در خیابان سیگار می‌کشد موقع پُک‌زدن به سیگار، چشمانش را هم خمار می‌کند؛ یعنی ما خیلی حرفه‌ای هستیم! او گمان دارد همه مردم که اطرافش هستند می‌گویند: «عجب جوان رشیدی! بزرگ شده! مرد شده! چه باکلاس! چه با پرستیژ!...» اما مردمی که او را می‌نگرند راجع به او چه فکری می‌کنند؟ «عجب نوجوان نادانی! با این سن کم سیگار می‌کشد!» نگاه مردم این است و نگاه او آن! پس لازم است گاه نگاهمان را با نگاه بینندگانمان، هماهنگ کنیم؛ یعنی بفهمیم چه در سر آنها می‌گذرد. حال مخاطب دانشجو باشد یا هر کس دیگر. استادی داشتیم به دانشجوی خود می‌گفت «کیف مرا از ماشین بردار و دنبالم بیا تا دفتر!» آن دانشجو نیز از سر احترام یا به طمع نمره یا هر چیز دیگر، این کار را می‌کرد! ولی آیا این واقعاً شأن استاد است؟!

 

نکته دیگر عبارت است از «تیک‌های رفتاری». بعضی از افراد دارای تیک‌های عصبی‌اند؛ مثلا گردن خود را ناخواسته تکان می‌دهند. دست خودش نیست بیمار است و نمی‌تواند نگه دارد. دانشجوها وقتی می‌فهمند یک مدتی می‌خندند و شاید مسخره‌اش هم بکنند و بعد برایشان عادی می‌شود. ولی بعضی اوقات تیک‌های رفتاری، اکتسابی است نه بیماری؛ یعنی او خودش را گرفتار کرده است ولی اگر دقت کند می‌تواند جلوی آن را بگیرد. برای مثال استادی باشد که وقتی می‌خواهد درس را ارائه بدهد، تسبیح دست می‌گیرد و با آن بازی می‌کند و مدام به این دست و آن دستش می‌دهد. دانشجو که این مطلب را کشف کرد، دیگر همه حواسش به این است که او با این تسبیح چه کار می‌کند؟! الان می‌دهد به این دستش، الان می‌چرخاند و ...! این می‌شود که حواس مخاطب را به خودش جلب می‌کند و او از اصل بحث باز می‌ماند.

 

در کارگاهی یکی از استادان شرکت کننده به من گفت: «من نمی‌دانستم که تیک رفتاری دارم. روزی یکی از دانشجوها داشت با من صحبت می‌کرد، که هنگام حرف زدن یک بشکن زد! من گفتم این چه کاری بود کردی؟ این چه طرز سؤال کردن است؟! او در پاسخ اعتراض من گفت: «استاد! خودتان دائماً این کار را می‌کنید» با اندکی دقت دیدم راست می‌گوید؛ من هر وقت می‌خواهم به مطلبی اشاره کنم، ناخواسته بشکن می‌زنم! آن دانشجو در واقع می‌خواسته غیر مستقیم به من بفهماند که این تیک رفتاری را دارم.

 

بعضی‌ از تیک‌های رفتاری نیز مربوط به نوع راه رفتن است. مثلا یک جور خاصی راه می‌رود به گونه‌ای که در نگاه دیگران نظیر یک ربات جلوه می‌کند.

  

حوزه گفتار

 

 اجتناب از سخنان منافی عزت نفس

شاید بعضی از استادان توجه ندارند چه می‌گویند و مخاطب از گفتار آنها چه برداشتی می‌کند. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «من اتی غنیاً فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه»؛ کسی که نزد ثروتمندی به خاطر ثروتش در مقابل او تواضع می‌کند - مثلاً یک مقدار شأن خودش را پایین می‌آورد؛- این شخص دو سوم دینش را از دست داده است. عزت نفس این‌قدر مهم است. امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: «ان الله عزوجل فوض الی المومن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه»؛ خداوند متعال به مؤمن اجازه هر کاری را داده ولی اجازه ذلیل کردن خودش را نداده؛ زیرا مؤمن نزد خدا عزیز است و این عزت از خودش نیست که بخواهد هر جور که خواست خرج کند!

 

برخی از سخنان مثل شوخی‌های سبک، منافی عزت و حرمت نفس استاد است؛ گاه بعضی از استادان به بهانه اینکه «با دانشجوها بگوییم و بخندیم و خوش باشیم تا احساس رفاقت و نزدیکی و صمیمیت ‌بشود و بهتر بتوانیم اثرگذار باشیم» هرچه می‌خواهند بدون توجه به تبعات آن می‌گویند، غافل از اینکه اگر استاد، شأن خود را ضایع سازد دیگر اثربخش هم نخواهد بود. بله باید با دانشجو دوست و صمیمی باشیم ولی با رعایت حدود و شأن استادی. شما بالاخره می‌خواهی نقش مربی را هم داشته باشی و نه فقط یک دوست در سطح دیگر دوستان او؛ پس شوخی‌ها باید با مهارت انتخاب شده باشد.

 

گاه هم دانشجویی می‌گوید: استاد! من یک جوک بگویم؟ استاد هم بی‌توجه به همه چیز می‌گوید: بفرما! آن وقت دانشجو یک جوک مستهجن و مبتذل می‌گوید و استاد و دانشجویان هم قهقهه‌زنان... . یکی هم او می‌گوید!!!

 

ما استادان در همه رفتارهایمان باید دقت کنیم؛ حتی در نوع راه رفتن. یکی از دوستان بزرگوارمان می‌فرمود: «من وقتی در این لباس (استادی) هستم احساس می‌کنم دیگر نباید با لباس آستین کوتاه دم در خانه‌ام بروم؛ یا در دانشگاه نباید با پیراهن بدون کت بیایم» یعنی شأن لباس، کسوت و منصب استادی اجازه نمی‌دهد من برخی از کارهای مجاز ـ برای دیگران ـ را انجام دهم.

 

همیشه انسان باید خودش را تحت نظارت ببیند به هر حال کوچکترین رفتار ما زیر نظر دانشجویان است.

 

از نمونه‌های دیگری که منافی عزت نفس استاد و مضر به اثربخشی اوست، می‌توان به این موارد اشاره کرد:

 

 تظاهر به مادیات و یا پیگیر ی مجدانه مباحث صرف اقتصادی و تجاری در محیط دانشگاه و کلاس. بعضی از استادان سر کلاس مدام از نرخ روز سکه، بالا و پایین شدن ارز و دلار، سخن می‌گویند!

 

 پرس و جو از مشاغل پدران و یا بستگان دانشجویان؛ که گاه برخی از مدرسان، از این اطلاعات به دست آورده از دانشجویان، لیستی تهیه می‌کند تا در وقت مقتضی مورد استفاده‌اش واقع شود! خلاصه یک معامله طرفینی! بده و بستان! البته گاه استاد به خاطر مسائل تربیتی و البته به طور غیر مستقیم، می‌خواهد بفهمد دانشجوی او در چه خانواده و محیطی قرار گرفته و در چه فضای فکری رشد کرده است و مثلا پدر یا مادرش تحصیل کرده‌اند یا نه و ... از این رو به دنبال یکسری سؤالات و پاسخ‌هایش است؛ که این نه تنها اشکال ندارد، بلکه پسندیده هم هست.

 

بکارگیری تعابیر احترام‌آمیز برای دانشجو

احترام به دانشجو با بکارگیری تعابیر و الفاظ محترمانه و کریمانه، امری نکوهیده در حوزه گفتاری استاد است. حضرت علی(ع) فرموده است: «لا تسیء اللفظ و ان ضاق علیک الجواب»؛ سعی کنیم هیچ وقت حرف بد از دهانمان بیرون نیاید حتی اگر در مضیقه جواب دادن قرار گرفتیم.

 

 نه حرف بد بزنیم و نه بد حرف بزنیم. سخن را زشت نکنیم. کلامی‌که در حین ارتباطات با مخاطبین به کار می‌بریم، تماماً محترمانه باشد؛ برای مثال، هنگام حضور و غیاب، تمام دانشجوها را با القاب آقا و خانم بخوانیم. پیشوند آقا و خانم مشکل و یا هزینه‌ای برای ما ندارد، ولی در ایجاد احترام متقابل و مقبولیت استاد نقش وافری ایفا می‌کند.

 

در استعمال کلمات خطابی دقت کنیم؛ مثلا هرگز به مخاطب نگوییم «تو» بلکه بگوییم «شما» و یا در مواردی بگوییم «ما» اشتباهاتمان زیاد است و نگوییم «شما» خیلی اشتباه می‌کنید! همه «ما» باید تلاش کنیم اشتباهاتمان را کم کنیم و یا از بین ببریم نه تنها «شما» باید خطاهای خود را کم کنید و ... . این همان تبدیل «تقابل» به «تعامل» است. اینکه بگوییم «ما» در واقع مخاطب را با خودمان یکی کرده‌ایم؛ یک رنگ می‌شویم و در یک جبهه قرار می‌گیریم، ولی اگر همه‌اش بگوییم «شما» و «شما» دو جبهه ایجاد کرده‌ایم آن هم رو در روی هم!

 

یا گاه لازم است به جای استفاده از کلمه «باید» از عبارت «شایسته است» و «بهتر است» استفاده کنیم؛ تا مخاطب احساس یک امر دستوری و خلاف طبع ننموده و با طیب نفس و خاطر جمع به سراغ کار مورد نظر برود. مثلا نگوییم: «باید این کار را بکنی» بلکه بگوییم «سزاوار است این کار را بکنیم» که هم به صیغه متکلم مع الغیر است و هم حالت دستوری ندارد.

 

اجتناب از کثرت مزاح و شوخی

 حضرت علی(ع) می‌فرماید: «مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ استُجْهِلَ»؛ کسی که زیاد مزاح ‌کند متهم به جهل می‌شود و نادان تلقی می‌گردد. در نگاه مخاطب، عقل او متهم می‌شود؛ با هر شوخی سخیف، بخشی از عقلش از بین می‌رود.

 

تن صدا در حوزه گفتار

 بعضی استادان خیلی آرام و لالایی‌گونه حرف می‌زنند، به طوری که گاه در کلاس، مخاطب چرت زده یا به خواب می‌روند! در مقابل برخی از اساتید خیلی تند حرف می‌زنند؛ بعضی‌ها هم دزدیِ کلام دارند؛ مثلاً برخی از اقوام لهجه‌های خاصی دارند به حدی که وقتی حرف می‌زند، نصف کلام او را نمی‌فهمید. برخی هم با صدای بلند و غیر متعارف حرف می‌زنند و هر جای حرف زدن داد می‌زنند؛ و بعضی‌ها هم آنقدر آهسته حرف می‌زنند که کسی چیزی نمی‌شنود!

 

حفظ تعادل در نحوه گفتار و مدیریت بر تُن صدا، از هنرهای یک استاد متبحر است.

 

تکیه کلام‌ها

 تکیه کلام هم معضلی است که خیلی‌ها گرفتارش هستند. تکیه کلام یعنی بعضی از تعابیر و اصطلاحات و الفاظ را زیاد و نابجا به کار بردن؛ با اینکه اصلاً ربطی به جمله ندارند.

 

عباراتی نظیر: در واقع، فی‌الواقع، به قول بچه‌ها، به قولی، به قول دوستان، مثلاً، در مثل، به اصطلاح، اصطلاحاً و ... اینها تکیه کلام‌های رایج و کثیر‌الابتلایی است که افراد به کار می‌برند. اگر ما تکیه کلام محسوس و پرتکراری داشته باشیم به طوری که مخاطب متوجه آن شود، دیگر به سخنان ما گوش نمی‌دهد بلکه می‌شمارد که چند بار این تکیه کلام را تکرار نموده‌ایم! پس داشتن تکیه کلام به حال تدریس خیلی مضر است و باید دقت کنیم تا آنها را از بین ببریم. البته برای رفع این مشکل از دیگران هم می‌توان کمک گرفت؛ یعنی از آنها بخواهیم که تکیه کلام‌های ما را برایمان مشخص کنند./998/د101/ب6

 

منبع : ماهنامه معارف

ارسال نظرات