۱۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۸
کد خبر: ۲۷۱۶۰۱

طمع وهابیت به ۳۰ کیلومتری تهران رسید

خبرگزاری رسا ـ فکر نکنید که طلاب وهابی فقط در مناطق مرزی مثل سیستان و بلوچستان و کردستان فعال هستند، به هیچ وجه این طور نیست. طمع آن ها به ۳۰ کیلومتری تهران رسیده است.
وهابيت
 
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، روستاهایی که طلاب و مبلغان ما از سر زدن به آن‌ها خودداری می کنند، مورد طمع وهابیون واقع می شوند. فکر نکنید که طلاب وهابی فقط در مناطق مرزی مثل سیستان و بلوچستان و کردستان فعال هستند، به هیچ وجه این طور نیست. طمع آن ها به 30 کیلومتری تهران رسیده است. برخی از روستاهای اطراف خانلق به مرور ترکیب جمعیتی شان در حال تغییر است. اخیرا خبردار شدیم که در یکی از روستاهای اطراف برای افاغنه ساکن آن کلاس برگزار کرده اند. البته ما سریعا برخورد کردیم و برادران و خواهران افغانی را آگاه کردیم.
 
برای آنکه بتوان با تمام وجود شکاف طبقاتی در تهران را لمس کرد شاید بهتر باشد به جای سر و کله زدن با آمارهای اقتصادی و مقایسه میزان درآمد دهک های 1 تا 10، فقط 30 کیلومتر در جاده قدیم تهران – قم به طرف جنوب حرکت کرد و به روستاهای اطراف حسن آباد رسید؛ جایی که فقط به حکم تقسیمات کشوری می توان آن را جزوی از تهران به حساب آورد. موضوع این گزارش البته قرار نیست اقتصادی باشد هرچند از آن گریزی هم نیست، قرار است درباره فعالیت عناصر جهادی در ماه مبارک رمضان گزارشی تهیه کنیم. اخیرا بسیج سازندگی اعلام کرده است که فعالیت گروه ها و نیروهای جهادی در ماه مبارک رمضان تعطیل نمی شود و آن ها با توجه به محدودیت های ناشی از همزمان شدن ماه مبارک رمضان با روزهای داغ تابستان، فعالیت های فرهنگی، ترویجی و آموزشی را در دستور کار قرار داده اند. قرار است این خبر را با سفر به دو روستای خانلق و ابراهیم آباد از توابع حسن آباد تهران محک بزنیم آن هم در دوران پوست اندازی گروه های جهادی و در ایامی که جهادی ها رویکردشان را از برگزاری اردوهای خارج از استان به تمرکز بر مناطق بومی محل زندگی خودشان تغییر داده اند.
 
قرآن در دستان ام البنین
 
گرمای تابستان و برخوردار نبودن پایگاه مقاوت بسیج خانلق از امکانات حداقلی، شاگردان ام البنین عباس زاده را مهمان منزل یکی از خانم های روستا کرده است. کلاس های تفسیر قرآن و احکام ام البنین، تنها دلخوشی زنان روستای خانلق است. وارد خانه که می شویم، دورتا دور نشسته اند، تک و توک رحل قرآنی جلویشان دارند و بقیه قرآن را در دست گرفته اند. در جمعشان هم دختر بچه هست، هم پیرزن. همگی چادر رنگی به سر دارند. به خانم عباس زاده می گوییم بدون توجه به حضور ما کلاسش را اداره کند. او شروع می کند به خواندن قرآن: «بسم الله الرحمن الرحیم. خلق الاانسان من صلصال کالفخار. آدمی را از گل خشک شده ای چون سفال بیافرید. گفتیم خدمت خانم ها که خداوند در جاهای جاهای مختلف قرآن خلقت انسان را به صورت های متفاوتی بیان کرده است، یک جا گفته انسان را از خاک خلق کردم، در جای دیگر گفته که از گل خلق کردم و در آیه 14 سوره الرحمن می گوید انسان را از گل خشک شده خلق کردم؛ مثل کوزه. شاید برای بعضی ها این سوال پیش بیاید که این تفاوت ها از کجا نشات می گیرد؟ هر یک از این آیات تبیینی از یک حقیقت است. کوزه از ترکیب خاک و گل ساخته می شود. خداوند می فرماید به این گل خشک شده از روح خودم دمیدم. برای همین است که پس از مرگ، جسم انسان به سرعت در خاک تجزیه و در واقع به صورت اولیه خود باز می گردد مگر پرهیزگارانی که جسمشان همچون روح شان مجرد شده باشد».
 
 
طلبه ای که تبلیغ نمی رود، موجودیت ندارد
 
 
طلبه بسیجی کلاس تفسیرش را به احترام ما کوتاه می کند. در حضور شاگردانش مصاحبه را شروع می کنیم. ام البنین خودش را اینطور معرفی می کند: «8 سال در قم طلبه بودم و تا سطح دو حوزه تحصیل کردم. سه فرزند دارم، بزرگترین شان 12 ساله و کوچکترین شان 3 ساله هستند. شوهرم روحانی زندان چرم شهر است و در خدمت اصلاح و راهنمایی زندانیان. برای همین به منطقه حسن آباد مهاجرت کرده ایم. از همان موقع که ازدواج کردیم، پا به پای همسرم در تمام مناسبت های مذهبی برای تبلیغ به نقاط مختلف ایران سفر کردم، هیچ استانی نیست که برای تبلیغ آنجا نرفته باشیم. من و شوهرم معتقدیم طلبه با تبلیغ و حضور در بین مردم است که موجودیت پیدا می کند، طلبه ای که تبلیغ نمی رود، موجودیت ندارد».
 
 
از او درباره شرایط اجتماعی و اقتصادی روستای خانلق می پرسیم که می گوید: «در روستای خانلق 90 خانواده ایرانی و 30 خانواده افغانی زندگی می کنند. بیشتر جوانان روستا برای کارگری به شهرک صنعتی شمس آباد یا تهران می روند. دامداری و کشاورزی هم در منطقه رواج دارد. به دلیل کمبود امکانات جمعیت روستا در حال کاهش است، خانلق فقط در مقطع دبستان مدرسه دارد و خبری از راهنمایی و دبیرستان نیست. درمانگاه هم ندارد. جالب است بدانید که یک روستا بعد از خانلق، یعنی آراد حتی گاز هم ندارد و چیزی نمانده به طور کامل خالی از سکنه شود».
 
پیرزن زد زیر گریه
 
خانم عباس زاده درباره کلاس های تفسیر قرآن در روستا خاطرنشان می کند: «خانم‌های روستا بسیار مشتاق یادگیری قرآن هستند. متاسفانه پایگاه بسیج روستا از حداقل امکانات هم بی بهره است. چون پایگاه بسیجمان کولر ندارد مجبور هستیم کلاس ها را به صورت گردشی در منزل خانم ها برگزار کنیم. دو سال است که بودجه پایگاه وصول نشده و حتی یک تخته وایت برد نداریم. من به مدت یک سال در خانلق ساکن بودم اما به خاطر کمبود امکانات مجبور به مهاجرت به ابراهیم آباد شدم. زمانی که ساکن این روستا بودم چند بار در هفته کلاس برگزار می کردیم و در همه مناسبت های مذهبی گرد هم می آمدیم. در حال حاضر هم هفته ای یک بار برای تفسیر قرآن به خانلق سفر می کنم، بیشتر از این نمی توانم، بخشی از راه خاکی است و هزینه رفت و آمد هم گران است».
 
بدیهی است که مسئولان بسیج برای تامین یک دستگاه کولر با مشکلی مواجه نیستند، همین حالا به پایگاه های بسیج در تهران، دو تا دوتا کامپیوتر می دهند، مشکل از ضعف مدیریت و بی توجهی به عدالت در توزیع منابع و امکانات است. حرف های ام البنین به مهاجرت از خانلق که می رسد، داغ دل خانم های حاضر در جلسه تفسیر قرآن تازه می شود. یکی از پیرزن ها می زند زیر گریه و می گوید: «خانم عباس زاده همه دلخوشی ما در این روستا بود. به دختران ما قرآن و احکام یاد می داد. همه دوستش دارند. در مدرسه که به بچه ها قرآن یاد نمی دهند اما شوهر خانم عباس زاده به پسرهایمان قرآن یاد می داد. از وقتی که از این روستا رفتند غصه داریم اما هر هفته با هزینه خودش برای تفسیر قرآن می آید به روستا. مسئولین که ما را فراموش کرده اند، همه دلخوشی ما به خانم عباس زاده است، سال قبل که ایشان اینجا بودند هر روز در پایگاه بسیج جمع می شدیم و قرآن می خواندیم».
 
می گفتند چقدر پاکت می دهید؟!
 
خانم نو مسلمان مسئول بسیج طلاب باقرشهر هم در جلسه حاضر است و می گوید: «خانم عباس زاده مبلغ نمونه کشوری هستند و بارها از طرف حوزه مورد تقدیر قرار گرفته است. مردم منطقه ما بسیار علاقه مند به معارف دینی هستند اما در مقابل دشمن به دنبال سوء استفاده از این علاقه است؛ به این صورت که با گسترش خرافات و بدعت ها به نام دین به خصوص در میان خانم ها مشغول دسیسه است. بدعت ها در مناطق حاشیه ای غوغا می کند و آن ها را تحت عنوان دین وارد محافل مذهبی زنانه می کنند. خانم عباس زاده بهترین مبلغ ما هستند و هرجا کلاس برگزار می کنند، خیال ما راحت می شود. کلاس احکام ایشان فوق العاده پر طرفدار و جذاب است چون احکام را به صورت عملی و کاربردی توضیح می دهد. شماره موبایلش را همه خانم های روستا دارند و به محض اینکه با شبهه ای مواجه شوند یا اگر سوال شرعی داشته باشند با او تماس می گیرند. خانم عباس زاده به همراه شوهرشان کار مشاوره خانواده هم انجام می دهند و از این جهت هم محل رجوع مردم هستند».
 
نو مسلمان می افزاید: «طلبه هایی مثل خانم عباس زاده در دوره و زمانه ما خیلی کم پیدا می شوند که هم از نظر علمی قوی و هم اهل جهاد و تبلیغ باشند. قبل از ماه مبارک رمضان با 60 طلبه برای تبلیغ در منطقه تماس گرفتم، فقط 17 نفرشان برای تبلیغ جهادی اعلام آمادگی کردند و بقیه می گفتند چقدر پاکت می دهید؟!»
 
وهابی ها طمع کرده اند
 
از ام البنین می پرسیم پس طلبه ها کجا هستند؟! و این فرهنگ غلط چطور در میان طلاب رواج پیدا کرده و چه تبعاتی دارد؟ می گوید: «طلبه با تبلیغ است که معنا پیدا می کند. من نمی دانم چه شد که فرهنگ طلبگی ما اینطور دچار انحراف شد و بی تفاوتی نسبت به مردم رواج پیدا کرد اما می دانم که تبعات خطرناک آن چیست. روستاهایی که طلاب و مبلغان ما از سر زدن به آن ها خودداری می کنند، مورد طمع وهابیون واقع می شوند. فکر نکنید که طلاب وهابی فقط در مناطق مرزی مثل سیستان و بلوچستان و کردستان فعال هستند، به هیچ وجه این طور نیست. طمع آن ها به 30 کیلومتری تهران رسیده است. برخی از روستاهای اطراف خانلق به مرور ترکیب جمعیتی شان در حال تغییر است. اخیرا خبردار شدیم که در یکی از روستاهای اطراف برای افاغنه ساکن آن کلاس برگزار کرده اند. البته ما سریعا برخورد کردیم و برادران و خواهران افغانی را آگاه کردیم. ما معتقدیم حضور مهاجران افغانی در کشورمان به شرط برنامه ریزی صحیح یک فرصت مهم است. اگر فرهنگ ایرانی اسلامی را به آن ها منتقل کنیم، وقتی به کشورشان باز می گردند آن را ترویج می کنند. همین الان بخش مهمی از مدافعان حرم اهل بیت (س) در سوریه و عراق را شیعیان غیور افغانی تشکیل می دهند. دستور اخیر رهبر انقلاب برای تسهیل سوادآموزی کودکان افغانی که حتی به صورت غیر قانونی وارد کشور شده اند، بسیار مهم بود و ما اثر آن را در امیدواری و دلگرمی برادران و خواهران افغانی دیدیم. ما طلبه ها نباید کوتاهی کنیم، باید زکات علممان را بپردازیم».
 
نعمت را از دست دادیم
 
خانم عباس زاده در ادامه یک تجربه جالب را در میان می گذارد و خاطرنشان می کند: «استفاده از ماهواره هر چند کم اما در برخی روستای های منطقه وجود دارد. وقتی به روستا آمدیم برخی ها به ما گفتند می خواهیم برویم درب تک تک منازل و ماهواره ها را اجبارا جمع کنیم. ما گفتیم مخالفیم، اجازه بدهید با مردم حرف بزنیم و آگاهشان کنیم، یقینا اگر بدانند سریال های ماهواره ای چه بر سر خانواده شان می آورد، خودشان دیگر از آن استفاده نمی کنند. همین طور هم شد. در انتهای جلسات تفسیر قرآن به بحث ماهواره می پرداختیم، به مرور خانم ها خودشان می آمدند و می گفتند ماهواره را جمع کرده ایم. بعضی هایشان خجالت می کشیدند علنی بگویند، در گوشی به من می گفتند. به مرور طوری شد که تقریبا هیچکس در روستا از ماهواره استفاده نمی کرد».
 
در همین حین یکی دیگر از خانم ها وارد بحث می شود. او هم با بغض درباره ام البنین می گوید: «خانم عباسی مثل خواهرمان است. از رفتن او وجدانا ناراحتیم. نعمت را از دست دادیم. حمایتش نکردند». ام البنین جواب می دهد: «شما که می دانید به خاطر بچه ها و مدرسه شان مجبور شدم بروم، دوست داشتم بمانم». جواب می گیرد: «ان شالله هر کجا هستی به حق امام زمان (عج) اخر و عاقبت بخیر باشی، اما هر جا بروی باید به ما سر بزنی».
 
کار فرهنگی را کنترات برداشتند
 
در ادامه با خانم عباس زاده راهی ابراهیم آباد می شویم؛ روستایی بزرگ در نزدیکی خانلق که 3500 ایرانی و 2500 افغانی ساکن آن هستند. آنجا هم کلاس تفسیری برپاست، باز هم در منزل یکی از شاگردان. ام البنین در حضور خانم‌ها می‌گوید: «بعضی ها در ماه مبارک یک بار، دو بار یا حتی سه بار ختم قرآن می کنند اما وقتی ماه مبارک تمام می‌شود حتی یک آیه را حفظ نکرده‌اند و تفسیر آنچه خوانده‌اند را نمی‌دانند. دراین کلاس علاوه بر تفسیر سوره‌های قرآن، خانم‌ها آیه ای را به عنوان یادگاری حفظ می‌کنند». سپس دوست و همکار صمیمی اش را معرفی می کند. خانم نایبی عضو شورای اسلامی روستا و فرمانده پایگاه بسیج ابراهیم آباد است. او به همراه ام البنین کار فرهنگی روستا را کنترات برداشته و در هر اتفاق خوب فرهنگی که در ابراهیم آباد می افتد، رد پای این دو را می توان یافت. خانم نایبی می گوید: «مهمترین مشکل روستا وضعیت بهداشتی نامناسب آن است. خانه بهداشت داریم اما پزشک ثابت نداریم. ضمن اینکه برخی مهاجران افغانی هم درباره رعایت بهداست توجیه نیستند، سعی می کنیم برایشان کلاس برگزار کنیم. در مناسبت های مذهبی همیشه خواهران و برادران افغانی را هم دعوت می کنیم. در طول سال کلاس های ثابت قرآن و احکام دارم که مورد استقبال خانم هاست». هنگام خداحافظی و ترک محفل صمیمی شان، خانم نایبی در گوشی به ما می گوید: «اگر می توانید به مسئولین بگویید از روستاهای اطراف تهران غفلت نکنند، دشمن طمع دارد»./836/د102/س
 
منبع: بسیج سازندگی
ارسال نظرات