۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۷
کد خبر: ۳۰۷۴۰۵
بخش نخست/ جریان‌شناسی بیداری اسلامی در جهان اسلام؛

مروری بر مراحل پیشینه تمدنی بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا

خبرگزاری رسا ـ بیداری اسلامی مربوط به کل جهان اسلام است. بر این اساس می‌توان در تاریخ دویست ساله اخیر کشورهای اسلامی در آسیای مرکزی، جنوب شرق آسیا و شرق آفریقا بیداری اسلامی را رصد کرد. بر این اساس حتی بیداری اسلامی در غرب نیز قابل تحلیل است.
بيداري اسلامي تمدن اسلامي

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، تمدن اسلامی تاریخ پرفراز و نشیبی دارد و از زمان صدر اسلامی با دعوت پیامبر اسلام(ص) آغاز می‌گردد. مسلمانان در ابتدا با تکیه بر ایمان و تلاش و کوشش علمی و سیاسی جوامعی متحد و منسجم بر اساس هویت دینی ایجاد کردند و نمود عینی و مستحکمی از تمدن اسلامی بنا نهادند. اما در ادامه حمله مغولان و جنگ‌های صلیبی،‌ تمدن اسلامی را با چالش جدی مواجه ساخت. البته در ادامه شکل‌گیری جوامع یکپارچه‌ای در ایران،‌ عثمانی و هند مجدداً رویش‌های خوبی در شکل‌گیری و تداوم تمدن اسلامی ایجاد کرد، ولی در این بار سیاست‌های استعماری غرب مانع از شکوفایی مجدد تمدن اسلامی شد.

 

امروز مجدداً تمدن اسلامی با بیداری اسلامی وارد مرحله نوینی شده است و می‌رود تا بار دیگر عزت مسلمانان را به آنها برگرداند و جوامعی منسجم و متحد بر اساس هویت دینی و تمدنی اسلام بنا نهد. بیداری اسلامی در موج اول نخبگان جهان اسلام را در بر گرفت. در ادامه مردم به صحنه آمدند و بیداری اسلامی جنبه مردمی و عمومی یافت. پس از پیروزی قیام،‌ باید نظام سیاسی بر اساس اصول دینی شکل گیرد. تداوم این مسیر در دستیابی به تمدن اسلامی است.

 

مقدمه

 

بررسی تاریخی بیداری اسلامی کار آسانی نیست؛ زیرا بیداری اسلامی از گستره جغرافیایی و تنوع فرهنگی و اجتماعی گسترده‌ای در جهان اسلام برخوردار است. برای اینکه جایگاه بیداری اسلامی در تحولات سیاسی اجتماعی جهان اسلام در طول تاریخ مشخص شود، بر اساس جامعه‌شناسی کلان جهان اسلام، مروری گذرا بر تاریخ اسلامی خواهیم داشت. این موضوع از جهتی به فهم و تحلیل مسائل کنونی کمک می‌کند و از طرفی پیش‌بینی و چشم‌انداز بیداری اسلامی را نیز متحول می‌کند.

 

به این ترتیب نیم‌نگاهی نیز به مسائل فلسفه تاریخی خواهیم داشت تا دیدی کلان و منسجم از رودیدادها داشته باشیم و بتوانیم آنها را در افق و بستر تمدن اسلامی تحلیل و جریان‌شناسی کنیم. از این جهت است که شهید مطهری در مورد فلسفه انحطاط و بررسی آن در تاریخ تمدن اسلامی، فلسفه تطور و عوامل تحرک اجتماعی مباحث مبسوطی دارند.(1)

 

پس از این جامع‌نگری کلان به تاریخ و تمدن اسلامی است که شباهت‌هایی را در مراحل تاریخ اسلامی مشاهده می‌کنیم که حکایت از تکرار تاریخ و ظرفیت‌های عظیم تمدن اسلامی است.

 

در این مقاله ابتدا مروری کلی بر پیشینه تمدنی بیداری اسلامی خواهیم داشت. سپس بیداری اسلامی را به عنوان نقطه عطفی در این مسیر در 4 موج بررسی می‌کنیم. نکته مهم در بررسی این 4 موج این است که کشورهای مختلف اسلامی،‌ موقعیت و رویکرد یکسانی در مورد این مراحل ندارند و از این جهت بررسی تاریخی آن دشوار می‌شود.

 

 

مروری بر پیشینه تمدنی بیداری اسلامی

 

بررسی تاریخ اسلام نشان می‌دهد که فرهنگ و تمدن اسلامی مسیری مضبوط و دقیق دارد و بر پایه منطقی قابل درک و بیان‌شدنی شکل گرفته که احتمالاً تبلور همان فلسفه تاریخ اسلام است و این تاریخ تکرار می‌شود.(2)

 

مرحله نخست، تاریخ اسلام با دعوت پیامبر اکرم(ص) از مکه آغاز شد و این همان آغاز حرکت در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی بود.

 

مرحله دوم، این حرکت مهم تاریخ بشر، با تشکیل حکومت اسلامی در یثرب شکل گرفت و از آن پس یثرب تبدیل به مدینه‌النّبى شد. از این نام‌گذاری می‌توان به صورت نمادین استنتاج کرد که مدنیت اسلامی با این حرکت پایه‌گذاری شد.(3)

 

مرحله سوم، گسترش اسلام بود شامل دو بخش: بخش اول، انتشار دین اسلام در جزیرة العرب(4) و بخش دوم، گسترش آن در جهان متمدّن آن روزگار، شاملِ بین‌النهرین، ایران، روم، مصر، حبشه، هند، ماوراءالنهر، چین و ماچین، شمال آفریقا و سرانجام جنوب اروپا بود. اوج این مرحله در سده‌های اول و دوم هجری نمایان شد.

 

این فتوحات علاوه بر این‌که به وسعت جغرافیایی جهان اسلام منجر شد، آثار اجتماعی، فرهنگی و جنبه‌های تبلیغی نیز داشت.(5)

 

مرحله چهارم، مجاور شدن فرهنگ و تمدن نوپای اسلامی با تمدن‌های کهن جهان و کوشش برای شناخت و انتقال آن تمدن‌ها به حوزه تمدن اسلامی بود. این نهضت به شکل جدّی از سده دوم آغاز و تا سده‌های سوم و چهارم هجری ادامه یافت. این انتقال تمدن از چند طریق انجام شد.(6)

 

الف) ترجمه؛ جدی‌ترین شکل انتقال بود و در تاریخ نام آن را نهضت ترجمه گذاشته‌اند.(7) در تاریخ قدیم تمدن‌ها، چنین حرکتی به لحاظ سرعت و حجم معارف انتقالی بی‌سابقه بود؛ برای نمونه فقط یک پدر و پسر(حُنین بن اسحاق و اسحاق بن حُنین) بیش از 200 کتاب و رساله را از یونانی و سریانی به عربی ترجمه کردند.

 

ب) تأسیس کتابخانه دارالحکمه و نظامیه‌ها.(8)

 

ج) انتقال دانشمندان و به تعبیر امروز «جذب مغزهای متفکر» به مراکز علمی و آموزشی جهان اسلام.(9)

 

 

 

مرحله پنجم، عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی بود که از سده سوم آغاز و تا سده پنجم هجری ادامه یافت.

 

هر چند برخی بر این باورند که مسلمانان به‌عنوان امانت‌دار صادق و امین، علوم بشری را از یونان دریافت نمودند و در طی قرون متمادی حفظ و در نهایت با پیدایش نهضت ترجمه از زبان عربی به زبان لاتین که به‌ویژه از سده پانزدهم میلادی در اسپانیا رخ داد، آنها را به دنیای غرب باز پس دادند.(10)

 

ولی مسلمانان بر اساس مبانی فلسفی، انسان‌شناختی و هستی‌شناختی خود، تصرف‌های زیادی در راستای کاربردی کردن و توسعه علوم نمودند. این رشد علمی همه‌جانبه و عمیق در علوم گوناگون ریاضیات، نجوم، فیزیک و مکانیک، طب، شیمی، منطق و فلسفه، تاریخ، جغرافیا و ادبیات و زبان‌شناسی بود که زمینه ایجاد و تعمیق تمدن اسلامی را ایجاد نمود. بروزات این شکوفایی را در نظام‌های سیاسی، اجتماعی آن دوران و میراث کالبدی و معماری باقیمانده از این دوران به خوبی می‌توان مشاهده کرد.(11) قوت و اعتبار این مرحله تمدنی اسلام در حدی است که سخن از تأثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی به میان می‌آید.(12)


مرحله ششم، عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی بود. پیوند عمیق عرفان و ادب از شگفتی‌های فرهنگ اسلامی است. این حوزه از چنان پشتوانه عظیمی برخوردار است که قابل مقایسه با هیچ فرهنگ دیگری نیست. بزرگانی از این خاستگاه به قله‌های رفیع دست یافتند و ستاره‌های برتر آسمان دانش بشری شدند. شکوفایی این مرحله از سده چهارم آغاز و در سده هفتم هجری به اوج خود رسید.(13)

 

مرحله هفتم، عصر هنر بود. شاید این سنت منطقی تاریخ است که تا علوم عقلی و تجربی به کمال نرسد و تا معرفت انسان نسبت به هستی و حیات عمیق نشود و تا ادب به کمال خود نرسد، هنر متعالی شده خط و نقاشی و معماری نمایان نخواهد شد.(14) توان و جایگاه هنر اسلامی تا جایی پیش رفت که حتی تمدن غربی را نیز تحت تأثیر قرار داد.(15)

 

شگفت این‌که پس از دو ضربه سهمگین صلیبی‌ها و مغولان و از میان ویرانه‌های به‌جای مانده از آن بلایای خانمان برانداز، جنبش هنری قد برافراشت و بشارت دهنده تجدید حیات اسلام در عصر صفوی(16)  ـ عثمانی ـ گورکانی(17) بود. ازاین‌رو، تصادفی نیست که اوج هنر اسلامی را از سده‌های نهم تا دوازدهم هجری در ایران و عثمانی و هند می‌بینیم.

 

مرحله هشتم، عصر رکود بود. دو حمله بزرگ و طولانی صلیبی(18) و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام یکی حدود دویست سال و دیگری حدود سیصدسال به درازا کشید، که با آثار و پیامدهایشان توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابی‌های بسیاری بر جای گذاشت.(19)

 

آنچه از فرهنگ و تمدن اسلامی در مصر و شامات بافته بودند، به دست صلیبیان پنبه شد و آنچه در ماوراءالنهر، خراسان و عراق ساخته بودند، به وسیله مغولان ویران گردید. آنان، با خشونت و سنگدلی بی‌سابقه، در فرهنگ بالنده اسلامی روح ناامیدی دمیده و با تخریب شهرها، پایه مدنیت مسلمانان را سست کردند.



با اینکه اسلام در ذات خود جوهر حرکت، دگرگونی و پیشرفت را دارد، ولی این دو حمله عظیم آثاری ویرانگر بر پیکره تمدن اسلامی بر جای نهاد که سرانجام به پیدایش عصر رکود انجامید که اوج این مرحله در سده هشتم و نیمه نخست سده نهم هجری است.

 

 

 

 

مرحله نهم، خیزش دوباره جهان اسلام بود. شکست نهایی صلیبی‌ها در شام و فلسطین به دست صلاح‌الدین ایوبی(1187م/ 583ق) و مغولان در عین جالوت به دست ممالیک مصر(1260م) محیط امنی را در شام، روم و شمال افریقا فراهم آورد که بسیاری از دستاوردهای علمی و فرهنگی باقی مانده را حفظ کرد.

 

در کنار دلاوری و شمشیر صلاح‌الدین ایوبی و پایداری ممالیک مصر باید از تدبیر و قلم خواجه نصیر الدین طوسی، خواجه شمس‌الدین صاحب دیوان، عطاملک جوینی، خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی نام برد که به واقع خطر کردند و برای حفظ آنچه از ایلغار مغول باقی مانده بود، به کام اژدها رفتند و اغلب جان بر سر این کار گذاشتند و قطعاً اهمیت کار آنان از مجاهدان مصر و شام و فلسطین کمتر نبود.

 

با انتقال میراث باقی مانده فرهنگ و تمدن اسلامی در سرزمین‌های سوخته جهان اسلام، نهال‌های جدیدی سربرآورد و به درخت‌های تنومندی تبدیل شد و امپراتوری عثمانی(20)، سلسله صفوی(21) و پادشاهی گورکانی(22) سر برآوردند و اوضاع سیاسی جهان اسلام سامانی گرفت.

 

مرحله دهم، هجوم استعمار و آغاز دومین دوره رکود بود. پس از رنسانس، کشورهای قدرتمندی در اروپا سر برآوردند و به دنبال مواد خام ارزان و پیدا کردن بازار مصرف برای کالاهای صنعتی خود، هجوم به جهان اسلام را آغاز کردند.

 

پرتغالی‌ها به آفریقا، هند، مسقط و ایران و انگلیسی‌ها به باختر و خاور افریقا و جنوب و جنوب شرقی آسیا و فرانسوی‌ها به مصر و آفریقای شمال و غربی و ایتالیی‌ها به شمال و شرق آفریقا و هلندی‌ها به آسیای جنوب شرقی رخنه کردند. این پدیده از سده پانزدهم میلادی آغاز شد، ولی نقطه اوج سلطه غرب، سده نوزدهم میلادی بود.(سده یازدهم تا چهاردهم هجری)(23)

 

یورش دوم فرنگی‌ها را باید جنگ صلیبی دوم نامید که پیچیده‌تر از اولی بود و این بار صلیبیان بودن بیرق صلیبی آمدند و از تفنگ به‌جای شمشیر استفاده کردند و، از آن مهلک‌تر کوشش آنان برای استحاله فرهنگی و تخریب باورهای مسلمانان و دیگر ملل تحت سلطه بود.

 

این حرکت فراگیر غربیان آثار ویرانگر خود را در جهان اسلام گذاشت و به تعبیر محمد قطب، مسلمانان را به «عصر جاهلی» جدیدی سوق داد که شکلی تازه از استعمار فکری یا استعمار مزین به استدلال‌های فکری و فلسفی و مبتنی بر تفکر جدایی دین از عرصه اجتماع بود و به عنوان نمونه‌ای موفق در این رابطه، از تجربه غرب نام می‌بردند که ترقی آنها بر اثر رهایی سیاسی ـ اجتماعی غرب از «حاکمیت کلیسا» بود که از سده‌های تاریک به عصر روشنایی گام نهاد. اکنون بر شما مسلمانان است که برای ورود به جاده ترقی از اسلام جدا شوید!

 

این تبلیغات فرنگیان که مؤثرتر و کارگرتر از گلوله‌های توپ آنها بود، شماری از دلسوختگان ساده‌اندیش و گروهی از سرخوردگان سیاسی ـ اجتماعی جوامع مسلمان را به خود جذب کرد و پدیده‌ای عجیب در جهان اسلام به وجود آمد که پیش‌تر سابقه نداشت، بدین معنا که جمعی از مسلمان‌زادگان، مبلّغ بی‌جیره و مواجب تفکر غربیان شدند! فرنگی‌ها بهتر از این نمی‌توانستند موجب استحاله امت اسلامی شوند و لذا این راه و رسم استعماری را با اتخاذ شیوه‌های گوناگون ادامه داده‌اند، لیکن پیوسته تغییر شیوه می‌دهند.

 

این دور از رکود جدی‌تر از رکود پس از حمله اول صلیبی و ایلغار مغول بود. در آن زمان، مهاجمانِ زمین‌گیر شده، مغلوب فرهنگ مسلمانانی شدند که در عرصه نظامی بر آنها پیروز شده بودند! ولی در رکود دوم، در آغاز، غلبه فرهنگی با مهاجمان بود و فنّاوری فرهنگ بی‌دینی را نیز با خود آورده بود.

 

حمله فکری غرب برای استحاله فرهنگی مسلمانان، جهان اسلام را حیرت‌زده کرد صرف‌نظر از پیامدهای آن یورش، این شوک، موجب پدیدآمدن امواجی سازنده شده که بعدها پدیدآورنده دسته‌ای از جنبش‌های پیوسته تاریخی در جهان اسلام گردید که از آن به بیداری اسلامی یا دعوت برای بازگشت به اسلام تعبیر می‌کنیم.

 

 

 

مرحله یازدهم، بیداری اسلامی است. حوادث 200 سال اخیر در جهان اسلام را می‌توان تاریخ بیداری اسلامی نامید. این مرحله از تاریخ با افت و خیزهایی، با توجه به شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سرتاسر جهان اسلام اجرا شده است.

 

البته از نظر زمان آغاز، سرعت و کیفیت تحولات یکسان بوده است مثلاً با وجود اینکه مراحل آغازین بیداری اسلامی در جهان عرب زودتر از ایران آغاز شد ولی انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از انقلاب‌ها که حتی زودتر آغاز شده بودند، هم‌اکنون جلوتر است.

 

اگر چه موج بیداری اسلامی امروز کم و بیش سراسر جهان اسلام را فرا گرفته است، اما خاستگاه اصلی آن را چهار سرزمین مهم اسلامی در سده گذشته یعنی ایران، جهان عرب(عمدتاً مصر و شام)(24)، ترکیه عثمانی و هند تشکیل می‌دهد.

 

تعیین تاریخ دقیق برای بیداری اسلامی کاری مشکل است؛ اما در هر یک از این چهار سرزمین می‌توان از حادثه یا حوادثی به‌عنوان مبداء تاریخ بیداری و آشنایی با تمدن غرب، و بالمآل بیداری یاد کرد.

 

ناکامی دولت عثمانی در فتح وین(1094ق/ 1683م) و افتادن آزوف به دست روسیه(1108ق/ 1696م) و انعقاد قرارداد کارلوویتس(1111ق/ 1699م) میان روسیه و عثمانی که در آن برای اولین‌بار عثمانی در مقام دولتی شکست خورده قراردادی را امضاء می‌کرد و سرانجام از دست دادنِ شبه جزیره مسلمان نشین کریمه(25)(1272ق/ 1856م)، شکست ایران از روسیه، از دست رفتن داغستان، ارّان و شیروان و دیگر متصرفان ایران در قفقاز و امضای دو معاهده ننگین گلستان(1228ق/ 1813م) و ترکمانچای(26)(1243ق/ 1828م) و حمله ناپلئون به مصر(1213ق/ 1798م) و شام(27)(1799م) و تسلط استعمار انگلیس بر شبه قاره نده و شکست مقاومت مسلحانه مسلمانان هند در مقابل انگلیس در نبرد پَلاسی(28)(1170ق/ 1857م) از مهم‌ترین حوادثی است که موجب آشنایی مردم این سرزمین‌ها با تمدن جدید و بیداری آنان شد.

 

هر چند این قسمت از کشورهای اسلامی تأثیر و نقش عمده در جریان بیداری اسلامی داشته‌اند، ولی بیداری اسلامی منحصر به آنها نیست؛ بلکه بیداری اسلامی مربوط به کل جهان اسلام است. بر این اساس می‌توان در تاریخ دویست ساله اخیر کشورهای اسلامی در آسیای مرکزی(29)، جنوب شرق آسیا(30) و شرق آفریقا(31) بیداری اسلامی را رصد کرد. بر این اساس حتی بیداری اسلامی در غرب نیز قابل تحلیل است.(32)/993/703/ر

ادامه دارد...

 

محسن محمدی

.........................................

منابع؛

1 ـ فلسفه تاریخ، مرتضی مطهری، صدرا، قم، 1369. در مورد ارتباط فلسفه تاریخ با اندیشه سیاسی، ر.ک: اندیشه واقع‌گرای ابن خلدون، ناصف نصار، ترجمه یوسف رحیم‌لو، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1367.

2 ـ اصولاً تحولات اندیشه سیاسی در اسلام را از لحاظ زمان شناسی و ادوار تاریخی نباید با سه مرحله تاریخ غرب (عهد یونانیان، قرون وسطی و رنسانس) منطبق کرد. فلسفه تاریخ و نمودار ادوار اساسی تحول در تمدن اسلامی، مختصات خاصی دارد که عمدتاً در پنج دوره تاریخی (سه دوره رشد و اعتلا و دو دوره زوال و انحطاط) قابل بررسی است.
«تمدن اسلامی از قرون اول تا قرون پنجم قمری روبه‌ ترقی گذاشت. سپس رفته‌رفته تنزل کرد و با حمله مغول به حضیض مرگباری در افتاد و آثار عمده عظمت سیاسی و فرهنگی آن یکسره ویران شد. با این همه این تمدن از میان نرفت و بار دیگر اوج گرفت. در مرحله دوم ترقی که از آخرین دهه قرن هفتم تا پایان قرن یازدهم ادامه یافت، در سرزمین اسلام سه امپراتوری از بزرگترین امپراتوری‌های جهان یعنی امپراتوری عثمانی، ایران دهند استقرار یافت. این مرحله از اعتلا، بار دیگر از آغاز قرن دوازدهم تا اواسط قرن سیزدهم رو به افول گذاشت و اینک تقریباً در همه سرزمین‌های اسلامی، نشانه‌هایی از سومین موج به چشم می‌خورد. (تاریخ فلسفه در اسلام، م.م. شریف، ج1، ص 3، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1362؛ همچنین ر.ک: آینده‌نگری بیداری اسلامی، احمد رضایی، صص 25 ـ 29؛ نهضت نرم‌افزاری (وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی)، تهران، 1391.(
3 ـ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج1، صص 37 ـ 46؛ مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، 1386.
4 ـ همان، صص 41 ـ 46.
5 ـبرای مطالعه بیشتر در این موارد ر.ک: تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، سید جعفر شهیدی، صص 72 ـ 130، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1363؛ تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج2، صص 393 ـ 409، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1369؛
خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، صص 143 ـ 300، تهران، صدرا، 1370؛ تاریخ گسترش اسلام، توماس واکر آرنولد، ترجمه ابوالفضل عزتی، صص 290 ـ 310، دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ، 1385.
6 ـ البته این انتقال و تبادل علمی و فرهنگی علاوه بر جهات نرم‌افزاری و روشی از جهات سخت‌افزاری نیز جای بررسی دارد مثلاً مسلمانان در تولید، توزیع و استفاده از کاغذ جهت گسترش علم تلاش‌ها و ابتکارات فراوانی انجام دادند. برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج1، صص 58 ـ 64.
7 ـ آثار مربوط به تاریخ تمدن اسلامی، این دوره را به تفصیل مورد بررسی قرار داده‌اند؛ از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به الفهرست نوشته ابن ندیم (ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد، امیرکبیر، تهران، 1366)، «طبقات الأطباء» و کتاب «اخبار العلماء باخبار الحکماء» نوشته ابن ابی اصیبعه و «تاریخ الحکماء» نوشته ابن قفطی اشاره کرد. برای مطالعه بیشتر در مورد مراحل و تأثیر نهضت ترجمه در تمدن اسلامی ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج1، صص 75 ـ 87.
*. برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر.ک: انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، دلیسی اونز اولیری، ترجمه احمد آرام، صص 258 ـ 263، دانشگاه تهران، تهران، 1342.
**. برای مطالعه درمورد حمایت از سنت آموزش و تأثیر آن برشکوفایی و رشد جوامع اسلامی در طی قرون اولیه و هم‌چنین چگونگی مراکز علمی و کتابخانه‌های معتبر در تاریخ اسلام ر.ک: تاریخ سرچشمه‌های اسلامی آموزش و پرورش غرب، مهدی نخستین، ترجمه عبدالله ظهیری، آستان قدس رضوی، مشهد، 1367، تاریخچه کتابخانه‌های ایران و کتابخانه‌های عمومی، رکن الدین همایون فرخ، اتحاد، تهران با تاریخ تمدن (کتاب چهارم، عصر ایمان)، ویل دورانت، ترجمه ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1366؛ تاریخ علوم اسلامی، جلال الدین همایی، نشر هما، تهران، 1363؛ تاریخ آموزش در اسلام، احمد شلبی، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1361؛ تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ذبیح الله صفا، دانشگاه تهران، تهران، 1331.
8 ـ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج1، صص 89، 99، 545 ـ 548.
9 ـ تاریخ علوم در اسلام، سید حسن تقی‌زاده (به کوشش عزیز الله علیزاده)، صص 78 ـ 106؛ تاریخ نگارش‌های عربی، فؤاد سزگین، ترجمه و آماده‌سازی، مؤسسه نشر فهرستگان به اهتمام خانه کتاب، ج3، صص 39 و 40 (مقدمه)، وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی، تهران، 1380؛ علوم اسلامی و نقش آن در تحولات علمی جهان، آلدو میدلی، ترجمه محمدرضا شجاع رضوی و اسدالله علوی، صص 77 ـ 84، آستان قدرس رضوی، مشهد، 1371؛ تفکر یونانی، فرهنگ عربی (نهضت ترجمه کتاب‌های یونانی به عربی در بغداد و جامعه آغازین عباسی)، دیمیتری گوتاس، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، صص 34 ـ 38، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1381.
10 ـ از اوگوستن تاگالیله، علم در اواخر قرون وسطی و اوایل قرون جدید، آ.سی. کرومبی. ترجمه احمد آرام، ج1، صص 30 ـ 50، تهران، 1373.
 11 ـ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، ج1، علی اکبر ولایتی، ج1، صص 117 ـ 530.
12 ـ همان، صص 535 ـ 660.
13 ـ برای مطالعه بیشتر در این مورد ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، ج1، علی‌اکبر ولایتی، صص 283 ـ 331.
14 ـ همان، صص 487 ـ 533.
15 ـ همان، صص 616 ـ 660.
16 ـ همان، ج2، صص 977 ـ 982.
17 ـ همان، صص 940 ـ 951.
18 ـ در مورد تاریخ: مراحل و آثار جنگ‌های صلیبی برای نمونه ر.ک: تاریخ جنگ‌های صلیبی، رنه گروسه، ترجمه ولی الله شادان، فرزان روز، تهران، 1384؛ جنگ‌های صلیبی، محمد رشاد، نشر اندیشه، تهران، 1373؛ جنگ‌های صلیبی، هانس ابرهارد مایر، ترجمه عبدالحسین، شاهکار، انتشارات دانشگاه شیراز، شیراز، 1371؛ علل و آثار جنگ‌های صلیبی، عبدالله ناصری طاهری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373؛ تاریخ قرون وسطی تا جنگ صد ساله، آلبر ماله و ژول ایزاک، ترجمه عبدالحسین هژیر، ابن سینا، تهران، 1343؛ برخی تاریخ نگاران در بخشی از آثار خود به این موضوع پرداخته‌اند؛ مانند گوستاو لوبون در کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب؛ ویل دورانت در ج4 کتاب تاریخ تمدن.
19 ـ برای مطالعه بیشتر در مورد حمله مغول و آثار تخریبی آن برجهان اسلام ر.ک: امپراطوری صحرانوردان، رنه گروسه، ترجمه عبدالحسین میکده، علمی و فرهنگی، تهران، 1368؛ تاریخ مغول و اوایل تیمور در ایران، عباس اقبال آشتیانی، نشر نامک، تهران، 1376؛ مغول‌ها، دیوید مورگان، ترجمه
عباس مجنر، نشر مرکز، تهران، 1371؛ مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، شیرین بیانی، سمت، تهران، 1379؛ چنگیزخان، هارد لمب، ترجمه رشید یاسمی، امیرکبیر، تهران، 1381.
20 ـ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (از رکود تا بیداری اسلامی)، ج2، علی‌اکبر ولایتی، صص 821 ـ 917.
21 ـ همان، صص 953 ـ 1007.
22 ـ همان، صص 919 ـ 951.
23 ـ برای مطالعه بیشتر در مورد تاریخچه، مراحل و اهداف و برنامه‌های استعمار و استعمارگران در جهان اسلام و ایران ر.ک: چهره استعمارگر، چهره استعمارزده، آلبر ممّی، ترجمه هما ناطق، خوارزمی، تهران، چاپ چهارم، 1349؛ فهم سیاست جهان سوم، برایان کلایو اسمیت، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1380؛ مسائل سیاسی ـ اقتصادی جهان سوم, احمد ساعی، سمت، تهران، 1377؛ سیر تحولات استعمار در ایران، علیرضا ثقفی خراسانی، نشر نیکا، مشهد، 1375؛ خلیج فارس در عصر استعمار، ر.وادالا، ترجمه شفیع جوادی، کتاب سحاب، تهران، 1364.
24 ـ هر چند جهان عرب کانون و محل رشد جنبش‌های اسلامی است و به دلیل گستردگی و تقدم و سابقه تمدنی و فرهنگی اسلامی از اهمیت زیادی در بیداری اسلامی برخوردار است، ولی جنبش‌های اسلامی به جهان عرب محدود نشد و به سایر نقاط جهان اسلام مثل آسیای میانه و شرق آسیا منتقل شد و حتی این جنبش‌ها بر جنبش‌های جهان عرب نیز تأثیر گذاشت. (ر.ک: سیر تحول جنبش‌های اسلامی، حمید احمدی، صص 169 ـ 198).
25 ـ برای مطالعه بیشتر در مورد تاریخ بیداری اسلامی در ترکیه ر.ک: پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (از رکود تا بیداری اسلامی)، ج2، علی‌اکبر ولایتی، صص 1259 ـ 1285.
*. بیداری اسلامی در ایران را می‌توان بعد از جنگ‌های ایران و روس دانست که در ادامه در قالب پنج جنبش و نهضت بزرگ نمایان شد: قیام تحریم تنباکو، نهضت مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیام پانزده خرداد 1341 و انقلاب اسلامی 1357 (ر.ک: تمدن برتر: نظریه تمدنی بیداری اسلامی و طرح عالم دینی، موسی نجفی، صص 19 ـ 26، آرما، اصفهان، 1390).
26 ـ برای مطالعه بیشتر در مورد تاریخ بیداری اسلامی در ایران، ر.ک: همان، صص 1195 ـ 1258.
27 ـ در مورد تاریخ بیداری اسلامی در جهان عرب، ر.ک: همان، صص 1171 ـ 1195.
28 ـ در مورد تاریخ بیداری اسلامی در هند، ر.ک: همان، صص 1285 ـ 1312.
29 ـ همان، صص 1329 ـ 1340.
30 ـ همان، صص 1341 ـ 1366.
31 ـ همان، صص 1389 ـ 1393.
ارسال نظرات