۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۵
کد خبر: ۴۲۳۶۵۶
بخش نخست/اصالت شناسی مهدویت پس از قیام عاشورا؛

قیام مختار انگیزه غربال‌شده شیعیان پس از قیام عاشورا بود

مدیر پژوهشکده کلام اهل‌بیت(ع) دارالحدیث به تحلیل رفتارهای سیاسی محمد بن حنفیه در رویکرد تشکیل و انتظار دولتی که بتواند اقامه حق کند پرداخت و تصریح کرد: ماجرای محمد بن حنفیه در حمایت از قیام مختار نقش یک اهرم به‌ عنوان رهبری سیاسی برای مشروعیت تشکیل حکومت پس از قیام مختار بود.
مختار

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام محمدتقی سبحانی نژاد، مدیر پژوهشکده کلام اهل‌بیت(ع) دارالحدیث، در بیست و هفتمین نشست تخصصی از سلسله نشست‌های تخصصی جامعه الزهرا که با موضوع بررسی تاریخ کلام امامیه در عصر حیات طیبه ائمه اطهار(ع) در سالن اجتماعات جامعه الزهرا(س) برگزار شد، به بررسی جایگاه اجتماعی، سیاسی محمد بن حنفیه در قیام مختار پرداخت و گفت: برای بررسی روند اعتقادی ملت‌های مسلمان در تاریخ و دست‌یابی به این جواب که آیا شیعیان و مردم آن زمان محمد بن حنفیه را مهدی و قائم آل محمد می‌دانستند یا خیر، مسأله مهمی است. اولین قدم بررسی انگیزه و گرایش مختار برای قیام است که شواهد تاریخی نشان از آن است که در ابتدای مسیر قیام، این انگیزه مسأله تشکیل حکومت بوده است. یاران او هم با همین رویکرد با او بیعت کردند؛ در این میان ماجرای محمد بن حنفیه در حمایت از قیام مختار نقش یک اهرم به‌عنوان رهبری سیاسی برای مشروعیت تشکیل حکومت پس از قیام مختار بود.

 

 

مدیر پژوهشکده کلام اهل‌بیت(ع) دارالحدیث به تحلیل رفتارهای سیاسی محمد بن حنفیه در رویکرد تشکیل و انتظار دولتی که بتواند اقامه حق کند پرداخت و تصریح کرد: بر اساس اسناد تاریخی محمد بن حنفیه در گفتمان فقهی خود تشکیل دولت منتقم را قبول دارد و خودش را در برخی شرایط مصداق و نامزد آن موقعیت می‌داند.

 

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: برای بررسی اعتقاد مردم و شیعیان آن زمان و دست‌یابی به این نکته که محمد بن حنفیه را امام مهدی می‌دانستند یا خیر، باید به این نکته توجه کرد که قبل از قیام مختار اعتقاد به مهدویت شخصی در جامعه وجود داشته است. باید به این موضوع توجه داشت که شیعیان انتظار چنین شخصی را می‌کشیده‌اند و قبل از این‌که مختار به کوفه بیاید اعتقاد به قائم بودن محمد بن حنفیه در میان شیعیان رواج تام داشته است.

 

مهدویت مسیر مشترک مسلمانان در جریان‌سازی تمدن برتر است

 

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه ادله روایی خود به تبیین جایگاه کتب روایی اهل سنت در جریان مهدویت پرداخت و گفت: برای تبیین دقیق جایگاه جریان مهدویت در جوامع اسلامی به این نکته باید توجه شود که اولین مصادر روایی اهل سنت مسأله مهدویت را برجسته و روشن مطرح کرده‌اند. در کتاب‌های آن‌ها ابوابی به نام «مهدی» قرار داده‌شده که در آن به بررسی روایات مرتبط با موضوع مهدویت پرداخته‌شده است.

 

حجت‌الاسلام سبحانی نژاد با اشاره به نظرات علمای اهل سنت در رابطه با جریان تاریخی مهدویت در منابع روایی اهل سنت اظهار کرد: شخصیت‌های برجسته‌ای از علمای اهل سنت معتقدند که موعود شخصیتی از فرزندان اهل‌بیت(ع) است و بعد از یک دوره فتنه و آشوب قیام می‌کند. در این سلسله روایات مهدی موعود ملاحم و فتن در تمام روایات نقل‌شده است و با این کلیدواژه‌ها معرفی می‌شود.

 

وی ادامه داد: در برخی از کتاب‌ها و منابع روایی اهل سنت در تاریخ اشاره به دولت‌های آینده می‌شود؛ به‌نحوی‌که حتی بنی العباس در این روایات پیش‌بینی‌ شده است. باید در نظر داشت جمع‌بندی این روایات _ منابع روایی اهل سنت _ نشان می‌دهد که شخصیت مهدی، غائب از ذهنیت جامعه اسلامی نیست. نکته مهم این است که این روایات از اولین راویان معتبر بازمانده از اهل سنت مانند مصنف «عبدالرزاق» و «ابن ابی شیبه» در این منابع نقل‌شده‌اند.

 

مسؤول انجمن علمی کلام اسلامی سیر علمی این نشست علمی را به توجه نسبت به برخی از نکات مرتبط با روایان احادیث مهدویت منطبق ساخت و ادامه داد: مهم‌ترین نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که یکی از راویان مهم این آثار خود شخص محمد بن حنفیه است. این در حالی است که سلسله‌ای از روایاتی که اهل سنت در مورد مهدی نقل کرده‌اند، در اسناد خود اسم محمد حنفیه را ثبت کرده‌اند. به عنوان مثال یکی از روایاتی که در میان اهل سنت و در کتاب‌هایشان از عبدالرزاق تا حاکم نیشابوری شیوع دارد، این تعبیر از پیامبر اکرم(ص) است: «احمد بن حنبل به سند خود از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که فرمود: المهدی منا أهل البیت، یصلحه الله فی لیله؛ یعنی مهدی از ما اهل‌بیت است خداوند امر فرج او را در یک شب اصلاح خواهد کرد.»

 

 

حجت‌الاسلام سبحانی نژاد به بررسی این روایت اهل سنت پرداخت و گفت: حدیثی که به آن استناد کردیم با اقوالی که در مصادر تاریخی و ترجمه‌ها از نگاه محمد بن حنفیه نسبت به حوادث زمان خودش دارد تطبیق می‌کند و موارد متعددی داریم که به او _ محمد بن حنفیه _ برای بیعت مراجعه کردند که او در پاسخ به آن‌ها می‌گفت: «امر اهل‌بیت کاملاً روشن است و خودش ظاهر می‌شود و نیازمند خونریزی نیست.» در کتاب «الفتن» نعیم بن حماد از محمد بن حنفیه ملاحم زیادی نقل می‌کند. برای مثال دریکی از روایات آمده است که از او سؤال می‌کنند «آیا ظهور مهدی نزدیک است؟» وی ـ محمد بن حنفیه ـ در پاسخ می‌گوید «مگر آن سلطان جائر آمده است؟» در این پاسخ منظور محمد بن حنفیه این است که شرایط موجود هنوز آن شرایطی که در ملاحم دیده‌ایم نیست. باید در نظر داشت که مختار از جمله کسانی است که به ملاحم آشنا و علاقه‌مند است. بر اساس این تحلیل، اگر درست به فعالیت‌های مختار در اسناد تاریخی بنگریم مختار وقتی کسی را که به ملاحم آشنا بود برخورد می‌کرد، به‌گونه‌ای در روابط اجتماعی و سیاسی خودش را به او نزدیک می‌کرد. این مدعا حاکی از آن است که در چنین شرایطی نقل اخبار آخرالزمان دور از واقعیت نیست و می‌توان آن را با اقامه برهان کافی اثبات کرد که ذهنیت شیعه قبل از خروج مختار با ادبیات مهدی ـ محمد بن حنفیه ـ در میان مسلمانان تطبیق می‌کند.

 

قبل از ارائه سایر مستندات حجت‌الاسلام صفری مشاور پژوهش جامعه الزهرا به‌نقد مطالب مطرح‌شده از سوی ایشان ـ حجت‌الاسلام سبحانی نژاد ـ پرداخت و گفت: شما با اسناد شفاهی به این نتایج می‌رسید؟ چون به مصنف استناد کرده‌اید. باید در نظر داشته باشید که مصنف این اثر در قرن دوم هجری اقدام به تألیف آثار خود کرده است. این احادیث معنعن ـ اصطلاحی در علم درایه است ـ و از سلسله سندهای مشخص نقل می‌شود و قبل از این آثاری که شما به آن اشاره فرمودید آثار مکتوبی دیگر وجود ندارد و این احادیث اولین آثاری است که از اهل سنت باقی‌مانده است.

 

 

 

حجت‌الاسلام صفری شرط شیخین را اساس اعتقادی حاکم نیشابوری عنوان کرد و گفت: حاکم نیشابوری به‌شرط شیخین این روایات را صحیح دانسته است. با وجود این‌که در بخاری و مسلم نقل نشده باشد، ولی در کتاب‌های دیگر نقل‌شده است و اضافه بر این روایات یک طریق ندارد و از راه‌های مختلف و باسلیقه‌های مختلف نقل‌شده است. باید توجه داشت که حاکم نیشابوری در مورد این روایت می‌گوید: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه»؛ همچنین بدالباری در الروایات التفسیریة فی فتح الباری ج۳ ص۱۱۹۰ به بیان این روایت پرداخته و چنین نوشته است«أخرج الترمذی وحسنه وصححه ابن حبان وابن مردویه من طریق علی بن علقمة عن علیّ قال لما نزلت ـ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ ـ الآیة، قال لی النبی صلی الله علیه و سلم(ما تری؟) دینار، قلت: لا یطیقونه، قال: «فنصف دینار؟ قلت: لا یطیقونه، قال: فکم؟ قلت: شعیرة، قال: إنک لزهید فنزلت ـ أَشْفَقْتُمْ ـ الآیة، قال: فبیّ خفف الله عن هذه الأمة.» تصریح علمای اهل سنت بر این است که این فضیلت مربوط به امیرالمومنین است. ترمذی آن را حسن شمرده. ابن حبان و ابن مردویه هم آن را توثیق کرده‌اند. جالب اینجاست علمای زیادی از بزرگان اهل سنت در تفاسیر خویش این روایت را ذکر کرده و به تصحیح حاکم پیرامون این روایت استناد کرده‌اند. برخی از این منابع عبارتند از الدر المنثور ـ جلال‌الدین السیوطی ـ ج ۶ ـ ص ۱۸۵، تفسیر الآلوسی ـ الآلوسی ـ ج ۲۸ ـ ص ۳۱ و فخر رازی هم به این مسأله تصریح کرده است و چنین نوشته است: «لم یتصدق غیر علی رضی الله عنه التفسیر الکبیر ج۳ ص» بنا بر مبنای صحیح مسلم و صحیح بخاری این حدیث صحیح است.

 

حجت‌الاسلام صفری اظهار کرد: باید توجه داشت که در این روایت محمد بن حنفیه نقل می‌کند «کنا عند علی رضی الله عنه فسئله رجل عن المهدی.» کسی از امام علی(ع) درباره مهدی می‌پرسد که ـ این موضوع نشان می‌دهد مسأله مهدویت در سیره اهل‌بیت(ع) جریان داشته است ـ ابوالطفیل می‌گوید: محمد بن حنفیه به من گفت: «اتریده» می‌خواهی بگویم علی(ع) چه گفت و ایشان در پاسخ فرمودند «انه یخرج من هذین الخشبتین» یعنی از این دو چوب بیرون می‌آید ـ در مسجدالحرام نشسته بودند و به درب مسجد اشاره می‌کردند ـ که ابوالطفیل در پاسخ امام گفت «لاجرم و الله لا اریمهما حتی اموت» یعنی اینکه به خدا قسم که من این خانه را ترک نمی‌کنم تا این‌که بمیرم و ابوالطفیل مکه را ترک نکرد و در همان‌جا ماند تا از دنیا رفت.

 

 

وی در ادامه ادله خود گفت: در نظام نقل یک روایت در علم رجال کسی داریم که بازتاب‌های تاریخی بعد این روایت را نقل می‌کند و می‌نویسد: «از اسلم مکی که مولی محمد بن حنفیه بود پرسیدند که این جمله درست است ـ محمد بن حنفیه که به ابوالطفیل ـ گفت: لاتبرح مکه حتی تلقانی او صار امرک تاکل القضه؛ یعنی از مکه خارج نشو تا من را ملاقات کنی؛ حتی اگر کار شما به این بکشد که سنگریزه بخوری.» اسلم از چنین چیزی که از محمد حنفیه نقل‌شده است تعجب کرد و به خیاط که در آن جمع بود رو کرد و گفت: «الست شاهدنا حین حدثنا عامر بن واصله ان محمد بن حنفیه قال له یا عامر ان الذی ترجوا انما خروجه بمکه فلا تبرحن مکه حتی تلقی الذی تحب و ان صار امرک ان تاکل القضه» یعنی تو یادت است وقتی عامر بن واصله همین را برای ما نقل کرد چطور نقل کرد که او در پاسخ گفت که محمد به او گفت «اگر کسی را که دوست می‌داری می‌خواهی ببینی مکه را ترک نکن و در آن چیزی که ابوالطفیل برای ما نقل کرد گفت تا این‌که مرا ملاقات کنی.» اگر کسی مجموعه اسناد را بررسی کند در این مطلب تردید نمی‌کند که چنین روایاتی از محمد حنفیه صادر شده است. وقتی به میراث اهل سنت مراجعه می‌کنیم ادبیات به کار رفته توسط این‌ها در مورد «مهدی» جالب است و نشان می‌دهد مهدی لغوی نیست؛ بلکه یک شخص است و ویژگی‌های خاصی دارد و در زمان و مختصات خاصی می‌آید و دقیقاً ذهنیت شیعه قبل از خروج مختار با ادبیات مهدی در میان مسلمانان تطبیق می‌کند.

 

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به بیان مصادیقی از «باب المهدی» در مستندات عبدالرزاق پرداخت و گفت: در این روایت عبارت جالبی وجود دارد که می‌گوید «تکون فتنه ثم تتبعها اخری لا تکن الاولی فی الاخره کثمره فلا یبقی لله محرم الا استحل ثم یجتمع الناس علی خیرهم رجلا تاتیه امارته هنیئا و هو فی بیته؛ هیچ حرامی نیست مگر این‌که حلال می‌شود و سپس مردم بر بهترین انسان‌هایشان اجتماع می‌کنند و او کسی است که حکومتش آن‌قدر به‌آرامی به او می‌رسد در حالی‌که در خانه‌اش نشسته است و این ادبیات محمد حنفیه است.»

 

وی افزود: عبدالرزاق در روایت دیگر می‌نویسد: «قال کعب الاحبار: انما سمی المهدی لانه لا یهدی لامر قد خفی قال و یستخرج التورات و الانجیل لارض یقال له انطاکیه؛ معلوم است مهدی چیست و در اینجا مهدی را تعریف می‌کند و می‌گوید: برای این‌که او دعوت می‌کند به امری که روشن و آشکار است. این‌که فقط هدایت‌شده باشد نیست. بر این اساس خود کعب الاحبار اضافه می‌کند او کسی است که تورات و انجیل را بیرون می‌آورد و نشر می‌دهد.» یکی دیگر از روایاتی که در این کتاب ـ مصنف عبدالرزاق ـ آمده، از ابوهریره نقل‌شده است که خودش می‌گوید «یرویه قال ویل للعرب من شر قد اقترب علی راس الستین. تصیر الامانه غنیمه و الصدقه غریمه؛ وای بر عرب از آن شری که در سال 60 بر او حاصل می‌شود

 

حجت‌الاسلام صفری با اشاره به این‌که همه این‌ها ـ مستندات روایی ـ و مجموعه این ادبیات کاملاً مشخص است از زمان پیامبر(ص) مسأله مهدی موضوعیت اعتقادی داشته است، تصریح کرد: در کتاب الفتن نعیم بن حماد آمده است در باره بسیاری از روایاتی ـ از محمد حنفیه وارد شده است ـ می‌نویسد: «لم یسند الی احد» باید در نظر داشت که برخی روایات را ایشان از پدر ـ حضرت علی(ع) ـ نقل می‌کند ولی برخی روایات، حرف و اعتقادات شخصی خودش است. بر این اساس اصلاً استبعاد نکنیم که در این زمان مسأله مهدی برای مردم مطرح بوده است و آن مهدی که «رجل من اهل‌بیت» همان محمد حنفیه است.

 

مشاور پژوهشی جامعه الزهرا(س) به تحلیل واژه مهدی در ادبیات مختلف پرداخت و گفت: مهدی تنها واژه و مفهوم نیست بلکه به‌عنوان یک شخص در یک شرایط خاص می‌آید و حتی زمان حکومتش که هفت سال حکومت می‌کند، در میراث اهل سنت وجود دارد و قرینه‌ای نداریم که در آن دوره تاریخی این مفاهیم را بر مصداقی تطبیق کرده باشد؛ ولی اولین کسانی که تطبیق کردند، شیعه در جریان محمد حنفیه بود و غالباً خودش نیز انکار قطعی نمی‌کند؛ اگرچه قرائن نشان می‌دهد که باور جدی در این‌که مهدی است ندارد. مطلبی که در مورد ابوهریره نقل شد تنها مؤید است و از طرق دیگر این روایات نقل‌شده است و استناد به حرف ابوهریره را به خاطر نزدیکی به آن دوره و به‌عنوان مؤید نقل می‌کنیم و معتقدیم اسناد تاریخی در مورد مهدی در میان اهل سنت به‌وفور وجود داشته است.

 

 

در دعوت عمومی قیام مختار محمد بن حنفیه به نام المهدی و مهدی معرفی شده است

 

حجت‌الاسلام صفری به تحلیل وضعیت و حرکات سیاسی قبل از قیام مختار پرداخت و گفت: هفده نفر قبل از قیام مختار به مکه آمدند و با محمد حنفیه ماندند و نسبت به او اعلام وفاداری کردند. در مرحله بعد سه نفر از فرزندان آن‌ها نیز به آن‌ها ملحق شدند. حال اگر بخواهیم این واقعیت تاریخی را که همین اشخاص روایات اهل سنت را در مورد مهدی نقل می‌کنند و اعتقادشان به مهدویت روشن است. در همین راستا تاریخ گروه دومی را گزارش می‌کند که اولین بیعت‌کنندگان با مختار هستند و زمانی که مختار هنوز در کوفه نیست نماینده‌ای می‌فرستند که می‌خواهیم قیام کنیم؛ این در حالی است که خود را فرستاده محمد بن حنفیه معرفی کرده‌اند این واقعیت تاریخی در کتاب تاریخ طبری - جلد 4 صفحه 491 از ابومخنف این داستان را نقل می‌کند.

 

 عضو هیأت علمی جامعه الزهرا(س) تصریح کرد: بزرگان شیعیان کوفه از جمله عبدالرحمن بن شریح، سعید بن منقذ ثوری، سعر بن ابی سعر حنفی، اسود بن جراد کندی و قدامه بن مالک جشنی در منزل سعر حنفی جمع شدند و عبدالرحمن بن شریح که نماینده اصلی مختار بود و بزرگان را جمع کرده بود و بعد از مقدماتی گفت: «فان المختار یرید از یخرج بنا و قد بایعنا و لا ندری ارسله الینا ابن الحنفیه ام لا. فان رخص لنا فی اتباعه اتبعنا و ان نهانا عنه اجتنبنا فوالله ما ینبغی ان یکون شیء من امر الدنیا آثر عندنا من سلامة دیننا فقالوا ارشدک الله فقد اصبت و وفقت؛ ما با این اعتبار او بیعت کرده‌ایم که بیان کرده فرستاده محمد حنفیه است ولی حالا تردید داریم و نزد محمد بن حنفیه می‌رویم و از او سؤال می‌کنیم. ـ اصل در امامت افتراض طاعت است ـ معیار ما محمد بن حنفیه است اگر بپذیرد و تائید کند تبعیت می‌کنیم. در مقابل آن‌ها گفتند: هیچ چیزی در دنیا بالاتر از سلامت دین ما نیست و سلامت دین ما بستگی دارد که حرکت ما تابع نظر محمد بن حنفیه باشد و این دقیقاً نشان‌دهنده مفهوم امامت شیعی است.» به این ترتیب آن‌ها نزد محمد حنفیه رفتند و این جریان زمانی اتفاق افتاد که مختار در کوفه حاضر نیست و هنوز ابن مطیع حاکم است و رییس آن‌ها عبدالرحمن بن شریح بود.

 

استاد حوزه علمیه به نقل ادامه جریان‌های مرتبط پرداخت و گفت: ابومخنف از اسود بن جراد کندی نقل می‌کند که به ابن حنفیه گفتیم: «ان لنا الیک حاجه» ـ ما کار خاصی با شما داریم ـ محمد ابن حنیفه در جوابشان گفت: «فسر ام علانیه؟» یعنی سری است یا آشکار و گفتیم سری است که صبر کردیم و ما را به اتاق دیگری برد و عبدالرحمن بن شریح گفت: «و اما بعد فانکم اهل‌بیت خصکم الله بالفضیله و شرفکم بالنبوه و عظم حقکم علی هذه الامه فلا یجهل حقکم الا مغبون الرأی مخصوص النصیب؛ این حق شما است و اگر کسی حق شما را نشناسد در رأیش خسارت دیده است.»

 

وی به ادامه جریان اشاره کرد و گفت: «و قد قدم مختار بن ابی عبیده یزعم لنا انه قد جائنا من تلقاکم و قد دعانا الی کتاب الله سنه نبیه و الطلب بدماء اهل‌البیت و الدفاع عن الضعفاء و بایعناه علی ذلک ثم ان رأینا ان ناتیک فنذکر لک ما دعانا الیه... فان امرتنا باتباعه اتبعنا و ان نهیتنا عنه اجتنبنا» یعنی معیارمان تو هستی و با مختار کاری نداریم و راوی می‌گوید ما یکی یکی این حرف‌ها را زدیم و محمد بن حنفیه گوش می‌کرد. وقتی شروع به صحبت کرد ـ محمد بن حنیفه ـ گفت: «در مورد امام حسین(ع) امر قضا و قدری بود و ظلمی به ما شد و آنچه از طلب خون ما گفتید ما دوست داریم کسی ما را در برابر دشمنانمان نصرت کند و محمد بن حنفیه نه مختار را رد کرد و نه تائید و فقط گفت هر کسی که ما را یاری کند می‌پذیریم.

 

مشاور پژوهشی جامعه الزهرا(س) ادامه داد: راوی می‌گوید ما خارج شدیم در حالی‌که بر این باور بودیم محمد بن حنفیه امر مختار را تائید کرد و به ما اذن داد که با مختار همراه شویم و ما به کوفه آمدیم و به مختار خبر رسید که ما به مدینه رفتیم و برگشتیم و نگران بود از این‌که خبری مخالف بیاوریم وقتی خبر را گفتیم گفت: «اجمعوا الی الشیعه» افراد خاصی را جمع کرد که این نشان می‌دهد که قبلاً دعوت علنی نبوده است.

/837/ر

 

ادامه دارد...

 

گزارش از: محمد جعفری

ارسال نظرات