۱۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۰
کد خبر: ۴۴۸۵۴۷
رییس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:

هدف اصلی انبیاء از منظر قرآن هدایت جامعه است و هدایت فرد نیز در بستر جامعه محقق می‌شود

حجت الاسلام و المسلمین لک‌زایی با اشاره به سه قسم از آیات که اجرای احکام، اقامه قسط و تعلیم و تزکیه را از وظائف انبیاء برمی‌شمارد معتقد است: از این آیات نتیجه می‌گیریم که هدف اصلی انبیاء هدایت جامعه است و هدایت فرد نیز در بستر جامعه محقق می‌شود.
حجت الاسلام والمسلمین لک زایی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، از بررسی  آیات و روایات در زمینه قصص انبیاء و مأموریت‌هایی که حق تعالی بر عهده آنها گذاشته است و اهدافی که برای ارسال انبیاء و انزال کتب الهی ذکر کرده است این مطلب فهمیده می‌شود که جنبه حکومتی و اجتماعی، اصل و اساس دین را تشکیل داده است و اگر برای فرد حکمی وجود دارد در واقع در بستر جامعه و اجتماع دیده شده است. در این رابطه خبرنگار سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، پیرامون مبانی فقه حکومتی در کتاب و سنت گفت‌ و گویی با حجت الاسلام و المسلمین نجف لک‌زایی رییس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داشته که بخش اول آن در ذیل تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

وسائل- به نظر شما پرداختن به مبانی و پیش فرضهای فقه حکومتی چه ضرورتی دارد؟

نگاه ما به هر دانشی از جمله فقه حکومتی متاثر از یک سری پیش‌فرضهایی است که از آن به مبانی یاد میشود، به عنوان مثال اگر کسی پیش‌فرضش این باشد که اسلام کاری به سیاست ندارد و به امور دنیا نمی‌پردازد چنین شخصی فقه حکومتی را هم نمیپذیرد و اگر کسی رسالت سیاسی برای اسلام قائل باشد، فقه حکومتی را میپذیرد چنانچه اگر کسی در حوزه پیش‌فرض‌ها تصورش این باشد که اسلام بالاصاله و بالذات برای سامان بخشی به زندگی انسان نیامده بلکه اصالتا و بالذات برای تبیین امر معاد و خدا و آخرت آمده و مسائل دیگر، فرعی است باز در نگاهش تاثیر می‌گذارد و پرداختن به مسائل اجتماعی و حکومتی در نزد او فرعی می‌شود، یا پیشفرض‌هایی که در حوزه کلامی، فلسفی، انسانشناسی، معرفتشناختی، جامعهشناختی دارد در باب معرفت به طور کلی، و علوم به طور خاص و حالا فقه حکومتی به طور اخص و ویژه تأثیر می‌گذارد، حتی نگاه به فقه عمومی هم تحت تاثیر قرار می‌گیرد، پس مهمترین مبنایی که می‌شود درباره آن صحبت کرد برمی‌گردد به بحث انتظار از دین و رسالت دین و ارسال رسل.

به نظر من اینجا یک دوگانگی‌ وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است یا به این شکلی که من بیان می‌کنم ندیدم کسی آن را مطرح کرده باشد، اینکه انبیاء برای چه آمدند؟ آیا انبیاء آمده‌اند برای هدایت فرد قطع نظر از جامعه یا انبیاء آمده‌اند برای سامان‌دهی امور جامعه؟ یعنی چون امور اجتماعی را می‌خواهند سامان‌دهی کنند و یکی از عناصر این جامعه فرد است به فرد هم می‌پردازند.

ترسیم نحوه صحیح از ورود به دین مهمترین مبنای فقه حکومتی

پس مهم این است که نحوه ورود به دین چگونه ترسیم می‌شود یعنی اگر کسی بگوید نبی آمده که متمرکز روی فرد شود، حال باید استدلال کند که به چه مناسبتی می‌خواهد آنرا به جامعه سرایت دهد؟ اما اگر شما از اول اثبات کردید که ارسال رسل برای امر اجتماعی بود دیگر به فرد پرداختن معونه‌ای ندارد زیرا باید به عناصر جامعه نیز پرداخته شود؛ پس به فرد، خانوانده، اقتصاد، بهداشت، فرهنگ، حکومت باید بپردازیم؛ زیرا جامعه یعنی این عناصر.

مطلب مهم این است که چگونه می‌توانیم به این سوال(هدف ارسال رسل) جواب دهیم که مناقشه کمتری داشته باشد؛ زیرا این یک مسأله‌ای است که هم درون دینی می‌تواند باشد و هم برون دینی.

بررسی آیات

آیه اول: اجرای احکام از شؤون انبیاء

ما در مرحله اول می‌خواهیم یک بحث درون دینی داشته باشیم، می‌خواهیم تکلیف خودمان را با معارف اسلامی روشن کنیم که چگونه سیستم آموزشی خود را طراحی کنیم و چگونه باید معارف دینی خود را تنظیم کنیم.

در ابتدا مراجعه می‌کنیم به قرآن کریم، قرآن کریم پاسخی که به ما می‌دهد خیلی روشن و شفاف است و هیچ ابهامی ندارد تا کسی بتواند آن را به گونه دیگری توجیه کند؛ چون صراحت دارد و مشتبه نیست بلکه از محکمات است.

در آیه 213 سوره بقره، خدای متعال می‌فرماید: (کاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّنَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَق لِیَحْکُمَ بَین النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ) یعنی انبیاء با کتاب آمدند تا در اختلافاتی که بین مردم اتفاق می‌افتد، داوری کنند، البته از صدر آیه هم می‌شود استفاده کرد که ما وارد صدر آیه نمی‌شویم که آیه جامعه را پیش فرض می‌گیرد «کان الناس امة واحده» که اینها یک امت بودند اختلاف پیش آمد «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّنَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ» که خداوند انبیاء را فرستاد اینها را انذار و تبشیر کنند «أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ» و یک قانون هم به آنها داد یک نقشه راه زندگی، یک ضوابطی را نزد نبی خویش گذاشت «لِیَحْکُمَ بَین النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ» البته بتواند آن حکم را در مرحله اجرا عملیاتی کند؛ چون صرف حکم کردن کافی نیست یعنی این‌گونه بگوید که من آمده‌ام اختلافات را برطرف کنم و فقط حکم می‌کنم اما کی اجرا کند به من ربطی ندارد، این عبث می‌شود.

وسائل- برخی به کلام شیخ که ولایت را سه قسم می‌داند«افتاء، قضا، تصرف» مناقشه می‌کنند که در زمان غیبت ولایت در تصرف نداریم، آیا می‌شود قضاوت را عام بگیریم تا ولایت در تصرف هم شامل شود؟

من این‌گونه نگاه نمی‌کنم بلکه تمام حرف من این است که باید این نوع نگاه‌ها عوض شود.

حکومت‌، جامعه یک سیستم است شما نمی‌توانید یک قسمتش را فقط قبول  کنید و بقیه را رد کنید، نمی‌شود گفت از نماز فقط پیرامون رکوعش بحث می‌کنم که خوب بجا آورده شود و کاری به سجده‌اش ندارم، این یک مجموعه است شما یا این را انجام می‌دهید یا نه؟ اگر انجام دادید باید همه‌اش را انجام بدهید، این یک مجموعه است، روزه از سحر تا افطار یک عمل است شخص نمی‌تواند بگوید من یک لحظه سر را زیر آب می‌برم این نمی‌شود بلکه یک ضوابطی دارد و یک مجموعه است که هر کدام از آن ضوابطش را نقض کنید دیگر آن کاری که خدا فرموده انجام نداده‌اید. نتیجه به قول علمای منطق تابع اخص مقدمتین است ضعیف‌ترین حلقه سیستم و ضعیف‌ترین مقدمه شما در نتیجه اثر می‌گذارد و نتایج را به سمت خودش می‌برد.

دین یک مجموعه و یک منظومه است، یک مکتب است دو تا مکتب نیست یا به این ایمان می‌آورید یا نمی‌آورید، نمی‌شود نؤمن ببعض و نکفر ببعض شد.

پیامبر(ص) وقتی افراد را دعوت به دین می‌کرد بعضی می‌گفتند ما به صورت مشروط دین را می‌پذیریم، یعنی دبن را می‌پذیریم اما جانشینت باید از ما باشد، یا می‌گفتند ما می‌پذیریم ولی برخی از اعمال که حرام بود را بتوانیم انجام دهیم، پیامبر می‌فرمود نمی‌شود یعنی ما در دین گزینش نداریم اگر شما آمدید گفتید طبق آیه 213 سوره بقره که انبیاء آمده‌اند با کتاب در دست «لِیَحْکُمَ بَین النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ» پس هر آنچه که حل نزاع بر آن صدق می‌کند باید اینجا اتفاق بیافتد تا فصل خصومت بر آن صدق کند.

آیه دوم: معنا پذیری اقامه قسط در بستر جامعه

البته از این آیات زیاد داریم، آن آیه‌ای که می‌گوید انبیاء آمده‌اند تا اینکه مردم برپادارندگان قسط شوند باز همین حرف مطرح است «لیقوم الناس بالقسط» نبیّ آمده تا کاری کند که آدم‌ها بشوند برپادارنده قسط، این قِسط چیست؟ آیا قسط یک عمل فردی است یعنی اگر یک نفر در عالم باشد متصف می‌شود به اینکه دارد قسط انجام می‌دهد؟ یا فرض اقامه قسط در درون جامعه است؟

حتی نمازی که می‌خوانید، خداوند کلماتی که در نماز قرار داده که این‌گونه خوانده شود را ملاحظه بفرمایید، آیا متکلم وحده باشید یا متکلم مع الغیر؟ اگر کسی نمازش را فرادی می‌خواند می‌تواند بگوید «ایاک اعبد»؟ نمی‌تواند، باز باید بگوید «نعبد» باز باید بگوید «نستعین» نمی‌تواند «اهدنی» بگوید باید «اهدنا» بگوید یعنی خودش را در درون امت می‌بیند و به خدا می‌گوید «اهدنا الصراط المستقیم» بعد در ادامه آیه جریان شناسی می‌کند که باز نگاه اجتماعی است، که این صراط چیست؟ صراط الذین انعمت علیهم باید باشد و المغضوب علیهم و الضالین نباشد.

آیه سوم: جامعه محل بروز فضائل اخلاقی

آیه دیگر «یزکیهم و یعلهم الکتاب و الحکمه» این یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه فردی نیست. یزکیهم یعنی تزکیه دهد مردم را و تعلیم دهد مردم را؟ بله فردی است اما برای چه این کار را می‌کند؟ تزکیه ظاهرش این است که فردی است یعنی اصلاح انگیزه‌ها و یعلمهم یعنی اطلاح اندیشه‌ها.

 اما سؤال من این است که تزکیه چیست؟ آیا واقعا فردی است؟ شما در تزکیه چه کار می‌کنید؟ می‌گوید تو انگیزه‌ات الهی باشد یعنی للنفس نباشد، غیر الهی نباشد، چگونه می‌شود که انگیزه الهی و غیر الهی می‌شود؟ ببینید کسی ریا می‌کند یا اخلاص می‌ورزد با چه مقیاسی این سنجیده می‌شود؟ ریا برای شهرت در میان خلق خدا است یعنی فرد اگر خودش باشد و خودش ریا دیگر قابلیت طرح ندارد یعنی اگر فرد را بریده از جامعه فرض کردید اصلا ریا تصور ندارد، دروغ گفتن تصور ندارد، آیا سخاوت، بخل ورزیدن تصور دارد؟ مثلا کسی از جامعه فاصله دارد می‌شود گفت این شخص بسیار راستگو است؟ این شخص اصلا کسی را نمی‌بیند تا حرف بزند چگونه متصف به راست‌گویی می‌شود؟ گفته شود ایشان خیلی عفیف است بعد پرسیده شود چگونه عفیف است؟ گفته شود چون از اول که بدنیا آمده نامحرمی را ندیده و در خانه هست و با کسی مراوده ندارد، این را نمی‌شود گفت که متصف به عفت می‌شود البته متصف به بی‌عفتی هم نمی‌شود، مسأله این است که عفت، صداقت و دیگر اوصاف اخلاقی اینها اوصافی هستند که باید با اختیار فرد کسب شود یعنی این اگر در معرض مطالبه قرار گرفت آیا سخاوت دارد یا نه؟ دیگری دست طلب به سمت او دراز کرده ببینیم چه می‌کند؟ آیا با میل می‌بخشد یا با اکراه؟ اگر با اکراه ببخشد باز نمی‌گوییم سخی است این اگر در جامعه قرار گرفت آیا مراقب چشمش است؟ مراقب دست و گوش و قلبش است؟ به قول سعدی که می‌گوید:

بدیدم عابدی در کوهساری                                     قناعت کرده از دنیا به غاری

بعد می‌گوید پرسیدم چرا شهر نمی‌روی این چه کاریست.

بگفتا آنجا پری رویان نغزند                                   چو گل بسیار شد پیلان بلغزند

اینکه نشد شخص جامعه را رها کند، خانواده را رها کند، اقتصاد را رها کند اسلام این را نمی‌گوید، رهبانیت در اسلام مذموم است، باید تشکیل خانواده دهد، دغدغه‌های اجتماعی داشته باشد پس از این نتیجه می‌گیریم که این یک مدل دینشناسی است.

نگاه حکومتی مدل دین‌شناسی امام خمینی(ره)

مدل دین‌شناسی امام خمینی(ره) این گونه بود در کتاب البیع می‌فرماید: آیا قرآن نسخ شده یا در عصر غیبت ادامه دارد؟ کسی نمی‌گوید در عصر غیبت نسخ شده است بلکه ما مخاطب قرآن هستیم و قرآن با ما این‌گونه سخن می‌گوید، پس این نگاه یک مدل دین‌شناسی به ما ارائه می‌دهد که این می‌شود مبنای اصلی ما. پس آن پایگاه کلیدی ما از اینجا شروع می‌شود، در بحث‌های فقه الاجتماع یا فقه السیاسه یا فقه الحکومه یا هر عنوان دیگر یا حتی اخلاق ما اگر بخواهد حرفه‌ای باشد حتی کلام ما اگر بخواهد سیاسی باشد و کلامی بشود که درگیر باشد با تبلور و تجلی اعتقادات و دین در سطح جامعه که ما این ارسال رسل و انزال کتب را در راستای نظم بخشی به جامعه می‌دانیم برای سامان بخشی به حیات انسان در جامعه می‌دانیم که ثقل آن در جامعه قرار می‌گیرد و فرد هم در درون جامعه لحاظ می‌شود و با این لحاظ برای آن تعیین تکلیف می‌شود، خانواده هم با این نگاه تعیین تکلیف می‌شود.

 بخش‌های دیگر به همین ترتیب مورد توجه قرار می‌گیرد، فقه موجود ما نیز همین طور است منتها اگر این مبنا را درست کردیم فقه را این‌گونه می‌بینیم، بزرگانی که این فقه را طراحی کرده‌اند چون دین را می‌فهمیدند بخشی از آن را به نهاد خانواده اختصاص دادهاند؛ از کتاب النکاح و کتاب الطلاق، شما می‌بینید بخشی از ابوابش به بهداشت می‌پردازد مثل کتاب الطهارت، بخشی از این ابواب به نهاد اقتصاد برمی‌گردد: بیع و متاجر و مساقات و مضاربه و شرکت و غیره، برخی از ابواب فقه به مباحث حکومت می‌پردازد: حدود و دیات و قصاص و جهاد، بحث امنیت دار‌الاسلام مطرح است، شما در این دستگاه فقهی نگاه کنید ببینید احکام فردی جایگاهش کجاست؟ جایگاهی ندارد منتها اگر کسی پیش فرض‌هایش فردی شد یعنی بگوید دین کاری به این نهادها ندارد دین محورش فرد است اینها حالت از جا دررفتگی پیدا می‌کند شما بحث می‌کنید ولی سرجایش نیست مثل اینکه پیچی را می‌بندید ولی این پیچ سرجایش نیست این تطبیق نمی‌شود.

تأسیس فقه فردی نیز در گرو نگاه حکومتی به فقه

اصلا فقه بدون این نگاه اجتماعی نمی‌توانست تأسیس شود و نمی‌توانست ادامه پیدا کند و نمی‌توانست جامعه را به حرکت در بیاورد زیرا اگر شما به هر کدام از این نهاد‌های اجتماعی نپردازید اصلا بشر از بین می‌رود. شما به بهداشت نپردازید اگر جامعه‌ای به بهداشت و سلامت و طبابت نپردازد، سلامت مردم از بین می‌رود بیمارهای واگیردار می‌آید همه را از بین می‌برد، اگر در جامعه‌ای خانواده تشکیل نشود و شما ضوابط و مشکلات فروپاشی خانواده را بیان نکنید، بقای نسل دچار مخاطره می‌شود نسل دچار مخاطره می‌شود اگر در اقتصاد به معیشت مردم توجه نشود، معیشت را چگونه می‌خواهید تأمین کنید شغل حلال چیست و شغل حرام چیست؟ ضوابط اینها چیست؟ حل بخشی از این منازعات همین‌هاست وقتی شما قواعد تشکیل خانواده و انحلال خانواده را بیان می‌کنید بخشی از حل نزاع را انجام داده‌اید، در جامعه ما اقتصاد چگونه باید باشد؟ ضوابط داد و ستد و بیع و شراء را بیان کردید که مصرف باید به این شکل باشد، اسراف نباید باشد، توزیع باید این‌گونه باشد و غیره، منتها شما باید این‌گونه ببینید مثل بعضی از جملات فارسی است که شما می‌توانید دو جور بخوانید که هر کدام معنای مستقلی دارد.

اگر طلبه‌ای کتاب المکاسب می‌خواند، کتاب البیع می‌خواند بعد به او گفته شود اقتصاد، می‌گوید ما اقتصاد نخواندیم این معلوم می‌شود یک جای کار ایراد دارد یا مباحث تجارت که می‌خواند اگر برای زمان دیگری باشد مثل اینکه اگر مباحث بهداشتی و طهارت را که می‌خواند برای زمانی بوده که از چاه استفاده می‌کردند حالا با آب لوله‌کشی سروکار دارد باید مسأله‌‌اش را باید عوض کرد ضوابط شرعی که عوض نمی‌شود، مسأله جدید را باید به گونه‌ای مطرح کرد که بتوان جواب گفته شود، آن بینش کلان یا به تعببیر شما مبنا خیلی مهم است که از چه دریچه و نگرشی باید به مسائل نگاه کرد./836/د102/ل

ارسال نظرات