۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۴:۳۵
کد خبر: ۴۹۸۶۷۴
مهدوی زادگان:

واپس‌گرایی دولت مانع پیشرفت است

حجت الاسلام مهدوی زادگان گفت: اگر ایران بخواهد پیشرفت را با رویکرد مستقل و فعالانه دنبال کند، تفکر واپس گرا با آن مقابله خواهد کرد. آنها پیشرفت را در غربی شدن معنا می کنند.
 مهدوی زادگان

  

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، واپس گرایی در معنی بازگشت به گذشته امری است که چندین بار از سوی برخی دولتمردان مورد اشاره قرار گرفته است. اوج این رویکرد آنجایی بود که با تخریب فعالیت های دولت قبل و بحرانی جلوه دادن شرایط کشور، سخن از لزوم بازگشت به سال ۸۴ به میان آمد. هنوز هم در پایان دوره چهارساله دولت، ناکارآمدی های حال حاضر به گذشته ارجاع داده می شود. دلایل متعددی را می توان برای اتخاذ این رویکرد در نظر گرفت؛ فرار از پاسخگویی نسبت به عملکردها، عدم استیلای گفتمان دولت، عدم شجاعت در حرکت رو به جلو و پیشرفت و... را می توان از دلایل ارجاع امور به گذشته نام برد.

در مصاحبه پیش رو با نگاهی به مفهوم واپس گرایی به آثار و نتایج آن بر فرهنگ سیاسی کشور خواهیم پرداخت. تخریب دستاوردهای جناح رقیب به عنوان یکی از شگردهای جریان واپس گرا که در دولت یازدهم ظهور و بروز داشته است، برای باقی ماندن در قدرت در شرایط حال حاضر کشور اتخاد شده است. متن زیر مشروح گفتگوی ما با حجت الاسلام داود مهدوی زادگان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه می خوانید؛

*در ادبیات سیاسی از واپس گرایی به عنوان نوعی ارتجاع و در مقابل پیشرفت و اندیشه های نو یاد می شود، امری که در تبلیغات انتخاباتی در ادبیات سیاسی دولت یازدهم نمود داشته و به نوعی سخن از لزوم بازگشت به دوران ماقبل از ۸۴ می شود. ابتدا در مورد واپس گرایی توضیح دهید و این مفهوم را تبیین کنید.

یک معنای دینی و یک معنای سکولار و متجددانه را می توان از واپس گرایی اراده کرد. در تعریف دینی، واپس گرایی یعنی بازگشت به جاهلیت و دنیویت که در صدر اسلام به شکل بت پرستی و شرک تجلی پیدا می کرد

یک معنای دینی و یک معنای سکولار و متجددانه را می توان از واپس گرایی اراده کرد. این دو معنا کاملا در تقابل با هم قرار دارند. آنچه یکی به عنوان واپس گرایی در نظر می گیرد از نظر دیگری پیشرفت تلقی می شود.

در تعریف دینی، واپس گرایی یعنی بازگشت به جاهلیت و دنیویت که در صدر اسلام به شکل بت پرستی و شرک تجلی پیدا می کرد. قرآن می فرماید «افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم» خداوند خبر می دهد گروهی چنین رویکردی دارند که منتظرند پیامبر از دنیا برود تا اینها دوباره به عصر جاهلی بازگردند. از دیدگاه قرآن در مقابل واپس گرایی، ورود به آیین الهی و ساحت قدسی خداوند مطرح است.

در نگاه متجددانه، آنها با یک نوع تاریخی گری بحث واپس گرایی را تعریف می کنند. مثلا دوران ها را به مدرن و ماقبل مدرن تقسیم می کنند و دوران ماقبل مدرن را دوران ماقبل ترقی و پیشرفت تلقی می کنند که دوران تحجر و بی فرهنگی و بی علمی است. در این دستگاه، واپس گرا کسی است که می خواهد به دوران ماقبل مدرن بازگردد. لذا در دستگاه کلاسیک دو معنای دینی و سکولار از واپس گرایی قابل تفسیر است.

در درون فضای ایران بعد از انقلاب اسلامی، دو تلقی از واپس گرایی دیده می شود. یک تلقی با رویکردهای متجددانه و مشروطه خواهی شکل گرفت که در دوره پهلوی هم قدرت داشت. آنها ترقی و پیشرفت را در مدرن شدن می دانستند و جریان واپس گرا را جریانی معرفی می کردند که می خواست مردم را به دوره ماقبل مشروطه برگرداند. اتفاقی که افتاد این بود که با وقوع انقلاب اسلامی این ادبیات دیگر جایگاهی نداشت لذا معنای واپس گرایی با ابهام مواجه شد و مفهوم شفافی نبود.

از نظر جریان متجدد، انقلاب اسلامی اساساً یک جریان واپس گرایانه و ضد تجدد و مدرنیسم است. این جریان به شکل آشکار نمی توانست این حرف را بزند خصوصاً اینکه این جریان به ظاهر متجدد در قدرت حضور داشته است. یعنی به این شکل نبود که انقلاب اسلامی آنها را پس بزند و از کار بیکار کند. لذا تفسیری که از واپس گرایی می کردند تفسیری به ظاهر جدید بود که به صورت مصداقی آن را به دوره ماقبل دولت سازندگی باز می گرداند. می گفتند با دولت سازندگی ما وارد یک عرصه ترقی و پیشرفت شدیم که الگوهای جدید و مدرن درصدد اجرا درآمد. لذا هرچه برای دوره ماقبل سازندگی باشد تعبیر به گذشته می شد. لذا در ادبیات سیاسی آنها در طی سال های اخیر هدف این است که ما به آن دوره سازندگی برگردیم در حالی که به آن بازگشت نمی گفتند بلکه آن را ترقی می خواندند. یعنی اگر بخواهیم به دوره انقلاب مثلا دوره دفاع مقدس و مفاهیم معطوف به آن برگردیم، این واپس گرایی خوانده می شد.

مقابل این رویکرد ، اندیشه انقلابی است که اساساً واپس گرایی را آن نگاهی می داند که به دنبال بازگشت مجدد به پیش از انقلاب است. لذا جریان متجدد می خواهد آن فضای پیش از انقلاب احیا شود و یا به دنبال عادی سازی انقلاب است و انقلاب را از معنا تهی کند.

باید گفت آن جریان مدرنی که در ایران خود را طرفدار پیشرفت و ترقی می داند، به دنبال پیشرفت ناب و خالص نیست بلکه به دنبال یک نوع پیشرفت درجه سوم است. یعنی یک نوع غرب زدگی لجام گسیخته تهوع آوری در ذهن تئورسین های این تفکر حاکم است. اینها به دنبال پیشرفت ظاهری که در غرب وجود دارد، هم نیستند. شما می بینید همه کسانی که مدعی تجدد به شیوه غربی هستند، هرگز حاضر نیستند مثل غربی ها رفتار کنند. مثلا آنها از قانون صحبت می کنند ولی هرگز حاضر نیستند ، قانونمند عمل کنند. از دموکراسی و انتخابات و اصول اخلاقی آن دم می زنند ولی وقتی پای اجرا می رسد هیچ رفتاری مطابق این حرف ها در آنها نیست. لذا تفاوت اساسی میان آن نوع واپس گرایی که غربی ها در موطن خود می گویند با این واپس گرایی که جریان مدرن خواه ایرانی می گویند وجود دارد. اینها عامل به تجدد واقعی نیستند. آنان بعد از دفاع مقدس به دنبال این بودند که گذشته را احیا کنند که از نظر آنها این احیای گذشته نبود بلکه احیای راه ترقی بود که از دوره پهلوی شروع شده بود.

*در تایید حرف شما باید گفت جناب نوبخت از برنامه ششم توسعه به عنوان برنامه یازدهم یاد می کند یعنی در واقع آن را در ادامه برنامه های توسعه پهلوی می بیند!

بله. اینها خود را احیاگر می دانند در حالی که منظور آنها احیای دوره ماقبل انقلاب است. از نظر ما این یک نوع واپس گرایی است ولی آنها این امر را ترقی و پیشرفت می دانند و وقوع انقلاب را واپس گرایی می نامند.

*آنها می گویند در حال حاضر تنها راه اداره کشور و گذر از خطرات و بحران هایی که البته با بزرگنمایی بر آن تکیه می کنند، این است که برگردیم به سال ۸۴؛ یک مقدار بحث را معطوف به ادبیات سیاسی اکنون دولتمردان ادامه دهیم.

الان که می گویند می خواهیم به دوره پیش از ۸۴ بازگردیم درواقع می خواهند ما را به دوره پیش از انقلاب بازگردانند. امروزه ادبیات سیاسی این جریان ماهیتاً و به لحاظ هدف و آرمان با آن موقع تفاوتی ندارد

الان که می گویند می خواهیم به دوره پیش از ۸۴ بازگردیم درواقع می خواهند ما را به دوره پیش از انقلاب بازگردانند. امروزه ادبیات سیاسی این جریان ماهیتاً و به لحاظ هدف و آرمان با آن موقع تفاوتی ندارد. کلا بازگشت به دوران پیشا انقلابی مد نظر این جریان است. لذا الان وقتی ادبیات این جریان را نگاه می کنید هیچ یک از مفاهیم و آموزه های گفتمان انقلاب در آن وجود ندارد. مثلا در عرصه بانکداری می بینید که دستورالعمل های سازمان های بین المللی، مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مورد تاکید آنها است و یا در حوزه فرهنگ و آموزش و پرورش سند  ۲۰۳۰را دنبال می کنند. یعنی به دنبال این هستند که ایران در جامعه جهانی مورد نظرشان حل شود.

غربی ها وقتی برنامه توسعه برای جهان سوم می نویسند به دنبال پیشرفت آنها نیستند بلکه به دنبال این هستند که ضمن باقی نگه داشتن شما بر هویت جهان سومی، زندگی مطبوعی داشته باشید و قرار نیست به پیشرفت آنها دست یابید.

دولت های غرب گرایی که بعد از جنگ روی کار آمدند به دنبال این بودند که کشور تبدیل به یک کشور مدرن درجه سوم شود. در سال ۸۴ اتفاقی که افتاد این بود که اینها قدرت را از دست دادند و به حاشیه رفتند و این لطمه بزرگی به رویکرد غرب گرا بود. اینکه این وضعیت بخواهد ادامه پیدا کند و آنها در حاشیه قدرت باشند برای آنها قابل قبول نبود لذا دیدیم که مسائل سال ۸۸ را پدید آورند. در واقع فتنه ۸۸ توسط جریان واپس گرایی رخ داد که نمی توانست بیش از این در حاشیه قدرت باشد.

اتفاقی که در سال ۹۲ افتاد این بود که فرصتی پیدا شد تا آنها دوباره به قدرت برگردند. در این مسیر اشتباهات و کم کاری های نیروهای انقلاب هم قطعاً موثر بود. لذا دوباره ماشین تبلیغاتی آنها به کار افتاد و بحث واپس گرایی را مطرح کردند و خود را نیروهای مترقی و آزادی خواه و اهل پیشرفت معرفی کردند و طرف مقابل را واپس گرا خواندند که می خواهند به گذشته برگردند.

این جریان یک تلقی نسبت به اتفاقات ۸ ساله پیش از خود دارد. تلقی آنها به جهت ذهنیت های ایدئولوژیکی که دارد این است که در این مدت هیچ فعالیت خاص یا پیشرفت و تحرک علمی اتفاق نیفتاده است. در حالی که در این ۸ سال پیشرفت های زیادی در بعد فناوری و پیشرفت دانش و... رخ داد. آنها این پیشرفت ها را نمی دیدند و با همین ذهنیت در سال ۹۲ قدرت را به دست گرفتند.

جریان متجدد همواره خود را مخالف وضع موجود نشان می داد و نیروهای انقلابی موافق وضع موجود جلوه داده می شد. اکنون قدرتی که نیروهای انقلاب از خود نشان دادند آنها را زمین گیر کرده است و مجبور شده اند از وضع موجود دفاع کنند. اینجاست که واپس گرایی می تواند معنا پیدا کند. الان نیروهای انقلاب به مردم نشان داده اند که واپس گرای واقعی کیست. واپس گرا کسی است که از وضع موجود دفاع می کند و با تغییر مخالف است.

*با توجه به اینکه جریان های واپس گرا به امکان های جدید فکر نمی کنند بلکه به تجربه های انجام شده می اندیشند، پدیده واپس گرایی چه نتایجی را می تواند با خود به همراه داشته باشد؟

وقتی شما عرصه های مختلف کاری آنها را نگاه می کنید می بینید تصویر روشن و امیدبخشی در کارهای آنها دیده نمی شود. وقتی راکتور اراک با بتن پر می شود می توان از این کار امید القا کرد؟ لذا این همان واپس گرایی است . آنها الگوهای توسعه ای را که دنبال می کنند که تابعی از غرب است.

*مسئله واپس گرایی در نسبت با مسئله پیشرفت چطور معنی پیدا می کند؟ ما از پیشرفت در مبانی خود تعبیر مشخصی داریم ولی واپس گرایی به آن پیشرفت منتهی نمی شود.

اگر ایران بخواهد پیشرفت را با رویکرد مستقل و فعالانه دنبال کند، تفکر واپس گرا با آن مقابله خواهد کرد. اساساً تلقی آنها این است که پیشرفت را در غربی شدن معنا می کنند. بنابراین شما همواره درجه دوم خواهید بود و می دوید که به جهان اول برسید ولی نخواهید رسید. دوم اینکه پیشرفت در نگاه آنها با رویکرد مستقل تعقیب نمی شود.

*اصلاً سریع القلم که یکی از تئورسین این جریان است به صراحت مسئله استقلال را زیر سوال می برد.

بله یکی از چیزهایی که اینها زیر سوال می برند همان مفهوم استقلال است. در حالی که در خود غرب استقلال یکی از مهمترین ارکان ادبیات سیاسی غرب است. لذا این جریان ویژگی دوم یعنی پیشرفت با خصلت مستقلانه را برنمی تابند. این امر چه نتیجه ای می تواند داشته باشد؟ عملاً یک فرهنگ پیرو و جامعه ای درجه سوم، را شاهد خواهیم بود.

*تئوری های توسعه ای که اینها دنبال می کنند آزمون خود را در کشورهایی مانند آرژانتین در دهه ۱۹۸۰، برزیل و اردن در دهه ۱۹۹۰ پس داده است. به این رویکرد از این حیث هم می توان واپس گرایی نامید چراکه دیدگاه هایی که در جهان جز فاجعه نیافریده را پیگیری می کنند. آنها همان تئوری هایی را پیگیری می کنند که تکنوکرات های غربی در ۵۰ یا ۶۰ سال پیش دنبال می کردند در حالی که ناکارآمدی آن نظریات در خود غرب هم مشخص شده است. در خود غرب چه نقدهایی به این دیدگاه ها وارد شده است؟

اگر بخواهیم از منظر پست مدرن ها بحث کنیم خیلی کمکی نمی کند. به نظرم جریان مدرن و پست مدرن یکی است و فرقی با هم ندارند. پست مدرن ها به همان مقدار به دنبال حفظ وضع موجود اند که مدرن ها دنبال این امر هستند. در واقع آنها نهایتا نقدهای روشی و تاکتیکی دارند نه نقد در بنیادها.

البته فرهیختگانی در غرب وجود دارند که نقد اساسی و بنیادی به مدرنیته دارند که در اثر این مدرنیته جوامع بشری به شدت به سمت طبقاتی شدن رفتند و محرومیت ها گسترده تر شده است. آنها معتقدند غرب وقتی از حقوق صحبت می کند، منظور آنان چیزی جز حقوق انسان غربی نیست و جز انسان غربی کس دیگری را نمی بیند و انسان غیرغربی را وحشی می داند. لذا به اعتقاد این دسته از منتقدین نسبت به غرب جدید، جریان متجدد در ایران هم یک نوع جریان واپس گراست. این نقدها جسته و گریخته است و دیده نمی شود. یکی از کارهایی که انقلاب اسلامی می تواند انجام دهد، همین است که این نوع نگاه در غرب دیده شود.

*الگوی سیاست ورزی تراز در مواجهه با پدیده واپس گرایی چیست و این الگو چطور باید تنظیم شود که به واپس گرایی منتهی نشود؟

اصرار مقام معظم رهبری مبنی بر انقلابی بودن به این دلیل است که ما باید این وضع موجود را تغییر دهیم. حضرت آقا مسئله دولت مقاومتی را مطرح کرد. با این سازو کارها است که می توانیم واپس گرایی را از جامعه دور کنیم

من با توجه به بیانات مقام معظم رهبری اینطور می توانم بگویم که الگوی سیاست ورزی ما برای دوری جستن از واپس گرایی این است که ما بتوانیم گفتمان انقلابی را حفظ کنیم. واپس گرایی به نوعی محافظه کاری است. برای همین است که در تقابل با انقلابی گری معنا پیدا می کند. یعنی واپس گرا یک انسان محافظه کار است که می خواهد وضع موجود را که وضع غیر انقلابی است، حفظ کند.

اصرار مقام معظم رهبری مبنی بر انقلابی بودن به این دلیل است که ما باید این وضع موجود را تغییر دهیم. چون ما با انقلاب اسلامی تازه تغییر را شروع کرده ایم. متجددین می خواهند انقلاب را محدود به مقطع خاصی کنند. این درحالی است که انقلابی گری در ۲۲ بهمن ۵۷ تازه شروع شده است. انقلابی بودن در واقع ضد واپس گرایی است و آن را خنثی می کند. انقلابی گری از فلسفه سیاسی اش گرفته تا در شیوه ها و راهکارها نظر دارد. مثلا اخیراً حضرت آقا مسئله دولت مقاومتی را مطرح کرد. یعنی ما اگر بخواهیم اقتصاد مقاومتی را اجرایی کنیم به دولت مقاومتی هم نیاز داریم. با این سازو کارها است که می توانیم واپس گرایی را از جامعه دور کنیم./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

  

ارسال نظرات