۱۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۰
کد خبر: ۵۱۶۷۱۵
تحلیل؛

امپراتوری ایران!

طرح موضوع «امپراتوری ایرانی» یکی از شگردهای ایران‌هراسی است که مقامات آمریکایی بارها از آن استفاده کرده‎اند.
هنری آلفرد کیسینجر

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از جام جم، در جدیدترین مورد هِنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا در مقاله‌ای درباره روند ظهور «امپراتوری رادیکال ایرانی» هشدار داد.

کیسینجر در این مقاله ابتدا به موقعیت پیشین داعش در تسلط بر بخش‌های وسیعی از عراق و سوریه و تلاش داعش برای ایجاد یک امپراتوری واحد شریعت مدار، تندرو و خونخوار اشاره کرد، و سپس با بررسی روند تدریجی زوال داعش و نقش ایران در این فرایند مدعی شد «از بین رفتن داعش می‎تواند فرصت را برای ظهور امپراتوری ایران به وجود آورد.»

وی در بخش بعدی مقاله خود با اشاره به توافق اکثر قدرت‌های شیعه و سنی خاورمیانه درباره نابودی داعش این سئوال را پیش کشید که کدام یک از این دو دسته، منطقه را به میراث خواهد برد؟ ائتلاف سنی‌ها؟ یا حوزه تحت نفوذ ایران شیعه؟

کیسینجر مدعی شد: اگر منطقه تحت هدایت ایران و نیروهای شیعه وابسته به آن قرار گیرد نتیجه سقوط داعش، ظهور امپراتوری رادیکال ایرانی و شیعی در یک کمربند منطقه‎ای از تهران تا بیروت خواهد بود.

وی در پایان نوشت: بزرگترین تهدید پیش روی خاورمیانه، تسلط بالقوه امپراتوری جهادگرای ایران بر منطقه است.

هنری کیسینجر پیش از این هم در مصاحبه با رادیو ملی آمریکا NPR (15 شهریور1393) با اشاره به جایگاه تاریخی و نفوذ ایران در خاورمیانه، ایران را مستعدترین کشور منطقه برای ایجاد هژمونی و تشکیل یک امپراتوری قوی در خاورمیانه دانست و گفت: ایران، مشکلی بزرگ‌تر از داعش برای آمریکاست.

وی در این مصاحبه مدعی شد نقشه خاورمیانه در حال تغییر است و این مساله از نگاه راهبردی یک فرصت بی نظیر در اختیار ایران قرار داده است، تا با تشکیل یک محور شیعه از ایران تا بغداد، سوریه، جنوب لبنان و مرزهای مدیترانه، امپراتوری ایرانی را در خاورمیانه مستقر کند.

مبانی ادعای امپراتوری ایرانی

1- تشیّع

کیسینجر در تعریف خود از «امپراتوری ایرانی» اصرار دارد که این امپراتوری را با ماهیت مذهبی و فرقه‎ای توصیف کند، و با هدف تحریک و تشددی نزاع فرقه‎ای در خاورمیانه به مقابله سازی میان جریان شیعه با محوریت ایران و کشورهای سنی در منطقه بپردازد.

2- ایران‎هراسی در میان کشورهای سنی

تلاش مشخص این ایده پردازی، در برانگیختن هراس و وحشت کشورهای سنی علیه ایران شیعی است. به عبارت دیگر کیسینجر بنا دارد با تحریک کشورهای سنی این معنا را القا کند که قدرت‌یابی ایران تحت عنوان امپراتوری شیعی تهدیدی علیه کشورهای سنی است، و عرصه را بر این کشورها در منطقه تنگ خواهد کرد.

3- غفلت تعمدی از رژیم صهیونیستی

در ایده پردازی خاورمیانه‌ای کیسینجر با محوریت ظهور امپراتوری ایرانی هیچ اشاره‎ای به تاثیر ظهور این امپراتوری بر آینده رژیم صهیونیستی نمی‎شود. در واقع کیسینجر به شکل عامدانه‎ای بنا دارد با نادیده گرفتن ماهیت ضد صهیونیستی جمهوری اسلامی ایران، تهدید اقتدار ایران را صرفا علیه کشورهای سنی محدود کند و به شکل هوشیارانه‎ای ایران را به جای رژیم صهیونیستی به عنوان تهدید اول کشورهای سنی منطقه القا کند.

به عبارت دیگر هنری کیسینجر به عنوان یک استراتژیست صهیونیست آمریکایی می‎کوشد با کاستن از سطح تخاصم کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، آنها را سرگرم دشمن موهومی به نام امپراتوری ایرانی کند، و در این چارچوب اعراب سنی را از دشمن رژیم صهیونیستی به متحد این رژیم علیه دشمن بزرگتر یعنی «امپراتوری شیعی ایرانی» تبدیل کند.

نکته‎ای که در اظهارات برخی مقامات کشورهای عربی منطقه از جمله مقامات سعودی بروز کرده است، چنانکه این مقامات بارها از ایران به عنوان تهدید اصلی کشورهای عربی یاد کرده، و با این توجیه مسیر عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را در پیش گرفته‎اند.

4- تصویرسازی تهاجمی از «امپراتوری ایرانی»

درحالی که حاکمیت ایران در قرون معاصر، به ویژه در 4 دهه که از حیات جمهوری اسلامی گذشته است، همواره عامل صلح و ثبات در منطقه بوده و هرگز رویکرد تهاجمی علیه کشورهای منطقه نداشته است، بنای کیسینجر در تئوری «ظهور امپراتوری ایرانی» ترسیم چهره‎ای تهاجمی و توسعه طلب از ایران است. چنانکه با این امپراتوری ادعایی را رادیکال و جهادگرا (با تعریفی منفی) توصیف می‎کند و هدف آن را تسلط هژمونی ایرانی بر خاورمیانه و تهدیدی بزرگ‌تر از داعش معرفی می‎کند.

«امپراتوری ایرانی» یا «نفوذ ایران در منطقه»

آنچه هنری کسینجر به عنوان از «امپراتوری ایرانی» از آن یاد می‎کند در بیان بسیاری از رسانه‎ها و سیاستمداران غربی به «نفوذ ایران در منطقه» ترجمه شده، و گویای تاثیر ایده پردازی افرادی نظیر کسینجر در باورسازی و گفتمان سیاستمداران و رسانه‏‎های تحت نفوذ لابی صهیونیسم در غرب است.

گفتگوی تلفنی اخیر روسای جمهوری آمریکا و فرانسه که کاخ سفید از آن با عنوان «مقابله با نفوذ ایران در منطقه» یاد کرد، گویای میزان نفوذ اندیشه و باور ایران هراسانه و ضرورت مقابله با آن در میان قدرت‌های غربی است.

در بیانیه کاخ سفید درباره این مذاکره تلفنی آمده است که دونالد ترامپ با امانوئل مکرون، روسای جمهوری آمریکا و فرانسه درباره راه‌های افزایش همکاری در بحران سوریه و عراق و مقابله با نفوذ منطقه‎ای ایران گفتگو کرده‎اند.

اخیرا ژنرال «مارک میلی» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا درچارچوب مقابله با نفوذ ایران در منطقه تصریح کرد: «ایران در تلاش است منافع امنیت ملی آمریکا را در خاورمیانه تضعیف کند.»

هفته گذشته هم ایالات متحده و سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا در نامه‌ای به سازمان ملل متحد، پرتاب آزمایشی موشک ماهواره‌بر سیمرغ در ایران را مغایر با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت دانستند و گفتند این اقدام تهران اثرات بی‌ثبات کننده‌ای در منطقه دارد.

ایران‌هراسی و رژیم صهیونیستی

یکی از پایه‎های اصلی و یا اصلی‎ترین پایه ایران‎هراسی ، رژیم صهیونیستی، لابی‎های صهیونیسم و رسانه‎های وابسته به این لابی در سراسر دنیا به ویژه در آمریکا و اروپاست.

طبعا طرح ادعای «امپراتوری ایرانی و شیعی» از زبان یک استراتژیست صهیونیست، گویای طراحی این ایده در کلونی صهیونیستی مستقر در آمریکاست.

هنری آلفرد کیسینجر در 27 مه 1923 در خانواده‌ای یهودی‌الاصل در شهر فورت، آلمان به دنیا آمد، و در سال 1938 به همراه خانواده از آلمان تحت کنترل نازی‌ها به ایالات متحده آمریکا گریخت، در نیویورک ساکن شد و در 1943 تابعیت این کشور را کسب کرد.
 

کیسینجر در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون به عنوان وزیر خارجه آمریکا منصوب شد و پس از استعفای نیکسون به دلیل رسوایی واترگیت از سوی جرالد فورد، معاون و جانشین نیکسون به سمت مشاور امنیت ملی منصوب شد . او در سال 1973 به خاطر تلاش‌هایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل گرفت. از وی به عنوان یکی از استراتژیست‌های ارشد ایالات متحده آمریکا نام می‌برند.

مجموعه سیاست‎های گفتاری و رفتاری سران و مقامات رژیم صهیونیستی در چارچوب ایران‎هراسی و برجسته‎سازی این سیاست رسانه‌ای در رسانه‌های صهیونیستی به درستی از ماهیت واقعی ادعای «امپراتوری ایرانی» از طرح آن از سوی کیسینجر حکایت دارد.

در همین چارچوب اخیرا نشریه صهیونیستی «آروتز شوآ» در یادداشتی با متهم کردن ایران به فرقه گرایی مذهبی نوشت: هم اکنون جای پای ایران را در بیشتر مناطق خاورمیانه از عراق تا سوریه، یمن، لبنان، بحرین، افغانستان و حتی استان‌های شیعه نشین عربستان می‌توان دید.

این نشریه با اشاره به پرتاب موشک سیمرغ و تلاش ایران برای افزایش مسافت و دقت موشک، سیاست هفت‎گانه ای را برای مقابله با نفوذ منطقه‎ای ایران به ترامپ توصیه کرده است:

1- حمایت آمریکا از اسراییل، عربستان سعودی، بحرین، لبنان و یمن برای مقابله با نفوذ ایران.
2- تقویت روابط آمریکا با اسراییل، مصر و کشورهای سنی در زمینه آموزش، پشتیبانی اطلاعاتی - امنیتی، عملیات مشترک و پشتیبانی ژئوپلیتیک.
3- قرار دادن نام نمایندگان منطقه‌ای ایران نظیر حزب‎الله و حماس در فهرست سازمان‎های تروریستی.
4- گسترش عملیات دریایی آمریکا برای جلوگیری از انتقال سلاح از ایران برای گروه‎های مسلح در منطقه مانند حوثی‎های یمن.
5- همکاری آمریکا با متحدان منطقه‎ای برای مبارزه با جاه طلبی‌های ایران در ایجاد «هلال شیعی» از سوریه تا لبنان و مدیترانه.
6- مقابله آمریکا با نفوذ ایران در افغانستان.
7- آمریکا و متحدانش باید ساختاری را طراحی کنند که نواقص برجام را پوشش دهد، و این تضمین را ایجاد کند که تهران هرگز به سمت ساخت سلاح هسته‌ای گام بر ندارد.

جمع بندی

«امپراتوری ایرانی» کلیدواژه‎ای ذیل سیاست‎های ایران هراسانه آمریکا و رژیم صهیونیستی است که هدف آن برانگیختن هراس و وحشت کشورهای مسلمان منطقه از ایران و تحریک نزاع‎های فرقه‎ای در منطقه است.

طراحان این ایده می‎کوشند، حمایت‎های ایران از ملت‎های مسلمان منطقه در برابر تهدید تروریسم و صهیونیسم را به عنوان نماد سیطره طلبی و گسترش نفوذ و هژمونی ایرانی قلمداد کنند و با تعریفی فرقه‎ای از فعالیت‎های منطقه ای ایران، آن را در تضاد با منافع کشورهای سنی مذهب معرفی کنند.

در این چارچوب توانمندی‎های مشروع دفاعی، موشکی و هسته‎ای ایران به عنوان نشانه‏‎های استیلا طلبی منطقه‎ای قلمداد شده و بر ضرورت مقابله با حق ملت ایران در این عرصه‎ها تاکید می‎شود.

این درحالی است که هیچ نامی از تسلیحات اتمی و غیرمتعارف رژیم صهیونیستی در برابر خریدهای تسلیحاتی دهها میلیارد دلاری کشورهای منطقه به میان نمی‎آید. همانگونه که در تصویر فرقه‎ای از فعالیت‎های منطقه‎ای ایران، مواضع جمهوری اسلامی ایران در حمایت از آرمان فلسطین و دیگر ملت‎های سنی نادیده انگاشته می‎شود.

بر این اساس آنچه دشمنان ملت ایران با نام احیای امپراتوری ایرانی از آن یاد می‎کنند، حقیقت برآمده از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران است که به عنوان یک نظام سیاسی و کشور مستقل در معادلات منطقه‎ای در برابر مداخلات و تغییرات صهیونیستی – آمریکایی ایستادگی کرده و با تکیه بر حمایت و توسعه داخلی و پذیرش و استقبال ملت‎های منطقه به یکی از عوامل تعیین کننده در تحولات منطقه‎ای تبدیل شده است.

به گونه‌ای که بسیاری از تئوریسن‎ها و نظریه‌پردازان سیاسی غربی اذعان دارند که نمی توان ایران را در ترسیم و تنظیم معادلات منطقه‎ای نادیده گرفت.

البته باید توجه داشت که قدرت و اثرگذاری جمهوری اسلامی ایران در منطقه، بیش از هر چیزی ریشه در ساختار نرم قدرت ایران نظیر انسجام ساختاری و تئوریک نظام جمهوری اسلامی و پایگاه مردمی آن در میان ملت ایران و دیگر ملت‌های مسلمان منطقه دارد؛ نه صرفا مبانی ظاهری قدرت نظیر ابزار و تجهیزات نظامی و مانند آن.

چه آنکه اگر ابزار و تجهیزات نظامی و حتی توانمندی مالی را عامل تعیین کننده در قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران بدانیم، طبعا برخی دیگر از کشورهای منطقه با هزینه‎ها نظامی و منابع مالی به مراتب غنی‎تر از ایران می‌بایست از توان و نفوذی به مراتب بیشتر از ایران برخوردار می‎شدند./۹۶۹/۱۰۲/خ

ارسال نظرات