۰۶ آذر ۱۳۹۶ - ۲۳:۴۶
کد خبر: ۵۴۰۴۶۴

آداب معاشرت در آموزه های امام حسن عسکری از منظر آیت الله مکارم شیرازی

حضرت ‌آیت الله مکارم گفت: امامان معصوم به گواهى روايات اخلاقى گسترده اى كه از آنان نقل شده، بزرگترين معلّمان اخلاق بودند؛ و در مكتب آنها مردان برجسته اى كه هر كدام از آنها را مى توان يكى از معلّمان عصر خود شمرد، پرورش يافتند.
شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

به گزارش خبرگزاری رسا،‌ روز هشتم ربيع الأوّل، سال 260، مصادف است با  شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام،[1]روزی که آغاز آميخته با غم و اندوه شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام است[2] .

امامان معصوم عليه السلام به گواهى روايات اخلاقى گسترده اى كه از آنان نقل شده، بزرگترين معلّمان اخلاق بودند؛ و در مكتب آنها مردان برجسته اى كه هر كدام از آنها را مى توان يكى از معلّمان عصر خود شمرد، پرورش يافتند؛زندگانى پيشوايان معصوم عليه السلام و ياران با فضيلت آنان، گواه روشنى بر موقعيّت اخلاقى و فضائل آنها مى باشد.[3]

روایات اخلاقی مخصوصاً آن بخش که مربوط به آداب معاشرت است بسیار گسترده از سوی ائمۀ معصومین(علیهم السلام) نقل شده است و در موضوعات مختلف مخصوصا مسائل اجتماعی نظیر عیادت بیماران، شرکت در تشییع جنازه ی مؤمنان، تبریک گفتن در مورد به دنیا آمدن فرزندان، تبریک گفتن در مسائل مربوط به ازدواج و مانند آن مواردی دیده می شود. همچنین است در مورد صله ی رحم، ملاحظه ی همسایگان، ملاحظه ی همسفران و مواردی از این قبیل؛ که مراعات این نکات موجب پیوند اجتماعی و استحکام روابط می شود و اگر این آداب را در رابطه با غیر مسلمانان رعایت کنیم این کار حتی موجب جذب آنها به اسلام می شود. [4]

مسلم است پيروى از مكتب امامان پيروى از پيامبر و اطاعت فرمان خدا است چرا كه آنها از خود چيزى نمى گويند.[5]اینگونه است که  امام حسن عسكرى عليه السلام می فرماید:«... إنَّ شِيعَتَنَا هُمُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ آثَارَنَا وَ يُطِيعُونَا فِى جَمِيعِ أوَامِرِنَا وَ نَوَاهِينَا فَأولئِكَ شِيعَتُنَا فَأمّا مَنْ خَالَفَنَا فِى كَثِيرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَلَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا ...؛[6] شيعيان ما كسانى هستند كه از سنّتهاى ما پيروى كرده و تمام اوامر و نواهى ما را اطاعت مى كنند، پس اينان شيعيان ما هستند و امّا كسانى كه در بسيارى از چيزهايى كه خداوند واجب كرده، ما را مخالفت مى كنند از شيعيان ما نيستند ....».[7]
اهمیت آداب معاشرت در قران و احادیث

قرآن مجيد كتابى است كه در همه شؤون زندگى اجتماعى مسلمانان، انقلابى ايجاد كرد. قرآن با ارائۀ  يك زندگى نوين براساس ايمان و اصول انسانى ، با شؤون اصلى زندگى مسلمانان را مهندسی کرد  به نحوی که مسلمانان سياست، اقتصاد، قوانين اخلاقى و حتّى آداب و رسوم معاشرت خانوادگى خود را از اين كتاب آسمانى مى گرفتند.[8]

در قرآن مجيد كراراً در كنار مسائل مهم اشاراتى به آداب اسلامى مجالس شده است از جمله آداب تحيت، و ورود در مجلس، آداب دعوت به طعام، آداب سخن گفتن با پيامبر ص و آداب جا دادن به تازه واردان مخصوصا افراد با فضيلت و پيشگام در ايمان و علم است ، و اين به خوبى نشان مى دهد كه قرآن براى هر موضوعى در جاى خود اهميت و ارزش قائل است، و هرگز اجازه نمى دهد آداب انسانى معاشرت به خاطر بى اعتنايى افراد زير پا گذارده شود.[9]

در كتب احاديث نیز صدها روايت درباره آداب معاشرت با ديگران از پيامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومين (علیهم السلام) نقل شده است، و مرحوم« شيخ حر عاملى» آنها را در كتاب«وسائل»جلد هشتم در 166 باب گردآورى كرده است، ريزه كاريهايى [10]كه در اين روايات است نشان مى دهد اسلام تا چه حد در اين باره باريك بين و حتى سختگير است.[11]

در اين روايات حتى طرز نشستن، سخن گفتن، تبسم كردن، مزاح نمودن اطعام كردن، طرز نامه نوشتن، و حتى طرز نگاه كردن به دوستان نيز مورد توجه قرار گرفته، و دستورهايى در زمينه هر يك داده شده است.[12]
اهتمام به آداب معاشرت؛ اصل مهم فرهنگی

بی شک آداب معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام ، منبعث از فرهنگ غنی اسلامی است[13] ؛ زیرا «فرهنگ» نه به معناى محدود «برنامه هاى آموزشى» بلكه به معناى وسيع كلمه است كه شامل كليه سازمانهاى فكرى و عقيده اى قشرهاى مختلف اجتماع و رسوم و آداب مى گردد.[14]

اين تحول دگرگونى كه بايد تحت برنامه هاى وسيعى صورت پذيرد به منظور بيرون ريختن افكار و عادات و آداب و سننى است كه از طرف قدرت های غربی از طرق مختلف وارد جوامع بشری می شود؛[15]به تعبير ديگربراى ارتقای اجتماعی و ايجاد يك تحوّل اساسى قبل از هر چيز يك خانه تكانى فكرى لازم است، تا كثافات و آلودگيهايى كه غرب در طى چندين قرن با وسايل گوناگون در جوامع مختلف  جاى داده، بيرون ريخته، و براى آينده نيز به اين وضع غلط پايان داده شود.[16]
لزوم تغییر عادت های نادرست رفتاری در معاشرت با مردم

اگر از مباحث پرغوغاى جامعه شناسان و حقوق دانان كه درباره اجتماع كرده اند صرف نظر كنيم و بخواهيم با همان فكر ساده، اجتماع را معنا كنيم، خواهيم گفت كه اجتماع عبارت است از مجموعه افراد با پيوندها و نسبت هاى موجود ميان آنها، يعنى افرادى كه از لحاظ افكار، روحيّات، رسوم و عادت ، شبيه به هم و از جهت معاشرت و آميزش، نزديك به هم بوده و زندگى مشتركى داشته باشند.[17] لذا مناسک اخلاقی و رفتاری  جامعه و كوچه و بازار را می توان  به عرف و عادت و محيط تعبير کرد.[18]

لذا عادت از یک سو  يكى از مواهب بزرگ الهى است، زيرا كارهاى مشكل را براى انسان آسان مى كند و بسيارى از كارهاى پيچيده و ضرورى زندگى (مانند سخن گفتن، راه رفتن و امثال آنها) را به طور خود كار در مى آورد.[19]

ولى همين عادت، اگر در كارهاى غلط مورد سوء استفاده واقع شود، شكل اعتياد خطرناكى را به خود مى گيرد كه ترك آن غالباً مشكل است؛ تا آن جا كه حضرت امام عسكرى عليه السلام آن را در سر حد يك معجزه قرار داده است ومی فرمايد:رَدُّ الْمَعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كالْمُعْجِزْ[20]؛ترك دادن اعتيادهاى غلط افراد، همانند معجزه است!، بنابراين، بايد كوشيد، پيش از آن كه اعمال زشت به صورت عادت در آيد، آن را ترك گفت.[21]بلکه باید با اهتمام به آداب  معاشرت و با ساختن يك سلسله عادات خوب ،  عادت های زشت را از خود دور سازند.[22]

اكنون اين پرسش مطرح است كه چگونه مى توان خود و جامعه را از عادت های زشت رفتاری در تعاملات اجتماعی رهايى بخشيد؟[23]

در پاسخ بايد گفت :نخست بايد عواقب دردناك عادت های نادرست را از راه هاى مختلف پى درپى به مردم گوشزد كرد و از آنها خواست كه در آثار شوم پيروى از آن بينديشند.[24]

ديگر اينكه بايد طرز تفكّر و جهان بينى اسلامى را در انسان ها زنده كرد تا بدانند خداوند در همه حال مراقب آنهاست. او شنونده و بينا و حتّى از افكار ما آگاه است «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِى الصُّدُورِ».[25]هر سخنى كه مى گوييم ثبت و ضبط مى شود و هر گامى برمى داريم در حساب ما نوشته مى شود و مسؤول تمام اعمال و قضاوت ها و اعتقادات خود هستيم.[26]همچنين بايد سطح رشد فكرى را بالا برد.[27]
«خوش خلقی» ومعاشرت نیكو با دیگران

حسن خلق به معنى خاص، آن است كه انسان با گشاده رويى و چهره شاد و زبان نرم و ملايم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر كس با خوش روئى برخورد كند، لب هايى پر از تبسّم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. اين يكى از فضايل اخلاقى است كه در روابط اجتماعى فوق العاده مؤثر است.[28]

به عكس، كج خلقى و ترش روئى و سخنان خشن و خشك و فاقد لطف و محبت از رذايل اخلاقى كه ريشه هايى در درون جان انسان دارد و باعث نفرت عموم و پراكندگى از دور انسان و گسستن پيوندهاى اجتماعى خواهد شد.[29]

به تعبير ديگر حسن خلق خمير مايه پيوند جوامع انسانى است، و كج خلقى عامل پراكندگى و نفرت.[30]لذا اخلاق یک فرد  مؤمن خوب است و با همسر، فرزند، همسايه، دوست و دشمن و ... خوش اخلاق و خوش برخورد است و اگر امر به معروف و نهى از منكر و ارشاد جاهل هم مى كند، با زبان خوب است.[31]

در بحارالانوار از امام حسن عسكرى عليه السلام در ضمن مواعظ آن حضرت چنين نقل شده است که فرمود:«مَنْ كانَ الْوَرَعُ سَجِيَّتَهُ وَالْكَرَمُ طَبيعَتَهُ وَالْحِلْمُ خَلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ وَالثَّناءُ عَلَيْهِ وَانْتَصَرَ مِنْ أعْدائِهِ بِحُسْنِ الثَّناءِ عَلَيْهِ ؛ كسى كه تقوا و ورع خوى و خصلت او باشد و جود و بخشش طبيعتش و حلم و بردبارى عادتش، دوستانش بسيار مى شوند و ثنا خوانانش فراوان و از اين طريق بر دشمنانش پيروز مى گردد».[32]،[33]

آری با تأمل در کلام نورانی آن حضرت می توان دریافت آثار اجتماعى و دنيوى حسن خلق اين است كه آن فضیلت اخلاقی مايه جلب محبت است، اين مسأله به تجربه تقريباً براى همه كس ثابت شده است كه با حسن خلق و برخوردهاى محبت آميز و مؤدّبانه مى توان صيد دل ها كرد.[34]

ديگر اين كه حسن خلق واقعی حتی سبب فزونى روزى ها و درآمدها است زيرا يك تاجر و كاسب و صنعتگر و طبيب هنگامى مى تواند در كار خود موفق باشد كه جلب اعتماد مراجعين كند، يكى از عوامل جلب اعتماد حسن خلق است بسيار مى شود كه افراد ترجيح دهند خريد اجناس متوسطى را از افراد خوش برخورد و خوش اخلاق بر اجناس بهترى از افراد عبوس و ترش رو و بد برخورد ترجيح دهند.[35]

در جنبه هاى معنوى نیز ثواب حسن خلق همسان ثواب مجاهد فى سبيل اللّه شمرده شده و دليل آن روشن است زيرا مجاهدان براى عظمت اسلام مى كوشند و صاحبان خلق حسن نيز سبب جلب قلوب به سوى اسلام و مسلمين مى شوند.[36]

كوتاه سخن اين كه آنها كه داراى حسن خلقند هم در پيشگاه خدا محبوبند و هم نزد خلق خدا، هم در زندگى شخصى موفقند و هم در زندگى اجتماعى.[37]

البته نبايد خوش رفتارى با مردم را با مسئله تملق و چاپلوسى اشتباه كرد كه آن حساب جداگانه اى دارد و به يقين از صفات مذموم است.[38]
نرم خويي و رفتار متواضعانه با مردم

آن قدر كه در روايات اسلامى به وسيله پيامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه اهل بيت (علیهم السلام) به مساله تواضع و حسن خلق و ملاطفت در برخوردها و ترك خشونت در معاشرت، اهميت داده شده به كمتر چيزى اهميت داده شده است.[39]

در این زمینه از امام حسن عسكرى عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «التَّوَاضُعُ نِعْمَةٌ لَايُحْسَدُ عَلَيْهَا؛ تواضع نعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمى شود».[40]،[41]

در این فراز امام عسکری (علیه السلام) با تأکید بر عنصر اخلاقی تواضع، به  فروتنى در برابر رعيّت و خوش رويى و ملايمت با مردم و مدارا و سعه صدر[42] به تعبیر دیگر برخورد خوب با اشخاص، اظهار محبّت، عشق و علاقه به مردم ، جوشيدن با خلق و مدارا كردن با آنان توصیه می کند.[43]

هم چنین در تبیین آن کلام نورانی باید گفت معمولًا هر نعمتى نصيب انسان مى شود مزاحمت هاى حسودان افزوده مى گردد و گاه اين حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى كند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مى شود، ولى تواضع از اين قاعده كلّى مستثنى است، نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمى انگيزد.[44]

روشن است كه ارتقای شاخصه های رفتاری جامعه و همكارى و همدلى مردم در صورتى ممكن است كه فخرفروشى از اجتماع ریشه کن شود و افراد خود را برتر از ديگران قلمداد نکنند،یعنی همگان در تعامل با یکدیر متواضع و پر محبّت باشند.[45]

از سوی دیگر باید دانست سرچشمه اصلى شرك و پايمال كردن حقوق مردم، غالبا خودخواهى و تكبر است و اداى حقوق مردم  نياز به روح تواضع و فروتنى دارد.[46] بی تردید آنهایی که  روح غرور و نخوت[47] در تمامى افكار و زندگيشان منعكس است، نه در برابر خدا تسليم هستند، و نه در برابر دستورات پيامبر (صلی الله علیه وآله) و آموزه های ائمۀ معصومین(علیهم السلام)، نه حقوق مردم را به رسميت مى شناسند و نه تواضعى در برابر خالق و فروتنى در برابر خلق دارند که این چالش خود  از مهمترين عوامل جرم و گناه و كفر و ظلم و طغيان است.[48]
همدردی و همدلی با افراد داغ دیده و مصیبت دیده

تحقّق کامل تعامل و معاشرت اجتماعى بشر مطلب ساده اى نيست؛ چرا كه نياز به تقسيم استعدادها، و جاذبه هاى مختلف فكرى و جسمانى، و برنامه ريزى دقيق، و تقسيم كار، و همچنين نياز به هماهنگى و همدلى و الفت ميان دل ها دارد.[49]

از نظر اصول اجتماعى انسان در تعامل با افراد غم دیده به همدردى با آنان مى پردازد[50]، اینگونه است که  تسلّى بازماندگان و همدردى با صاحبان عزا از اصول انسانى و اسلامى به شمار مى رود. كسى كه عزيزى را از دست داده، وقتى حضور مردم در مراسم مختلف و تسليت آنان را ببيند، اندوه و آلامش كاسته مى شود؛ به همين دليل، در روايات اسلامى نسبت به اين امر تأكيد فراوان شده است.[51]

در این میان امام حسن عسکری می فرماید: «لَيْسَ مِنَ الْأَدَبِ إِظْهَارُ الْفَرَحِ‌ عِنْدَ الْمَحْزُونِ[52]؛ به دور از ادب است که انسان در مقابل کسی که اندوهگین و غمناک است اظهار خوشحالی کند».[53]

بی شک  از جمله مصادیق ارتباط و معاشرت با مردم  تلاش برای درك مشكلات آنان است؛  مشكلات مردم گاهى فردى است و گاهى اجتماعى كه بايد به مردم نزديك شد و براى رفع مشكلات آنها كوشيد. گاهى مصيبت زده است و نياز به تسلّى خاطر دارد و يا بيمار است و نياز به روحيه و اميدوارى دارد است و يا مشكل اقتصادى دارد و يا با همسايه و فرزند خود مشكل دارد كه بايد پا در ميانى كرد؛ پس بايد به سراغ دردهاى مردم رفت.[54]

لذا برادران دينى و نزديكان و بستگان باید با سخنان محبّت آميز و ابراز همدردى ، فشار مصيبت را از مصيبت زده كم كنند.[55]

از سوی دیگر باید دانست اظهار خوشحالی در معاشرت با انسان های مصیبت زده خود عکس العمل جنايات و اعمال زشت آدمى است که به صورت قساوت قلب و سنگدلى بروز كند، و قلب آدمى را از عواطف انسانيّت و هرگونه نوع دوستى و همدردى خالى سازد كه اين خود سرچشمه بسيارى از گناهان و جنايات ديگر است.[56]
آثار سوء مزاح و شوخی افراطی در معاشرت

در روايات اسلامى و همچنين كلمات بزرگان اخلاق، بحث هاى گسترده اى در زمينه مزاح و شوخى آمده است كه جمع بندى همه آنها انسان را به اينجا مى رساند كه «مزاح» اگر در حد اعتدال باشد و آلوده به گناهى نشود، نه تنها چيز بدى نيست بلكه مى توان آن را بخشى از مسأله حسن خلق و گشاده رويى و اخلاق فاضله محسوب داشت، و بى شك اگر به افراط كشيده شود، يا با گناه آلوده گردد مبدل به يكى از رذايل اخلاقى مى شود. از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام و بزرگان دين نيز استفاده مى شود كه آنها عملًا مزاح را به صورت معتدل در زندگى خود داشتند.[57]

در این زمینه امام عسكرى عليه السلام در روايتى كه ابن شعبه حرانى آن را در تحف العقول نقل كرده مى فرمايد: «لَا تُمَارِ فَيذْهَبَ بَهَاؤُكَ وَلَا تُمَازِحْ فَيجْتَرَأَ عَلَيكَ ؛ مراء نكن كه شخصيت تو را از بين مى برد و (زياد) مزاح مكن كه افراد را در برابر تو جسور مى سازد (و رعايت احترام تو را نخواهند كرد)».[58]،[59]

شوخى با ايجاد دشمنى و كينه ميان افراد، موجب دريده شدن پرده هاى اجتماعى شده و مردم را نسبت به يكديگر گستاخ و بى شرم مى سازد.[60] آری مزاح مى تواند آبرو و شخصيت انسان را بر باد دهد، سبب عداوت و دشمنى گردد، و مانند دشنام تأثير سوء بگذارد و موجب جرئت و جسارت افراد نادان بر انسان گردد.[61]

اگر مزاح در حد اعتدال و صرفاً براى ادخال سرور و شادمانى در قلب مؤمن و رفع خستگى ها و اندوه ها باشد، و تمام جهات شرعى در آن رعايت گردد به يقين [62]مطلوب است و مورد رضاى خدا.[63]

گفتنی است مزاح امرى است بسيار پيچيده، و گاه شوخى ها از جدى ها جدى تر است،[64]گاه مزاح به قصد انتقام جويى و بردن آبروى اشخاص، و اعمال كينه توزى است،[65] بعضاًدر مزاح از كلمات ركيك و سخنان سبك و كودكانه استفاده می­شود که بی شک سبب آبروريزى و از بين رفتن شخصيت انسان است.[66]

اين گونه مزاح ها، نه تنها مطلوب نيست، بلكه گاهى در سلك گناهان كبيره قرار مى گيرد.[67]

راهيان راه حق و سالكان الى اللّه و طالبان تهذيب نفس بايد در مورد مزاح به هوش باشند، نه آن را از زندگى حذف كنند، و به صورت انسانى عبوس و خشك و فاقد احساس و محبت در آيند، و نه به وسيله آن آلوده گناهان يا اعمال منافى مروّت گردند، و بسيار ديده ايم كه افرادِ ظاهراً متدين گاهى در جلسات خود به عنوان مزاح و شوخى سخنانى مى گويند يا حكاياتى نقل مى كنند كه گاه غيبت يا تهمت و يا اشاعه فحشاء، و يا سبب ريختن آبروى مسلمانان مى گردد.از اين گذشته مزاح هر چند هيچ مطلب خلافى در آن نباشد اگر زياد شود غالباً آثار منفى دارد.[68]
سخن آخر

در خاتمه باید گفت ارزش هر جامعه اى با نظام رفتاری و  ارزشى آن جامعه رابطه مستقيم دارد، اگر زيربناى نظام، فضائل اخلاقى باشد، اين جامعه همواره با ارزش و استحكام و استوارى خود را حفظ خواهد كرد، اما اگر نظام جامعه اى بر رذائل اخلاقى و عادت های نادرست رفتاری استوار باشد، طبعاً بى ارزش و فناپذير است .[69]

امید است  خداوند درك و فهم ما را در آموزه ها و فرامین اخلاقی و رفتاری اهل بیت(علیهم السلام)بيشتر نمايد تا مسائل و مشكلات  جامعۀ پیرامونی خود را بهتر درك كنيم و در رفع آنها بيشتر بكوشيم.[70]

بارالها! روح و جان ما را به عشق جمالت آنچنان گرم كن كه اخلاق و اعمال ما را به رنگ خود درآورد، و با صِبغةَ اللَّهِ وَ مَنْ احْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً: «رنگ خدايى (بپذيريد: رنگ ايمان و توحيد و اسلام.) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟!» قرين گردد.[71]

[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص613.

[2] همان ؛ ص614.

[3] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص39.

[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛4/9/1394.

[5] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص514.

[6]  بحار الأنوار، ج 65، ص 162.

[7] مشكات هدايت ؛ ص44.

[8] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص528.

[9] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص444.

[10] همان.

[11] همان؛ص 445.

[12] همان.

[13] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص287.

[14] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص160.

[15] همان.

[16] همان.

[17] آفريدگار جهان ؛ ص26.

[18] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص259.

[19] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص 105.

[20] بحارالانوار، ج 17، ص 217.

[21] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص 105.

[22] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص 355.

[23] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص467.

[24] همان.

[25] سوره غافر؛ آيه 19.

[26] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 468.

[27] همان.

[28] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص135.

[29] همان.

[30] همان ؛ ص137.

[31] مشكات هدايت ؛ ص58.

[32]  بحارالانوار، ج 75، ص 379.

[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص160.

[34] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص148.

[35] همان.

[36] همان؛ص 149.

[37] همان.

[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص160.

[39] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص59.

[40]  تحف العقول؛ ص363.

[41] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص74.

[42] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 10 ؛ ص248.

[43] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص361.

[44] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص74.

[45] همان ؛ ص75.

[46] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص384.

[47] همان ؛ ج 25 ؛ ص429.

[48] همان؛ ص 430.

[49] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص455.

[50] اسلام در يك نگاه ؛ ص76.

[51] كليات مفاتيح نوين ؛ ص1193.

[52] بحار الانوار؛ ج78؛ ص374.

[53] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛4/9/1394.

[54] مشكات هدايت ؛ ص145.

[55] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص845.

[56] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص137.

[57] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص167.

[58]  تحف العقول؛ ص 486.

[59] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص25.

[60] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص421.

[61] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص169.

[62] همان.

[63] همان؛ص 170.

[64] همان ؛ ص169.

[65] همان؛ص 170.

[66] همان.

[67] همان.

[68] همان.

[69] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص77.

[70] همان؛  ص102.

[71] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص584.

/۸۴۰/د۱۰۳/ق

ارسال نظرات