۲۲ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۹:۳۴
کد خبر: ۵۶۰۵۸۳
یادداشت؛

ادبیاتِ انقلابی یا انقلابِ ادبی

ادبیاتِ قبل انقلاب با وجود داشتن محتوای اعتراضی، عدالت طلبانه و سوسیالیستی و البته مبارزه جویانه با سلطه و ثروت از مفاهیم دینی و اسلامی کم بهره یا حتی بی بهره بود.
هنر انقلاب اسلامی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، امسال چهلمین سالگرد یکی از بزرگترین حوادث و اتفاقات تاریخ ایران یعنی انقلاب اسلامی است. انقلابی که نه تنها در بستر دینی و سیاسی و اجتماعی که در تمام بخش های جامعه تاثیرگذار و تحول زا بوده و به معنای واقعی کلمه انقلابی گسترده و همه جانبه را پدید آورده است. انقلابی که زمینه تغییر جدی و تحول بنیادین بود. بی شک ـ اگر نگویم مهمترین ـ یکی از مهمترین بخش های مهم جامعه فرهنگ و هنر آن است که هم به عنوان عنصری محوری موثر و متاثر در و از فضای جامعه است. هنر و ادبِ یک ملت آینه تمام نمایی از معادلاتِ پیدا و پنهانی است که در کوی و برزنِ شهر و پستو و انباریِ خانه ها شکل می‌گیرد. بیهوده نیست بزرگترین منابع جامعه شناسان برای شناخت یک فرهنگ، تاریخِ مکتوب و شفاهی و ادبیاتِ آن ملت است. چرا که ادبیات محمل و محفلی است که با کمترین ملاحظهِ منافع و مصلحت ها، واقعیتِ بیرونی را بازنمایی و محاکات می کند.

تصویری خالص و بی غل و غش از اوضاع یک ملت و مملکت. و مگر چه تصویری بهتر از «رگتایم» ال ای دکتروف، بسترِ به وجود آمدن جنگ جهانی اول را می‌تواند ترسیم کند و یا تصویری تر و عینی تر از همینگوی در «وداع با اسلحه» فضای جنگ جهانی اول را توصیف کند. هیچ. اهمیتِ ادبیات چنان بدیهی و روشن است که بیش از این نیاز به توضیح واضحات نیست و با همین مقدمه، سری به ادبیات انقلاب اسلامی می‌زنیم. پیش از توصیف هستی شناسانه ادبیاتِ انقلاب اسلامی ضروری ست به عقبه و پیشینه آن در تاریخ ایران نقبی بزنیم. مشخص است که یک گرایش، تفکر و رویکرد در ادبیات نمی‌تواند یک روزه و یک ماهه و حتی یک ساله متولد شده و رشد و نمو کند. ادبیات به مانند تمام آثار و بروزاتِ فرهنگی از دل یک مجموعه اتفاقات در بازده زمانی لااقل چند ده ساله زاده شده و به شکوفایی یا فروپاشی می‌رسد. مانندِ خود انقلاب اسلامی ایران که ریشه‌های فکری و بسترهای اجتماعی اش نه در در بهمن 1357 و نه در خرداد 1342 که بسی پیشتر شکل گرفته و متولد شده است.

شاید بتوان سردمداران و پیش قراولان ادبیاتِ انقلابی یا بهتر بگوییم ادبیاتِ اعتراضی به این شکل مرسوم و مصطلح در تاریخ معاصر را عارف قزوینی و میرزاده عشقی دانست که اشعاری در اعتراض به کودتای رضاشاه در 1299 و شروع سلسله پهلوی سرودند و بعدتر ملک الشعرای بهار که به دیکتاتوری رضاخانی اعتراض داشته و در اشعارشان به ظلم و ستمی که به مردم میرفت اشاره می‌کردند. هرچند زمینه شعر با این چهره ها و سپس نیما یوشیج، فرخی یزدی و شهریار سنگین تر بوده؛ لیک در ادبیات داستانیِ اعتراضی نیز چهره هایی چون صادق هدایت، محمود دولت آبادی و جلال آل احمد دیده می‌شود. این فضای فرهنگی ادبی زمینه ای مشخص برای ظهور ادبیاتِ انقلاب اسلامی بود. چرا که ادبیاتِ قبل انقلاب با وجود داشتن محتوای اعتراضی، عدالت طلبانه و سوسیالیستی و البته مبارزه جویانه با سلطه و ثروت از مفاهیم دینی و اسلامی کم بهره یا حتی بی بهره بود.

ادبیات انقلاب اسلامی، گذشته از زمینه های فکری و جریان های سیاسی، که همان طور که بیان شد از سال ها پیش آغاز شده بود، در دوران انقلاب با «شعار» وارد میدان می شود، شعاری که از مذهب و راه و روش دینی و الهی الهام گرفته بود. در این زمان، فضای انقلابی شعار ارتباط اسلام با مظاهر اجتماعی و مسائل سیاسی را نمودار ساخت. شعارها مبین جهت گیری ها بودند و برآمده از دل و جان و همراه با احساسات خالصانه و بی پیرایه مردم. هیچ عنصر ساختگی و تحمیلی در آنها نبود و همین مسأله باعث تأثیر شگرف آنها در مردم شد.

با این توصیفات می‌توانیم بگوییم «ادبیات انقلاب اسلامی» ادبیاتی است در خدمت تعهد، از مردم و برای مردم و بیان مسائل مردم. این نوع ادبیات؛ تفنّنی و خالی از وظیفه و رسالت نیست، برای بیان آرزوهای نفسانی و نیازهای آنچنانی هم نیست که نویسنده و شاعر برای دل خود و خوشایند دیگران بنویسد و بسراید، بلکه بیان خشم و طوفان روحی شاعران و نویسندگانی است که از میان توده ها برخاسته و در کوره داغ حماسه آفرینی ها و ایثارها صیقل یافته اند. لذا پیامی نو و سخنی دگرگونه دارند. هدف آنان ابلاغ ارزش های والای انسانی و برخوردار از مکتب اسلامی است.

اگر بخواهیم به طور خاص به ادبیاتِ انقلابی اسلامی اشاره کنیم ابتدا باید به شروعِ انقلاب؛ نظری بیندازیم. خود انقلاب اسلامی ابتدا با شعارها و سوارشدنِ توده بر آن‌ها توانست زمینه تولد و شکوفایی اش را از بازار و مسجد و تکیه ایجاد و به خیابان و مدرسه و دانشگاه برساند. ادبیاتِ انقلاب هم با شعار و تاکید و تمرکز بر همان شعارهایی که در کوچه و خیابان سر داده می‌شد آغاز شد. شروعش را می‌توان به طور روشن تر در سرودهای انقلابی مشاهده کرد و بعدتر اشعاری در قالب های کلاسیکِ غزل و قصیده و مثنوی. از حمید سبزواری - با سرودهایی چون «برخیزید ای شهیدان»، «بانگ آزادی» - تا مهرداد اوستا - با مجموعه‌های «حماسه آرش»، «از کاروان رفته» - و طاهره صفارزاده و علی موسوی گرمارودی و علی معلم و سید حسن حسینی و قیصر امین پور. همه این ها در کنار نویسندگانی در حوزه ادبیات داستانی همچون امیرحسین فردی، رضا رهگذر، علی موذنی، سید مهدی شجاعی، مرتضی سرهنگی و... ادبیات انقلاب اسلامی را در قالب کلمه های موزون و منثور به نمایش میگذاشتند.

اما به راستی ادبیات انقلابی چیست؟ جوابِ این سوال را باید در ذاتِ انقلاب جست. به گمانِ نگارنده، نویسنده انقلابی ذهن مخاطب را اذیت می‌کند، به چالش می‌کشد، مدام سوال می کند. با نویسنده انقلابی نمی‌شود راحت کنار آمد، معترض است و رام نشدنی، و نوشته اش نیز چنین است. نه اینکه خنثی و پوچ بنویسد و فقط برای فروش بیشتر مکتوبات و افزایش نام و نشانش، های و هوی کند. سر هیچ و پوچ اعتراض نمی‌کند، نویسنده انقلابی دقیق می بیند، اشکال‌ها را در می یابد و شجاعانه می نویسد و با کلمات و حروفش در بین سطور کاغذ فریاد می زند.

 و در پایان می توان گفت ادبیات انقلابی ادبیاتی است که از درون انقلاب زاده شده، تنها به لفظ و معانی زمینی نمی پردازد و نویسنده تنها برای دل خود و خوشایند عموم شعری نمی سراید، و داستانی نمی‌گوید. بلکه از سرودن و نوشتن پیامی دارد که در پس آن معنا نهفته است. پیامی برای اصلاح و پالایش./۸۴۱/ی۷۰۲/س

حجت الاسلام سید احمد بطحایی، نویسنده و پژوهشگر

ارسال نظرات