۳۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۸
کد خبر: ۵۷۵۲۲۹

تحليل پيشرفت و ارکان قرآنی آن

رسيدن به تمدن نوين انقلاب اسلامي در گرو عبور از گذرگاه سخت پيشرفت توحيدي است.
عدالت و پیشرفت

به گزارش خبرگزاری رسا، مقاله (تحليل فلسفي پيشرفت و ارکان آن بر اساس آيات قرآن کريم) نوشته عبدالله فتحي(1)، که دردو فصلنامه علمی پژوهشی (معرفت اقتصاد اسلامی) انتشار يافته بود، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله مي‌توانند اینجا کلیک کنند.

چکيده

اين مقاله با استفاده از روش «تحليلي و استنباطي» و استمداد از آيات قرآن كريم، به تبيين ماهيت «پيشرفت»، ارکان و مقوّمات آن مي‌پردازد. سؤال اصلي اين است كه در نگاه قرآني، چه تحولي را مي‌توان «پيشرفت» ناميد؟ «پيشرفت» داراي سه ركن «عقلانيت»، «معنويت» و «عدالت» است.

مقدمه

طرح مسئلة «تمدن نوين اسلامي، پيشرفت و الگوي اسلامي آن» از سوي رهبر معظم انقلاب، در واقع پرده‌برداري و عمومي کردن مسئله‌اي بود که روشن‌بينان متأخر حوزة انديشة اسلامي، به‌ويژه امام خميني(ره) از منظري ديگر و با ادبياتي متفاوت بر آن تأکيد كرده و به دنبال آن بودند.
درخصوص پيشرفت و تمدن اسلامي با پرسش‌هاي جدي و دقيقي مواجهيم؛ مثل اينکه آيا اساساً پيشرفت در عرصه‌هاي حيات دنيوي و تأسيس تمدني مرتبط با ابعاد دنيوي حيات، از نگاه ديني براي انسان مطلوب است؟ ماهيت، ارکان و مؤلفه‌هاي آن کدام‌ است؟ اين پيشرفت در عرصه‌هاي حيات دنيوي چه نسبتي با رشد تکويني و اخلاقي انسان دارد؟

مفهوم‌شناسي

«پيشرفت»، به‌معناي «حرکت کردن به جلو در مقابل پس رفتن» .

گاهي استعمال واژة «پيشرفت» بيان‌گر نگاه تکاملي، مثبت و گاهي رضايت گوينده از فرايند تحول است؛ مثلاً، وقتي سخن از پيشرفت فرد يا جامعه به ميان مي‌آيد گوينده درصدد بيان تکامل جامعه يا فرد به سوي هدفي است که براي او يا جامعه مطلوب است.

با توجه به کاربردهاي اين واژه، سه معناي عام، خاص و اخص براي آن مي‌توان در نظر گرفت.

معناي عام «پيشرفت» مطلق حرکت و تحول يک چيز به سوي هدف و نتيجه است.

معناي خاص «پيشرفت»، حرکت و تحول به سوي هدف و نتيجه‌اي است که از منظر استعمال‌کننده، براي متعلق «پيشرفت» مطلوب است.

معناي اخص «پيشرفت»، حرکت و تحول شيء به سوي غايت کمالي است که به لحاظ ذات و خصوصيات واقعي‌، براي آن قابل تعريف است.

اين نوشتار «پيشرفت» را در کاربرد سوم از معاني پيش‌گفته مد نظر قرار داده و بر آن است که در «الگوي اسلامي‌ـ ايراني پيشرفت» نيز واژة مزبور ناظر به شرايط و کمال واقعي و طبيعي جامعه و افراد کشور ايران است.

پيشرفت از منظر قرآن کريم

براي رسيدن به تکامل در جنبه‌هاي مادي و معنوي به نوعي نقشة راه نيازمنديم؛ نقشه‌اي که مشتمل بر تعيين و تعريف مقصد و راه‌کارها و دستورالعمل‌هايي براي رسيدن به آن اهداف باشد.

اگر آياتي که قرآن در آنها خود را کتاب هدايت متقين و مؤمنان معرفي مي‌کند (بقره:2؛ نمل:2) و هدايت را برنامه‌اي براي زندگي بشر مي‌داند که موجب سعادت او مي‌شود (بقره: 5؛ لقمان: 5) و سعات را منحصر به آخرت ندانسته و سعادت در حيات دنيوي را نيز بخشي از طرح خود مي‌داند (اعراف: 96؛ بقره: 172 و 201) به يكديگر ضميمه کنيم، مي‌توان نتيجه گرفت که سعادت و تکامل در همة عرصه‌هاي حيات دنيوي، از جمله پيشرفت نيز بخشي از طرح و نقشة خداوند متعال براي هدايت بشر است.

انسان  ابتدا اجتماعي کوچک به نام خانواده و سپس اجتماع‌هايي بزرگ‌ و بزرگ‌تر تشکيل مي‌دهد تا نيازهاي خود را به بهترين وجه تأمين كند. مراد از «بهترين نحو تأمين نياز» برنامه و ساختاري است که مزاحم حرکت کمالي خود و ديگر موجودات نگشته، بلکه حتي اثر مثبت در اين سير داشته باشد؛ زيرا همة اعضا و اجزاي عالم مانند اعضاي يک بدن به يکديگر متصل و مرتبط است.

اگر انسان در نوع رفتار خود از مسير فطرت و انسجام با عالمي که محيط بر اوست خارج شود اسباب طبيعي که مرتبط با اوست، دچار اختلال مي‌گردد و آثار اين اختلال به خود آن فرد يا جامعه برمي‌گردد و اين مطلب در آيات الهي مکرر تذکر داده مي‌شود (روم: 41؛ شوري: 30) که دود کج‌روي‌هاي انسان به چشم خودش مي‌رود و آثار سوئي که توسط رفتار خود در طبيعت باقي مي‌گذارد متوجه او و جامعه او مي‌شود.

بنابراين، پيشرفت در يک شيء يا در جنبه‌اي از آن را مي‌توان اين‌گونه تعريف كرد که آن شيء به گونه‌اي متحول گردد که آثار متوقع از طبيعت آن نمايان شده و با ساير اجزا و بخش‌هاي در ارتباط با او سازگار باشد.

نسبت پيشرفت و طبيعت حاکم بر جهان هستي

نيک‌بختي و سعادت انسان در اين نظام، نتيجة نحوة زندگي در دنيا و اعمالي است که انسان در اين نشئه از حيات خود دارد. اين حکم کلي شامل نحوة پيشرفت نيز مي‌شود و تنها در صورتي محقق مي‌گردد که نحوة پيشرفت انسان در عرصه‌هاي گوناگون حيات با قواعد و شرايط حاکم بر طبيعت عالم هستي سازگار باشد و در تمام مراحل و مراتب آن، اعتدال قوا مراعات شود.

انحراف از نظام طبيعيت و تعديل قواي حيات ـ در واقع‌ـ به ستيزه رفتن با شرايط طبيعي حاکم بر عالم است و طبيعت با تمام قوا، با آن انحراف مبارزه نموده، آن انحراف را مجبور به عقب‌نشيني خواهد کرد. اين دقيقاً همان نقطه ضعفي است که وضعيت توليد و صنعت در شرايط کنوني عالم به وجود آورده است.

رشد صنعت و توليد با اين وصف، هرگز نمي‌تواند ذيل معنايي از «پيشرفت»، كه در قرآن استخراج كرديم، قرار گيرد، بلکه- آن‌گونه که اشاره شد- خود طبيعت به ستيزه با اين انحراف برخاسته، منحرفان را مجبور خواهد ساخت که از مسير انحرافي خود دست بردارند. البته مراد از «طبيعت» ، شامل همة بخش‌هاي عالم وجود، قوانين و ساختار حاکم بر آن است، و اينکه گفته شد «طبيعت در قبال کنش‌هاي ناسازگار با خود، واکنش منفي نشان مي‌دهد»، به اين معناست که همة حيثيت‌هاي رفتاري انسان به‌عنوان بخشي از عالم وجود، در ارتباط با بقية اجزاي عالم آفرينش است و هر جنبه‌اي از آن، که ناسازگار با طبيعت –به‌معناي وسيع خود- باشد با واکنش منفي مواجه خواهد شد.

خداي متعال در آية 112 سورة مبارکة نحل، سخن از حال قومي را پيش مي‌کشد که همة مايحتاج آنها برايشان فراهم بود؛ امنيت داشتند و مردم آن نسبت به نظام اقتصادي خود کاملاً مطمئن بودند. خداوند علاوه بر اين نعمت‌هاي مادي، نعمتي معنوي هم به ايشان داد و برايشان پيامبري فرستاد تا صلاح معاد و معاش ايشان را تأمين کند. اما آنان رسول خدا را تکذيب كردند، و خداوند لباس ترس و گرسنگي بر اهل آن پوشاند. سپس در آخر آيه، با جملة «بما کانوا يصنعون»، در پي بيان اين نکته است که خداوند در مجازات کفران نعمت، سنتي دارد که حاکم بر نظام طبيعي رزق و برخورداري از نعمت‌هاست و بي‌اعتنايي به اين سنت موجب تغيير آن نمي‌شود.

با اين وصف، مطابق هستي‌شناسي قرآن، طبيعت در قبال رفتار انسان منفعل محض نيست و مسخر بودن عالم طبيعت براي انسان و جوامع انساني، تنها به‌معناي مسلح شدن انسان به ابزارها و توانايي‌هايي در جهت امکان تصرف در طبيعت و تعامل با آن است، به گونه‌اي که اگر جامعه‌اي در تصرف‌هاي طبيعي خود، با حرکت جاري در عالم، همنوا باشد آسمان و زمين هرچه را دارند براي ايشان فراهم مي‌سازد.

حال با توجه به آنچه ذكر گرديد، طبيعت ياد شده در تعريف پيشرفت از منظر قرآن، اين‌گونه تحليل مي‌شود که همة اجزاي عالم مانند مجموعه‌اي اندام‌وار به يکديگر متصل و مربوط است و همة آنها به سوي هدفي که خداوند متعال برايشان مقدر نموده در حرکتند. ازاين‌رو، صحت و سقم يا انحراف و سازگاري يک عضو در صدور افعال از ساير اعضا تأثير دارد، و اين تعامل در خواص و آثار همة اجزا جريان مي‌يابد.

ارکان پيشرفت

تحليلي که از «پيشرفت» ارائه شد، ذهن را به سوي سه مفهوم کليدي «عقلانيت»، «معنويت» و «عدالت» سوق مي‌دهد؛ مفاهيمي که هريک از آنها در معناي قرآني خود، ملازم با ديگري است:

الف. تحليل نسبت عقلانيت و پيشرفت

خاستگاه‌هاي انديشه‌اي انسان به صورت آگاهانه و ناخودآگاه در فرايند رفتارها، برنامه‌ها و طرح‌هاي او اثر مي‌گذارد. موفقيت و پيروزي در يک طرح يا برنامة فردي يا اجتماعي تابع قوّت خاستگاه‌هاي انديشه‌اي حاکم بر آن است. در اينجا، خاستگاه‌ها و فرايندهاي انديشه‌اي حاکم بر يک رفتار، طرح، ساختار و برنامه را، اعم از اينکه فردي يا اجتماعي باشد، «عقلانيت» حاکم بر آن‌ مي‌ناميم. مفهوم عقلانيت با اين تفسير، در چهار قلمرو قابل تعريف است:

1. عقلانيت بنيادين

عقلانيت بنيادين (يا حکمت نظري) عمدتاً مربوط به حوزه‌هاي هستي‌شناختي، معرفت‌شناختي و انسان‌شناختي بوده و مهم‌ترين و سرنوشت‌سازترين سطح عقلانيت است.

2. عقلانيت غايي

مراد از عقلانيت غايي شناخت اهداف کلي حاکم بر آفرينش و زندگي انسان به صورت ويژه ‌است.

3. عقلانيت عملي

عقلانيت عملي (حکمت عملي) عمدتاً مربوط به حوزة بايدها و نبايدهاست و وظيفة آن واکاوي عقلاني ارزش‌هاي حاکم بر رفتارهاي انسان است.

4. عقلانيت ابزاري

اين نوع از عقلانيت به‌معناي «مهندسي، اندازه‌گيري و پيش‌بيني عقلاني براي دست‌رسي به اهداف دنيوي» است و فناوري، صنعت و ديوان‌سالاري از آثار و نتايج آن شمرده مي‌شود. عقلانيت ابزاري در نظام انديشة اسلامي، پوسته‌اي از عقل عملي است که آن را دربر مي‌گيرد.

جداسازي عقلانيت غايي از ذيل عقلانيت بنيادين و همچنين عقلانيت ابزاري از عقلانيت عملي در مباحث مربوط به پيشرفت و تمدن نوين اسلامي، از اين حيث ضرورت دارد که از يك سو، در نظام غربي، توسعة عقلانيت غايي به‌معناي هدفي که حيات انساني و آفرينش به سوي آن در جريان است، يا به طور کلي نفي مي‌شود، يا عقلاني قلمداد نمي‌گردد. اين در حالي است که بحث معاد و غايت حيات يکي از مهم‌ترين پايه‌هاي عقلانيت و نظام انديشة ديني، به‌ويژه اسلام، است. از سوي ديگر، نظام‌هاي ديني متهم به اين هستند که فاقد عقلانيت ابزاري‌اند و مهندسي، طراحي، برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري آنها ربطي به دين ندارد و کشف، اختراع و توصية اين امر مربوط به حوزة عقل و علم است.

هر دوي اين ادعاها باطل است؛ نه پيشرفت بدون توجه به غايت آفرينش و حيات انسان پيشرفت است و نه دين فاقد مهندسي و طراحي براي زندگي است.

بي‌توجهي دانشمندان به طبيعت و روند اصلي حرکت آن در مسير غايي خود و به تعبير ديگر، بي‌توجهي به عقلانيت غايي و ويژگي‌هاي فطري اجزاي طبيعت موجب پيدايش نتايج زيان‌باري در زندگي انسان و محيط زيست شده است؛ همچنان‌كه نگاه صوفيانه به دين و بي‌توجهي به مباحث و گزاره‌هاي دنيوي دين، منجر به توقف توليد علوم ديني و به تعبير ديگر، درجا زدن در حوزه عقلانيت ابزاري دين شده است.

ب. تحليل نسبت معنويت و پيشرفت

بر مبناي بينش وحياني، جهان طبيعت داراي ادراک و علم است، و هر جا خلقت بدان راه يافته به اندازة حظي که آن موجود از وجود دارد، بهره‌اي هم از علم دارد.
در کنار اين ،دستة اي از آيات نيز از تذلل و سجدة هرچه در آسمان‌ها و زمين است، سخن مي‌گويد.

نتيجة تطبيق اين دو دسته از آيات آن است که طبيعت پيرامون انسان درک و شعوري دارد که توسط آن خود و مبدأ تکويني‌اش را مي‌يابد، او را تسبيح مي‌كند، از هر عيب و نقص مبرا مي‌دارد، در قبال ربوبيت او خضوع دارد، و در مسير حرکت به سوي او هيچ تخلفي از آن سر نمي‌زند. حال اگر جزئي از اين طبيعت بخواهد بر خلاف آن مسير حرکت کند، طبيعت به اقتضاي ذات خود، به مقابلة با آن برخواهد خواست و با واكنش مناسب، مانع ايجاد انحراف و تخلف طبيعت از مسير اصلي و ذاتي‌اش خواهد شد.

مراد از معنويت همين محوريت ايمان، التفات، و ارتباط با خداوند سبحان است، و همين معنا را ملازم با پيشرفت مي‌دانيم. اگر اين معنا در مسير پيشرفت حضور داشته باشد عالم طبيعت نيز استعدادهاي خير خود را در قالب برکت به انسان مؤمن ارزاني خواهد داشت.

اين تحليل قرآني به زيبايي اختلاف وجهة نظر برخي از ما که غرب را در اوج توسعه و سعادت مي‌دانيم، با وجهة نظر خود غربي‌ها، که از درون، داد بحران و تاريکي سر برمي‌آورند، تبيين مي‌کند.

ج. تحليل نسبت عدالت و پيشرفت

«عدالت» يکي از کهن‌ترين مفاهيم مشترک ميان همة اقوام و نسل‌هاي پيشين و در عين حال، يکي از پيچيده‌ترين خواسته‌ها و آرزوهاي بشري است، و احتمالاً يکي از عوامل مهم اقبال به اديان الهي تأکيد وافر اين اديان به مسئلة عدالت در حوزة نظر و عمل است. اسلام و قرآن نيز در اين ميان، به‌عنوان کامل‌ترين دين آسماني، عدالت را در وسيع‌ترين معناي خود، مد نظر قرارداده، ضمن مطالبة آن، هدف بعثت انبيا را برپايي عدالت مي‌دانند.

مفهوم عدالت در قرآن

«عدالت» در لغت، به‌معناي استقامت نفس، حکم به حق، تساوي ميان اشيا، امر ميانه، انصاف، مساوات و مانند آن به کار رفته است.

آيات قرآن چنان از مباحث عدالت لبريز است که حتي در خصوص تعريف عدالت نيز دست ما را خالي نمي‌گذارد.
حاصل تحليل پيش‌گفته اين است که هر فاعلي که دادن شيئي از جانب او به شيء ديگر واقعا مطلوب است نبايد در اعطاي آن کوتاهي کند. مطلوبيت در اين تحليل مفهومي، مشکک (داراي مراتب) است و برخي از مراتب آن در حد ضرورت؛ برخي ديگر هم در حد ضرورت نيست.

اين تحليل از عدالت دو نوع مهم از عدالت (يعني: عدالت ضروري و عدالت مطلوب غيرضروري) را پوشش مي‌دهد. کسي که به ديگري بدهکار است ضرورت دارد که بدهي خود را بدهد، و نبايد در اين مهم کوتاهي کند. کسي هم که همساية بيماري دارد مطلوب است که به عيادتش برود و نبايد در عيادت او کوتاهي کند. اما اين «نبايد»، نبايد ضروري نيست.

ملازمة عدالت و پيشرفت از منظر قرآن

اکنون مي‌گوييم: رابطة مفهومي اين دو تعريف (عدالت و پيشرفت )به گونه‌اي است که نمي‌توان براي يك شيء پيشرفت را فرض كرد و استعدادي از آن را در نظر گرفت که به نحوي سازگار با ديگر موجودات مرتبط با آن، بالفعل مي‌شود، اما تحقق عدالت را در آن از جهتي که پيشرفت نموده است، فرض نکرد؛ زيرا: از يک سو، پيشرفتي که مستلزم بي‌عدالتي باشد، نمي‌تواند پيشرفت باشد.

بنابراين، چيزي که مصداق بي‌عدالتي است، نمي‌تواند مصداق پيشرفت- که به‌معناي بالفعل شدن استعدادهاي طبيعي يک شيء به نحو سازگار با ديگر اجزاي عالم هستي‌ است- باشد.
اکنون با توجه به اين تحليل، بايد گفت: هر سير تحولي که در آن عدالت وجود نداشته باشد، نمي‌تواند مصداق پيشرفت باشد و به همان اندازه‌اي که در آن بي‌عدالتي تحقق يافته، لازم است که تحول جديد و منطبق با عدالت در آن روي دهد.

نتيجه‌گيري

رسيدن به تمدن نوين انقلاب اسلامي در گرو عبور از گذرگاه سخت پيشرفت توحيدي است.

نگارنده با تمهيد مقدماتي، از طريق تحليل عقلاني ظواهر برخي آيات، به اين نتيجه رسيد که از نگاه قرآن کريم، پيشرفت در يک شيءبا سه مفهوم اساسي «عقلانيت»، «معنويت» و «عدالت» ملازمه دارد؛ چنانكه هريک از اين سه مفهوم نيز در معناي قرآني خود ملازم با دو ديگر است./841/د۱۰۲/س

پی نوشت

1. استاديار گروه فلسفه مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني

پایگاه اطلاع رسانی تبیین

ارسال نظرات