۱۳ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۷
کد خبر: ۵۷۶۵۸۳

فصلنامه قبسات به شماره هشتاد و هفتم رسید + چکیده

پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هشتاد و هفتمین فصلنامه علمی- پژوهشی قبسات ویژه بهار ۱۳۹۷را منتشر کرد.
 فصلنامه قبسات

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هشتاد و  هفتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی قبسات را در حوزه فلسفه دین و کلام جدید به سردبیری آقای دکتر محمد محمدرضایی منتشر کرد.

مقالات این شماره عبارتند از:

نسبت و رابطه خالق و مخلوق در انديشه علامه محمدتقي جعفري و آيت الله جوادي آملي

واكاوي برهان خفاي الهي از چشم انداز فلسفه اسلامي

نزاع عارف و فيلسوف بر سر ماهيت خداوند

تحدي قرآن: نقد و بررسي

نظام سازي قرآن بنيان؛ چيستي، چرايي و چگونگي

رابطه علوم انساني و هرمنوتيك روش شناختي

توحيد صمدي در افق انديشه علامه حسن زاده آملي

نسبت و رابطه خالق و مخلوق در انديشه علامه محمدتقي جعفري و آيت الله جوادي آملي

عبدالله نصري ، سيد مرتضي پور ايواني

چکيده: شايد بتوان مهم ترين بحث از مباحث كلام، فلسفه و عرفان نظري را بحث درباره توحيد و حقيقت آن دانست. در اين زمينه ديدگاه ها و اختلاف نظرهاي بسياري ميان اهل كلام، فيلسوفان و عرفا وجود دارد كه در قالب نسبت و رابطه خالق و مخلوق به شرح هر يك مي پردازيم. محمدتقي جعفري و عبدالله جوادي آملي دو تن از انديشوران بزرگ معاصر هستند كه در آثار خود به طور پراكنده به اين موضوع پرداخته اند. علامه جعفري در اين زمينه - يعني رابطه خالق و مخلوق - نقدها و اشكالات فراواني به ديدگاه وحدت وجود وارد كرده است. وي با نقد ديدگاه وحدت وجود به تباين خالق و مخلوق مي رسد و نسبت و رابطه حق تعالي با عالم را مانند رابطه فاعل با مصنوع مي داند، نه علت با معلول خود به معناي اصطلاحي آن. در مقابل، جوادي آملي با نگاه صدرايي به عالم و با باور به وحدت شخصي وجود، حقيقت وجود را همان ذات مقدس حق تعالي مي داند و قائل است كه او واحد است به وحدت شخصي و كثراتي كه به نظر مي رسند، درواقع سايه هاي آن وجود واحدند كه خود حظي از وجود ندارند؛ يعني اتصاف ممكنات به وجود، اتصافي ذاتي و حقيقي نيست، بلكه بالعرض و مجازي است. در پايان ضمن طرح اشكال هاي ديدگاه هاي گفته شده، به اين نكته مي پردازيم كه پذيرش ديدگاه وحدت وجود، مجالي براي پاسخ‏گويي به مهم ترين مسائل كلامي، از جمله جبر و اختيار، عقاب و ثواب و... نمي گذارد.

 واكاوي برهان خفاي الهي از چشم انداز فلسفه اسلامي

سيد عبدالرئوف افضلي، عزالدين رضانژاد  

چکيده: برهان يا شبهه «خفاي الهي» از شبهات بسيار مهم در حوزه خداباوري در عصر كنوني است. اين شبهه كه از سوي شلنبرگ، فيلسوف دين معاصر مطرح شده، بيش از دو دهه است كه در غرب، در كانون توجه فيلسوفان دين قرار دارد. بر پايه اين شبهه، با پذيرش خفاي الهي، شواهد كافي دال بر وجود خداوند در اختيار نيست و ازاين رو خداوند وجود ندارد. غربي ها اهتمام فراواني به اين شبهه نشان داده اند؛ اما در جهان اسلام كمتر به آن توجه شده است. ما در اين نوشتار مي كوشيم با بهره گيري از روش پژوهشي توصيفي - تحليلي، ضمن تبيين مسئله، بر اساس آخرين تقرير ارائه شده، آن را از منظر فلسفه اسلامي- كاري كه تا كنون انجام نشده- نقادي كنيم. بررسي و تحليل پيش رو نشان خواهد داد كه برداشت كفر و شرك از خفاي الهي درست نيست و نقدهاي چندي بر آن وارد است.

نزاع عارف و فيلسوف بر سر ماهيت خداوند

حسين عشاقي

چکيده: از مهم ترين نزاع هاي ميان عارف و فيلسوف اختلافي است كه بر سر ماهيت «واجب الوجود بالذات» است. عارف و فيلسوف - هر دو - ماهيت واجب را همان وجود او قرار مي دهند و واجب را مانند ممكنات داراي دو جنبه وجود و ماهيت متفاوت نمي دانند؛ بلكه مي گويند ماهيت واجب عيناً همان وجود اوست؛ اما عارف و فيلسوف بر سر اين وجودي كه عين ماهيت واجب است، به اختلاف گراييده‏اند. عرفا مي گويند وجودي كه همان ماهيت واجب بالذات است، «وجود» لابشرطي است كه از هر گونه تقيدي رهاست و فيلسوفان بر اين باورند وجودي كه همان ماهيت واجب بالذات است، وجود خاصي است كه به دليل خصوصيت واجب الوجودي از ساير حقايق وجودي متمايز است. به نظر مي رسد دراين‏باره ديدگاه فلاسفه مخدوش و ديدگاه عرفا معقول و مقبول است و براهيني بر اثبات آن آورده شده يا مي توان اقامه كرد.

تحدي قرآن: نقد و بررسي

سيد مهدي موسوي، سيدعلي اكبر ربيع نتاج  

چکيده: با اينكه «تحدي» قرآن كريم با معاندان خويش، از جمله مطالب مسلم در مبحث اعجاز اين كتاب الهي است، مشاهده مي شود كه برخي نويسندگان بر خلاف اين ديدگاه سير كرده و باور كرده اند كه اساساً قرآن تحدي نفرموده است، بلكه استدلال آورده و بينه و برهان ارائه كرده است. در اين نوشتار با رويكرد تحليلي - انتقادي، به نقد و بررسي دلايل مقاله «تحدي در محك عقل و نقل و نقد سير نزولي آيات موسوم به آن» كه منكر وقوع تحدي درباره قرآن مجيد است، پرداخته شده و بر اين حقيقت تاكيد مي شود كه قرآن كريم - به عنوان معجزه جاويد الهي - با منكران الهي و فوق بشري بودن خود مبارزه طلبي و اصطلاحاً «تحدي» كرده است؛ چنان كه رسم متعارف و رايج ميان اعراب عصر نزول در شعر و شاعري نيز همين بوده است.

نظام سازي قرآن بنيان؛ چيستي، چرايي و چگونگي

حسين بابايي مجرد، محمد عبدالحسين زاده  

چکيده: نظام سازي مشترك معنوي براي چهار مصداق نظام شناسي در ساحت تكوين، نظام يابي در ساحت تشريع، نظام سازي در ساحت اعتباريات و نظام گزاري در ساحت عيني است. هرچند به معناي خاص ناظر به اعتبارات اجتماعي و سياست گذاري عمومي است، ولي به معناي عام دربردارنده هر چهار ساحت بوده و قرآن مجيد نيز به عنوان منبع معرفت شناسي ديني در ساحات چهارگانه ورود دارد؛ لكن در هر ساحت، به حسب آن ساحت. بر پايه تعريف مختار از نظام سازي، اگر اين فرايند از يك سو ابتنا بر مبادي مستخرج از معارف قرآني نداشته باشد و از سوي ديگر مماس با واقعيت هاي اجتماعي نباشد، به جاي حل مسائل واقعي، حلال مسائل كاذب، غيراولويت دار و تحميلي از مبادي ديگر معرفتي است. اين انحراف از منابع متقن ديني، از يك طرف عامل توفيق نيافتن نظام اسلامي در تحقق اهداف مادي و معنوي خود و درنتيجه تشكيك نخبگان نظام و عامه مردم در هويت انقلابي نظام اسلامي است و از سوي ديگر منجر به استقرار خرده نظامات اجتماعي غيرديني و زمينه ساز و جاده صاف كن استبداد، هرچند صغير و استكبار، هرچند بخشي و تشكيل حكمراني سكولار، هرچند به‏طور نرم و خزنده، لكن تئوريزه شده مي شود. آنچه در فرايند نظام سازي رخ مي دهد، كشف مسائل نظامات و حل آنهاست كه تحقق اين مهم با اتكا به سه‏گانه منابع، مبادي و مسائل ميسور است؛ توضيح آنكه اين پارادايم (مبادي معرفتي) است كه مسائل و راه حل آنها را تعريف مي‏كند و مبادي معرفتي نيز از منابع كشف مي شود، اما بايد توجه داشت حركت ميان اين سه ضلع، حركتي دوراني است، نه خطي. 

رابطه علوم انساني و هرمنوتيك روش شناختي

مسعود فياضي

چکيده: بررسي چگونگي رابطه و دادوستد علمي هر علم با علوم مرتبط و هم پايه خود از مسائل فلسفه هاي مضاف به آن علم است؛ ازاين رو بررسي رابطه ميان علوم انساني و هرمنوتيك روش شناختي از وظايف فلسفه علوم انساني است. براي نسبت سنجي ميان هرمنوتيك روش شناختي و علوم انساني بايد به بررسي ديدگاه هاي هرمنوتيست هاي روش شناختي اي كه دراين‏باره بحث كرده اند، پرداخت؛ ازاين رو نظريات ديلتاي براي فهم اين نسبت مهم است؛ زيرا در ميان هرمنوتيست هاي روش شناختي وي دغدغه علوم انساني داشته و اين هرمنوتيك را در اين علوم به كار گرفته است. ديلتاي علوم انساني را علوم تاريخي مي داند؛ زيرا موضوع اين علوم را «انسان بما هو انسان» مي داند كه به تبع هگل آن را روح حاكم بر همه انسان ها در همه دوره ها و تمام تاريخ را تجلي وي مي‏داند. روش اين علوم نزد ديلتاي بر اساس واپسين نظريه اش، هرمنوتيك روش شناختي شلاير ماخر است. اما اين ادعا هم در برداشت وي از علوم انساني و هم در روشي كه براي آنها برشمرده، به اين كليت پذيرفته نيست؛ زيرا نه علوم انساني در علوم تاريخي منحصرند و نه روش آنها به هرمنوتيك روش شناختي منحصر مي باشد؛ به ويژه اينكه اين برداشت از علوم انساني و همين طور باور وي به برخي اصول هرمنوتيك روش شناختي با غرض اصلي وي از پرداختن به اين علوم كه تامين پايه‏هاي قويم و غيرنسبي براي آن علوم مي باشد، در تناقض است.

توحيد صمدي در افق انديشه علامه حسن زاده آملي

محمدجواد رودگر

چکيده: توحيد صمدي قرآني كه در نگاه و نگره يا بينش عرفاني علامه حسن زاده آملي مهم ترين مسئله در معارف عرفان اسلامي است، همان توحيد عرفاني يا نظريه وحدت شخصي وجود است كه عارف در مقام عين اليقين يا – بالاتر - حق اليقين بدان نائل و واصل مي شود و سالك عارف مي يابد كه وجود، مساوق حق است و حق سبحان صمد است. ايشان بر اين باورند كه توحيد قرآني همان توحيد صمدي است كه توحيد واقعي همه انبيا و اولياءالله است و هدف نهايي عارف، ظهور و شهود سلطان وحدت حق در سير انفسي سالك الي الله است. علامه حسن زاده آملي براي نخستين بار از وجودِ اصيل مساوق حق و صمد حقيقي، به «توحيد صمدي» تعبير مي‏كند. اكنون پرسش اين است كه توحيد صمدي در افق انديشه علامه به چه معنايي است و مفاهيم كليدي آن كدام اند؟ موضع شريعت در اين موضوع چيست؟ فرضيه نوشتار اين هماني ميان توحيد وجودي – شهودي يا وحدت وجود عرفاني با توحيد صمدي قرآني است كه در محورهايي چون مفهوم شناسي توحيد صمدي، مفاهيم كليدي توحيد صمدي و وجود وحدت صمدي و – آن گاه - توحيد عرفاني و صمدي در شريعت تحليل و تعليل شد. برونداد مقاله نيز ايضاح و اثبات عينيت و اين هماني توحيد عرفاني و قرآني در قالب توحيد صمدي از منظر علامه حسن زاده آملي و پاسخ به برخي شبهات مانند سنخيت- به معناي تشابه- و عينيت- به معناي حمل شايع صناعي- ميان حق و خلق است.

رويا و معرفت

نادر شكراللهي  

چکيده: روياشناسي جوانب هستي شناختي، اخلاقي، روان شناختي، معرفت شناختي و... دارد. در اين نوشته تنها به يك پرسش معرفت شناختي پاسخ داده شد: آيا رويا مي تواند منبعي براي معرفت به بعضي از وقايع فراتر از بدن و روان ما به شمار آيد؟ پاسخ اين پرسش از نظر آيات و روايات و ادله عقلي مثبت است. سيره هميشگي عالمان ديني و اهل شرع نيز بر اعتماد به بعضي روياها دلالت دارد. دلايل قرآني، هشت رويايي است كه قرآن به صورت تاييدي ذكر مي كند و ادله روايي، روايات زيادي است كه از سويي به اعتبار رويا دلالت مي كند و از سوي ديگر به لزوم دقت در اعتماد به رويا توجه داده است. دليل عقلي تجارب بشري در روي دادن چنين رويا هايي است كه ابن سينا به آن استدلال كرده است. همچنين مي توان بر اساس اصطلاحات و ادبيات معرفت شناسي جديد نيز بر اين مدعا استدلال كرد. اين نوشته در پي استدلال بر امكان معرفت بخشي برخي از روياها، بر اساس ادله قرآني، روايي و عقلي است؛ اما چند بحث خارج از مقصود ماست؛ از جمله بحث از دايره آموزه هاي قابل استفاده از رويا و نسبت معارف مبتني بر رويا و معارف مبتني بر ديگر منابع معرفت.

بررسي جنبه معرفت شناختي خلاقيت نفس از ديدگاه صدرالمتالهين

زهرا رسولي ، محمد كاظم علمي

چکيده: بحث خلاقيت نفس انسان در رشته ها و حوزه هاي مختلفي چون روان شناسي و تعليم و تربيت - به ويژه از جنبه شيوه هاي پرورشي آن در انسان - مورد توجه واقع شده است. در فلسفه و عرفان اسلامي نيز اين بحث در دو حوزه معرفت شناسي، كرامت و اعجاز مطرح مي شود. ملاصدرا با توجه به اصول نفس شناسي و معرفت شناسي ويژه خود هم جنبه معرفت شناختي و هم خلاقيت را در حوزه اعيان خارجي بحث كرده است. وي در حوزه معرفت شناسيِ خلاقيت بر اين باور است كه هرچند خلاقيت نفس از جنبه هاي خداگونگي انسان است، اما خداوند ابداع و خلق از نيستي مي كند؛ حال آنكه نفس انسان در همه مراحل ادراك حسي، خيالي و عقلي از مواد، وسايط و ابزار استفاده مي كند و خلاقيت و ابداع نفس به معنا و كاربردي كه براي خداوند لحاظ مي شود، درباره انسان صادق نيست. اين پژوهش بر آن است كه اين جنبه معرفت شناختي خلاقيت را در ادراكات حسي، خيالي و عقلي با استناد به عبارات خود ملاصدرا در مهم ترين آثارش بررسي و تحليل كند و در پايان برخي فايده هاي مهم آن را - نظير اثبات مقدمات معاد جسماني و تحقق سعادت و كمال حقيقي انسان - با وصول به مرتبه عقل، به‏اجمال بيان كند.

حدوث جسماني جوامع و بقاي فرهنگي آنها

محسن لبخندق

چکيده: پيش از پرسش از چگونگي حدوث و بقاي جامعه، بايد بتوان وجود حقيقي جامعه را با برهان فلسفي به اثبات رساند؛ چه آنكه علمي كه عهده دار پاسخ به پرسش از هستي و چيستي پديده هاست، فلسفه است. اصل صدرايي «اتحاد عالم و معلوم»، زمينه اثبات برهاني وجود حقيقي جامعه را فراهم مي كند و بر اساس آن، «فرهنگ» يا همان «نظام معنايي تنزل يافته به عرصه زيست جهان جمعي از انسان ها»، به عنوان نفس و روح جامعه تقرير مي شود. پس از اثبات وجود عيني جامعه مي توان درباره چگونگي حدوث و بقاي آن نيز سخن گفت. شهيد مطهري از حكيمان معاصري است كه برخي نظريه هايش دال بر حدوث جسماني و بقاي فرهنگي جامعه، به معناي آغاز تولد و تكون آن با نهادهاي اقتصادي است؛ اما اين تفسير با ادله فلسفي و تاريخي قابل خدشه است. با تكيه بر اصل «جسمانيهالحدوث‏بودن علم و ادراك» مي توان معناي درست حدوث جسماني جوامع و بقاي فرهنگي آنها را بيان كرد و سپس زمينه مطالعات فلسفي درباره موضوعاتي مانند تاثير «طبايع جسماني و ساختارهاي بدني»، «اقليم و ويژگي هاي جغرافيايي» و... را در زيست فرهنگي - اجتماعي جوامع فراهم آورد. در ادبيات فرهنگ پژوهي معاصر، از ناحيه مكاتب فكري گوناگون، پيرامون موضوعات يادشده بحث هاي فراواني با عناويني چون «جغرافياي فرهنگي» (Cultural geography)، «زيست شناسي اجتماعي» (Sociobiology)، «مطالعات فرهنگي بدن» و... صورت پذيرفته و لازم است اين موضوعات از منظر ذخاير حكمي - ديني نيز بازخواني شوند.

علاقه‌مندان می‌توانند جهت تکمیل اطلاعات و تهیه این فصلنامه به وبگاه فصلنامه علمی پژوهشی قبسات یا پایگاه اینترنتی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مراجعه کنند./998/ن ۶۰۳/ش

ارسال نظرات