۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۷
کد خبر: ۵۸۷۱۳۹

گفت‌و‌گو | "فهم زمانه" و ضرورت زباندانی طلاب

شاید برای مخاطبان جالب باشد که اخیرا با کسی که سالها در اسکاتلند ساکن بود صحبت می کردم. او تعبیر مملکت اسلامی را برای کشورهای اروپایی به کار می برد.
طلاب نقشه آمریکای لاتین، تبلیغ بین الملل

اشاره: یادگیری زبان خارجی و اولویت بودن یا نبودن آن همواره جزء دغدغه‌های عالمان و مبلغان بوده است. عده‌ای مانند رهبر معظم انقلاب دائما بر ضرورت آن تأکید می کنند و برخی دیگر معتقدند این کارها ضرورت ندارد و باعث اتلاف عمر طلاب می شود. در این زمینه خبرنگار سرویس فرهنگی خبرگزاری رسا در گفت‌و‌گو با حسین پاک نژاد، مدیر موسسه زبان مهر نصیر و طلبه حوزه علمیه قم به بررسی ابعاد و چرایی‌های فعالیت طلاب در عرصه زباندانی پرداخته است.

این کارشناس زبان انگلیسی می گوید: به جای این که بگوییم زبان، اتلاف عمر است و طلبه ها فقط درس بخوانند بیاییم به طلبه ها برنامه ریزی، نظم و انضباط علمی یاد بدهیم تا بتوانند درس و زبان را کنار هم جمع کنند. من جدا معتقدم طلبه ای که زبان را در همان سال های ابتدایی حوزه بیاموزد اگر چه این امر در ابتدا از او وقت خواهد گرفت اما در آینده در وقت او جدا صرفه جویی خواهد شد.

نوشتار ذیل حاصل این گفت و گو است که تقدیم خوانندگان محترم رسا می شود.

رسا ـ لطفا برای خوانندگان ما ضرورت زبان آموزی را توضیح دهید:

من معتقدم ضرورت زبان آموزی در حوزه روشن است. به قول منطقی ها اگر موضوع و محمول به خوبی تصور شود، تصدیق در پی آن خواهد آمد. اگر می خواهید به روز باشید یا مشکلات و چالش های علمی را حل کنید و یا مدرک علمی مناسبی بگیرید یا مقاله ای را در دانشگاه ارائه بدهید و یا مقاله ای در حوزه ای ثبت کنید باید زبان بدانید. هم چنین اگر می خواهید با جامعه بین الملل تعامل داشته باشید بدون هیچ تعارفی باید زبان انگلیسی بدانید.

جالب است بعد از اشغال عراق توسط امریکا، وقتی آمریکایی ها می خواستند با ما صحبت کنند تعجب می کردند که ما انگلیسی بلد نیستیم. البته نمی خواهم بگویم ما خودباخته زبان انگلیسی هستیم اما تسلط به این زبان، به روز بودن و فعال بودن و توان تاثیرگذاری یک ملت را نشان می دهد. تسلط یک ملت به زبان خارجی نشان می دهد حواس این ملت به اتفاقات اقصی نقاط جهان است و می توانید مستقیما اخبار را از جهان خارج دریافت کند. اما برای طلبه ها بیشتر بحث تبلیغ مطرح است. چرا که جامعه ی امروز به شدت به این امر نیازمند است و منظورم از جامعه ی امروز، آن فطرت های سالم و قلب های آماده ایست که فقط نیازمند یک تلنگر و ارتباط ساده است تا جذب دین بشود و طبیعتا چنین تلنگری را فقط کسی که زبان بلد است و بدون واسطه دین را ارائه می دهد، می تواند بزند.

از نظر جنگ نرم هم که مورد تاکید رهبر معظم انقلاب است، می توان به ضرورت زبان آموزی پرداخت. مثلا آقای رابرت ستلاف، پژوهشگر موسسه واشنگتن که در اتاق فکر وزارت خارجه امریکا نقش دارد، کتابی نوشته است با عنوان «نبرد ایده ها در جنگ علیه تروریسم» یا همان «The battle of Ideas in the war on terror» در این کتاب می گوید یکی از راه های تاثیرگذاری ما بر کشورهای اسلامی، همین آموزش زبان انگلیسی است که می تواند فکر و ذهن جوانان مسلمان را تغییر دهد. سوال من اینجاست که ما به عنوان طلبه آیا رسالت فرهنگی نداریم؟ آیا امام زمان علیه السلام جز ما کسی را دارد که بخواهد جوانان و نوجوانان را در این نبرد فرهنگی یاری دهد و محتوای زبانی مناسب با فرهنگ ما را به آن ها ارائه دهد؟ بنابراین، از نظر تمدنی هم لازم است طلبه ها اگر نگوییم همه شان حداقل آنهایی شان که علاقه و استعداد دارند زبان بیاموزند و به این عرصه وارد بشوند.

شاید برای مخاطبان جالب باشد که اخیرا با کسی که سالها در اسکاتلند ساکن بود صحبت می کردم. او تعبیر مملکت اسلامی را برای کشورهای اروپایی به کار می برد. یعنی اینقدر در اروپا موج اسلام گرایی شدت گرفته است که شما می توانید نمادهای جامعه ی اسلامی را به راحتی در اروپا ببینید. ایشان می گفت: « ما در اینجا بروشور نداریم. کتاب و مجله انگلیسی که مفاهیم دینی را به زبان روان انگلیسی توضیح دهد و نیز عالمی که بتواند از پس سوالات مردم برآید نداریم.» یعنی تربیت مبلغ زبان دان اینقدر ضرورت پیدا کرده است.

از طرف دیگر، بسیاری از مبلغان وهابی به راحتی به انگلیسی صحبت می کنند و برخی رفقای ما که به مکه رفته بودند خاطراتی در این زمینه نقل می کردند. چگونه است که سرسخت ترین دشمن ما زبان می‌خواند و آن را اتلاف عمر نمی داند ولی ما آن را بیهوده می انگاریم؟

نکته دیگر انتظارات مردم نسبت به روحانیت است. این توقعات ایجاب می کند که زبان یاد بگیریم. بارها پیش آمده است که یک زائر عرب از یک روحانی آدرس پرسیده است و آن روحانی نتوانسته پاسخ او را به عربی بدهد که این از نگاه مردم اصلا خوب نیست.

رسا ـ برخی معتقدند به جای آن که خودمان وقت بگذاریم و زبان یاد بگیریم، می توانیم از مترجم استفاده کنیم و وقت مان را به کارهای مهمتری اختصاص دهیم. نظر شما چیست؟

بله، چنین مطلبی را اتفاقا یکی از سخنرانان مطرح کشور که بنده هم بسیار به ایشان ارادت دارم مطرح کرده است و جالب اینجاست که ایشان در امر تبلیغ به روش چهره به چهره معتقد است. چطور این دو با هم قابل جمع است؟

دوم این که ما در کشور کلا چند مترجم داریم که بتوانند فضای گسترده و کلان تبلیغ بین الملل را پوشش دهند؟

سوم این که چه هزینه ی هنگفتی باید خرج بشود تا این مترجمان بیایند و کار ترجمه را به عهده بگیرند؟

نکته چهارم هم این است که در فن ترجمه این گونه مطرح می کنند که برای یک ترجمه خوب، مترجم علاوه بر زبان مقصد، باید به زبان مبدا هم از نظر محتوا و معنا تسلط داشته باشد. حال فرض کنید طلبه ای می خواهد در خارج از کشور پیرامون یک موضوع کلامی یا فلسفی سخن بگوید. در حالی که مترجم فقط لیسانس ترجمه از دانشگاه گرفته است و اساسا از فلسفه هیچ نمی داند. طبیعتا چنین مترجمی نمی تواند از پس ترجمه ی صحیح عبارات و اصطلاحات برآید.

بنابراین در تبلیغ اگر از مترجم استفاده کنید، بسیار محدود می شوید در حالی که اگر خودتان زبان بلد باشید، گستره ی وسیعی در اختیارتان قرار می گیرد. مثلا الان خود بنده در فضای اینستاگرام، صفحه ای دارم با عنوان اسلام و مسیحیت برای صلح که حدود 5 هزار نفر از ادیان مختلف آن را دنبال می کنند در حالی که اگر بنده نمی توانستم به انگلیسی حرف بزنم یا بنویسم هیچ گاه امکان راه اندازی چنین فضای پرظرفیتی برایم میسر نمی شد. چرا که هر روز و هر ساعت پیام های مختلفی دریافت می شود و طبعا امکان استخدام مترجم 24 ساعته وجود ندارد! پس اگر زبان یاد نگیریم ظرفیت های بسیاری را از دست خواهیم داد که مترجم هم نمی تواند آن را جبران کند.

نکته مهم دیگر در تاثیرگذاری تبلیغی، بحث تعامل، رفتار و زبان بدن است که اساسا با مترجم امکان انتقال آن وجود ندارد یا اگر منتقل شود بسیار ناقص و ناچیز خواهد بود و چه بسا باعث سوء تفاهم بشود!

از سوی دیگر شما ببینید اگر یک روحانی عالی رتبه حوزه بخواهد در یک مجمع بین المللی سخنرانی کند، برای خارجی ها قابل درک نیست که چرا این عالم نمی تواند به انگلیسی صحبت کند؟ البته از نظر من این شاید اشکال چندانی به حساب نیاید چرا که ممکن است آن بزرگوار، استعداد زبانی نداشته یا به هر دلیل دیگری نتوانسته زبان را پیگیری کند؛ اما مخاطب خارجی این مساله را نمی فهمد و این عدم تکلم را نقص به حساب می آورد.

بنابراین من فکر می کنم به جای این که بگوییم زبان، اتلاف عمر است و طلبه ها فقط درس بخوانند بیاییم به طلبه‌ها برنامه ریزی، نظم و انضباط علمی یاد بدهیم تا بتوانند درس و زبان را کنار هم جمع کنند. من جدا معتقدم طلبه ای که زبان را در همان سال های ابتدایی حوزه بیاموزد اگر چه این امر در ابتدا از او وقت خواهد گرفت اما در آینده در وقت او جدا صرفه جویی خواهد شد. مثلا روحانی زبان دانی که در یک کنفرانس بین المللی شرکت کرده است، اگر بخواهد برای یک سخنرانی نیم ساعته مترجم استخدام کند، باید حداقل یک ساعت وقت بگذارد. حال فرض کنید در طول عمر علمی اش بخواهد در صد کنفرانس شرکت کند. این را اضافه کنید به گفتگوهای قبل و بعد از کنفرانس و ارتباطات بعدی و ... 

 بنابراین اگر کسی می خواهد کار بین المللی بکند و در مجامع جهانی حضور موثر داشته باشد، باید زبان بداند.

رسا ـ معمولا برای هر زبانی چهار مهارت مطرح می شود. برای آن که زبان دان بشویم در چند مهارت باید کار کنیم؟

هر چهار مهارت خواندن، نوشتن، شنیدن و صحبت کردن لازم است که البته بروز و ظهور همه ی اینها در صحبت کردن است. من معتقدم کسی که بتواند خوب صحبت کند اگر تمرین کند به مهارت های دیگر نظیر نوشتن هم تسلط پیدا خواهد کرد. هم چنان که شاعر می گوید «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» بنابراین هر چهار مهارت لازم است اما «Speaking»  برای تاثیرگذاری بر مخاطب و «Listening» برای فهم سخنان او البته ضروری تر به نظر می رسد.

رسا ـ برخی طلبه ها می گویند ما می خواهیم به جای مکالمه، بر ترجمه متمرکز شویم. به نظر شما کافی است؟

من می گویم اگر شما نمی خواهید حضور بین المللی داشته باشید و فقط و فقط در کتابخانه مطالعه می کنید و می نویسید و ترجمه می کنید، ایرادی ندارد. اما اگر به عنوان یک عالِم (Scholar) می خواهید در دانشگاه های معتبر جهان حضور یابید و مقاله ارائه کنید طبیعتا باید بر مکالمه مسلط باشید. البته این را هم بگویم که حتی اگر شما فقط نویسنده ی خوبی باشید و به مکالمه مسلط نباشید، باز هم مقالات تان اگر قوی باشد خوانده می شود و احتمالا به مراکز علمی جهان دعوت خواهید شد. آن جا از شما سوال می پرسند و شما باید پاسخ دهید. بنابراین باز هم به ضرورت تقویت مهارت های شنیداری و گفتاری تاکید می کنم. این موضوعی است که در سفر اخیری که با جمعی از دوستان به هندوستان داشتیم، ضرورتش را کاملا حس کردم.

رسا ـ آیا با لهجه ی اصیل صحبت کردن به اندازه ای مهم است که برایش وقت بگذاریم یا خیر؟

طبعا از نظر روان شناسی هر چه قدر شما بیشتر بتوانید مثل آنها و یا به تعبیر دینی اش «بلسان قوم» سخن بگویید موثر تر خواهید بود. بنابراین از منظر تاثیرگذاری و زیباسازی سخن، چه خوب است که طلبه ی زبان دانِ مبلّغ بتواند به لهجه ی مخاطبان سخن بگوید البته چه بسا این امر ضروری نباشد اما به هر حال داشتنش، حُسنی است. هر چند در برخی موارد به علت تشابه تلفظی برخی لغات که معنای کاملا متفاوتی دارند لازم است طلبه زبان دان به موضوع تلفظ صحیح و با لهجه سخن گفتن هم دقت کند. مثلا در زبان انگلیسی به جای اصطلاح «علیه السلام» می گویند «Peace be upon him» حالا اگر طلبه ی ما به جای لغت نخست که به شکل «پیس» تلفظ می شود «پِس» بگوید معنای کاملا متفاوت و چه بسا نامناسبی به ذهن مخاطب منتقل شود و یا مثلا دو لغت «Sheep» و «Ship» که اولی به معنای گوسفند است و «شیپ» تلفظ می شود و دومی به معنای کِشتی است و «شِپ» تلفظ صحیح آن است. بنابراین از این نظر هم بهتر است در حد نیاز به لهجه پرداخته شود و البته به گونه ای نباشد که مانعی در امر زبان آموزی طلاب ایجاد کند.

رسا ـ  در میان زبان ها کدام یک ضرورت دارد؟

هر طلبه ای باید به دو زبان زنده دنیا مسلط باشد که اولین آن ها به باور من، انگلیسی است و دومی هم به تخصص و رشته ی تحصیلی آن طلبه بستگی دارد مثلا اگر کسی می خواهد در حوزه ی امریکای لاتین کار کند، اسپانیولی فرابگیرد و یا اگر کسی وهابیت پژوه است، عربی را مسلط شود و ...  . این که اولین زبان را انگلیسی معرفی کردم به خاطر همان اولویت هایی است که در ابتدای مصاحبه عرض کردم.

رسا ـ به طور مشخص پیشنهادی هم برای روش ارائه دروس زبان در حوزه دارید؟

من فکر می کنم باید به گونه ای برنامه ریزی کنیم که طلبه خسته نشود. چون تحصیل در سال های اولیه حوزه ممکن است کمی خسته کننده به نظر برسد و برای رفع این مشکل حتی می توان از زبان هم استفاده کرد! یعنی کلاس زبان اگر با استاد خوب همراه شود تنوع آور و نشاط آفرین است.

البته به طور کلی هم خلاء هایی در زمینه اصل زبان در کشور داریم: یکی اینکه استاد متعهد کم داریم. چون از اول انقلاب اسلامی استادانی پیشگام بحث زبان شدند که بیشتر تحصیل کرده خارج بودند و نوع نگاه شان غربی بود.

دومین مشکل، محتواست. زیرا کتاب های زبان همه غربی و متناسب با فرهنگ غربی هاست. مثلا الان در کتاب های زبان، مطالبی پیرامون فلان مدل جراحی پلاستیک یا بهمان مدل و مارک لباس آمده است که به هیچ کار ما نمی آید و البته بعضا مضر است.

سومین مشکل، سازماندهی زبان دانان متخصص است. یعنی جایی نیست که اینها را کنار هم بگذارد، برایشان برنامه ریزی کند و در یک کار تشکیلاتی آن ها را به کار بگیرد.

و چهارمین مشکل هم شیوه نادرست آموزشی است. زیرا زبان انگلیسی در کشور ما، یک زبان بیگانه محسوب می شود و در هیچ جای کشورمان، به طور رسمی استفاده نمی شود. بنابراین مردم با آن بیگانه اند و اگر متد و روش آموزشی خوبی نداشته باشیم، موفقیتی به دست نخواهیم آورد. الحمدلله ما در موسسه مان کوشیده ایم این مشکلات را به اندازه توان خود حل کنیم.

رسا ـ خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید./۹۱۸/گ۴۰۲ س/

خبرنگار: علی بهاری

ارسال نظرات