۱۲ دی ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۶
کد خبر: ۵۹۱۷۵۴
حجت الاسلام داودی بررسی کرد؛

ظرفیت‌ها و چالش‌های پیش‌ روی روان‌شناسی اسلامی

ظرفیتی که روانشناسی اسلامی دارد این است که مختص فرهنگ خاص اسلامی نیست بلکه برای همه بشریت کاربرد دارد.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سالیانی است که علم روان‌شناسی بیش از پیش مورد توجه مردم ایران قرار گرفته است. از آنجا که برخی معتقدند پایه‌های این علم در غرب شکل گرفته و در برخی موارد با آموزه‌های اسلامی ناسازگار است، پرداختن به روان‌شناسی اسلامی و درک ابعاد گسترده آن ضرورت پیدا می‌کند.

گفت‌وگو| ظریفت‌ها و چالش‌های پیش‌روی روانشناسی اسلامی

دیدگاه‌های متفاوتی در زمینه روان‌شناسی اسلامی وجود دارد؛ بنابراین به منظور آشنایی با این علم و پی بردن به تفاوت‌های آن با روان‌شناسی غربی با حجت الاسلام دکتر عبدالوحید داودی، استاد دانشگاه علم و صنعت و متخصص روانشناسی اسلامی به گفت‌وگو نشستیم.

او روانشناسی اسلامی را دارای ظرفیتی بالا برای جبران نواقص روانشناسی مدرن می‌داند و معتقد است روانشناسی اسلامی به علّت احاطه به تمام ابعاد وجودی انسان، می ‏تواند نواقص روانشناسی مدرن را جبران کرده و جامعه را از مشکلات روانی فعلی نجات دهد.

 

آنچه در ادامه میخوانید مشروح مطالب مطرح شده در این گفتوگو است:

 

از دیدگاه شما تعریف روانشناسی اسلام چیست؟

قبل از اینکه بخواهم روانشناسی اسلامی را تعریف کنم بهتر است که یک قدم عقب تر برویم. روانشناسی به معنای علم النفس پیشینه‎اش به دوران یونان باستان باز می‏ گردد و منابع مربوط به ایران قدیم هم روی این مطلب کار کرده‎اند اصلاً  از وقتی که انسان خلق شد با این علم سر و کار داشته است.

اما روانشناسی جدید به عنوان مطالعه علمی فرایندهای ذهنی و رفتار یک علم جدید که سابقه‎ای بیش از 130 سال ندارد و نوعی از علوم مدرن است که در اواخر 1890 تدوین شده است.

این علم با متدولوژی خاص خودش، انسان، رفتارهای انسان، فرایندهای ذهنی و عواطف و شناخت‎های انسان را مورد مطالعه قرار داده است. این علم در طول حیات خود کم کم پیشرفت کرد و در سال‌های اخیر به جای اینکه همیشه نگرش به جنبه‌های منفی انسان داشته باشد و دنبال اختلالات انسان باشد به سراغ راه‎های پیشرفت انسان‏ های سالم رفت و راه‏کارهایی را نیز ارائه داد.

جهت‏ داری علم روانشناسی

در رابطه با روانشناسی آنچه معروف است این است که این علم بدون جهت‎گیری خاصّی تدوین شده ولی وقتی که بررسی می ‏کنیم می ‏بینیم به طور ناخواسته جهت گیری های بنیانی وجود دارد. خود علم بدون جهت از نظر فلسفی نوعی جهت داری محسوب می‌شود. یعنی بر خلاف ادعای روان‌شناسی معاصر علم بدون جهت نیست بلکه کاملا جهت دارد می‌باشد.

سوالاتی در ابتدای کتب روانشناسی و به ویژه کتب شخصیّت، مطرح شده که مربوط به ابعاد وجود و ماهیت انسان است؛ مثلا اینکه انسان مجبور است یا دارای اختیار و اراده آزاد می باشد یا آیا ذات انسان خوب است و به خوبی گرایش دارد و یا نوعی بدبینی به ذات انسان وجود دارد یا اینکه انسان گذشته نگر است یا آینده‏نگر، اینکه انسان دارای چه ابعاد وجودی است، اینکه انسان تحت تأثیر عواطف و شناخت ‏ها است یا از موارد دیگری تأثیر پذیر است؟

در این سؤالات یک کلّیت برای روان‏شناس نظریه پرداز تصویر می‎شود و طبق آن کلّیت متصوّره و انسانی که برای خود تصویر کرده است، شروع به نظریه‏ پردازی می ‏کند و طبیعتاً در روند درمان هم آن سیستم فکری را به کار می ‏برد و در توصیه ‏هایی که برای زندگی یا در زوج درمانی‏ ها و تربیت فرزند دارد از آن تصویر استفاده می‏ کند؛ این پاسخ ها در واقع جهت گیری روانشناس را شکل می دهد.

اولین گام در پرداختن به روانشناسی اسلامی

در روانشناسی معاصر یک اصل وجود دارد که آیا نظریات ما در دنیای خارجی باعث رشد و باعث بهبود برای افراد می‏شود یا نه؟ با این نگاه وقتی که ما سراغ روانشناسی اسلامی می‏رویم، اولین گام ما در تعریف روانشناسی اسلامی این است که ببینیم آیا علم روانشناسی یک علمی است که باید از ابتدا و با بررسی پیش فرض ها و ارائه پاسخ های جدید به سوالات مبنایی تولید  شود یا اینکه علم روانشناسی اسلامی بر مبانی کلی روانشناسی مدرن شکل می گیرد و صرفا در ارائه پاسخ تفاوت هایی دارد. 

تفاوت روانشناسی غربی با روانشناسی اسلامی

اگر ما قرار باشد روانشناسی اسلامی داشته باشیم اولین لازمه آن این است که بدانیم ابعاد وجودی انسان چیست؟ اگر گفتیم انسان علاوه بر بدن یک بعد دیگر به نام روح دارد، باید این بعد در روانشناسی اسلامی مدّ نظر قرار بگیرد.

یکی دیگر از سؤالات اساسی در حوزه روانشناسی که باید پیش از ورود به نظریه پردازی پاسخ دهیم این است که آیا انسان آینده‎نگر است یا گذشته‌نگر؟ حالا اگر انسان آینده‎نگر فرض شود ولی این آینده محدود به عمر دنیوی شود و قائل باشیم که بعد از این دنیا آینده‎ای برای انسان وجود ندارد، طبیعتاً بخش عمده‎ای از اهداف روانشناسی مطلوب قابل تأمین نیست.

با ذکر این مقدمات می‏ توانیم بگوییم که تعریف روانشناسی اسلامی با روانشناسی مدرن فرقی ندارد؛ از این جهت که آن‎ها هم دنبال مطالعه انسان و رفتارها و فرآیندهای ذهنی او هستند و ما هم دنبال همین هستیم ولی در جهت گیری و مبانی علم کاملا با هم تفاوت داریم.

باید متدولوژی و پارادایم های موجود روانشناسی مجدد ترسیم شود که مثلا آیا منظورمان از مطالعه، صرف مطالعه تجربی است یا منابع وحیانی نیز باید در نظر گرفته شوند و یا فقط بعد وجودی انسان بدن و ذهن می‌باشد و یا بعد اساسی دیگری وجود دارد و آیا آینده انسان تا موقع مرگ باید ترسیم شود یا باید آینده لایتناهی را برای انسان در نظر گرفت و برای آینده اخروی انسان نیز پاسخ و برنامه تولید شود.

یکی دیگر از صحبت‏ های ما در تفاوت‎های روانشناسی غربی و اسلامی بر سر این است که آیا منظور از رفتاری که مورد مطالعه در روانشناسی قرار می گیرد یک امر عینی است یا می‎تواند نشأت گرفته از روح نیز باشد؟

توسعه روانشناسی اسلامی در گستره روانشناسی مدرن

آیا می‏ توان گفت با توجه به سوالاتی که پیرامون ماهیت انسان در روانشناسی وجود دارد، روانشناسی اسلامی در پاسخ به سؤال‏ های چهارده‏گانه، توسعه ایجاد کرده است؟

وقتی که ما در پاسخ دادن به سؤالات مذکور، مبانی فلسفی خودمان را بر اساس اسلام تطبیق داده باشیم به جواب ‏های اسلامی در حوزه روانشناسی خواهیم رسید و لازم نیست که چیزی را به عنوان روانشناسی اسلامی تعیین کنیم که باعث موضع ‏گیری عدّه ‏ای در مقابله با آن شود.

به زبان ساده ‏تر می ‏توان گفت بسیاری از پاسخ ‏هایی که به سؤالات چهارده‏‌گانه در روانشناسی مدرن داده شده غلط بوده، چون به همه ابعاد زندگی انسان توجه نکرده و در متدولوژی بسیاری از راه‏ها را اشتباه رفته است.

نشانه این اشتباه هم در این است که پس از 120 سال که از تولید علم روانشناسی گذشته است، انسان امروز اوضاع روانی‎اش از 120 سال گذشته بهتر نیست پس آن اصل اثر گذاری خارجی در خود روان‌شناسی معاصر به من نشان می دهد که روان‌شناسی معاصر آن موفقیتی را که مورد انتظار است به دست نیاورده است.

 بنابر گفته شما آیا می‏ توان گفت عملکرد و تاثیر عینی یک مکتب روانشناسی در کاهش مشکلات، ملاک ارزش‏یابی آن مکتب است؟

تا حدود زیادی همین طور است و به همین دلیل هم هست که امروزه روان‏شناسان معتبر از یک روش روانشناسی استفاده نمی‎کنند. مثلاً برای درمان افسردگی فقط از روش رفتاری استفاده نمی‏ شود بلکه از روش‏ های شناختی، شناختی ـ رفتاری و ... نیز بهره می ‏برد چون آنچه برای روان‌شناس مهم است این است که در خارج اثرگذاری را مشاهده کند.

اذعان جهان غرب به ناکارآمدی روانشناسی مدرن

آیا می ‏توان ادعا کرد که روانشناسی اسلامی به خاطر نقصهایی که در روانشناسی مدرن بوده به وجود آمده است؟

بله امروز خود روان‏شناسان غربی نیز متوجه شده‎اند که چیزی کم دارند ولی در مصداق باز مرتکب اشتباه می‏ شوند. معنویتی که در روانشناسی غرب تعریف می‎شود برای پر کردن خلاء معنویت در جامعه غرب است ولی این مصداق را اشتباه تعریف می‏ کنند. آن‏ها می‎دانند که جای فضائل اخلاقی در روانشناسی خالی است ولی نمی ‏داند که کجا را باید هدف بگیرد. به عبارتی روانشناسی غرب کمبودها را فهمیده است ولی پاسخی برای آن ندارد.

نکته دیگر این است که روانشناسی اسلامی مختص فرهنگ خاص اسلامی نیست بلکه نوعی از روانشناسی است که برای همه بشریت کاربرد دارد چون چیزهایی را در نظر می‏گیرد که مورد توجه سایر مکاتب روانشناسی نبوده است. و به همین خاطر نیز رهبر معظم انقلاب فرموده بودند که امروز معنویت، گمشده جهان غرب است هر چند به این گمشده پاسخ مناسبی در علم روانشناسی و سایر علوم داده نشده است.

بررسی جنبشهای روانشناسی اسلامی در جهان

کارکرد روانشناسی اسلامی مشخص شد و حالا یک سؤال مهم وجود دارد و آن اینکه واکنش جهان اسلام به روانشناسی اسلامی چیست؟ و وضعیت روانشناسی اسلامی در جهان اسلام چگونه است؟

در تعریفی که خدمت شما عرض شد، روانشناسی اسلامی ابتداء باید مبانی فلسفی خودش را در روانشناسی پیدا کند و سپس پاسخ به سؤالات چهارده‏گانه روانشناسی را شروع کند.

امروز شاهد آن هستیم که روانشناسی اسلامی گام‏‌های اولیه را طی کرده و هنوز نتوانسته‏ ایم مبانی فلسفی خودمان را در روانشناسی اسلامی تکمیل کنیم ولی به هر حال روانشناسی اسلام در حال شدن است کما اینکه روانشناسی مدرن نیز در طول 120 سال به وضعیت فعلی رسیده است.

امروزه روان شناسان مسلمانی هستند که به دنبال پاسخ به سؤالات روانشناسی از منابع اسلامی هستند ولی هنوز در حال بازی در زمین روانشناسی مدرن هستند به این معنا که چارچوب روانشناسی را بدون توسعه در گستره آن و بدون تغییر ابعاد وجودی انسان حفظ کرده و به دنبال پاسخ به سؤالات روانشناسی از منابع اسلامی در این چارچوب هستند.

وضعیت روانشناسی اسلامی در ایران

در ایران در دهه اخیر و پس از تأکید رهبر معظم انقلاب بر اسلامی ‏سازی علوم انسانی، تحرّکات گسترده‏ ای در راستای اسلامی‎سازی روانشناسی شکل گرفت ولی متأسفانه اکثر کسانی که به سراغ کارکردن در این حوزه رفتند از مبانی فلسفی روانشناسی شروع نکردند و ابتدائاً به سراغ گام‏‌های سوم و چهارم رفتند.

در حال حاضر مؤسسات و دانشگاه‏‌هایی مثل مؤسسه امام خمینی(ره)، دانشگاه دارالحدیث و مؤسسه امام رضا(ع)، مؤسسه اخلاق و تربیت، جامعه المصطفی(ص) و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و ... در بحث روانشناسی اسلامی فعّال هستند ولی خیلی از این مؤسسات و مراکز علمی راه را از ابتداء اشتباه طی کرده‎اند و به جای تمرکز بر پایه های روان‌شناسی و تولید نظریه به دنبال کارکردهای روزمره روان‌شناسی در حوزه خانواده و تربیت فرزند و ... رفته‌اند بنابراین خروجی آنها در تولید علم روان‌شناسی اسلامی به آن صورت که در طراز انقلاب اسلامی ایران می باشد نیست.

ضرورت در نظر گرفتن نیاز مردم در پژوهش‏های روانشناسی

به جز مشکل پایه ‏ای عمل نکردن در تدوین روانشناسی اسلامی، آیا مشکل و ضعف دیگری نیز در این زمینه مدّ نظرتان هست؟

بله به جز ایراد فوق، ایرادات مهم دیگری نیز وجود دارند؛ یکی از ایرادات این است که حتی کارهایی که برای استفاده فعلی انسان‌ها تولید می‌شود و کارهای فکری زیر بنایی نمی باشد هم در فضای خلاء در حال انجام است به این معنی که ما هنوز نیازسنجی خارجی در پژوهش‏های روانشناسی نداریم بلکه اکثر پژوهش‏ های ما بر اساس علاقه شخصی و توانمندی‏ های خاص صورت گرفته است که کارکرد خارجی ندارد و به همین خاطر کتاب‌ها و مجلات روان‌شناسی تولیدی، توسط این موسسات و افرادی که واقعا زحمت می‌کشند مشتری در خور ندارد.

بررسی آسیب‏های تدوین روانشناسی اسلامی

نکته دیگری که به عنوان آسیب کارهای روانشناسی به نظرم می‏‌آید این است که بسیاری از افرادی که وارد مسائل روانشناسی می‌‏شوند به دلیل اینکه مبانی اسلامی را در حوزه خیلی خوب فرا نگرفته ‏اند مبهوت عظمت روانشناسی مدرن می‏ شوند و توهم می‏ کنند که هرچه که هست در روانشناسی غرب آمده و نیازی به روانشناسی اسلامی نیست.

مثلاً فروید نظریه‏ ای دارد که می‏‌گوید نهاد، من و و فرامن؛ پژوهش‏گری که مسلمان است وقتی که با این اصطلاحات برمی‏‌خورد، این سه عنصر را با عناوینی همچون نفس امّاره و لوّامه تطبیق می‏ دهد که اشتباه است و این اتفاق به این علت می‌باشد که اکثرا نسبت به روانشناسی مدرن نگاه تأییدی پیدا کرده‏ ایم و به دنبال نقد و تعویض آن نیستیم بلکه دائماً در صدد این هستیم که بگوییم این مطلب در روانشناسی غرب مورد تأیید قرآن هم هست یا در روایات آمده است.

این هم یک خطر عمده ‏ای است که تحقیقات ما تبدیل به تحقیقات تأییدی شوند و نتیجه بگیریم که روش شما در روانشناسی مورد تأیید خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله هم هست.

چالش ناپختگی علمی در ارائه‏های زودهنگام

نقد دیگری که در فعّالیت ‏های روان‌شناسی اسلامی وجود دارد این است که با توجه به علاقه‏ مندی مردم به این حوزه، فعّالیت‏ های پژوهشی در روانشناسی کم کم از حوزه پژوهش خارج شده و روان‌شناسانی که در ابتدا علاقه مند به کار پژوهشی و زیر بنایی هستند به دنبال ارائه خدمات می ‏افتند و چون ارائه ‏ها معمولاً با پژوهش برخوردار نیست و منبع قوی ندارد برای مردم جذّابیت‏ های ظاهری دارد ولی مشکلات را عمیقاً حل نمی‏ کند و پس از مدتی افراد به این نتیجه می رسند که اسلام در روان‌شناسی مطلب کاربردی ندارد.

برای برطرف کردن این چالش باید منابع مالی خوبی در اختیار پژوهش‏گران این عرصه قرار  بگیرد که بتوانند با فراغ بال کار خود را انجام دهند و برای جذب منابع مالی به سراغ زود عرضه کردن معلومات اندک خود نروند. پژوهشگر از وقت عمیق کردن اطلاعات باید بزند تا بتواند درآمدی کسب کند و نیازهای خود و خانواده‎اش را برطرف کند که این یک امر نامیمون در حوزه روانشناسی وجود دارد.

ضعف رسانهای در تبلیغ پژوهشهای روانشناسی اسلامی

ایراد دیگری که در این حوزه وجود دارد این است که ما کارهای محدودی را هم که در حوزه روانشناسی اسلامی انجام داده ‏ایم به مردم ارائه نکرده‎ایم. امروز مردم در این تفکر هستند که آیا برای مشکل افسردگی، راه‏کاری در اسلام وجود دارد یا ندارد؟ آیا برای وسواس چیزی وجود دارد یا نه؟ آن‎ها بر این باورند که اسلام برای این مشکلات راه‏کار ندارد.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در دیدار با انجمن روانشناسی اسلامی به اعضای انجمن گفتند«کار خوب ارائه خوب نیز می‏ خواهد». صدا و سیما و رسانه‏‌هایی مثل شما باید از کارهای خوب استقبال کرده و از آن‏ها در قالب ارائه مطلب و تولیدات صوتی تصویری استفاده کنید.

یکی دیگر از ایرادات این است که کار تهیه شده زمینه برای توزیع هم وجود دارد ولی برای توزیع که می‏‌رود لحن ادبیات روانشناسی اسلامی با ادبیات عامّه مردم فاصله دارد چون مبحث علمی صِرف است و در قالب یک زبان قابل فهم برای مردم ترجمه نشده است.

متدولوژی؛ حلقه مفقوده وحدت حوزه و دانشگاه

با توجه به وجود دو حوزه پژوهشی مجزّا (حوزه و دانشگاه) در زمینه روانشناسی اسلامی، آیا ارتباطی برای تولید علم روانشناسی اسلامی بین این دو نهاد صورت گرفته است؟

شاید بتوان گفت بخش مهمی از دانشگاه خود را متولی تولید روانشناسی اسلامی می ‏داند ولی تلاش ‏هایی که صورت گرفته است به خاطر اینکه در گام‏‌های اولیه و مبناسازی توفیق نداشته، در برآیند نیز موفّقیت چشم‎گیری به دست نیاورده است.

در خارج از فرایند ها و ارتباطات دانشگاهی ما فکر می‏ کنیم که دانشگاه در مقابل حوزه موضع دارد که البته این فکر را شخصا به خاطر تحصیل و تدریس در دانشگاه صحیح  نمی‌دانم، ولی چون استاد دانشگاه مبانی روشنی ندارد یعنی برای او مبانی را روشن نکرده ایم نمی‏ تواند برآیند مناسبی در حوزه روانشناسی داشته باشد به عبارت دیگر هر چند دانشگاه نیز مانند حوزه در تولید روانشناسی اسلامی دغدغه ‏مند است ولی راه را اشتباه رفته و می‏رود.

می‏ توان گفت متدولوژی، چالش ما در وحدت حوزه و دانشگاه است و تا وقتی که مبانی اولیه در یک بحث علمی سنگین، بین حوزه و دانشگاه منقّح نشود، هر ساختمانی که بر اساس آن ساخته شود محکوم به نقصان و ویرانی است.

تبعات عدم زبان مشترک بین حوزه و دانشگاه

حوزه و دانشگاه زبان مشترک ندارند و این نقیصه باعث عدم فهم می ‏شود و وقتی که عدم فهم حاصل شد، دو ساختمان مجزّا با مصالح مجزّا و معماران مجزّا ساخته خواهد شد که هیچ ربطی به هم نخواهند داشت.

به خاطر همین فاصله و عدم فهم است که وقتی حوزه به دانشگاه نگاه می‏ کند، آن‏ها را یک عدّه غرب زده توصیف می‏ کند که کعبه آمال‌شان غرب است و دانشگاه هم وقتی به حوزه نگاه می‏ کند، حوزویان را صاحب پژوهش‏ هایی می‏ بینند که هیچ کاربردی در عالم خارج ندارد و آنها را بیگانه با پیشرفت زمان می‌یابند.

 از حضرت‏عالی به خاطر وقتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می‏کنم؛ اگر نکته‏ای در پایان به عنوان حسن ختام دارید بفرمایید.

شورای عالی انقلاب فرهنگی در راستای اسلامی‏ سازی علوم انسانی، درس‏ هایی را در مقطع کارشناسی به دروس روانشناسی اضافه کرده، نظیر آموزه‏‌های روانشناسی در قرآن و حدیث، روانشناسی از دیدگاه اندیشمندان مسلمان و فلسفه روان‌شناسی که این کار از گام‌‏های مؤثر است ولی مشکل‌اش این است که این کتاب ‏ها به اندازه کافی با ادبیات روانشناسی وفق ندارند همچنین اساتید نسبت به تدریس این کتاب‏ ها هنوز مشکل دارند و به اندازه کافی آموزش ندیده ‏اند.

وقتی برای یک استاد هنوز مبانی روانشناسی اسلامی شکل نگرفته، نمی‌‏تواند این مبانی را به دانشجو منتقل کند ولی ان شاء الله بتوانیم به مرور زمان، بنای روانشناسی اسلامی صحیح را شاهد باشیم تا دنیا از آن استفاده کنند و از مشکلات فعلی و روزمرّه‏ خود رهایی یابند./829/د101/س

منبع: پایگاه فقه حکومتی وسائل

 

ارسال نظرات