۰۶ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۵
کد خبر: ۵۹۸۸۲۳
پایان نامه؛

فرصت ها و چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر

فرصت ها و چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر
پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد با عنوان «بررسی فرصت ها و چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر» دفاع شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد محمدباقر خراسانی از دانش‌پژوهان دانشگاه باقرالعلوم(ع) با عنوان بررسی فرصت ها و چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر دفاع شد.

در این پایان نامه به مباحث مختلفی در زمینه فلسفه سیاسی پرداخته شده است که چکیده‌ای از این مقاله تقدیم خوانندگان می‌شود.

مقدمه

 بیان مسئله

انسان از آن جهت که مدنی بالطبع می‌باشد و رویکرد اجتماعی دارد، ناگزیر است در جامعه و با اجتماع زندگی کند و از زندگی جمعی انسان‌هاست که جامعه شکل می‌گیرد. جامعه نیز در مسیر شکل‌گیری و ساختار یابی نیازمند سیاست است و بدون سیاست قوام و استواری و نظم نخواهد یافت. از سوی دیگر سیاست برای تاسیس و شکل گیری نیازمند فلسفه است و در واقع می‌توان گفت هر سیاستی دارای فلسفه‌ای است که بر اساس آن سیاست جامعه شکل گرفته است لذا برای شکل گیری جامعه ای منظم و با قوام استوار باید فلسفه سیاسی وجود داشته باشد که البته هر فلسفه سیاسی از جایگاه و مبنای خاصی برخوردار است که تفاوت مبنایی و هویتی و ایدئولوژیکی جوامع براساس همین تفاوت فلسفه سیاسی جوامع می‌باشد.

در ایران گرچه نظام سیاسی در قالب سلطتی با قدمتی بیش از 2500 سال وجود داشته اما در این مدت این نظام و ساختار فاقد فلسفه سیاسی مشخص و تبیین شده ای بود، اما با شکل گیری نهضت مشروطه و پیروزی آن در سال 1285 ش ساختاری جدید از نظام سیاسی شکل گرفت که مبتنی بر فلسفه سیاسی بود.

نهضت مشروطه در مردادماه سال 1285 با مجاهدت مردم و نخبگان و با هدایت علماء به پیروزی رسید. مشروطه منشأ بسیاری از تحولات سیاسی و اجتماعی و انسجام همگانی بود و اتفاقات خوب و بعضاً ناخوشایندی در آن شکل گرفت؛ که از جمله می‌توان به شکل‌گیری مجلس شورای ملی، برگزاری انتخابات، تدوین قانون اسلامی، آغاز استبداد صغیر و شکست مشروطه و... می‌توان اشاره کرد.

از این عصر به بعد برخی مسائل سیاسی؛ همچون انتخابات، نمایندگی مجلس، قانون و قانون‌گرایی، پارلمان و ... وارد عرصه گفتمان سیاسی جامعه ایرانی شد.

گرچه شاید بتوان قدمت مباحث فلسفه سیاسی را در ایران به قبل از مشروطه نسبت داد، ولی تبلور و اوج مباحث فلسفه سیاسی در دوران معاصر به مشروطه و بعد از آن و بویژه دوره انقلاب اسلامی برمی‌گردد. چرا که از این دوره به بعد برخی از مسائل و مصادیق فلسفه سیاسی شکل گرفت و هر چه گذشت هم مطالبات مردم نسبت به این مسائل بیشتر شد و هم شرایطی برای وقوع و تحقق و استقرار آنها، و این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و استقرار نظام جمهوری اسلامی در سال 1358 ادامه و مصادیق کامل تری از قانون، مردم سالاری، تقسیم قدرت و تفکیک قوا، استقلال، آزادی، عدالت و سیاسی شدن جامعه و ... مسجل و متجلی شد که این همه حکایت از داشتن و بودن فلسفه سیاسی بوده و هست. از این رو در مباحث پیش رو به بررسی فرصت ها و چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر یعنی از مشروطه تاکنون خواهیم پرداخت.

گرچه فلسفه سیاسی به لحاظ مبنا، هویت، مصادیق، بازیگران و تاثیرات در این دوران یکسان نبوده و با تطورات و تحولات خاص همراه بوده که بعضا در مرحله ای فلسفه سیاسی منطبق با فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی و در مقاطعی فلسفه سیاسی حاضر در عرصه سیاسی ایران، نه تنها منطبق نبوده بلکه وارداتی و غیر بومی بوده و با عناوینی چون مدرن و پیشرفته بر فضای فکری و برنامه ای و اجرایی ایران حاکم شده که البته کم دوام و کم رونق بوده است.

حال اینکه فلسفه سیاسی بومی که منطبق با فرهنگ، هویت و اصالت ایرانی و اسلامی بوده، هم پذیرش آن راحت تر، هم هزینه های مادی، معنوی و انسانی آن کمتر، و هم مقاوم و با دوام تر نسبت به جریان رقیب بوده است.

نکات و مطالب فوق پیش داروی نبوده و نیست، بلکه شمه ای کوتاه، اجمالی و گزارش گونه از ره آورد این دو فلسفه سیاسی رقیب می‌باشد که هم رقیب بوده و هستند و هم بر فضای فکری، سیاستگذاری، قانونگذاری، مدیرتی، اجرایی و سیاسی ایران در دوران معاصر حاکم در مقاطعی حاکم بودند. قضاوت و نتیجه گیری در مورد این دو فلسفه سیاسی - مدرن و وارداتی و بومی و اصیل ایرانی اسلامی - را بعد از تبیین و بررسی فرصت ها و چالش ها در دوران معاصر به اندیش ورزان، خوانندگان و پژوهشگران محترم می‌سپارم.

در فصل اول به تبیین و تعریف مفاهیم و کلیات خواهم پرداخت، در فصل دوم فرصت های فلسفه سیاسی در دوران معاصر و در فصل سوم به چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر خواهم پرداخت.

 اهمیت و فایده

با توجه به اینکه هر نظام سیاسی داراری یک فلسفه سیاسی مشخص شده که مبتنی بر فرهنگ و اعتقادات آن می باشد، نظام جمهوری اسلامی نیز بر همین اساس از فلسفه سیاسی اسلامی نشأت گرفته، که شناخت بررسی فرصت‌ها و چالش‌های این فلسفه سیاسی و مسائل آن، می‌تواند شرایط جدیدی را در بهره‌گیری از فرصت‌ها در پیش روی سیاستمداران و اندیشمندان ایران اسلامی قرار دهد و از طرف دیگر با بررسی چالش‌ها و مشکلات پیش رو، ضمن شناسایی نقاط ضعف و آسیب‌پذیر در راستای برطرف نمودن یا چاره جویی آن، و تبدیل آن به فرصتی مناسب ،گامی مؤثر برداشت.

خاتمه: نتیجه گیری

در پاسخ به سوال اصلی این پژوهش - فرصت‌ها و چالش‌های فلسفه سیاسی در ایران معاصر- پس از طرح و بیان مسئله ، مصاحبه با اساتید و صاحب نظران صورت گرفت و با استفاده از منابع کتابخانه ای و برخی پژوهش های صورت گرفته، بدنبال تبیین و پاسخ به سوال اصلی این تحقیق برآمدیم. روش اتخاذ شده در این تحقیق با توجه به اکتشافی بودن موضوع، توصیفی و تحلیلی همراه با گفتگو و مصاحبه با اساتید و صاحب نظران این فن بوده است، ضمن اینکه از منابع کتابخانه ای در خصوص تعاریف وبرخی مصادیق و مسائل استفاده شد. که پس از تبین مساله و بررسی و تحلیل دقیق موضوع، دستاوردها و نتایج بسیار مناسبی هم از جهت شناسایی فرصت ها و هم از حیث شناسایی چالش های مهم فلسفه سیاسی در ایران معاصر  بدست آمد.

  در تبیین و تحلیل بیان مساله چنین می توان گفت فلسفه سیاسی در ایران معاصر یعنی از سال 1285 با پیروزی نهضت مشروطیت در ایران فضای جدیدی پیدا کرد. که تا قبل از آن شاهد چنین فضا، رونق و یا طرح مباحث فلسفه سیاسی نبودیم. هر چه از مشروطه به سمت نهضت امام خمینی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی و شرایط بعد از آن یعنی شکل گیری و استقرار نظام جمهوری اسلامی پیش آمدیم رشد، رونق و گسترش فلسفه سیاسی در ایران را بیش از قبل شاهد بودیم، بگونه ای که شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را هم می توان حاصل همین رشد و گسترش فلسفه سیاسی در ایران معاصر دانست. با بررسی این مقطع زمانی یعنی از مشروطه در سال 1285 تا پیروزی انقلاب اسلامی در  سال 1357 و از پیروزی انقلاب تاکنون، می توان گفت فلسفه سیاسی در ایران معاصر از شرایط خاصّ و قابل تاملی برخودار بوده است که در این مدت فراز و فرودهای گوناگونی را به همراه داشته که فرصت ها و چالش های فراوانی صورت گرفته است.

  طرح این پرسش اصلی از آنجا نشات گرفت که انسان از آن جهت که مدنی بالطبع است و رویکرد اجتماعی دارد، ناگزیر است در جامعه و با اجتماع زندگی کند و باید جامعه شکل گیرد. جامعه نیز در مسیر شکل‌گیری و ساختار یابی نیازمند سیاست است و بدون سیاست قوام و استواری و نظم نخواهد یافت. از سوی دیگر سیاست برای تاسیس و شکل گیری نیازمند فلسفه است و در واقع می‌توان گفت هر سیاستی دارای فلسفه‌ای است که بر اساس آن سیاست، جامعه شکل گرفته و می گیرد، لذا برای شکل گیری جامعه ای منظم و با قوام و استوار باید فلسفه سیاسی وجود داشته باشد که البته هر فلسفه سیاسی از جایگاه و مبنای خاصی برخوردار است که تفاوت مبنایی و هویتی و ایدئولوژیکی جوامع براساس همین تفاوت فلسفه سیاسی می‌باشد. در ایران معاصر هم فلسفه سیاسی با رویکردی خاص شکل گرفته که با سایر مکاتب فلسفه سیاسی رایج دنیا متفاوت و مستقل می باشد.

آنچه حائز اهمیت است اینکه فلسفه سیاسی گرچه با چالش های متعددی همراه بوده است، اما فرصت‌های بسیار زیاد و مناسبی را در این دوران بویژه از پیروزی انقلاب اسلامی به بعد، بوجود آورده که در شکل گیری فضای سیاسی جدید در ایران بسیار تاثیرگذار بوده است.

مهمترین چالش های فلسفه سیاسی در این دوران را می توان چنین بیان کرد: ابهام در تعاریف فلسفه سیاسی، ابهام در تعریف مشروطه، فقدان رهبری واحد در مشروطه و شکست زودهنگام مشروطه خواهان، گسترش دانش سیاسی مدرن، تمرکز بر سلطان و نظام سلطانی در عصر مشروطه، فقدان قانون اساسی مستحکم، جامع و کارآمد، عدم تمرکز مدیریت در نظام مشروطه خواهی، عدم توجه به رای و جایگاه مردم، ناقص و نادرست معرفی کردن اسلام، غلبه عرصه ترجمه بر متون اصلی، رواج اندیشه و فلسفه مدرن، گسترش تفکرات مارکسیستی، لیبرالیستی و سکولاریستی و ...

 فرصت های فلسفه سیاسی نیز در این مقطع فراوان بوده است که از جمله می توان به این موارد اشاره کرد:  شکل‌گیری قانون اساسی مدون، مستحکم، جامع و کارآمد، توجه به قانون‌گرایی، توجه به مردم سالاری دینی و رأی مردم در رویکردهای مختلف تصمیم گیری و انتخاب کنندگی، شکل‌گیری پارلمان براساس رای آزاد مردم، نهادینه شدن تفکیک قوا، استقلال، آزادی، مبارزه با استبداد و استعمار، شکل‌گیری جمهوری اسلامی به عنوان نظام سیاسی جدید که متفاوت و مستقل از نظام‌های سیاسی رایج دنیا بود، تدوین متون سیاسی در قالب رسائل سیاسی، رویکرد مثبت حوزه‌های علمیه و علماء به مباحث فلسفه سیاسی، گسترش دانش فلسفه سیاسی در بُعد پژوهشی و آموزشی، شکل گیری موسسات و مراکز علمی مرتبط با فلسفه سیاسی و .... 

آنچه با بررسی های صورت گرفته بدان رسیدیم که در موارد مختلفی در  تحقیق هم بدان اشاره شد، این که هر چه فلسفه سیاسی در ایران معاصر جلوتر آمد از رشد، گسترش، بلوغ و بالندگی بیشتری برخوردار شد، و افراد و نهادهای بیشتری بدان پرداختند و بر آن متمرکز شدند. رویکرد ترجمه محوری کم رنگ تر و تدوین متون مناسب و کاربردی با استفاده از ظرفیت عظیم حکمت اسلامی در عرصه فلسفه سیاسی بیشتر شد، بگونه ای که چالش‌های فلسفه سیاسی یا کمتر و یا قدرت شناسایی و تبدیل آنها به فرصت بسیار سرعت بیشتری یافت.

با این توضیح می توان چنین نتیجه گرفت که در واقع یکی از بهترین فرصت های حاصل شده برای فلسفه سیاسی در این دوران، انگیزه تبدیل چالش ها به فرصت بود. برای اثبات این مدعا با توجه سوال اصلی این پژوهش یعنی " بررسی فرصت ها و چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر" ، مواردی را می توان بیان کرد.

گرچه در عصر مشروطه قانون اساسی ناقص، کم رونق و کم ظرفیتی تدوین شد که از تحدید اختیارات بی حساب و کتاب سلطنت نه تنها کاسته نشد، بلکه نوعی مبرا بودن پادشاه از مسئولیت را تصریح قانونی می کرد، و گرچه فضای خاص و تاثیرگذاری برای مردم سالاری، رای مردم و حقوق ملت در این قانون ایجاد نشد، که خود چالشی مهم به حساب می آمد، اما در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شناخت این چالش، فرصت جدید شکل گرفت و  قانون اساسی منسجم، جامع و منطبق با فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی که برگرفته از ظرفیت فراوان احکام اسلامی بود، تدوین شد که حقوق ملت با صراحت در آن ذکر شد، برای رهبر جامعه اسلامی هم وظیفه در نظر گرفته شد و هم اختیارات، مردم سالاری دینی و رای مردم محور قرار گرفت.

نکته دیگر در تبدیل چالش به فرصت آنکه در مشروطه نسبت به تمرکز رهبری و نظام جایگزین سلطنت اختلاف نظرهای جدی بوجود آمد، که با ابهام در تعاریف مشروطه و مصادیق فلسفه سیاسی بگونه ای ادامه یافت که در فاصله بسیار کوتاه مشروطه خواهان بویژه علمای مشروطه به دو گروه مشروطه و مشروعه خواه تقسیم شدند و شکاف حاصل شده و اختلافات جدی آنها را می توان از عوامل شکست زودهنگام مشروطه به حساب آورد. این چالش در دوران انقلاب اسلامی شناسایی و تبدیل به فرصت شد و برای نهضت ضد استبدادی و ضد استعماری، رهبری واحد شکل گرفت و امام خمینی با توان، ظرفیت و مدیریت خاص خود ضمن پرورش شاگردان مناسب، نظام سیاسی جدید یعنی جمهوری اسلامی را در مقابل نظام سلطنت معرفی، تعریف و تبیین نمود.

چالش دیگری که بدان اشاره شد و مورد بررسی قرار گرفت که در عصر جمهوری اسلامی این چالش تبدیل به فرصت شد، معرفی ناقص اسلام بود. در عصر مشروطه و تا اوایل نهضت امام خمینی، دین اسلام یا ناقص معرفی شد و یا نادرست، بگونه ای که دین فردی و حداقلی با ظرفیت های محدود و غیر منطبق با شرایط جامعه معرفی شده بود، شدت این چالش و ناقص معرفی کردن بقدری فراگیر بود که برخی از حوزویان که داعیه دار امر تبلیغ دین بودند، نیز با همین نگرش به اسلام نگاه می کردند و این امر مورد پذیرش آنها هم بود. این چالش نیز تبدیل به فرصت شد و دین اسلام به عنوان دینی کامل و جامع که بر ابعاد همه مختلف زندگی فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی انسان احاطه دارد معرفی و الگوی مناسبی شد برای دنیای امروزی در معرفی اسلام حداکثری و ارائه دین کامل.

مطلب دیگری که در این تحقیق بدان پرداخته شد و مورد توجه و بررسی قرار گرفت اینکه گرچه در آغاز شروع مباحث فلسفه سیاسی در ایران معاصر، مراکز علمی بسیار محدودی شکل گرفت، و افراد و شخصیت های علمی بسیار کم و انگشت شماری بر بحث فلسفه سیاسی متمرکز شدند که البته همین افراد بسیار اندک هم بیشتر از متون وارداتی و ترجمه ای استفاده می کردند و ابدا, و نوآوری و نظریه پردازی خاص و حداقلی هم در این حوزه نداشتند، اما با شکل گیری نظام جمهوری اسلامی هم بر تعداد مراکز علمی مرتبط با مباحث فلسفه سیاسی افزوده شد و هم شخصیت های علمی فراوان و پرشماری به بحث، نظریه پردازی، تدوین متون و مقالات در خصوص مباحث، مصادیق و مسائل فلسفه سیاسی پرداختند و رویکردی نظریه پردازی، نوآورانه و ابداعانه صورت گرفت که ماحصل این رویکرد، پرورش شاگردان زیاد، تالیف و تدوین صدها کتاب، نشر صدها نشریه علمی پژوهشی، تدوین هزاران مقاله علمی پژوهشی در نشریات معتبر علمی داخلی و بین المللی، طرح مباحث و موضوعات جدید و شکل گیری گرایش های جدید در فلسفه سیاسی همچون گرایش قرآنی، گرایش تاسیسی، گرایش اخلاقی، گرایش عرفانی، گرایش شرق شناسانه و ... بوده است که در این تحقیق به برخی از مراکز شکل گرفته شده در خصوص مباحث فلسفه سیاسی اشاره شد، ضمن اینکه در بخش منابع و کتاب نامه این تحقیق نیز به برخی از متون و مقالات علمی اشاره شده است.

نکته دیگر اینکه که در این تحقیق مورد بررسی و اشاره قرار گرفت اینکه اندیشه و دانش مدرن و برخی تفکرات مارکسیستی و لیبرالیستی به عنوان چالش فلسفه سیاسی ایران معاصر بوده و هستند که رقیب جدی فلسفه سیاسی اسلامی ایرانی می باشند که البته این گرایش به اندیشه و دانش مدرن در میان اساتید علمی کشور طرفدارانی هم دارد که کتبی را تدوین و مقالاتی را هم به نگارش در آوره اند، اما می توان چنین بیان کرد که با شکل گیری مراکز مختلف فلسفه سیاسی و ورود دانشمندان و اندیشمندان ایران اسلامی در دوره معاصر که با مباحث فلسفی و موضوعات سیاسی اسلامی که منبعث از اندیشه سیاسی شیعی می باشد، آشنایی دارند، این چالش زیاد نمی تواند نگران کننده باشد، گرچه باید دائما مورد رصد و توجه قرار گیرد.

مورد دیگری که در این پژوهش مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت اینکه فلسفه سیاسی فرصت بسیار مناسبی را برای ورود حوزه های علمیه و علماء به مباحث فلسفه سیاسی و سیاست فراهم آورد که نمونه آن را می توان در تدوین دهها رساله سیاسی در عصر مشروطه، مشروطه خواه شدن برخی از علماء، نظریه پردازی نسبت به نظام سیاسی جایگزین نظام سلطنت، نظام جایگزینی که منطبق با اندیشه سیاسی شیعی می باشد، ورود مباحث و موضوعات سیاسی در دروس فقهی و اصولی برخی از اساتید حوزه، شکل گیری گرایش فقه سیاسی و کلام سیاسی و ... ، بیان کرد، که اوج این ورود و نگرش علمی علما به مباحث سیاسی را در اندیشه سیاسی امام خمینی با شکل گیری نهضت عظیمش،  پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام سیاسی جدید که متفاوت و متمایز با نظام های سیاسی رایج در دنیا بود، اشاره کرد.گرچه اختلاف نظرهایی در میان علما نسبت به مسائل فلسفه سیاسی وجود داشت، اما نفس حضور و پرداختن به مباحث سیاسی امری مبارک و فرصت بسیار مناسبی بود که فلسفه سیاسی به ارمغان آورد.

به نظر، این تحقیق نوعی نوآوری خاص در پرداختن به مباحث فلسفه سیاسی در ایران معاصر محسوب می شود که با توجه به سوال اصلی و موضوع اصلی این تحقیق یعنی بررسی فرصت ها و چالش های فلسفه سیاسی در ایران معاصر، تاکنون تحقیق و پژوهش خاصی صورت نگرفته است و این نوآوری از ویژگی های خاص این تحقیق محسوب می شود.

در پایان این تحقیق و در جمع بندی فرصت ها و چالش های بررسی شده، می توان چنین بیان کرد که با توجه به شکل گیری نظام جمهوری اسلامی که کاملا متفاوت با سایر نظام ها و رژیم های سیاسی حاکم در دنیا می باشد و با توجه به فرصت های بوجود آمده، پرداختن به مباحث فلسفه سیاسی ضرورتی غیر قابل انکار است. فرصت ها تقویت، چالش ها شناسایی و برای تبدیل آنها به فرصت اقدام موثر صورت گیرد که لازمه این کار هم توجه به امر پژوهش و تحقیق، پرورش نیروی انسانی مناسب، و حمایت و تقویت لازم از مراکز علمی شکل گرفته در زمینه فلسفه سیاسی اسلامی می باشد.

در پایان متذکر می شود که فلسفه سیاسی در ایران معاصر گرچه در مقاطعی همراه با چالش بوده است امّا فرصت‌های بسیار زیادی را در پیش روی فضای علمی و سیاسی کشور قرار داده است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی با رویکرد مردم سالاری دینی و اندیشه سیاسی شیعی از مهمترین آنهاست که این نظام  با نظامات سیاسی متعارف و رایج دنیا به لحاظ مبنا، ایدئولوژیک و هویتی مستقل و متفاوت است.

امروزه فلسفه سیاسی در مسیر تکامل، بلوغ و بالندگی بهتری نسبت به قبل قرار دارد که آینده روشن تری را نوید بخش است که برای تحقق این حرکت پویا باید چالش‌های فلسفه سیاسی بصورت مستمر مورد رصد قرار گیرد و مطابق با ظرفیت های بسیار فراوان و مناسب آن، فرصت‌های جدیدی خَلق کرد./876/ت303/ج

مهدی شاهی
ارسال نظرات