۱۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۵
کد خبر: ۵۹۹۳۱۰

گزارشی از "نشست سبک زندگی در تفسیر اجتماعی"

گزارشی از
امروزه نیازمند دستگاه معرفتی هستیم، یعنی روش ما برای استخراج اشکال بیرونی سبک زندگی از قرآن نیازمند وضع قواعد کلی است.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نشست علمی سبک زندگی در تفسیر اجتماعی(اصول استخراج نظریات سبک زندگی از تفسیر اجتماعی) با همکاری دفتر تبلیغات اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مؤسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه در تالار شیخ طبرسی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن برگزار شد.

در این نشست حجج اسلام محمد قطبی رییس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان و عیسی عیسی‌زاده مدیر پروژه‌های سبک زندگی در آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت(ع) و مدیر گروه فرهنگ‌نامه‌های پژوهش‌های فرهنگ و معارف قرآن به عنوان ارائه دهنده بحث و سیدعلی سادات فخر به عنوان دبیر علمی حضور داشتند.

بر اساس این گزارش، پس از ارائه گزارشی از پیشینه سلسله نشست‌های برگزار شده سبک زندگی در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن توسط دبیر علمی این نشست، حجت الاسلام قطبی به ارائه نظریات خود در این رابطه پرداخت و اظهار داشت: این موضوع، طولانی و مرکب از چند حوزه است، یعنی بحث‌های تفسیر اجتماعی و سبک زندگی با هدف استخراج اصولی با توانایی عرضه نظریات به ما متداخل می‌شود.

در مباحث مربوط به تعریف تفسیر اجتماعی ورود نمی‌کنم، چراکه بحث‌های خوب و مستوفایی در این زمینه مطرح شده است، از این رو لازم نیست که دوباره و از نو این مباحث پیگیری شود، به ویژه این که در حوزه تفسیر اجتماعی، تعریف جامع و مانعی که مورد وفاق همه اندیشمندان و مفسران هم باشد، به دست نیامده است، زیرا این بحث اساسا نوپا است و خیلی سابقه پرتباری در اندیشه‌های قرآنی ندارد و إن‌شاءالله در آینده تبدیل به نظریه جامعی خواهد شد، بنابراین با همان کلیات موجود در تفسیر اجتماعی، بحث را پیش می‌بریم.

آیات ناظر به سبک زندگی اسلامی

اگر مستقیم بخواهیم سراغ قرآن رفته و به آیه‌های ناظر به سبک زندگی تمسک کنیم، آیات فراوانی از جمله آیه 21 سوره رعد را می‌توان مطرح کرد، « وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ»، قبل آن بحث می‌کند که خداوند این دین را به حق نازل کرده و حقیقت در این دین است که توضیحاتی دارد.

حال بد نیست که به آیه 18 سوره رعد هم بپردازیم «لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَىٰ، وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ، أُولَٰئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ، وَبِئْسَ الْمِهَادُ».

این آیات وقتی کنار هم قرار ‌گیرد، بحث و نگاهی به ما می‌دهد که منظومه «ما امرالله به» که امروز به عنوان مأموربه یا آنچه حکم خدا است و برای بشر، دین شمرده می‌شود و غالبا در منطق فقه بیشتر نمود پیدا کرده، اگرچه بُعد اعتقادی و اخلاقی هم ابعاد اصلی و زمینه‌ای آن است، اما تجلی حکمی در فقه، بیشتر برای ما عیان است.

این منظومه‌ای که خداوند امر کرده است تا بشر به آن عمل کند، علما و بزرگان دین از مسیر اجتهاد به آن دسترسی پیدا می‌کنند، یعنی با استفاده از روش‌های اجتهادی و استنباطی مرسوم در بین علما، مراجع و مجتهدان «ما امرالله به» را به دست می‌آورند، یعنی احکام خداوند را در ابوابی که به عنوان عبادات، عقود، ایقاعات و احکام دسته‌بندی کرده‌اند، به دست می‌آورند.

در این نوع روش که روش استنباطی فقه جواهری است، دستاوردی که حاصل می‌شود، احکام الهی است، یعنی آن چه خداوند به آن امر کرده و مأموریت ما امتثال آن است، حکم الهی است.

دستمایه‌های ما هم قواعد فقهی و اصولی و مانند آن است که مرسوم بین علمای حوزه است، امروز هم غالب درس‌خارج‌های حوزه علمیه، ناظر به همین موضوع برای استنباط حکم خداوند است.

سبک زندگی به معنای امتثال احکام در زندگی است

اگر بخواهیم از این جا به بعد، سبک زندگی را وارد کنیم، به تعبیری می‌توان گفت که سبک زندگی به معنای امتثال این احکام در زندگی است، در واقع آیه 21 سوره رعد مؤمنین را توصیف می‌کند که مؤمنین آن چه که خداوند به آن امر کرده است را انجام می‌دهند، حال چه چیزی است که خداوند به آن امر کرده است؟ احکام و مأموریت‌هایی است که اصطلاحا به آنها «ماامرالله به» گفته می‌شود که همه ابعاد زندگی را دربر خواهد گرفت.

بنابراین در این دیدگاه، سبک زندگی را در امتداد استنباط فقه و در قالب امتثال «ماامرالله به» می‌دانیم، یعنی وجه بیرونی، سیمایی و عیانی احکام الهی در متن جامعه سبک زندگی می‌شود.

بله امروزه تعابیر، تفاسیر و نگاه‌های دیگری هم وجود دارد که بین ماامرالله و امتثالی که در جامعه شکل می‌گیرد، نسبت‌های مختلفی برقرار می‌کنند، از جمله دو مبنا، یکی نسبت بین ما امرالله به و امتثال که دو نسبت می‌توان این جا برقرار کرد، نخست نسبت شکل و محتوا است که امروزه در سبک زندگی بیشتر از این رویکرد بهره گرفته شده و می‌گویند، سبک زندگی شکلی است که محتوای دین را که «ما امرالله به» است را در خود تجلی می‌دهد، قالب‌ها، روش‌ها و اشکال بیرونی است که وقتی در متن زندگی استقرار پیدا کرده و ساری و جاری شود، ما امرالله به را برساند.

این‌جا نسبت را دوگانه ابتدایی دانسته و بعد آنها را به هم متصل می‌کنند، یعنی یک شکل بیرونی که بعدا در اشکال به عنوان مناهج اشاره خواهد شد،[اشکال متعددی که امروزه در حوزه سبک زندگی رواج دارد و می‌توان در یک دسته‌بندی جامع ارائه کرد.]

در واقع در این نگاه، اشکال را من قبل الناس برای امتثال امر مولا دانسته می‌شود، یعنی در متن زندگی، هر قالب، روش و شکلی که بتواند در متن زندگی جریان پیدا کند و به یک وفاق، تاب‌آوری، پایداری و دوام برسد و در متن جامعه نهادینه شود، که دربر دارنده امتثال امر مولا باشد و احکام الهی در آن ساری و جاری باشد، سبک زندگی اسلامی گفته می‌شود.

نهادینه سازی یک الگو و شکل رفتاری، معنای عام سبک زندگی است

بله، اگر فارغ از احکام باشد، صرف نهادینه شدن یک رفتار یا یک سبک، الگو و شکل رفتاری باشد، معنای عام سبک زندگی می‌شود، یعنی معنای عام سبک زندگی، گونه‌های مختلف رفتاری در جامعه است که در یک منطقه‌ای فراگیر شده و در دوره‌ای از زمان نهادینه، تاب‌آور و پایدار شده است.

اگر این شکل نهادی، تاب آور، فراگیرشده، آموزه‌های دینی را در خود جریان دهد و برگرفته و برخاسته از آن باشد، سبک زندگی اسلامی می‌شود و تفاوت آن با سبک زندگی مرسوم دنیا همین جا است که اگر آن چه «ما امرالله به» است در این سبک‌ها تسری و تجلی پیدا کند، سبک زندگی اسلامی می‌شود.

نگاه‌های موجود در سبک زندگی اسلامی؛

شکل نخست

نگاه اول این است که سبک‌ها، یافته‌های بشری است، یا به تعبیر جامعه شناسی مرسوم امروز، وفاق‌های اجتماعی است، یعنی مردم در دوره‌‌هایی از زندگی، آرام آرام به این سمت رفته‌اند که در احترام متقابل به یکدیگر دست دهند، یا با تجارب خود و کاوش‌هایی که انجام داده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که در بحث تغذیه از فلان الگو تبعیت کنند، این از کف جامعه به دست آمده و تبدیل به وفاق اجتماعی شده است، زمانی که این وفاق اجتماعی نهادینه شود، سبک نامیده می‌شود که شکل اول است.

شکل دوم

اما شکل دوم این است که بین «ما امرالله به»[که دین، احکام، فقه و آن‌چیزی است که خداوند از ما خواستار است] و امتثالی که باید انجام دهیم، نسبت دوگانه شکل و محتوایی برقرار نکرده و نسبت بسیط بدانیم،[یک امر بسیط متداخل نه شکل و محتوا] یعنی حتی شکل بیرونی امتثال امر مولا هم از متن دین به دست آوریم، البته با مساعدت عقل، تجربه، دانش‌های بشری و عرف، اما متکی بر یک نگاه درون دینی، یعنی یک امر بسیط بدانیم نه شکل و محتوا که بگوییم مردم به یک شکلی رسیده و این شکل در رفتار آنها نهادینه می‌شود، اگر آموزه‌های دینی در این شکل باشد، بگوییم سبک زندگی اسلامی

خیر، می‌گوییم همین شکل هم برخاسته از «ما امرالله به» است، یعنی از درون دین و متون اسلامی، به ویژه سیره و سنت ائمه معصومین(ع) و آموزه‌های قرآنی، اشکال بیرونی و شکل و قالب را به دست آوریم، این نگاه دوم است که عمیق‌تر و دقیق‌تر است که نیازمند کاوش‌های عمیق‌تری است، زیرا ادعا ما این است که اشکال بیرونی امتثال امر مولا هم بایستی از درون و برخاسته از متن دین به دست آید تا سبک زندگی اسلامی شود.

حال در یک ادبیات‌های مرسوم دیگری هم می‌توان گفت که اگر نسبت اول [شکل و محتوا] را مدنظر بگیریم، می‌گوییم اشکالی که مغایر با احکام شرعی نباشد و مخالفت قطعیه نکند، اسلامی است و کفایت می‌کند، اما در حالت دوم، باید نسبت موافقت قطعیه‌ای شکل گیرد، یعنی برخاسته، منشعب و تأسیس از درون آموزه‌های دینی و اسلامی باشد.

اگر نسبت و حالت دوم را که امری بسیط و درون خواسته دینی است، در حوزه امتثال و اشکال بیرونی بخواهیم پیش برویم، ضرورتا دو کار باید شکل گیرد، براساس نظریه دوم بحث را پیش می‌برم، چراکه روش اول در سطح ادبیات رایج کشور، به خوبی بحث شده و ضرورتی ندارد که روی این نگاه متمرکز شویم.

اگر نگاه دوم را امری بسیط بدانیم، دو اتفاق جدی علمی باید شکل گیرد؛ نخست این که وقتی می‌خواهیم اشکال بیرونی که اشکال امتثال و سبک‌های متعدد برخاسته از دین هستند را به دست آوریم، برای استخراج احکام خدا که قواعدی را از دین و عقل وضع کرده و از تجربه کمک گرفته است، قواعد فقهی وضع می‌کنیم، و این قواعد، احکام کلیه‌ای می‌شود که اجزای متعدد، موضوعات مختلف و مصادیق متعددی را پوشش می‌دهد.

استخراج اشکال بیرونی سبک زندگی، نیازمند وضع قواعد کلیه است

باز هم به ناچار نیازمند دستگاه معرفتی هستیم، یعنی روش ما برای استخراج اشکال بیرونی سبک زندگی از قرآن نیازمند وضع قواعد کلی است، زیرا به چند دلیل نمی‌توان ریز ریز اجزای مصادیقی را از قرآن به دست آورد.

نخست این که مصادیق در دوره‌ها و امثال مختلف و متعدد است، دوم این که امتثال به یک حکم الهی، صرفا به یک شکل نبوده و می‌تواند اشکال متعددی باشد که در آیات مختلف می‌توان آن را کمک گرفت و قرائن و ادله خیلی خوبی داریم که خداوند می‌گوید « لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا » یا در جای دیگر شقوق مختلف داریم، این ها ناظر به این است که اشکال بیرونی یک شکل نیست که قرآن بگوید یک شکل به آن اشاره شده است، بلکه اشکال هم متعدد است، البته همه مصادیق هم در قرآن نیامده است، یعنی اگر بخواهیم در همه مصادیق به صورت ریز و دانه دانه سراغ قرآن برویم، به حدی می‌رسیم که بسیاری از این دانه‌ها را نمی‌توان در قرآن پیدا کرد.

بنابراین باید به سبک روی آوریم که علمای فقهی ما در اجتهاد نوع اول انجام می‌دهند و قواعد کلیه‌ای را استخراج کرده و براساس این قواعد کلیه، مصادیق را برآن انطباق داده و علما به اشکال مختلفی روی آن بحث می‌کنند، از شهید اول که 302 قاعده فقهی استخراج کرد و علمای امروزه به چیزی حدود 30 تا 40 قاعده را به صورت منضبط رسیده‌اند و به عنوان قواعد کلی فقهی بالای سر ما قرار دارد.

این‌جا هم برای استخراج اشکال از قرآن، نمی‌توان به تعداد مصادیق از قرآن برای آن استظهار، آیه و پشتیبانی پیدا کرد، بلکه بایستی قواعد را به دست آورده که [اصطلاحا به آنها قواعد امتثال می‌گویم، یعنی این‌جا سه دسته قاعده پیدا می‌کنیم؛ یک دسته قواعد اصولی که ناظر به حجیت است، دسته دیگر، قواعد فقهی که ناظر به استنباط احکام است، کاری که مراجع در نوع اول اجتهاد انجام می‌دهند و در نهایت این جا دسته سومی به نام قواعد امتثال پیدا می‌شود که بایستی از متن دین به دست آورد] این یکی از کارهایی است که باید انجام شود، چراکه معتقد به روش دوم شدیم، یعنی استخراج یا استفاده برای شکل‌های بیرونی از متن قرآن که لازمه اول آن، ساختن دستگاه معرفتی است، برای این دستگاه معرفتی، ابتدا نیازمند قواعد امتثال هستیم.

تمام ابزار دشمن در مسیر تخریب سبک زندگی ایرانیان

در ادامه پس از جمع‌بندی کلی سخنان حجت الاسلام قطبی توسط دبیر علمی این نشست، حجت الاسلام عیسی زاده به تبیین نظریات خود پرداخت و با اشاره به عداوت و دشمنی کشورهای غربی با جامعه ایران اظهار داشت: بعد از انقلاب اسلامی که جریان استکبار و غرب احساس کرد ممکن است جامعه ایرانی که رفته رفته در شیوه زندگی از سر تا پا مقلد بی چون و چرای بیگانگان می‌شد، به هویت اصلی و اسلامی  برگردد و به تدریج سبک اسلامی را در ابعاد گوناگون زندگی خویش حاکم نماید، از این رو تمام تلاش خویش را بکار گرفت تا با بهره گرفتن از پیش‌رفته‌ترین ابزارها مانع دستیابی ملت ایران به سبک زندگی اسلامی شود.

این روند فرهنگی که هدف اساسی آن تغییر سبک زندگی ایرانی مسلمان با اکثریت شیعه بود، از طریق مدرسه، دانشگاه، رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری نفوذ شدیدی کرد و با برنامه پیش می‌رفت، به‌گونه‌ای که توانستند در حوزه های گوناگون، سبک ضد اسلامی را در جامعه ایران پیاده کنند.

این جریان فرهنگی دلسوزان متفکر جامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه مانع نابودی سبک زندگی ایرانی اسلامی شوند. اگرچه نابود کردن جوهره شیعی و اسلامی مردم و جوانان ایران بسیار سخت است، ولی سبک زندگی ایرانیان و جهان اسلام در صد سال اخیر دچار تحولات عمیق و ریشه‌داری شده است.

این مسئله که بسیاری از آگاهان، خواص و نخبگان سیاسی یا از آن غافل‌ هستند یا خود را به غفلت زده‌اند، با هشیاری رهبر انقلاب مورد اهتمام مراکز فرهنگی و شخصیت‌های علمی و فرهنگی قرار گرفت، رهبر معظم انقلاب در وجه ضرورت توجه به سبک زندگی چند نکته مهم را تذکر داده‌اند؛

1ـ تمدن نوین اسلامی بدون سبک زندگی شکل نمی‌گیرد

2ـ اگر از منظر معنویت نگاه کنیم ‌ـ‌که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجاح است‌ـ باید به سبک زندگی اهمیت دهیم.

3ـ اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز، پرداختن به سبک زندگی مهم است.

براین اساس ایشان نتیجه چنین نتیجه می‌گیرند؛ «باید ما به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکلِ مطلوبِ اسلام تحقق ببخشیم.... اگر ما به این مقولات به‌طورجدی نپردازیم، پیشرفت اسلامى تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامى شکل نخواهد گرفت. هر چه ما در صنعت پیش برویم، هر چه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را درست نکنیم، پیشرفت اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکرده‌ایم».

پس، برای پیشرفت اسلامی باید به سبک زندگی توجه شود تا اولاً؛ دین در زندگی مردم به‌ نحو درست و مؤثر حضور پیدا کند و ثانیاً؛ فرهنگ تهاجمیِ ضد دین و ضد اسلام نتواند زندگی مردم را شکل دهد.

از نظر احیاگر مسئله سبک زندگی در ایران، بخش حقیقی تمدن… سبک زندگی است.  ایشان برای متن زندگی و بخش حقیقی تمدن، نمونه‌های عینی را: «مسئله‌ خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله‌ی خط، مسئله‌ی زبان، مسئله‌ی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه»، بیان کرده‌اند.

1ـ مفهوم سبک زندگی

مفهوم "سبک زندگی" به‌ویژه در چند دهه اخیر توجه بسیاری از متفکران رشته‌های مختلف علمی چون؛ روانشناسی، جامعه‌شناسی، مطالعات فرهنگی و ... را به خود جلب کرده است. از نظر احیاگر این مبحث در عصر حاضر در ایران، «سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی، شیوه‌ زیستن عبارت اخرای یکدیگر است» .

«سبک زندگی» در شکل نوین اولین بار توسط «آلفرد آدلر» در روانشناسی در سال 1929 میلادی ابداع شد. او این اصطلاح را برای اشاره به حال و هوای زندگی فرد استفاده کرد که از نظر دایره شمول سبک زندگی، هدف فرد، خودپنداره، احساس‌های فرد نسبت به دیگران، و نگرش فرد نسبت به دنیا را شامل می‌شود.

پیش از تعریف دقیق"سبک زندگی"، باید مفهوم "زیستن" و "زندگی" و نگاه به آن، بر اساس جهان‌‌‌بینی هر جمعیتی، تا دانسته شود که بر اساس هر مکتبی زندگی و زیستن چه مفهوم و نمادهایی دارد و علائم و مصادیق زندگی مطلوب و نامطلوب چیست؟

بحث از حقیقت و معنای زندگی که از پایه‌ها و زیربناهای سبک زندگی محسوب می‌شود، نگاه کلان به چيستي زندگي و هدف آن بر اساس جهان‌بینی دارد. این نگاه و بررسی می‌تواند پاسخ دهد که: آيا لازم است انسان هدفي از کل زندگي داشته باشد؟ آيا هدف زندگي امري اکتشافي است يا جعلي؟ آيا هر فرد يا گروهي، هدف ويژه‌اي از زندگي دارند يا هدف کل انسان‌ها يکسان است؟ آيا براي هدفمندي زندگي، وجود خدا يا زندگي پس از مرگ ضرورت دارد؟ هدف زندگي چه ربط و نسبتي با نظام اخلاقي دارد؟ پوچي چه جايگاهي دارد؟ و... .

پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ اسلام و اومانیسم وجود دارد. به نظر می‌رسد که سبک زندگی اسلامی ناشی از جبر و اجرای سخت قوانین نیست، بلکه زیرساخت و پشتیبان آن اعتقاد و ایمان است. معنا و تعریفی که فرهنگ اسلامی از زندگی و خوب و بد بودن آن، بر اساس خدا محوری، آخرت‌گرایی و مزرعه بودن زندگی دنیایی برای زندگی آخرتی که هدف اصلی و زندگی واقعی است، ارائه می‌‌‌کند که نقطه مقابل فرهنگ اومانیستی است.

تفاوت نگاه خدا محور و اومانیستی در سبک زندگی

در تفکر الهی، خدا محور است و خواست او زیر بنای همه افکار و اعمال، اما در اومانیسم انسان خودش را محور قرار می‌دهد که بر در نتیجه بر لذت‌گرایی و هدف بودن زندگی دنیایی استوار است. تقابل این دو جهان‌بینی در مورد "زندگی"، بی‌‌‌گمان در ارائه "سبک زندگی" و برنامه‌ریزی برای اصلاح آن، تأثیر تام و تمام دارد.

بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی "سبک زندگی"، چه‌بسا برخی رفتارها و مصارف موردتوجه باشد یا حتی در اولویت قرار گیرد که در دیدگاه اومانیستی غربی توجه به آن‌ها اصلاً بی‌مورد به نظر برسد و آن‌ها را داخل در سبک زندگی مطلوب نیست. به‌تبع این نگاه، برنامه‌ریزی در خصوص ایجاد و اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز متفاوت خواهد بود. این نکته از دید اندیشمندان اسلامی دور نمانده؛ چنان‌که رهبر اندیشمند انقلاب اسلامی در این خصوص می‌فرمایند:

«رفتار اجتماعی و سبک زندگی، تابع تفسیر ما از زندگی است. هدف زندگی چیست؟ هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، برای خودمان ترسیم کنیم، به‌طور طبیعی متناسب با خود، یک سبک زندگی به ما پیشنهاد می‌شود». 

تاثیر دونگاه جهان بینی در سبک زندگی

الف ـ جهان‌بینی مادی

در بسیاری از جوامع گرچه مردم در اعتقادات فردی معتقد به خدا و قیامت باشند، ولی نظام حاکم و مدیران کلان جامعه که نظام آموزش و تربیت را طراحی و اجرا می‌کنند، تفکری اومانیستی و لائیک دارند که جایی برای خدا و دستوراتش در نظام زندگی بشری نمی‌بینند. این تفکر به دین اجازه جولان در هیچ بُعدی از ابعاد زندگی انسان را نمی‌دهد. آیت الله مصباح یزدی معتقدند جهان‌بینی این نظام‌ها در واقع مادی است که بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت شکل‌گرفته و تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است. جهان آفریننده دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد و هر چه هست، در همین عالم ماده است و ماورای طبیعت وجود ندارد. انسان با مرگ از بین می‌رود یا به اجزای دیگر مادی تبدیل می‌شود.

طرفداران این جهان‌بینی همه‌چیز را بر اساس سود و منفعت دنیایی ارزش‌گذاری می‌کنند؛ تفاوت بخل و حرص و... مانند تفاوت علایق در مورد غذا‌ها و رنگ‌ها است و اختلاف در معنای این مفاهیم اخلاقی در حد عقیده است که به دلیل تفاوت جسم‌ها است. برحسب این دیدگاه، گرسنه شدی، باید بخوری، نیاز جنسی داشتی، باید رفع شود و حلال و حرام معنا ندارد، خود را فدای مکتب و عقیده کردن دور از عقل است، کار‌هایی از قبیل انفاق، ایثار و... حماقت است، خدمت به دیگران غلط است مگر اینکه سودی بیش از آن که طرف می‌رسد، به خود شخص برسد. خروجیِ این تفکر همان سبک زندگی غربی است که فقط به لذت بردن بیشتر می‌اندیشد و برای این هدف برنامه می‌دهد. ‌‌البته اسلام هم به رفع نیاز و لذت توجه ویژه دارد، ولی رفع نیاز و لذت‌ها تابع حکم خدا و در محدوده‌ای که او تعیین می‌کند، هستند.

گفتنی است که تفکر مادی و اومانیسم از سوی حاکمیت‌ها در جهان پی‌گیری می‌شود، ولی بسیاری از مردم از نظر فردی به خدا و قیامت معتقدند، البته اعتقادی که حق حضور عینی در جامعه ندارد. مدیریت و حاکمیت غربی تصمیم گرفته که دین و اعتقادات مذهبی را از صحنه جامعه بیرون کند.

ب ـ جهان‌بینی الهی

این جهان‌بینی مبتنی بر سه اصل است؛

الف) اعتقاد به توحید خالق و حاکم هستی،

ب) اعتقاد به وجود آخرت پس از دنیا و وجود حساب و میزان برای اعمال خوب و بد انسان

ج) اعتقاد به نیاز انسان به هدایت از سوی خالق برای رسیدن به کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت.

این نیاز با ارسال پیامبران از سوی خالق تأمین می‌شود. اعتقاد به این اصل مستلزم شکل‌گیری زندگی و رفتارهای انسان براساس تعالیم الهی و حضور فعال دین در صحنه جامعه است. این اصول سه‌گانه درواقع پاسخ‌هایی است به اساسی‌ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاه مطرح می‌شود: مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی می‌توان بهترین برنامه زیستن را شناخت؟ 

معتقد به این دیدگاه می‌گوید: حيات روحاني انسان هرگز مرگ ندارد؛ چون هستي آدمي حقيقتي مجرّد است و هر مجرّدي وجودي عنداللهی و ريشه در مخزن الهي دارد و هرچه عندالله باشد، باقي و ماندني است  و هرگونه فاصله گرفتن از ایمان، دور شدن از حيات روحي و هر مقدار گرايش به ايمان، حركت به‌سوی زندگي و بقاي حيات معنوي است.

این دیدگاه دنیا را مزرعه آخرت و زندگی مادی را به‌خودی‌خود بازیچه و بی‌ارزش می‌داند. اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال‌پذیری ارزش واقعی ندارد، مگر برای غافلان؛ قرآن کریم می‌فرماید: «زندگانى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست. زندگانى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌دانستند».  در آیه 32 سوره انعام بر لهو و بازیچه بودن دنیا تأکید شده و آخرت را برای متقین خیر خوانده و دعوت کرده در این حقیقت اندیشه شود. در آیه‌ای دیگر ترجیح دهندگان زندگی دنیا را نکوهش کرده و خیر و بقاء را در زندگی آخرت می‌بیند: «بلکه زندگى دنیا را برمی‌گزینند، درحالی‌که آخرت خیر و ماندگار است».

بر اساس آنچه در مورد نگاه به زندگی و مبانی زیستن گفته شد، می‌توانیم سبک زندگی را چنین تعریف کنیم:

سبک زندگی یعنی رفتارهای شکل‌گرفته بر اساس اعتقادات و اندیشه‌ها که مقطعی نیستند و در زندگی فردی و اجتماعی نهادینه‌شده‌اند.

اخلاق نهادینه‌شده بر اساس جهان‌بینی همان سبک زندگی است

همچنین می‌توانیم بگوییم اخلاق نهادینه‌شده بر اساس جهان‌بینی و عقاید که سیره فرد و جامعه شده و رفتارهای جزئی براساس آن صورت می‌گیرد، همان سبک زندگی است. براساس این جهان‌بینی تعبیر "تجسم عینی قرآن" در مورد پیامبر(ص) و جانشینان معصوم او معنای روشنی پیدا می‌کند. همان تجسمی که سبک زندگی ایده‌آل اسلامی را به نمایش می‌گذارد.

در اندیشه اسلامی تقید به دین تمام رفتارهای انسان را چنان سامان می‌دهد که خالق هستی می-پسندد، حتی گاه رفتارها در تقابل با حاکمیت‌های دنیایی سبب مشکلاتی برای معتقد به دین می-شود.

بر اساس رويكرد دين شناختی، سبك زندگي اسلامی، روش نسبتاً ثابت افراد در رفتارهای زندگی روزمره است كه متأثر از باورها و ارزش‌ها و نگرش‌هاي پذیرفته‌شده اسلام است که فرد توانسته آن‌ها را درونی کند. استاد مطهری معتقد است سيره شخص يا يك صنف به معنى سبك و متد آن‌هاست و سبك را، نوع زندگى و سبك معاشرت و رفتار در ميان مردم معنا کرده‌اند.  بر همین اساس در مورد پیامبر خاتم(ص) می‌توانیم بگوییم، سيره پيغمبر يعنى سبك پيغمبر، متدى كه پيغمبر در عمل و در روش براى مقاصد خودش به كار مى‏برد. «پيغمبر تبليغ مى‏كرد، روش و سبک تبليغى پيغمبر چه سبكى بود؟ پيغمبر در همان حال كه مبلّغ اسلام بود، رهبر سياسى جامعه هم بود. سبك و متد رهبرى و مديريت پيغمبر در جامعه چه بود؟ پيغمبر قضاوت مى‏كرد، سبك قضاوتش چه بود؟ سبك زن‌داری، معاشرت با اصحاب و ياران و به‌اصطلاح مريدها چگونه بود؟ پيغمبر دشمنان سرسختى داشت، سبك و روش پيغمبر در رفتار با دشمنان چه بود»؟

با این دقت در احوالات مردم گفته‌شده: «بعضى از افراد براى رسیدن به هدف خودشان اصلاً سبك ندارند، روش سرشان نمى‏شود، به‌اصطلاح هرج‌ومرج بر اعمالشان حکم‌فرماست و هَمَجٌ رَعاع هستند. تنها اندکی از مردم سبك و روش دارند».

2ـ اسلام و سبک زندگی

در قرآن به حقایقی توجه شده که نشان می‌دهد اسلام و کتابش قرآن، با حساسیت بیشتر و دقیق-تر از دیگران، در پی سامان دادن و سبک سازی برای زندگی انسان بوده است. در تربیت اسلامی، انسان به "نظم امرکم"،  "تداوم در نوع عمل"،    «وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا. معارج: 23: الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ». مریم:31 دعوت شده که در صورت پایبندی به این نوع دستورات هیچ مسلمانی بدون سبک زندگی نخواهد بود. نظم داشتن و تداوم دادن عمل که در تعالیم اسلامی آمده، به‌یقین باید همراه بینش و اعتقاد باشد.

 این عناصر عامل اساسی شکل‌گیری بهترین و مستحکم‌ترین سبک زندگی هستند، بر همین اساس، اسلام به سبک داشتن زندگی انسان توجه خاص دارد و تعالیم تربیتی این مکتب برنامه دقیق و اثربخشی در جهت شکل‌گیری سبک زندگی دارند.

در بعضی از مفاهیم اسلامی به جدیت و استوار بودن در عمل بر مبنای عقیده توجه شده است؛ قرآن در آیه‌ای کسانی را چنین توصیف کرده است: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»، اینان مردمی هستند که بر مبنای توحيد در مسیری حرکت کردند که ایمان به خدا و ربوبیت او برایشان ترسیم کرده، چه از نظر سبک و روش فکری و چه در سبک و روش عملی.

مبنای توحید روش آنان را در مقام اندیشه، قانون زندگی و نوع حرکت انسجام می‌بخشد، زیرا انسان در تمام این مراحل در ارتباط با خداست، به همین دلیل این انسان، به غیر او توجه نمی‌کند، زیر فرمان غیر او نمی‌رود و روش، شریعت و کتابی را جز از جانب او نمی‌پذیرد.

بعضی که این توصیف را مربوط به "محسنین" در آیه 12 دانسته، معتقدند که نیکوکاران کسانی هستند که اعتقاد راسخ دارند، در مقام عمل هم استقامت می‌ورزند که اجرایی شدنش سخت است، زیرا محتاج مراقبت دائمی بر نفس است. بنابراین باقی ماندن بر سبک زندگی با مراقبت ممکن است، از این رو واژه محسنین نیز می‌تواند در راستای توجه اسلام به بحث سبک زندگی باشد، زیرا "محسن" کسی است که نه‌تنها فکر نیک و زیبایی دارد، بلکه در زندگی عملی نیک زندگی می‌کند و رفتار درست دارد و پای‌بند به صراط مستقيم است.

پس از استقامت بر عمل، رفتار تبدیل به دأب می‌شود. "دأب" در مورد انسان، عادت مستمر و همیشگی بر یک حالت خاص است، این بیان بر تعریف سبک زندگی منطبق است.

از آن‌جا که خورشید هر روز بر اساس نظم خاص حرکتش را ادامه می‌دهد، امیرالمؤمنین(ع) آن را با عنوان«موجود دائب در اطاعت پروردگار» خطاب می‌کند، قرآن کریم در مورد سبک زندگی فرعونیان فرموده: "كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم" و در مورد قوم نوح، عاد و ثمود می-فرماید: "مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ؛ مانند شيوه قوم نوح و عاد و ثمود" . این واژه نشان می‌دهد کسی در مورد آنچه دأبش خوانده شده جدیت و اهتمام دارد.‏

بعضی هم گفته‌اند: «دأب، سير مستمر و جریان دائمی است، چنانکه خدای متعال در مورد خورشید و ماه فرموده «دائِبَيْنِ»  هستند. بر همین اساس به عادت، دأب گفته‌شده است، زیرا حرکتی ادامه‌دار و مستمر است.

بعضی دأْب را عادت و شأن معنا کرده، و آن را گرفته شده از «مَن‏ دَأَبَ‏ في العمل» دانسته که به معنای جدیت و سخت‌کوشی در رفتار خاص است، چنان‌که «كَدَأْبِ‏ آلِ فِرْعَوْنَ» عادت همیشگی و عمل مداوم آنان را بیان می‌کند. پس دأْب‏: ملازمت و همراهی دائمی با یک چیز (یا یک عمل) است، در حدیث از امام صادق(ع) نقل شده‏: نماز شب «دَأْبُ‏ الصَّالِحِينَ» است.

معنای آن این است که عادت و شأن (رفتار شاخص و همیشگی) صالحان چنین است.  «فَرُبَ‏ دَائِبٍ‏ مُضَيِّعٌ»  که در کلام امیرالمؤمنین(ع) آمده نیز نشان می‌دهد که بعضی از عاملان، گرچه عادتشان کار خوب است، ولی آن را به دلیل نادانی و انجام آن به‌طور ناپسند، نابود می‌کنند، در توصیف امام زین العابدین(ع) نیز "دائب" گفته، زیرا همواره شبی هزار رکعت نماز می‌خوانده‌اند‏.

"دأبِ مرتبه‌ای" از سبک زندگی

اگر از آنچه بیان شد، مطلق‌گیری شود باید بگوییم که "دأبِ" مرتبه‌ای از سبک زندگی را نشان می‌دهد.

مرحله عالی‌تر در سبک زندگی از نظر قرآن این است که رفتارها تبدیل به "خُلُق" شود. از نظر محققان اسلامی، «حقيقت «خُلُق» آن آدابی است که انسان به انتخاب و اختیار، خود را به آن وا می‌دارد و به آن پایبند است. اگر چنین رسمی، خُلُق نامیده شده برای این است که گویا آن آداب، جزئی از خِلقت و آفرینش صاحبش هستند».  بر اساس تعریف یادشده از «خُلُق» این تعبیر افزون بر نشان دادن داشتن سبک زندگی، گویای این حقیقت است که انسانِ موصوف به این صفت هرگز از سبک زندگی خود دست برنخواهد داشت. البته، اگر "خُلُق" را ملکه نفسانی بدانیم که سبب انجام رفتارها و اعمال به‌آسانی و بدون نیاز به‌اجبار می‌شود، که افعال هم به دودسته افعال پسندیده و ستودنی مانند عفت و شجاعت، و افعال پست و شایسته سرزنش، مانند بی‌شرمی و ترس می‌شود ،

خُلُق زیرساخت و اساس سبک زندگی خودخواسته و به‌دور از فشارهای اجتماعی است، زیرا بعضی از افراد ممکن است در جامعه‌ای سبکی را نشان دهند که به‌محض کوچ کردن به جامعه دیگر، سبک زندگی‌شان تغییر می‌کند و تابع جامعه جدید می‌شود، ولی صاحب خُلُق به‌ویژه خُلُق عظیم چون به آنچه عمل می‌کند اعتقاد دارد و در درون جانش مبانی رفتاری خود را نهادینه کرده، هر جا باشد، رفتارهای یکسان دارد. راغب شخص متصف به خُلُق را کسی می‌داند که با بصیرت زندگی می‌کند و رفتارها و اوصاف این شخص تحت اشراف بصیرت و بینش عمیق قرار دارد.

سبک در زندگی حضرت رسول(ص)

برداشت‌هایی که از رفتارهای رسول خدا(ص) می‌شود، سبک حضرت را نشان می‌دهد، مثلاً چندین رفتار از حضرت نقل می‌شود که نشان می‌دهد او به شخصیت مردم احترام می‌گذاشته، یا رفتارهایی که گواه عدالت‌طلب بودن حضرت هستند و… این برداشت‌ها بیانگر سیره، اسلوب رفتاری و سبک زندگی حضرت هستند.

در آیه‌ای خدای متعال رسولش را به تداوم روش و رفتار بر مبنای توحید مأمور می‌کند: «پس همان‏گونه كه فرمان يافته‏اى، استقامت كن؛ و همچنين كسانى كه با تو به‌سوی خدا آمده‏اند(بايد استقامت كنند)». «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ…». 

بر اساس این فرمان خدای متعال به رسولش می‌فرماید: «بگو: اين راه من است من و پيروانم، و با بصيرت كامل، همه مردم را به‌سوی خدا دعوت مى‏كنيم!»

پس رفتارهای پیامبر خدا(ص) از سر بصیرت و با بینش کامل بوده و هرگز عمل تصادفی، تقلیدی و از سر ترس یا ریا نداشته است. او نه‌تنها خودش سبک داشته، بلکه همه را به سبک خود دعوت می‌کرده و پیروان راستینش هم‌چنین بوده‌اند.

بر همین مبنا آنچه در اخبار و احادیث با تعبیر «کان رسول الله…» آمده که گویای استمرار عمل و اسلوب مدام رسول خدا(ص) و عدم تخلف حضرت از آن نوع رفتار است، با کشف مبانی، سیره به معنای واقعی را نشان می‌دهد که درمجموع در اصطلاح امروزه سبک زندگی نامیده شده است.

دعوت به تلاش برای عادت شدن مکارم و صفات زیبا و ملکه شدن اندیشه‌های نجات‌بخش در اخلاق اسلامی برای سیره شدن نیکی‌ها و رفتارهای منطبق بر تعالیم الهی است، چنان‌که اساتید بزرگ اخلاق و عرفان سعی می‌کردند شاگردان خود را چنین تربیت کنند. این تلاش‌ها نشان‌دهنده توجه به سبک زندگی در اسلام است. پس هم گزارش رفتاری و سبک زندگی رهبران اسلام وجود دارد و هم مبانی و اصول آن بیان شده و هم ربط مبانی و عمل، به‌صورت مکتوب موجود است.

توجه دقیق به این نوع مباحث با نگاهی که ارائه شد، بیانگر توجه اسلام به سبک زندگی و تربیت پیروان خود در جهت شکل‌گیری این جهت در زندگی آنان است.

افزون بر موارد یاد شده، عناوینی مانند "اخلاق"، "شاکله"، "ملت"، "حیات طیبه" و مانند آن با سبک زندگی ارتباط محکمی دارند. همچنین مباحث مهمی در اخلاق اسلامی مانند مسالک، ملکات اخلاقی، رسم علمای دین و قصص انبیا و علما و منهج حیات، شواهد خوبی برای توجه به حقیقت سبک زندگی اسلامی است.

عناوین فرعی و جزیی در اخلاق و آداب اسلامی، مانند «آداب خواب‌وبیداری»، «آداب مسواک زدن»، «آداب استحمام و نظافت»، «آداب مسافرت، «آداب معاشرت»، «آداب دوستی»، «آداب میهمان‌داری» که در منابع اخلاقی و روایات، به‌ویژه آنچه در مورد سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) یا بزرگان اخلاق و عرفان آمده است، می‌توانند بیانگر و مدخل‌های فرعی مناسبی برای سبک زندگی اسلامی باشند.

 نتیجه مباحث یادشده این است که گرچه لفظ "سبک زندگی" جدید است و از غرب وارد جهان اسلام شده، ولی حقیقت این مسئله در اسلام و قرآن با ظرافت و دقتی فراتر از غربیان موردتوجه بوده است.

گفتنی است، بخش دوم این نشست نیز به زودی در خبرگزاری رسا منتشر خواهد شد./876/ز502/س

خبرنگار: مهدی شاهی

مهدی شاهی
ارسال نظرات