۱۶ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۹
کد خبر: ۵۹۹۵۰۳
یادداشت؛

وقتی شمر پا در میانی می‌کند

وقتی شمر پا در میانی می‌کند
شمر سهمش را گرفت و کنار کشید، گفتم شمر تعزیه ما هم انگار به پولی در برابر این فاجعه عظیمی که به پا کرده، راضی است.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، آیا عقل ما به چشم ماست؟ هر چه می‌بینیم همان را واقعیت می‌دانیم و کمی فکر نمی‌کنیم که مبادا، این گونه که می‌دیدیم نباشد.

پولی که بدون پشتوانه چاپ شود، در واقع، کاغذ باطله‌ای بیش نیست که حتی قابلیت چرک نویس شدن هم ندارد. ولی در ظاهر این گونه نیست و با آن کلی کالا خرید و فروش می‌شود و این همان، ظاهر بینی است. این عمل به اعتراف اقتصاددانان، موجب نابودی اقتصاد جامعه می‌شود.

افراد، با ظاهر‌های متفاوت در جامعه حاضر می‌شوند و هر شکل و ظاهری بار معنایی خاصی دارد. ظاهر انسان‌ها مانند ظاهر پول است که در ابتدا، نمایانگر میزان خاصی از سرمایه و ارزش است، ولی باید دید این پول به چه اندازه پشتوانه دارد که ما بتوانیم رفتار متناسب با آن را داشته و به اندازه ارزشش انتظار خرید کالا داشته باشیم.

اگر انتظار ما از افراد درست و به اندازه نباشد بی شک اولین ضرر آن دامن گیرخودمان خواهد شد.

مثال بارز آن، قضیه‌ای است که در یکی از سفر‌های تبلیغی تجربه کرده ام. طبق رسوم عزاداری ایرانی، در ظهر عاشورا تعزیه‌ای در حال برگزاری بود. تعزیه به خوبی و خوشی تمام شد. تعزیه‌ای با نمایش وداع امام حسین(ع) و حضرت عباس و مبارزه ایشان با شمر.

 ولی انگار تعزیه اصلی تازه بعد از آن قرار بود شروع شود. وقتی وارد اتاقی شدم که اعضای تعزیه با همان لباس‌هایی  که به خاطر نقششان بر تن داشتند مشغول تقسیم پول‌هایی بودند که به عنوان دستمزد گرفته بودند.

همین که این افراد را با این لباس‌ها و در حال شمردن پول دیدم، حس ناخوشایندی به سراغم آمد و حدیث نفسی کردم؛ کسی که این که لباس‌ها را می‌پوشدکه دیگر، نباید به فکر پول باشد.

در همان ابتدای کار، شمر سهمش را گرفت و کنار کشید، گفتم شمر تعزیه ما هم انگار به پولی اندک در برابر این فاجعه عظیمی که به پا کرده، راضی است. در دلم تحسینش کردم که تا آخر، نقشش را خوب بازی کرد.

ولی بقیه داستان خوب پیش نرفت و دو نفر دیگر، بر خلاف نقششان در تعزیه، بر سر سهمشان از پول درگیری و مشاجره پیدا کردند.

یاد حرف‌هایی که وسط تعزیه از قول امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) به هم گفته بودند و چقدر مردم را گریانده بودند افتادم، ولی انگار فقط گفته بودند و در آن همهمه‌ی گریه و زاری مردم، صدایشان به گوش خودشان نرسیده بود.

مشاجره بالا گرفت و در این گیر و دار این شمر داستان بود که مشغول جدا کردن آن‌ها شد و با پا در میانی قضیه را پایان داد.

از این که این فرد را تا این لحظه شمر خطاب کرده بودم ناراحت شدم. مگر شمر بودن به لباس او را پوشیدن است؟ مگر امام حسین(ع) بودن به نمایش ایشان را درآوردن است.

 لباس حضرات را پوشیدن و سخنان ایشان را بر زبان راندن و گریاندن مردم انگار کار سختی نیست. شاید هم به قول گفتنی این‌ها بازیگرند و از بازیگر بیش از این انتظاری نیست.

فهمیدم که انتظار من از این افراد نابجا بوده و از هرکسی به اندازه ظرفیت وجودی خودش باید انتظار می‌داشتم.

نباید کسی این انتظار را در ذهنش داشته باشد که من، اعتقاداتم را از این بازیگران تعزیه دارم و اگر روزی دیدم این‌ها اشتباه کردند، پس اعتقادات من هم بر باد رفته است. این سطح انتظار از این افراد کاملا نادرست است و بیشترین ضررش هم به خودمان است.

 همه انسان‌ها در هر لباسی که هستند با توجه به ظرفیت، عقل و درکشان اشتباهاتی دارند و انتظار ما از افراد باید در دایره همین داشته‌های آن‌ها باشد و بیش از این مقدار را در فرد دیگری جست و جو کنیم.

 مهم‌تر آنکه اشتباهات یک فرد باید به پای خود آن فرد نوشته شود، نه این که به همه‌ی افراد یک صنف تسرّی داده شود و اشتباه یک فرد، اشتباه یک صنف نیست.

یکی از کشیش‌های مطرح مسیحی در یکی از سخنرانی‌های خود در ترویج دین داریِ صحیح، خاطره‌ای را از یکی از سفر هایش با هواپیما بیان می‌کند که می‌تواند مثالی دیگر بر این نکته باشد.

این کشیش می‌گوید: سوار هواپیما که شدم هیچ کس مرا نشناخت و کسانی هم که مرا شناختند گفتند که ما شما را می‌شناسیم، ولی اساساً به دین اعتقادی نداریم. به ذهنم آمد که می‌توانم تا آخر سفر در مورد آموزه‌های مسیح با آن‌ها حرف بزنم. ولی در طول سفر فردی بود که سرو صدا می‌کرد و کار‌هایی انجام می‌داد که موجب آزار همگان شده بود. من از رفتار‌های ناشایست این فرد تعجب کردم. با خودم گفتم اگر مسیحی بود حتماً رفتارهایش درست بود.

چند دقیقه که گذشت یکی از مسافران در حالی که به من اشاره ‌می‌کرد به او گفت که آن فرد را می‌شناسی؟ وقتی آن مرد فهمید که من چه کسی هستم، سمت من آمد و گفت من یک مسیحی متعصب هستم و حرف‌های شما را هم دنبال می‌کنم و کاملاً به آموزه‌های مسیح پایبند هستم.

این کشیش می‌گوید وقتی این مرد با صدای بلند پس از آن همه مزاحمتی که برای مردم ایجاد کرده و مورد سرزنش قرار گرفته بود این را گفت، دیگر نتوانستم تا آخر سفر سرم را بالا بیاورم.

وی در ادامه بیان می‌دارد که امیدوارم مردم بین رفتار و برداشت این مرد از دین با دین واقعی تفاوت قائل شوند./918/ی704/س

مهدی خدایی

ارسال نظرات