۰۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۰:۵۳
کد خبر: ۶۰۱۶۰۹
سیل گلستان و لزوم نقش آفرینی روحانیت؛

گزارش میدانی یک روحانی از مناطق سیل زده گلستان

گزارش میدانی یک روحانی از مناطق سیل زده گلستان
مورد سوال مردم قرار می‌گیرم که یک روحانی شیعه در این شب سرد در اینجا چه می‌کند و مسئولان و امدادگران کجایند؟ می‌گویم مسئولیتی ندارم و به عنوان یک حوزوی برای کمک آماده‌ام.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، چند روز بعد از وقوع سیل ویرانگر و‌ بسیج تمام امکانات لشکری و کشوری عازم شهر آق‌قلا می‌شوم. با اسفاده از تراکتورهایی که در سطح شهر تردد می‌کنند گشتی می‌زنم، خدمات ناهماهنگ و ‌خودجوش مردم از هر سو وارد شهر شده است. به چند مسجد سری می‌زنم، غیر از چند روحانی اهل سنت، متاسفانه نهادهای حوزوی حضور قابل توجهی ندارند و یا حضور و فعالیت‌شان تحت پرچم و بنر مشخصی صورت نمی‌گیرد، تا بتوان طلاب و روحانیونی که آماده خدمت رسانی هستند را بسیج کند؛ از این رو در تماس‌هایی که با روحانیون مختلف داشتم علی‌رغم آمادگی‌شان برای کمک، نمی‌توانم راهنمایی قابل توجهی کنم.

از آق‌قلا که هم اکنون آماج انواع خدمات و امدادهاست به سمت روستای صحنه و قرنجیک راه می‌افتم، متاسفانه در این روستاها هم خبری از فعالیت نیست به ویژه این‌که این روستاها اگر چه زیر آماج سیل رفته‌اند اما در موقعیت اضطراری قرار دارند و اضطراب و نگرانی نسبت به رسیدن سیل، آرامش را از مردم ربوده است. در چنین شرایطی حضور روحانیت می‌تواند نقش بسیاری در ایجاد آرامش مردم ایفا کند.

نماز ظهر را در مسجد و‌ حوزه علمیه اهل سنت روستای قرنجیک می‌خوانم و همزمان با خود فکر می‌کنم که این‌‌جا به‌دلیل داشتن حوزه علمیه و‌ مسجد بزرگ و فراخ، و نیز دسترسی سریع و راحت به ده‌ها روستای شهرهای آق قلا، سیمین شهر، گمیشان و نیز ده‌ها روستای اطرف این شهرها می‌تواند پایگاه عملیات روحانیت شیعه و سنی جهت مساعدت به روستاهای سیل زده باشد، اما چنین ظرفیتی خالی مانده است.

از قرنجیک سمت روستای یامپی راه می‌افتم، روستایی که به همت روستاییانش دور تا دور روستا حصارهای خاکی ایجاد شده و انباشت آب پشت دروازه‌های روستا، شرایطی بحرانی را بر روستا حاکم کرده است، با چند نفر از شورای روستا و امام جماعت اهل سنت روستا که به گفتگو می‌نشینم، همگی از رشادت مردم به ویژه جوانان روستا می‌گویند که چند شبانه‌روز است با رشادت و از خودگذشتی مشغول حفاظت از روستا هستند. زن‌ها و‌ کودکان در طبقه دوم حوزه علمیه روستا اسکان یافته‌اند.

مسئولان روستا از نرسیدن امکانات امدادی مثل بیل مکانیکی و لودر و کیسه‌های گونی و پلاستیک که می‌تواند نقش حیاتی در جلوگیری از ورود سیلاب به روستا ایفا کند، به شدت گله دارند، پای صحبت‌هایشان می‌نشینم و فقط گوش می‌دهم. در چنین شرایطی حضور یک روحانی برای‌شان فرصتی می‌شود برای ترکیدن بغض‌ها و گلایه‌ها از نرسیدن امدادهایی که قبل از گرفتاری در سیل لازم است.

بعد از غروب آفتاب راهی گمیشان می‌شوم، راه ورودی شهر برای عبور آب تخریب شده است، با مردمی که پشت دروازه شهر اجتماع کرده‌اند و باز به صورت خود خوش سعی می‌کنند به امداد مردمی که در داخل شهر گرفتار شده‌اند بشتابند. ساعت از یازده شب گذشته است اما طی این ساعات هیچ نیروی امدادی دولتی و غیردولتی و نظامی و انتظامی حتی در یک سرباز حضور ندارد. مورد سوال و پرسش مردم قرار می‌گیرم که یک روحانی شیعه در دل این شب سرد در اینجا چه می‌کند و مسئولان و امدادگران کجا هستند؟ برای‌شان توضیح می‌دهم که مسئولیتی ندارم و فقط به عنوان یک حوزوی برای کمک آماده‌ام. پیگیر مسئولان و مدیران بحران شهرستان می‌شوم.

بعد از ساعتی پیگیری موفق می‌شوم به صورت تلفنی با مدیر بحران شهرستان صحبت کنم و فریادهای مردم را به او منتقل کنم، پاسخی که دریافت می‌کنم این است که فرمانداری گفته تا قبل از ظهر فردا نمی‌توانیم کمکی کنیم. ساعت دو نصف‌شب خود را به فرمانداری شهرستان بندرترکمن می‌رسانم و آقای فرماندار را خسته و بی‌خواب در اتاق جلسه پیدا می‌کنم و وضعیت را تشریح می‌کنم و حرف مردم را منتقل می‌کنم و از فرمانداری خارج می‌شوم. هنوز از فرمانداری فاصله نگرفته‌ام که ماشین‌های نیروی انتظامی و سپاه و هلال احمر به سمت گمیشان به راه افتاده‌اند.

نزدیک اذان صبح است که به خانه برمی‌گردم تا بعد از چند ساعت استراحت، به سراغ روستاهای دیگری بروم./918/ت303/س

محمد وکیلی

ارسال نظرات