۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۹
کد خبر: ۶۰۳۷۵۷
یادداشت؛

انقطاع تاریخی؛ راهبرد استعمار در مواجهه با کشورهای استقلال‌طلب

انقطاع تاریخی؛ راهبرد استعمار در مواجهه با کشورهای استقلال‌طلب
انقطاع تاریخی، جداساختن جامعه از تاریخ و فراغت عقل از تعمق و تفکر در گذشته است؛ نتیجه‌ای که منجر به از خودبیگانگی و نزول بینش سیاسی در تحلیل مسائل می‌شود.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، انقطاع تاریخی از مهم‌‌ترین اهدافی است که امروزه از طریق استعمارگران دنبال می‌‌شود. انقطاع ما‌قبل اسلام و ما‌بعد اسلام و انقطاع اقوام ایران و انقطاع دین از فرهنگ ایرانی و انقطاع جغرافیایی از دنیای پیرامون، استراتژی جهان استعمار در مقابله با کشور‌هایی است که جویای استقلال و آزادی خویش‌‌اند.

چیستی نظریه انقطاع تاریخی

مقصود از انقطاع تاریخی که در این نوشتار بر آن تأکید می‌‌شود برش‌‌‌ها و بریدگی‌‌هایی است که بر پیکره تاریخ، فرهنگ و اقتصاد جامعه ایران وارد آمده است و مسیر حرکت، تکامل و پیشرفت تاریخی ملت ایران را منقطع و سد نموده است.

در واقع برش‌‌های تاریخی در مسیر پیشرفت از طریق روی کار آوردن خاندان‌‌ها و سلسله‌‌های حکومت‌گر با منشأ اجتماعی، طبقاتی، فرهنگی، نژادی و مذهبی متفاوت که غالباً بیگانه با هم بوده‌‌اند بر ایران تحمیل شده، به گونه‌‌‌­ای که مانع از تجمع و انباشت دستاورد‌های مثبت تمدنی در حوزه‌‌های گوناگون تاریخ، اجتماع، فرهنگ و سیاست در ایران شده است.

انقطاع تاریخی عامل عدم پیشرفت و توسعه

مشکل اساسی جامعه ما این است که تاریخ ما سراسر تاریخ انقطاع‌‌‌‌ها است این انقطاع در همه امور قابل مشاهده می‌‌باشد. در واقع انقطاع مانع از ایجاد یک جریان سیال در بستر جامعه می‌‌شود؛ به‌‌طور دائم حرکت‌‌هایی که در راستای توسعه و پیشرفت کشور شکل گرفته قطع گردیده و پس از مدتی همان حرکت مجدداً از ابتدا شروع شده است. به‌طور مثال اگر ما در تاریخ، به غنای ادبیات در ایران نگاه کنیم متوجه می‌‌شویم ما در فردوسی و مولوی و سعدی مانده‌‌ایم چرا این تجربه ادبی پس از این مفاخر ادبی منتقل نشد و ادامه نیافت. همچنین اگر در علم طب نظر افکنیم چرا بزرگ‌‌ترین اطبای جهان متعلق به ایران بوده است، ولی در زمان کنونی در پزشکی محتاج به جهان غرب گشته‌‌ایم. در علم نجوم روزگاری ابوریحان بیرونی را در ایران داریم، اما چرا این علم به صورت پیوسته ادامه نیافت. در معماری بزرگ‌ترین معمار جهان در دوران صفویه شیخ بهایی است، اما همین معماری به سمتی می‌‌رود که سبک زندگی غربی بر فرهنگ ایران امروز، سایه می‌‌افکند. به‌نظر می­‌رسد این علومی که بزرگان این مرز و بوم در قرن­‌ها پیش برای ما به یادگار باقی گذاشته­‌اند منتقل نگشت و به‌صورت یک جریان سیال شکل نگرفتند.

در دوران صفویه شاهد به قدرت رسیدن شاه اسماعیل در سنین ۸ الی ۹ سالگی هستیم و مدیریت ایشان در انسجام­‌بخشی به کشور و تعیین مرز‌های آن کاملاً ملموس است؛ اما امروزه شاهد این هستیم فرزند ۹ ساله را برای گذراندن از خیابان می‌‌بایست مواظبت نمود. چه عاملی منجر شده است که جامعه به چنین وضعیت و خمودگی تبدیل شود. چرا نتوانستیم اندیشه فیلسوفانی که در یک دوره از تاریخ در ایران باعث شکوفایی و رونق اندیشه فلسفه در ایران شدند را ادامه دهیم. بی‌‌تردید عامل چنین گسستی در ادامه یافتن تجربیات گذشتگان باعث افول دانش و در نتیجه افول پیشرفت در ایران می‌‌باشد.

چرا جامعه ایران که روزی از پیشرفت نسبت به جهان برخوردار بوده است؛ امروزه در تقسیم جهان به توسعه نیافته و توسعه یافته، به‌عنوان کشور توسعه نیافته تلقی می­‌شود. در حالی که دورانی وقتی ایران‌‌شناسانی از کشور‌های غربی مانند انگلیس و... وارد ایران می‌‌شدند از شکوفایی، صنعت و معماری ایران بسیار نوشته‌ و متحیر مانده بودند. به‌طور نمونه ژنرال سرپرسی سایکس زمانی که سفرنامه خود را می­‌‌نویسد که این سفرنامه برای سیاست­‌های استعماری در ایران نوشته شده است، ضمن بیان اینکه ده هزار مایل در ایران سفر نموده است وقتی به شهر کرمان می‌­‌رسد از حدود نود مسجد و شش مدرسه از جمله آن‌‌ها مدرسه ظهیرالدوله را نام می­‌‌برد که با کاشی­‌‌کاری‌‌­های زیبا و دلربای آن، توجه انسان را جلب می‌‌­کند. همچنین از قالیبافی کرمان، شال کرمانی که با پشم بافته می‌­شود، از پارچه­‌بافی کرمان نیز بسیار متعجب می­‌شود و در آخر کرمان را با این بیت معروف به خاتمه می­رساند که:

در روی زمین نیست چو کرمان جایی، کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم [۱]

و یا آرمینیوس وامبری که به‌عنوان دست­‌پرورده استعمار است و سفرنامه­اش در سیاست­‌های استعمارطلبان بسیار مؤثر واقع افتاد، بدون تغییر مذهب به آموختن شریعت اسلام و زبان فارسی و ترکی خاوری می­‌پردازد و آنگاه به سوی ایران روانه می­‌شود و با سفر به خوی، تبریز، زنجان و قزوین و... در لباس درویشی و اقامت در این شهر‌ها می‌­پردازد. در بیان حوادث در سفرنامه خودش در مورد اصفهان می‌­نویسد: انسان می­‌تواند ساعت­‌ها در این خیابان‌‌‌­های سرپوشیده و معظم که با شاخه‌­های متعدد به تمام بخش­‌های شهر منتهی می­‌شود قدم بزند و غریبه­‌ای که بلد محلی نداشته باشد چه بسا به آسانی گم شود. وی بسیار از رونق صنعتی و شکوفایی اصفهان به وجد می­‌آید البته ایشان به بیشتر مناطق ایران که می­‌رسد از پیشرفت آن منطقه نسبت به غرب اعتراف دارد. [۲]به طور کلی می‌‌توان گفت انقطاع تاریخی به‌عنوان مانعی بزرگ بر سر راه توسعه کشور‌های جهان سوم مخصوصاً ایران قرار دارد که اثرات آن بر ساختار‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نمایان می‌‌شود.

دولت‌سازی و ملت‌‌سازی، پیش­ نیاز اصلی در پیشرفت

تردیدی نیست که پیش‌نیاز توسعه و پیشرفت، عبور موفقیت‌‌آمیز از مراحل دولت‌سازی و ملت‌‌سازی است؛ اما باید توجه داشت ملتی که از تاریخ و فرهنگش منقطع باشد به تبع آن، از هویت و شخصیت تاریخی‌اش نیز منقطع و گسسته خواهد بود. چنین ملتی بدون اتکا بر هویت ملی و اتکای بر خودباوری چگونه قادر خواهد بود که بتواند مراحل پیشرفت را طی کند؟ خودآگاهی تاریخی ازجمله مسائلی است که می‌‌تواند به‌عنوان هویت بخشی به جامعه کمک رساند.

انقطاع تاریخی راهبرد استعمارگران در مواجهه با توسعه کشورهای استقلال طلب

 بی‌شک تاریخ هر کشوری منبع تنبه و تعلم همان کشور به حساب می‌آید در حالی که اگر به تاریخ معاصر ایران توجه شود مشاهده می‌‌شود که عمده مورخان، در جهت حب و بغض‌های شخصی خود قلم‌‌فرسایی کرده‌اند که این هم از سیاست­‌های استعمارطلبان بوده است؛ به‌طور نمونه اگر به تاریخ‌نگاری مشروطه و نوع تاریخی که در مورد شخصیت‌های برجسته آن دوران به نگارش در آمده است رجوع شود مشاهده می‌­شود افرادی از جمله مهدی ملک‌زاده در «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» و عبدالهادی حائری «تشیع و مشروطیت در ایران»، ناظم الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان»، «زمینه انقلاب مشروطیت ایران» نوشته سید حسن تقی­زاده، «تاریخ مشروطه ایران» اثر احمد کسروی، «حیات یحیی» اثر میرزا یحیی دولت‌آبادی و کتاب‌­های متعدد دیگری که روشن‌‌فکران غربی ایرانی در این حوزه به نگارش در آورده‌‌اند. چنین وجهی نمود یافته است. در واقع تاریخ معاصر ایران، نوشته توهمات پرتلاطم منورالفکرانی بوده است که بویی از هویت جامعه ایران نبرده‌‌اند و تنها جهت سیاست­‌های استعماری و در قالب اندیشه آن‌ها به تدوین تاریخ پرداخته­‌اند. به این جهت تاریخ‌‌نگاری این دوران پر است از سیاست‌‌زدگی، الگوزدگی، اسطوره‌­زدگی و سند‌‌زدگی که پیامدی جز ناتاریخی و بی‌‌هوشی تاریخی جامعه روشن‌‌فکری ایران در بر نداشته است. حتی این طیف از تاریخ­‌نگاران، بدون توجه به خاستگاه فکری جامعه ایران در انقلاب اسلامی بر اساس متد و روش غربیان به تحلیل و بررسی وقایع انقلاب اسلامی می­‌پردازند. از جمله این افراد می‌توان به کتاب میثاق پارسا با عنوان «ریشه‌‌های اجتماعی انقلاب ایران» و آثار حسین بشیریه همچون کتاب «دولت و انقلاب در ایران؛ ۱۹۶۲ تا ۱۹۸۲» که توسط علی اردستانی ترجمه و انتشارات نگاه معاصر چاپ کردند، اشاره داشت.

انقطاع تاریخی در این فرایند، اختلالی که برای جامعه ایجاد می‌کند، جدا ساختن جامعه از تاریخ و فراغت عقل از تعمق و تفکر در گذشته می‌‌باشد؛ نتیجه‌ای که منجر به از خودبیگانگی و نزول بینش سیاسی در تحلیل مسائل می‌گردد. بر این اساس زمانی که افول بینش سیاسی صورت گیرد نمی­‌توان در راستای دولت‌‌سازی اقدامی نمود و پیشرفت جامعه را جامه عمل پوشاند.

بر این اساس اگر جامعه‌­ای بخواهد پیشرفت کند، ابتدا باید یک بستر هویتی برای آحاد جامعه خود ایجاد سازد تا در مواجهه با تهدیدات بتوانند با تکیه بر هویت جمعی از توسعه کشور خود حفظ و حراست کنند.

عقلانیت سیاسی راه برون‌‌رفت از مشکلات

جان هید اندیشمند علوم سیاسی در کتاب «سیاست مدرن» عقلانیت سیاسی را مبتنی بر شگرد‌های «عمل عقلانی» در سیاست تعریف می­کند. [۳]همچنین وارنر بیرمن متفکر سیاسی معاصر عنصر عقلانیت در سیاست را دارای سه مؤلفه می‌­داند:

خودآگاهی سیاسی؛

جستجوی شگرد‌های این خودآگاهی در عرصه سیاست‌گذاری؛

فراهم‌آوری بستر مناسب برای عملی سازی این شگرد‌ها با شیوه‌‌های راهبرد سیاسی. [۴]

بر این مبنا، عقلانیت سیاسی همان تشخیص عاقلانه یا کنش هدفمند مبتنی بر دلیل در عرصه سیاست است که بیانگر رفتار عاقلانه به شمار می­‌رود. در نتیجه این نظریه ما را به این امر رهنمون می­‌سازد که در عرصه پیشرفت و خوداتکایی و در مجموع برای رسیدن به اهداف، نیاز به وحدت و همبستگی در جامعه، ضروری است. حضرت امام این امر را در قالب اقتضای عقل سیاسی یا خرد سیاسی یاد کرده است. ایشان در این مورد می‌‌فرماید:

«عقل سیاسی اقتضا می­ کند که ما امروزه با آن اشخاصی که در رویه هم حتی با ما مخالفت دارند، لکن در اصل مقصد موافق‌اند، با ملت موافق‌‌اند، مسیرشان مسیر ملت است، عقل سیاسی اقتضا می­‌کند که ما امروز دست از تمام این اختلافات برداریم تا این مملکت را آرام کنیم و این مقصد اصلی که ما داریم و آن اینکه اسلام در این مملکت پیاده بشود و جمهوری اسلامی با محتوای حقیقی خودش در اینجا پیاده بشود، موفق بشویم.»[5]پس در نگاه امام خمینی عقلانیت سیاسی پایه و اساس ایجاد وحدت و اتحاد برای بقای جامعه محسوب می‌­گردد.

انقطاع تاریخی راهبرد استعمارگران در مواجهه با توسعه کشورهای استقلال طلب

بر مبنای چنین نگرشی، هرگاه دشمن مشترک در مقابل یک مکتب و جامعه­‌ای، چون ایران شکل گرفت اقتضای عقل، اتحاد و کنار نهادن سلیقه‌­ها و منافع شخصی است. حضرت امام در این موضوع می­فرمایند: «همه باید تمام با هم باشیم یک دشمن مشترک آمده است باید اول دشمن مشترک را دفعش کنیم.» [6]برآیند و جلوه­گاه عقلانیت سیاسی، در وحدت کلمه­ای است که حضرت امام و مقام معظم رهبری در طول چهار دهه نظام جمهوری اسلامی بر آن تأکید دارند و راز توسعه و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی نیز در همین امر نهفته شده است.

امیرالمؤمنین (ع) در خطبه پنجم نهج‌البلاغه در این باره می‌‌فرماید: «امت­های پیشین مادامی که با هم اتحاد وحدت داشتند، در حال پیشرفت و شکوفایی بودند و به عزت و اقتدار دست یافتند، خلافت و وراثت در زمین را به دست آوردند و رهبر و زمامدار جهان شدند. [7]بر این اساس شکوفایی و پیشرفت همه‌جانبه یک جامعه و ملت توسط یک گروه، یک طبقه و یا یک قشر از جامعه بر اساس خرد انسانی امری ناممکن و ناشدنی است.

در نهایت بر مبنای آنچه گذشت می ­توان بیان داشت که پیش‌نیاز دست یافتن بر پیشرفت، دستیابی به خودآگاهی تاریخی است که این امر محقق نخواهد شد مگر با دانستن تاریخ و سرگذشت جامعه پیش از خود، البته این دانستن می­‌بایست در عقلانیت سیاسی تبلور یابد تا جامعه در یک کنش جمعی بر مبنای هویت ملی بتواند به یک حرکت متداول و سیال در طول تاریخ اقدام نماید که نیازمند به وحدت کلمه می‌­باشد./918/ی701/س

عیسی مولوی وردنجانی

پی نوشت

[1]ژنرال سرپرسی سایکس یا ده هزار میل در ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران، انتشارات کتابخانه ابن‌سینا، ۱۳۳۶، ص ۲۳۰-۲۳۶

[2]آرمینیوس وامبری، زندگی و سفر‌های وامبری دنباله سیاحت درویشی دروغین، مترجم محمدحسین آریا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۷۲.

[3]جان هید، سیاست مدرن، ترجمه کاظم اعتباری، تهران، نشر معاصر، ۱۳۸۲، ص ۴۹

[۴]www.Kawaran. Com

[5]امام خمینی، روح‌الله، (۱۳۸۷)، صحیفه امام؛ مجموعه بیانات و اطلاعیه‌های امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج ۱۴، ص ۱۹۲.

[6]همان، ج ۱۶، ص ۲۸۸

[7]ر. ک: نهج‌البلاغه، ۱۳۶۹، خطبه ۵

 

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ح- م
Iran, Islamic Republic of
۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۸
ممکنه بعضی کشورها از ترس واسه قلدریش پیروی کنن ولی خوب براشون در بلند مدت در افکار جهانی اصلا خوب نیست اینوع مدیریت تبعات منفی هم داره
1
0
ناشناس
|
۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۳:۱۷
مطلب اساسی نبود یک جریان سیال در پیشرفته که نکته دقیقی مطرح شده است