۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۵
کد خبر: ۶۰۶۹۲۲
سرمقاله؛

سربرهنگی و «جنبش به اصطلاح دانشجویی»

سربرهنگی و «جنبش به اصطلاح دانشجویی»
امروز فعالان دانشجویی برای انقلابی ماندن باید جهاد کنند و با اسارت شهوت بجنگند، نه آن که از سربرهنگی و شهوت‌سالاری در محیط مقدس دانشگاه دفاع کنند.
به گزارش خبرگزاری رسا، صرف نظر از شرایط اقتصادی دشوار مردم، و در گرماگرم ماه مبارک رمضان، بوی «جنبش به اصطلاح دانشجویی» می‌آید؛ آن هم به چه بهانه‌ای؟! «سربرهنگی»؟!

نزدیک انتخابات است، و اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان پر حرف، در مقام دولت و وکیل‌الدوله‌ها، بدترین عملکرد ممکن را از خود به جای گذاشته‌اند، و این جماعت، عادت دارند که «به وقت کارنامه» شلوغ‌کاری راه بیندازند؛ و در این مسیر شلوغ‌کاری، همواره «جنبش به اصطلاح دانشجویی»، ابزار طفیلی این جماعت شده است.

بله؛ در شرایط اقتصادی و امنیتی دشوار منطقه که تمام حواس ملت به جای دیگری است، باز هم «جنبش به اصطلاح دانشجویی»، آن‌چنان در آفساید عمل کرد که مردم، کوچک‌ترین توجهی به آن نکردند و شاید وقتی از «پیاده‌رو‌های خیابان دانشگاه» عبور می‌کردند، با افسوس به این «جنبش به اصطلاح دانشجویی» نظاره کردند و گفتند: ما در چه حالی هستیم و این‌ها در چه حالی! نان و برنج و رب گوجه فرنگی و روغن نباتی و حتی رشته‌های ماکارونی یک طرف، و رشته‌های گیسوان سربرهنگان یک طرف! علی‌الاصول، دانشجویی که عمدتاً از قشر متوسط و پایین به دانشگاه می‌آید، متوجه است که اولویت امروز این جامعه، مطلقاً سربرهنگی دخترکان نیست، هر چند که این جامعه به هتک این موضوع حساس است.
 
این جامعه همچنان غیرتی تند و تیز دارد، ولی در شرایطی که عدم کفایت مفرط دولت و وکیل‌الدوله‌ها، کار را به کمبود گسترده مواد غذایی یکی پس از دیگری رسانده، وقتی در غوغای سیل در تعطیلات قشم و کانادا به سر می‌برند، وقتی واکنش دولت به رویداد‌های بین‌المللی که نقطه قوت خودش تصور می‌کرد به‌هنگام و برازنده نیست؛ در این شرایط، سربرهنگی این «طفلک‌ها» چگونه می‌تواند مطالبه یک جنبش دانشجویی واقعی باشد؟ پس، کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. باز هم پای همان «انجمن غیراسلامی» و «تحکیم وحشت» در میان است.

این، یک خسران است که فعالان دانشجویی، اسیر موضوعات مبتذلی مانند «سربرهنگی» شوند، و در مورد موضوعات مهمی مانند «گرانی‌های مهارگسیخته» و «سیل» و «کودکان کار» و «امواج اعتیاد که آشکارا از خارج از مرز‌ها خط می‌گیرند» و «برجام» و «ارتباط باآمریکا همان قاتلان ۲۸ مرداد و هواپیما و ویتنام» و … هیچ نظر مبتنی بر طرح اصولی بهبود جامعه ندارند.

آیا واقعاً برخی فعالان دانشجویی که در مقابل این موضوعات سکوت می‌کنند، قادر به فهم و درک مصائب نهفته در این نمود‌ها نیستند؟ یا به واسطه فقدان یک طرح «اصولی + جامع» برای بهبود اجتماعی، توان معرفتی برای انتقاد و عبور از دگم‌های نخبگی و جناحی-سیاسی و وابستگی سنتی به دوم خرداد را ندارند؟ منظور از «انقلابی ماندن» جنبش دانشجویی همین است؛ این که نگاه غیر انتقادی و انفعالی به این رویداد‌ها که اصل اعتبار و حیثیت دانشگاه و اجتماع را هدف قرار می‌دهند را از خود دور کنند، و فارغ از خط و خط‌بازی، مهیای انتقاد و ارزیابی منصفانه به هدف بن‌بست‌گشایی از مسائل واقعی کف جامعه باشند و این، میسر نمی‌شود مگر این که آن‌ها یک طرح «اصولی + جامع» برای شناخت و تفسیر و حل مسائل اجتماعی داشته باشند.
 
اگر روح جنبش دانشجویی به هر دلیل تخدیر شد و سرگرم سربرهنگی‌ها و شیرینی و پرویزی‌ها گردید، آن گاه، دانشجوی منفعل، در قضاوت‌های اجتماعی خود، اسیر حلقه‌های نخبگان سیاسی یا ابتذال‌های فرهنگ عوام می‌شود. در واقع، «جنبش دانشجویی»، فاقد یک طرح بنیادین برای اصلاح اجتماعی خواهد شد، و به طور منفعل نسبت به امور فرعی واکنش نشان می‌دهد.
 
رایحه «روح دنیای بی‌روح»، قدری از متن دانشگاه ما جابجا شده است و از نقاط دیگری به مشام می‌رسد. یک نمونه این جابه‌جایی، پدیده «اردو‌های جهادی» است. در حالی که «جنبش به اصطلاح دانشجویی» اسیر «سربرهنگی» است، «اردو‌های جهادی» در گرمای خوزستان، از زوال صبح تا سحر روز بعد، با زبان روزه، مشغول خدمت‌رسانی به مردم هستند. هر چند این اردوها، اغلب، مرکب از طلاب و دانشجویان و دانش‌آموزان است، ولی پایگاه اصلی خود را در جایی خارج از دانشگاه می‌یابد و عمده تشکل‌ها و نهاد‌های شناخته شده دانشجویی و دانشگاهی چندان نقشی در آن‌ها ندارند.
 
تاریخ انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که یک اجتماع پویا و انقلابی، با هیچ گروه نخبه‌ای عقد اخوت نبسته است، و تنها خود را متعهد به «آرمان»‌ها می‌داند، و اگر نخبگان، به هر دلیل از پایبندی به آرمان‌ها شانه خالی کنند، اجتماع متعهد و انقلابی، آمادگی دارد که از این دست نخبگان و نهاد‌های نخبگانی عبور کند.
 
این که نخبگان دانشگاهی کشور، امروز، به جای انجام تکلیف تاریخی خود در ایجاد طرح‌های «اصولی+جامع» برای حل مسائل مردم، درگیر مسائل بی‌ارتباط به مسائل مردم شوند که یا به دگم‌های روشنفکری فراملی مربوط می‌شود، یا به دغدغه‌های جناحی-سیاسی سرویس می‌دهند، یا فقط اقتضائات شغلی آکادمیک را محقق می‌سازند، و از آن بدتر، اسیر موضوع مبتذلی همچون «سربرهنگی» شوند، موجب بی‌اعتمادی جامعه به آکادمی می‌گردد.
 
در شرایطی که شماری از اقطاب این جامعه، به جای تعهد به آرمان‌ها، تخصص خود را برای دریافت‌های نجومی به رخ می‌کشند؛ در شرایطی که برخی نخبگان ورزشی به جای مرام پهلوانی و گل‌ریزانی، در گرماگرم تحریم‌زدگی مردم، رکورد جهانی خرید «پورشه» را به ثبت می‌رسانند و پیش چشم فقرا دور دور می‌کنند؛ در شرایطی که برخی هنرمندان، جامه زهد را می‌درند و برای «پول» و «پول‌داران» و «قدرت» و «قدرتمندان» موضع می‌گیرند؛ هنرمندانی که برخی از آن‌ها مع‌الأسف، دیگر الگو‌های مناسبی برای جامعه نیستند، و باید شمار دوستی‌ها و ازدواج‌ها و جدایی‌هایشان را از مردم پنهان کرد تا سلب آبروی هنر و هنرمند نشود؛ در این شرایط، سکوت فعالان دانشجویی در نقد توأمان «سیاست» و «اجتماع»، و تمرکز روی موضوع ابلهانه «سربرهنگی» به چه معناست؟
 
اگر دانشجو، متوجه شأن شگرف «دانش+جویی» خود باشد، باید بداند که این منافع و شهوات و اغراض هستند که باید تابع او باشند، نه او تابع آنها. اگر در مورد «انقلابی ماندن» چیزی به نام «جنبش دانشجویی» سخن بگوییم، شرط لازم آن، مستقل ماندن جنبش دانشجویی از نیرو‌های سیاسی خارج از دانشگاه و تولید آزادانه راه‌حل‌های آرمانی، برای مسائل اجتماعی، بدون ملاحظه منافع و شهوات و اغراض است.

الحاصل: امروز، «فعالان دانشجویی» برای «انقلابی ماندن»، باید در سه جبهه «جهاد» کنند؛ هم باید تمایل اصحاب منافع و اغراض را برای سوء استفاده از جنبش دانشجویی مهار نمایند، و هم باید دست بر زانو بگذارند و طراحی‌های نو به نو شونده برای حس مسائل اجتماعی با اتکاء به یک طرح جامع از تکامل جامعه مطرح نمایند، و نهایتاً، باید با دیو بزرگ‌تری، مشغول «جهاد اکبر» شوند و با اسارت شهوت بجنگند، نه آن که از «سربرهنگی» و «شهوت‌سالاری»، آن هم در محیط مقدس دانشگاه دفاع کنند. /۱۰۱/۹۶۹/م
محمدرضا محمودخانی
منبع: رسالت
ارسال نظرات