۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۹
کد خبر: ۶۰۷۲۱۸
یادداشت؛

خدعه‌های معاویه، تاکتیک‌های امام حسن

خدعه‌های معاویه، تاکتیک‌های امام حسن
معاویه تلاش کرد به کمک جاسوسان و مزدوران خود، با شایعۀ پیش‌فرض صلح و سازش فرماندهان لشکر امام و حتی خود امام با خود، جنگ را به نفع خود پایان دهد.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، امام حسن(ع) پس از شهادت حضرت علی(ع) در سال 40ق. به امامت رسید. همزمان مردم جامعه‌ اسلامی با ایشان به‌دلیل آن‌که حضرت را فردی اهل فضل و دانش، و تقوا می‌دانستند، به‌عنوان خلیفه‌ی مسلمین بیعت کردند. معاویه هنگامی که متوجه بیعت مردم با امام حسن مجتبی(ع) شد، لشکریان شام را روانۀ عراق کرد؛ از این رو امام حسن(ع) دستور داد که افراد تحت بیعتش به مقابله با سپاه معاویه برخیزند.

مردم عراق و کوفه که بیش‌تر، از دوستان و یاران حضرت علی(ع) بودند و به‌همان اندازه به امام حسن(ع) نیز احترام می‌گذاشتند، در لشکر حضرت حضور داشتند؛ اما بین همین افراد، بودند کسانی که گاه تنها به‌خاطر دشمنی با معاویه، مطامع دنیوی و تبعیت از رئیس قبیلۀ خود، جزء لشکریان امام شده بودند که همین مسئله باعث ازهم‌پاشیدگیِ صفوف لشکریان امام شد.

بررسی کتب تاریخی نشان می‌دهد، علت ازهم‌پاشیده شدن و گسست روحی، فکری و عقیدتی سپاه امام حسن(ع) در مقابل سپاه معاویه و شکست ظاهری در جنگ که به امضای صلح‌نامه منجر شد، می‌تواند مجموعه‌ای منظم و کارشده در طول سالیان متمادی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) باشد که از کنار هم قرار گرفتن علت‌های مختلف تشکیل شده است.

بخشی از علت‌های ایجاد گسست و شکاف بین لشکریان امام حسن(ع) و تنها ماندن آن حضرت به شرح ذیل است:

شست‌وشوی مغزی

معاویه که در زمان خلافت خلیفۀ دوم به حکومت شام رسید، کوشید تا بنی‌هاشم‌هراسی را که از امیه آغاز شده و در زمان ابوسفیان به اوج خود رسیده بود، به‌عنوان فرهنگی در ذهن عوام، خصوصاً مردم شام تبدیل کند. معاویه به‌خاطر حقد و کینه‌ای که از بنی‌هاشم و به‌خصوص حضرت علی(ع) داشت، تلاش کرد تا برای سرپوش نهادن به اعمال تند و خشن خود، تصویری نادرست از اهل‌بیت پیامبر(ع) ارائه دهد. ازاین‌رو، کوشید تا با استفاده از شیوۀ «شست‌وشوی مغزی» مردم شام را به اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) بدبین کند که ثمره و نتیجۀ این مسئله را می‌توان در زمان امام حسن(ع) مشاهده کرد.

اندیشمندان علوم راهبردی شست‌وشوی مغزی را چنین تعریف می‌کنند: «هر نوع تلاشی که برای هدایت اندیشۀ انسانی بر ضد تمایل آزاد فرد یا اراده و عقل او انجام می‌گیرد»(1).

معاویه در تلاش بود تا با استفاده از این تاکتیک و با ایجاد رعب و وحشت بین مردم جامعۀ اسلامی، اولاً آن‌ها را با تهدید وادار کند تا اطلاعات شیعیان را به او بدهند و به ارتباط با آن‌ها اعتراف کنند و ثانیاً تلاش کرد تا با دستکاری در ادراک مردم جامعه، القای فرسودگی دربارۀ دستگاه خلافت علوی و همچنین تحقیر و توهین و نمایش اقتدار و دانایی مطلقِ خود، از مقاومت ذهنی مردم جامعۀ اسلامی بکاهد و با تلقین، فکر‌های آمادۀ آن‌ها دربارۀ خاندان پیامبر را فریب دهد. همۀ این‌کار‌ها باعث می‌شد پایه‌ها و پایگاه‌های حکومتی معاویه میان مردم مستحکم‌تر شود.

معاویه با استفاده از همین تاکتیک توانست عدۀ زیادی را برای جنگ صفین با حضرت علی (ع) و پس از آن، جنگ با امام حسن (ع) بسیج کند و با آموزش جاسوسانی که وظیفۀ رخنه در قلب سپاه امام حسن (ع) را داشتند، بتواند در ذهن لشکریان امام نفوذ کند و آن‌ها را نسبت به کار‌های امام بدبین نماید.

استفاده از تاکتیک آیینه‌ای در مقابل تماشاخانۀ ذهن

از ناپلئون نقل شده است: «ارتشی که می‌داند کجا می‌رود، زیاد نمی‌رود و بیراهه هم نمی‌رود. بنابراین، اهمیت دانستن هدف جنگ، کم‌تر از تعداد سربازان و رهبری جنگ نیست».

سپاه امام حسن(ع) از پنج دسته تشکیل شده بود: ۱. شیعیان و طرفداران امیرمؤمنان؛ ۲. خوارج که دشمن معاویه بودند و در صف لشکریان امام رخنه کرده بودند؛ ۳. افرادی که به‌دنبال منافع مادی و غنایم جنگی بودند؛ ۴. افراد دودل و شکاک که بین امام و معاویه فرقی نمی‌گذاشتند؛ ۵. گروهی که به پیروی از رئیس قبیلۀ خود در جنگ شرکت کرده بودند.

معاویه می‌دانست که در میان یاران امام حسن (ع) اختلاف، گسست عقیدتی و سست‌عنصری وجود دارد. همچنین کاملاً از ذهنیت یاران حضرت آگاه بود و اطلاع داشت که آن‌ها از جنگ‌های متمادی آن سال‌ها خسته هستند و از آن رنج می‌برند. به‌همین علل و همچنین با هدف تصاحب خلافت که آن را حق خود می‌دانست و در جواب نامۀ امام حسن (ع) نیز به همین خواسته تصریح کرده بود، کوشید تا با استفاده از این تاکتیک، مراحل جنگ را سمتی بکشاند که مغایر با اهداف تدوینی وی نباشد؛ چنان‌که معاویه در این مورد نیز موفق بود. نمود این مسئله را می‌توان -چنان‌که بیان خواهد شد- در استفاده از «تطمیع» یافت.

استفاده معاویه از سلاح تطمیع در برابر سپاهیان امام حسن

آز و طمع یکی از نیرومندترین محرّک‌های انسانی به‌شمار می‌رود. پاداش و یا حتی وعدۀ پاداش از سوی شخص صاحب‌منصبی می‌تواند افراد را به دگرگونی عقاید، علایق، مقاصد و راهکارهای‌شان تشویق کند. طبق تصریح اندیشمندان علوم راهبردی، گاهی به دنبال یک پاداش حساب‌شده و مفید، دشمنان سابق به نیرو‌های بی‌طرف و یا دوستان خوبی تبدیل می‌شوند. ازاین‌رو، استفاده از این تاکتیک می‌تواند سرعت کاشت و برداشت بذر شک و تردید را در دل آدمی بیش از پیش کند و افراد را برای تغییر رفتار و تمایل‌های خود در راستای اهداف مجریان طرح متقاعد نماید.

این مسئله در جنگ بین سپاهیان امام حسن(ع) و معاویه نمود بسیاری دارد و به‌جرئت می‌توان گفت که مهم‌ترین نقش را در سرانجام جنگ ایفا کرد. به‌عنوان نمونه، امام حسن(ع) حدود دوازده هزار نفر از سپاهیان خود را به فرماندهی «ابن‌عباس» به مقابله با سپاهیان معاویه فرستاد. امام خط حرکت سپاه را مشخص کرد و دستور داد تا لشکریان هنگام مواجهه با سپاه دشمن، به مقابله با آن‌ها برآیند. در این میان، «عبیدالله» که فرماندهی بخشی از سپاه امام را عهده‌دار بود، افراد تحت حمایت خود را حرکت داد و طبق تصریح منابع تاریخی، در منطقه‌ای به نام «مَسکِن» اردو زد. معاویه با علم به شخصیت و ذهنیت عبیدالله، او را با وعدۀ یک‌میلیون درهمی که نیمی از آن را به‌صورت نقدی پرداخت کرد و نیز وعدۀ منصبی بزرگ، وی را فریفت تا او با هشت هزار نفر از لشکریانش در صف سپاهیان معاویه قرار گیرند.(2) همین مسئله موجب شد بسیاری از یاران امام حسن(ع) -به‌خصوص کسانی که دچار تزلزل عقیدتی بوده، در پی منافع دنیوی بودند و با کوردلی در صف یاران حضرت قرار گرفته بودند- روحیۀ خود را از دست بدهند تا صحنۀ جنگ طور دیگری رقم بخورد.

تاکتیک تطمیع البته سمت دیگری نیز دارد؛ استفاده از این تاکتیک ممکن است به افزایش مقاومت شخص یا گروه بیانجامد. به‌عنوان نمونه «قیس بن سعد» که مرد شجاع و با ایمانی بود و نسبت به خاندان علوی با وفا بود، طبق دستور امام حسن(ع) فرماندهی سپاه امام را بر عهده گرفت و تلاش کرد تا با سخنرانی حماسی و مهیجی روحیۀ سربازان را بازگرداند. معاویه که خواست همانند عبیدالله، او را نیز با وعدۀ پول و تطمیع فریب دهد، با ایستادگی شجاعانۀ وی مواجه شد.

تضعیف روحیه با استفاده از عنصر پیش‌فرض‌سازی

معاویه کوشید تا علاوه بر استفاده از اتخاذ سیاست‌های مخرّب فوق، برای بیش‌تر کردن شکاف بین لشکریان امام، با استفاده از جاسوسان و مزدوران خود، روحیۀ سپاهیان امام حسن(ع) را بیش از پیش تضعیف کند. او تلاش کرد با شایعۀ پیش‌فرض صلح و سازش فرماندهان لشکر امام و حتی خود امام با معاویه، جنگ را به نفع خود پایان دهد.

طبق تصریح منابع تاریخی، جامعۀ اسلامی در آن زمان -علاوه بر درگیری بین دو لشکر عراق و شام- درگیر مواجهه با لشکریان امپراطوری روم شرقی نیز بود. به‌همین خاطر، معاویه انتظار داشت تا هرچه سریع‌تر به این جنگ داخلی پایان دهد؛ لذا صلح بین دو لشکر در نظر وی بهترین گزینه برای پایان جنگ بود.

معاویه با استفاده از این خدعه، افراد خوش‌ظاهری را به اردوگاه امام در مدائن فرستاد. آن‌ها پس از ملاقات با امام حسن (ع) و هنگام خروج از چادر حضرت، بین لشکریان امام جار زدند: «خداوند به وسیلۀ فرزند پیامبر فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش کرد. حسن بن علی با معاویه صلح کرد و خون مردم را حفظ نمود».

استفاده از پیش‌فرض صلح امام با معاویه؛ درحالی‌که هنوز چنین اتفاقی رخ نداده بود باعث شد تا لشکریان امام بدون آنکه صحت و اعتبار این سیاست را که مستلزم نقد و نظر جدی بود، بدیهی بپندارند و با باور سخنان آنان، ضد امام شورش کنند و خیمۀ امام حسن(ع) را به‌یغما ببرند و سپس متفرق شوند.

بنابراین، باتوجه به فضایی که معاویه از زمان حکومت خود بر شام درست کرده بود و با علم به ازهم‌پاشیدگی فکریِ مردمِ جامعۀ اسلامی که منجر به ازجاکندگیِ عقیدتی شده بود، کوشید تا با تاکتیک تطمیع و تضعیفِ روحیه و همچنین با استفاده از عنصر فضاسازی، لشکریان امام را ازهم بپاشد تا بتواند علاوه بر حفظ جان افراد خود در جنگ و همچنین تصاحب منصب خلافت مسلمین، به‌مقابله با امپراطوری روم برود. در مقابل، امام حسن(ع) کوشید با استفاده از تکنیک و عنصر ضد تاکتیک «صلح»، خدعه‌ها و نیرنگ‌های معاویه را خنثی کند و با ارائه مفاد صلح‌نامه به معاویه که به تعبیر تاریخ‌دانان، تیغ دو لبه‌ای برای وی بود، مصلحت جامعۀ اسلامی را در آن مقطع تاریخی با علم الهی خود، تضمین کند./918/ی702/س

محمدمهدی حکیمیان

پی‌نوشت

(1). ر.ک: کتاب تکنیک‌های عملیات روانی و شیوه‌های مقابله، ص250.

(2). ر.ک: برگرفته از کتاب سیره پیشوایان و مجموعۀ زندگانی چهارده معصوم(ع) ذیل زندگی‌نامه امام حسن(ع).

ارسال نظرات