۰۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۷:۲۴
کد خبر: ۶۱۰۶۹۰
گفت‌وگویی درباره دیدار شینزو آبه با رهبر انقلاب؛

پیشنهاد مذاکره ترامپ «طرح فریب» بود

پیشنهاد مذاکره ترامپ «طرح فریب» بود
آمریکا نمی‌تواند با فشار به نتیجه‌ی مورد نظرش برسد و حتماً‌ به مذاکره‌ی با ایران نیاز دارد تا بتواند فشار را تبدیل به امتیازهایی کند که از جمهوری اسلامی می‌گیرد.
 
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری رسا، رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با آقای شینزو آبه نخست‌وزیر ژاپن ضمن رد هرگونه پیشنهاد مذاکره با آمریکا تأکید کردند: «ما معتقدیم از طریق مذاکره با آمریکا، مشکلات ما حل نخواهد شد و هیچ ملت آزاده‌ای، مذاکره زیر فشار را قبول نخواهد کرد.» بیانات و مواضع رهبر انقلاب در این دیدار بازتاب‌های گسترده‌ی داخلی و بین‌المللی داشته است. از این رو، پایگاه‌ اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در گفتگویی با آقای دکتر محمد جمشیدی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و تحلیل‌گر ارشد مسائل آمریکا به بررسی زمینه‌ها، ابعاد و نتایج دیدار نخست وزیر ژاپن با رهبر انقلاب و تحلیل رویکرد و مواضع حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در عرصه‌ی سیاست خارجی و مشخصاً نوع برخورد ایشان با دولت آمریکا در مقطع فعلی پرداخته است.

تحلیل شما از نوع موضع گیری و بیانات رهبر انقلاب در دیدار نخست وزیر ژاپن چیست؟ دلیل قاطعیت و صراحت رهبری در این دیدار و همچنین پیام این دیدار برای طرف آمریکایی را چه می‌دانید؟

آمریکایی‌ها از چندی پیش مرحله‌ی جدیدی از سیاست خودشان علیه ایران را که اعلام صفر کردن صادرات نفت ایران بود. ایران در مقابل این وضعیت تصمیم به اقدام در چارچوب برجام در حوزه‌ی هسته‌ای گرفت که این برای آمریکایی‌ها از جنس تهدید بود. تحرک هسته‌ای ایران هرچند فعلاً حرکتی است که تازه شروع شده و انتظار این است که گام‌های مؤثرتری برداشته شود، اما همین مقدار هم برای آمریکایی‌ها موجب تهدید بود. به همین دلیل هدف اصلی آمریکایی‌ها متوقف کردن این سیاست جدید ایران بود.

آمریکایی‌ها برای متوقف کردن این سیاست ایران، راهکارهای مختلفی را پیش گرفتند که مهم‌ترینش نمایش دیپلماتیک بود. نخست‌وزیر ژاپن را نیز در چهارچوب همین برنامه و از بین میانجی‌های مختلفی که در نظر داشتند، به ایران فرستادند. ژاپن نماد کشوری است که از منظر آمریکایی‌ها تداعی‌کننده‌ی «پیشرفت در سایه‌ی تسلیم» است. همان طور که ترامپ در مذاکراتش با کره‌ی شمالی، کشورهای سنگاپور و ویتنام را به عنوان محل ملاقات معرفی کرد؛ یعنی کشورهایی که یا با آمریکا جنگ داشتند یا عقب‌مانده بودند، اما در سایه‌ی همکاری و همراهی با آمریکا پیشرفت‌ کردند تا به صورت ضمنی این معنی را القا کند که طی همکاری و سازش با ما می‌توانید به پیشرفت اقتصادی برسید. ژاپن هم همین ویژگی را دارد. البته خود آقای آبه به دلیل سیاست داخلی و انتخاباتی‌اش و همچنین تمایلی که به نقش‌آفرینی بین‌المللی دارد، تمایل داشت این نقش را بر عهده بگیرد.

از طرفی رهبر معظم انقلاب در چهارچوب سیاستِ «نه جنگ، نه مذاکره» تلاش‌شان این بود که نشان دهند نباید فریب این سیاست را خورد که با یک سری طرح‌ها و پیشنهادهای دیپلماتیک که به لحاظ محتوا هیچ چیزی ندارد و کشور را گرفتار می‌کند، بخواهند اراده‌ی ما را متزلزل یا مردد ‌کنند. رهبری قبلاً هم فرموده بودند «امروز جنگ، جنگ اراده‌هاست.» دشمن با این نوع تحرکات دیپلماتیک تلاش کرد با فریب و خُدعه و با نوعی نمایش دیپلماسی، اراده‌ی جمهوری اسلامی در سیاست مقاومتی خودش را متزلزل کند. رهبر انقلاب هم از این جهت موضع محکمی گرفتند که اساساً نه مذاکره می‌کنند و نه ترامپ را شایسته‌ی مذاکره می‌دانند.
 
برخی افراد و جریانات سیاسی معتقدند با این برخورد قاطعانه‌ی رهبری، ما بهانه به دست ترامپ و آمریکا داده‌ایم و زمینه‌ را برای افزایش فشارها به ایران مساعد کرده‌ایم. آیا این تحلیل درست است؟

آمریکا به لحاظ استراتژیک دنبال جنگ نیست و گزینه‌های دیگر هم بی‌معنی شده‌ است. لذا به لحاظ منطقی و استدلالی  این حرفی که بعضی‌ها مطرح می‌کنند، دقیق نیست. فضای رسانه‌ای لزوماً واقعیات سیاست را نشان نمی‌دهد. بر اساس برآوردها این‌چنین نبود که آمریکایی‌ها بخواهند امتیاز معناداری به ایران بدهند و ایران آن را از دست داده باشد. نه، همان طور که گفتم این در واقع یک «طرح فریب» بود و آمریکایی‌ها هم‌چنان این را به وسیله‌ی برخی در داخل و برخی در خارج دنبال خواهند کرد. لذا واقعیت این است که چیزی عاید جمهوری اسلامی ایران نمی‌شد که حالا ما این را از دست داده باشیم و بابتش ناراحت باشیم؛ یعنی به لحاظ محتوایی چیزی وجود نداشته است.

نکته‌ی دوم هم اینکه در مقابل این حرف که می‌گویند این نوع برخورد زمینه‌ی افزایش فشار به ایران را فراهم می‌کند باید گفت فشار حداکثری بر ایران وارد شده و آمریکایی‌ها فشارها بر ایران را به نقطه‌ی اوج رسانده‌اند که همان اعلام صفرکردن صادرات نفت ایران بوده است. آمریکا ممکن است اقدامات دیگری را انجام دهد اما هیچ‌کدام از اقدامات دیگر به این نقطه‌ی اوج نمی‌رسد. این نقطه‌ی اوج در اردیبهشت ماه عملیاتی شد که همان اعلام صفر کردن صادارت نفت ایران بود. الان ما به لحاظ کیفی از نقطه‌ی اوج فشارها عبور کرده‌ایم.

کاری که جمهوری اسلامی ایران می‌کند و مذاکره‌ای که رهبر معظم رد کردند، راهکاری برای این بود که نشان بدهند پاسخ آمریکا را به خاطر سیاست خصمانه‌اش خواهیم داد و این بخشی از پاسخ ایران است. آمریکا نمی‌تواند با فشار به نتیجه‌ی مورد نظرش برسد و حتماً‌ به مذاکره‌ی با ایران نیاز دارد تا بتواند فشار را تبدیل به امتیازهایی کند که از جمهوری اسلامی می‌گیرد. اگر نتواند چنین امتیازهایی را از ایران بگیرد، این سیاست فشار دستاورد دیگری نخواهد داشت، زیرا نه به تغییر رژیم می‌انجامد و نه بحران شدید اقتصادی و اجتماعی و امنیتی در ایران ایجاد می‌کند.

آمریکایی‌ها تقریباً‌ از این مسیرها ناامید شده‌اند، منتهی امیدشان این است که فشار را به مصالحه‌ و امتیازگیری سیاسی از ایران تبدیل کنند و اگر فکر می‌کردند که این فشارها می‌تواند تبدیل به آشوب اجتماعی، ناامنی و تهدید علیه نظام شود، حاضر به مذاکره یا حتی پیشنهاد مذاکره هم نمی‌شدند. امروز چرا این پیشنهاد را می‌کنند؟ چون نسبت به دستاوردهای دیگر ناامید شده‌اند و نیازمندند که از مسیر مذاکره به دستاوردی برسند. آمریکایی‌ها می‌خواهند در این مسیر فقط از ایران امتیاز بگیرند و در مقابلش امتیاز واقعی و معنی‌داری نخواهند داد؛ کما این که ما در برجام و زمان اوباما نیز امتیاز معنی‌داری در حوزه‌ی رفع تحریم نگرفتیم.
 
در وضعیت فعلی از نظر سیاسی و رسانه‌ای شاهد برخی التهاب‌آفرینی‌ها بر اساس القای جنگ آمریکا علیه ایران هستیم. به نظر شما آیا اساسا دولت ترامپ در موقعیت شروع جنگ محدود یا گسترده علیه ایران قرار دارد؟ اهداف و ابعاد این فضاسازی‌ها را چه می‌بینید؟

آمریکایی‌ها دنبال معتبرنشان‌دادن گزینه‌ی نظامی خودشان از دوره‌ی بوش تا اوباما و تا دوره‌ی ترامپ بوده و هستند و باز هم این را دنبال خواهند کرد. بخشی از این مسیر، ادبیات نظامی و تهاجمی است و بخشی هم تقویت آرایش نظامی خودشان. این را دنبال می‌کنند و چیز عجیبی هم نیست، اما نکته این است که به لحاظ استراتژیک جنگ به نفع آمریکا نیست. آن‌ها خوب می‌دانند حتی اگر به سمت جنگ محدود با ایران حرکت کنند، این جنگ محدود و در مدیریت آن‌ها نخواهد ماند. سیاستِ استراتژیک جمهوری اسلامی ایران این است و بارها اعلام کرده‌ایم که آن‌ها ممکن است آغازکننده‌ی جنگ باشند، اما پایان‌دهنده‌ی آن نخواهند بود.

دوم این که دامنه‌ی جغرافیایی چنین جنگی هم در اختیار آنها نیست. لذا مقامات سیاسی و نظامی آمریکایی اعلام کرده‌اند که جنگ در راستای منافع استراتژیک آمریکا نیست. ایران از توان تصاعد در زمان بحران برخوردار است؛ هم به لحاظ موضوعی و هم به لحاظ دامنه‌ی جغرافیایی. در صورت وقوع جنگ، بسیاری از متحدان آمریکا اعم از برخی عرب‌ها و اسرائیل،  هزینه‌ی به‌شدت سنگینی را خواهند پرداخت. امارات یا عربستان سالم نخواهند ماند و در آن موقعیت قطعا دچار هزینه‌های چند هزار میلیاردی خواهند شد و این‌ قطعی و کاملا مشخص است. آمریکا اما منفعتش این است که گزینه‌ی جنگ یا «سایه‌ی جنگ» را جدی نشان دهد؛ هر چند که در مواجهه‌ی اخیری که پیش آمد، آمریکایی‌ها حتی در صحنه‌سازی هم کم آوردند. لذا آنها به لحاظ رسانه‌ای حتماً‌ بر طبل جنگ می‌کوبند و حتماً بر مسیر دیپلماتیک هم تأکید می‌کنند. درواقع تلاش می‌کنند که به نوعی اجماع‌سازی علیه جمهوری اسلامی ایران دست بیابند.

جمهوری اسلامی اما نباید بازی را تمام‌شده تلقی کند، بلکه این بازی مستمر است و باید نسبت به همه‌ی اقدامات آمریکایی‌ها هوشیار بمانیم و در همه‌ی عرصه‌های مختلف فعال باشیم؛ هم رسانه‌ای، هم نظامی و هم دیپلماتیک.
 
پیش‌بینی شما از آینده‌ی برخورد و کشمکش‌های سیاسی ایران و آمریکا در کوتاه‌مدت و میان‌مدت چیست؟

به نظر من سیاست راهبردی آمریکا در قبال ایران تغییری نمی‌کند که همان سیاستِ «فشار با محوریت ابزار اقتصادی» است و گزینه‌های تهدید نظامی، دیپلماتیک و رسانه‌ای و ... همه متمم‌های آن سیاست است. آمریکایی‌ها، چه دولت اوباما و چه ترامپ، دنبال این بوده و هستند که «دکترین پیروزی بدون شلیک یک گلوله» را پیش ببرند. آن‌ها می‌خواهند بدون این که هزینه‌ای بدهند، بر جمهوری اسلامی پیروزی شوند. ایران هم این را خوب متوجه است و متقابلا دنبال این است که نشان دهد فشار بر ایران جواب نمی‌دهد و بدون هزینه هم نیست. به نظر من طرف مقابل هم کم‌کم هزینه‌های فشار بر جمهوری اسلامی را درک کرده است.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/40889/C/13970821_0540889.jpg
با توجه به وضعیت برجام و نوع برخورد فعلی اروپایی‌ها، شما الزامات موفقیتِ راهبرد مقاومت در مقابلِ راهبرد فشار دشمن را چه می‌دانید؟ ما چه ظرفیت‌های برزمین مانده‌ای در حوزه‌ی سیاست خارجی داریم؟

اصل جنگ آن‌ها با جمهوری اسلامی، جنگ اقتصادی و تحریم است و به‌سادگی هم از این دست برنمی‌دارند. ما باید نگاهی کلان به این مقوله داشته باشیم و آن را یک امر بلندمدت در نظر بگیریم. یعنی به لحاظ آمادگی باید سیاست تحریم را بلندمدت ببینیم، نه این که با رفتن و آمدن این دولت یا آن دولت آمریکا  انتظار تغییری داشته باشیم. حتی اگر دولت دموکرات هم بیاید، در این سیاست راهبردی‌شان تغییری ایجاد نمی‌کنند. الان مزیت دولت ترامپ برای جمهوری اسلامی این است که همه‌ی دنیا با او مشکل دارند و این زمینه‌ی خوبی است برای این که ایران بتواند حرف خودش را پیش ببرد و در عین حال، ساز و کارهای اقتصادی و سیاسی را پیگیری کند تا اثر تحریم‌ها را خنثی سازد. الان از اشتباهات استراتژیک دولت ترامپ این است که تحریم را علیه همه استفاده می‌کند و این ظرفیت خوبی به نفع ما است. آمریکا به لحاظ استراتژیک نمی‌تواند گزینه‌ی دیگری جز این داشته باشد و ما می‌بینیم در بقیه‌ی کشورها از روسیه و کره تا اروپا و حتی همسایگانش مثل کانادا و مکزیک نیز همین سیاست تحریم را با اعلام تعرفه یا روش‌های دیگری دنبال می‌کند.

مهم‌ترین نکته این است که هیچ وقت نباید امیدی به آمریکا داشته باشیم. سیاست ایران باید خنثی‌سازی «استراتژی تحریم» باشد و به‌ نظر من مهم‌ترین کاری که باید همچنان انجام دهیم، همین است که رهبر انقلاب به آن اشاره کرده‌اند؛ باید بتوانیم با قدرت‌ها و قطب‌های جدیدِ اقتصادی و سیاسی در جهان همکاری‌های مؤثر و مبتنی بر اعتماد داشته باشیم. ایران باید تحرک دیپلماتیک خودش را داشته باشد و نگاهش به شرق باشد. این شرق، شرقِ ایدئولوژیک یا جغرافیایی نیست، شرق اقتصادی است که از چین تا آمریکای لاتین و از آفریقا تا آسیای مرکزی را شامل می‌شود. ما هر جا که فرصتی هست، باید ورود کنیم و با ساز و کارهای مالی و اقتصادی جدیدی که طراحی می‌کنیم، باید این سیاست راهبردی آمریکا را به شکست بکشانیم.
 
به نظر شما جریانات سیاسی و رسانه‌های داخلی چه ملاحظاتی را در مقطع فعلی و ذیل اتخاذِ راهبرد مقاومت باید مدنظر قرار دهند؟

بسیار مهم است که باور داشته باشیم  سیاست مقاومت یک سیاست انفعالی نیست. این نیست که احساس کنیم مقاومت یعنی فقط تحمل. «استراتژی مقاومت» یک «سیاست فعال» است و نیاز دارد که ما نسبت به فشار طرف مقابل ظرفیت‌های داخلی خودمان را تقویت ‌کنیم و تاب‌آوری‌مان را افزایش ‌دهیم. باید ابتکارهایی هم داشته باشیم و زمینه‌های دیگری را نیز به لحاظ اقتصادی و غیر اقتصادی دنبال کنیم. لذا به نظر من یکی از مسائل بسیار مهم این است که در حوزه‌ی رسانه‌ای مفهومِ «سیاست مقاومت» درست فهمیده شود که این فقط یک مقاومت انفعالی نیست. رهبر معظم انقلاب نیز اشاره کردند که نتیجه‌ی سیاست مقاومت، بازدارندگی است. یعنی در اثر آن نه‌تنها سیاست طرف مقابل خنثی شود، بلکه از پیگیری چنین سیاستی در آینده هم منصرف خواهد شد. مهم است که این مسئله را برای جامعه توضیح دهیم.
 
نکته‌ی دوم این که یکی از ستون‌های سیاست آمریکایی‌ها در این مسیر، بحث اطلاع‌رسانی‌های غلط و جنگ اطلاع‌رسانی است. حتی خود پمپئو در مقاله‌اش در مورد سیاست آمریکا در قبال ایران  نوشت که از کارهای ما، جنگ اطلاع‌رسانی است. لذا بسیار مهم است که بازی‌های رسانه‌ای آن‌ها را متوجه باشیم و در قضاوت و تحلیلِ هر گونه تحرک و پیشنهاد سیاسی، حتماً منافع خودمان را در نظر بگیریم. البته باید به نکته هم دقت کنیم که صرف تحرک دیپلماتیک کفایت نمی‌کند و تحرک دیپلماتیک اگر تبدیل به منفعت عمومی و رفع یا خنثی‌سازی تحریم‌ها نشود، فایده‌ای برای ما نخواهد داشت، بلکه تنها نوعی اغفال راهبردی برای جامعه و مسئولین است./841/د101/ق
حسین ثالث موید
ارسال نظرات