۲۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۲
کد خبر: ۶۱۶۲۲۸

نگاهی بر هویت زن و زنانگی

نگاهی بر هویت زن و زنانگی
استاد جامعه الزهرا(س) گفت: یکسری از مباحث موجود، عبادیات و برای قرب الی الله است. باید ببینیم نظام‌هایی که این مسائل فقهی و جزئی از آن نشأت گرفته کدام است.
به گزارش خبرگزاری رسا، امروزه مسائل مربوط به زنان، از اهمیت زیادی در بین محافل علمی و تخصصی برخوردار است، اما با توجه به شفافیت موضوع و دستورات الهی و آیات و روایات بسیاری که در این زمینه وجود دارد، این مسئله هنوز که هنوز است از سوی سازمان‌ها و نهاد‌های ذیربط از جانب همگان مورد بی‌مهری واقع شده است.

در همین رابطه گفت‌وگویی با خانم برقعی یکی از اساتید با تجربه جامعه الزهرا(س) و جامعه المصطفی(ص) پیرامون مسأله زنانگی و مشکلات امروزی بانوان انجام دادیم، که خدمتتان ارائه می‌شود:

ـ در ابتدا خودتان را معرفی کنید و کمی از فعالیت‌های خود برای ما بفرمایید؟
 
بنده از طلاب جامعه الزهرا(س) و از مدرسین جامعه الزهرا(س) و جامعه المصطفی(ص) هستم؛ و توفیق خدمت گزاری در گروه فقه، به عنوان مدیریت گروه فقه و اصول بنت الهدی و همچنین مدیریت فقه و حقوق پژوهش جامعه الزهرا(س) را مدت هشت سالی هست که برعهده دارم. از سال ۱۳۶۵ تاکنون مشغول تدریس هستم. فعلا در سطح چهار و دکترا در این دو مرکز مباحث فقه زنان را تدریس می‌کنم.

ـ به عنوان اولین سوال می‌خواستم که شما برای ما هویت زنانه را از منظر اسلام تعریف بفرمایید؟ و اساسا نگاه اسلام به مسأله زنانگی به چه معناست؟

برای شناخت هویت زنانگی در واقع ما دو روش را می‌توانیم داشته باشیم، روش برون دینی و روش درون دینی. در این زمینه، در بین جامعه شناسان نوعا دو دیدگاه مطرح است؛ که گاهی اوقات هویت زنانگی را ناشی از فقط تفاوت فیزیکی زن و مرد می‌دانند و در مقابل دیدگاه دیگری هم وجود دارد که تفاوت مرد را فقط در شرایط اجتماعی، فرهنگی و تاریخی می‌دانند.

با توجه به منابع شرعی، برداشت ما این است که اسلام هویت زن را با توجه به تفاوت‌های فیزیکی و بدنی موثر از شرایط فرهنگی و تاریخی هم لحاظ کرده است. در دین اسلام از نظر اشتراکات انسانی بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد و آیات فراوانی در خلقت و اشتراک گذاری بین آن‌ها وجود دارد. نظام خلقت، نظام احسن است و لازمه این نظام احسن خلقت دو جنس مخالف زن و مرد است.

به همین دلیل از نظر ظاهری و از نظر روحی موجود زن و موجود مرد آفریده شده باهم تفاوت‌هایی دارند و این تفاوت‌های ظاهری که ما می‌بینیم در واقع با توجه به حکمت الهی است چراکه هدف از خلقت هر موجودی بیهوده نیست و فعل حکیم لغو نمی‌تواند باشد؛ به همین دلیل آفرینش زن با این خصوصیت ظاهری دارای هدفی است. با مقدمه اولی که عرض کردم. از نظر دین اسلام ارزش گذاری انسانی و تکامل بین زن و مرد فرق نمی‌کند. فقط گونه‌های رسیدن به آن هدف نهایی در بین زن و مرد باهم متفاوت است.

اسلام متوجه بوده که زن موجودی است مانند سایر موجودات که تاثیر پذیری از شرایط اجتماعی و شرایط محیط زیست خودش دارد. به همین دلیل با توجه به تفاوت‌های ذاتی و تاثیر پذیری هر انسانی از محیط و جامعه برای زن یک هویت مستقل و نسبتا دارای خصوصیات خاصی در نظر گرفت.

یکی مقام مادری و فرزند آوری که اهتمام شریعت به این مقام باعث می‌شود که این تفاوت بدنی زن و مرد با توجه به اهتمام شریعت یک ارزش و یک وسیله کمال برای زنان باشد. بر خلاف آن چیزی که در جامعه متصور است که فرزند آوری و مادری ارزش نیست، ولی با نظر در آیات و روایات متوجه می‌شویم که فرزند آوری یک ارزش است.

در انتخاب همسر و همچنین آیات و روایات و اشاره‌ای به مقام مادری کردند که حتی پدر به مقام مادر نمی‌رسد و بعد از احترام والدین مسأله حمل و بارداری در آیات و روایات بیان می‌شود، یا در روایات با لسان‌های متعدد به جایگاه این مقام اشاره شده از جمله اینکه نوعا در سفارش به اهتمام وظایف فرزندان نسبت به والدین نوعا نقش مادر بالاتر بیان شده است.

شاید در اینجا شبهه‌ای وارد شود که در بحث مسئولیت‌های اجرایی این شبهه را برطرف خواهم کرد. اگر مقام مادر بالاتر است و اگر اهتمام شریعت به مادر و نقش مادری است. چرا ولایت در خانه و دختران بر عهده پدر است، که در قسمت مسئولیت‌های اجرایی به این امر پرداخته خواهد شد.

بحث دیگر اینکه، گر چه حجاب تنها مختص بانوان نیست و حجاب تا حدی مشترک است. فقط نحوه‌های آن متفاوت بین مرد و زن است. ولی اصل عفاف و حجاب در شریعت بیشتر خطاب به بانوان است. برای زنان عفیف جایگاه خاصی را مطرح کرده و در آیه شریفه «لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» بیان شده که خطاب مستقیم به زنان است و در نتیجه حجاب را از زنان خواسته اند.

در آیه دیگری فرموده است نه تنها حجاب پوششی باید باشد بلکه به حجاب گفتاری هم اشاره شده است که در این آیه خطاب است که زنان از نظر گفتار هم باید رعایت کنند؛ که این مسئله از خصوصیات زن است و از زاویه مسائل خاص بدنی و روحی زن است.

زمانی که ما بحث خانواده را مطرح می‌کنیم و دیدگاه اسلام را در تحکیم خانواده در نظر می‌گیریم. می‌بینیم یکی از ارکان اساسی در خانواده بحث رحمت و عطوفت و مودت است؛ که این آیه شریفه هم به این مسئله تصریح نموده که بین اعضای خانواده رحمت و مودت برقرار باشد.

در ایجاد رحمت و مودت می‌شود تاکید کرد که نقش مادر، نقش اساسی است. چرا؟ چون در بحث حضانت که یکی از حقوق یا وظیفه و به تعبیری اصل اول حضانت فرزندان و رابطه عاطفی فرزندان با مادر است. در ایام بارداری فرزندان از نظر روحی و روانی و جسمی با مادر در ارتباط هستند. یعنی همان طوری که اکنون علم طب ثابت کرده که شرایط و فشار‌های روحی، راحتی‌ها و خوشی‌ها و حالات معنوی ایام بارداری، در فرزند تاثیر دارد، ما معتقدیم در ایام شیردهی هم همین‌طور است.

از طرفی از اینکه وظایف تقسیم شد، اصل وظیفه زن در خانه قرار داده شد به دلیل خصوصیات ذاتی زن‌ها که مهربان‌تر و لطیف‌تر از مردان هستند؛ این مسئله که وجود زن لطیف‌تر است که همگان قبول دارند. پس یکی از نقش‌های کلیدی زن ایجاد این جو صمیمی و لطافت و مهربانی در خانه است. به قول بعضی از بزرگان، مهربانی و عطوفت چشیدنی است و این چشاندن لذت به دیگران و اعضای خانواده توسط زن صورت می‌گیرد.

به نظرم اسلام از تمام انسان‌ها این خصوصیت را خواسته، ولی بحث انعطاف پذیری از زنان بیشتر خواسته شده است؛ در واقع تبعیت از حق که به صورت صریح در آیه‌ای که مراحل نشوز را آورده، مطرح می‌شود دلالت بر این مطلب می‌کند که زنان وقتی با عدم انجام وظیفه توسط مردان در خانه رو به رو می‌شوند، وظیفه آن‌ها رجوع به دادگاه است تا اینکه حق خود را بگیرند در آنجا تصریح نشده که مرد را نصیحت کن، با مرد صحبت کن و حتی حالت‌های دیگر.

اما وقتی زن در خانه وظایف خود را انجام نداد، به مرد امر شده که موعظه کن و نشان می‌دهد که روحیه زن روحیه‌ای است که می‌تواند موعظه را بپذیرد یا بعد از موعظه، بحث قهر کردن را مطرح می‌کنند و در نهایت بحث تنبیه، و تنبیه به معنای هشدار توسط مرد است که نشان دهنده دو نکته است، اینکه زن جنس لطیفی است برخورد تند با او نشود و دیگر خصوصیت زن این است که اثر پذیر است و می‌شود با آرامی و با موعظه حقایق را به او فهماند.

پس، به نظر ما هویت زن اسلامی، مادر خوب و محجبه بودن است؛ صفت مادری عبارت است از عطوفت و مهربانی بیشتر در خانه، در نهایت انعطاف پذیر بودن یا به عبارتی الگو سازی برای اطاعت از امر شخص دیگری که وظیفه سرپرستی خانواده را برعهده دارد. تمام این وظایف منجر می‌شود که زن به مقامی برسد که در آیات شریفه می‌بینیم که او را الگوی تمام انسان‌ها قرار دادند و کسانی که ایمان آوردند از زن الگو پذیری کنند.

زنانی، مانند حضرت مریم، زن فرعون، مادر و خواهر حضرت موسی که در قرآن از آن‌ها یاد شده است. ولی در آیات تصریح شده که اینان برای تمام انسان‌ها الگو هستند. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» زن فرعون نمونه برای تمام زنان است. گرچه زن فرعون به عنوان یک مسؤول اجتماعی نبود، ولی توانست از موقعیتش برای رشد خود استفاده کند.

ـ تا اینجا ما به یک نگاه سنتی که نسبت به زن وجود دارد به طور جامع پرداختیم. در تعبیر سنتی، زن را مادر می‌دانند، کسی است که فرزند می‌آورد. مظهر عشق، مودت و احساس است. کانون اصلی خانواده که باعث جمع شدن افراد می‌شود. این نگاه سنتی سالیان سال وجود داشته، اما در مقابل یک نگاه مدرن هم وجود دارد. نگاهی که زن اجتماعی را مطرح می‌کند، و به واسطه اینکه کمتر به این مسأله پرداخته شده است. به نظرم می‌رسد اکنون باید جایگاه حقوق و ارزش‌ها را مشخص کنیم؛ و بپردازیم به اینکه دیدگاه اسلام نسبت به این نگاه امروزی که خیلی‌ها «نگاه غربی» تعبیر می‌کنند، چیست و اینکه جایگاه اجتماعی زن را اسلام چگونه تصویر می‌کند؟

زن در خانه یا زن در اجتماع؛ ما با این دید مخالف هستیم که این دو مسأله را بخواهیم در دو کفه ترازو قرار دهیم و بسنجیم که کدام کفه سنگین‌تر است. ما می‌گوییم زن در عین اینکه در خانه است در اجتماع هم هست. اما تفاوتی هم این وسط وجود دارد، زن نباید به گونه‌ای در عرصه‌های اجتماعی وارد شود که بیشتر اوقات زن در اجتماع باشد. مثلا مدتی برای تحصیلات، بعد مسائل شغلی را برعهده می‌گیرد و وظایف اجتماعی بر عهده اش گذاشته می‌شود. حتی مسائل بیرون از منزل.

اینکه می‌گوییم زن در اجتماع حضور داشته باشد منظور این نیست که همانند مرد‌ها است و هیچ تفاوتی بین آن‌ها نیست؛ یعنی باهم از منزل بیرون بروند، باهم کار کنند و از نظر شغلی و سنگینی کار مانند هم باشند و شب باهم به خانه بر گردند. حتی در بعضی از کشور‌ها هزینه‌های منزل را هم باهم پرداخت می‌کنند و درآمد زن و مرد مشترک و یک اندازه می‌باشد. اسلام این دیدگاه را قبول ندارد.

اسلام وظیفه تامین زندگی را برعهده مرد گذاشته است. حضور اجتماعی زن را با شرایط می‌پذیرد و منعی از این مسأله وجود ندارد. اگر بخواهیم با حکم اولیه به این مسأله نگاه کنیم اسلام نمی‌گوید کار اجتماعی نداشته باشد، ولی تاکید دارد در جایی کار کند که امنیت داشته باشد و در معرض آسیب نباشد.

در مدل غربی حضور اجتماعی زنان، خانواده از بین می‌رود. اگر این زن و مرد در حضور اجتماعی باهم مساوی باشند، تکلیف فرزندان چه می‌شود؟ فرزندان در مهد کودک بزرگ می‌شود؛ این فرزند در آغوش مادر نیست یا زمانی به مادر می‌رسد که وقت استراحت او است. اگر بخواهیم بین زن و مرد از نظر شغلی هم تفاوتی قائل نباشیم، آنگاه خانه به محل استراحت تبدیل می‌شود و دیگر محل اسکان، زندگی و محل رشد اعضای خانواده نیست.

در واقع زن و مرد و فرزندان حتی در سنین بالا، وقتی کنار هم قرار می‌گیرند حال و حوصله‌ای ندارند و نیاز‌های یکدیگر را درک نمی‌کنند. انسان اگر با یک موجودی زندگی کند، درد‌های او را بهتر می‌فهمد تا اینکه خود او بیاید و مشکلش را بگوید.

بر فرض این خانواده، یکی دو ساعت وقت بگذارند تا مشکلات برطرف شود و مشکلات را به زبان بیاورند، اما مشکلات را تا چه حد می‌توانند بگویند؟ اما اگر مادر پیش فرزند باشد، مشکلات اخلاقی او را از نزدیک ببیند.

وقتی ارتباطات از بین می‌رود و در نهایت منجر می‌شود که خانواده برای فرزند آوری ارزش قائل نباشد به راحتی هم می‌توانند از هم جدا شوند. زیرا محبت و علاقه عاطفی بین آن‌ها وجود ندارد. یک علقه حقوقی و یک علقه اجرایی بین شان وجود دارد. زن و شوهر مثل افرادی هستند که در یک محیط کاری باهم مشغول به کار هستند، و بعد از مدتی به جایی دیگر منتقل می‌شوند، این زندگی همین معانی را دارد.

منهای مسائل خاص خانوادگی، زنی از خانه بیرون می‌آید، چون از نظر خصوصیات جسمی موجودی ضعیف‌تر و لطیف‌تر است در نتیجه نمی‌تواند به وظایف زنانگی هم عمل کند و در نهایت زن از مرد و مرد هم از زن شاکی می‌شود. هر دو دچار مشکل و بحران می‌شوند و خانواده از هم می‌پاشد.

ما مخالف فعالیت‌های بیرون از منزل نیستیم، ولی می‌گوییم زن اصالت خود را حفظ کند. یعنی کسی در خانه باید وجود داشته باشد که موتور خانه را روشن کند؛ با توجه به خصوصیات زن این وظیفه با زن است که البته گاهی اوقات افراط هم می‌شود.
 
ـ به نظرم می‌رسد مسأله حقوق و ارزش‌ها خوب تبیین نشده، ما یکسری جا‌ها برای اینکه خودمان را با تجدد و دنیای مدرن هم‌خوانی دهیم، بر روی حقوق اصرار کردیم تا بگوییم ما هم مثل شما هستیم. اما این وسط یک مسأله‌ای یادمان رفت آن مسأله حق زن است. درست است که این‌ها حق زن می‌باشد، ولی آیا هر چیزی که حق ما است ارزش دارد؟ خیلی چیز‌ها می‌تواند حق من باشد، ولی آیا ارزش برای من محسوب می‌شود؟ به نظرم ما در این حوزه، اصولی کار نکردیم و به نوعی از چاله در آمده و به چاه افتادیم. برای اینکه بگوییم ما متجدد هستیم و اسلام هم دین به روزی است و به نوعی از قطار تمدن عقب نمانیم، گفتیم زن هم حق دارد سر کار برود، مالکیت زن هم پذیرفته است. می‌تواند درآمد داشته باشد و حتی همسرش نمی‌تواند نسبت به پولی که کسب می‌کند ادعایی داشته باشد یا به او نفقه ندهد.

در تکمیل فرمایش شما عرض کنم که، نه تنها در بخش زنان بلکه در بقیه بحث‌ها هم همین‌طور است. فقه را طوری بیان کردیم که گویا قانون خشکی است، نیامدیم فلسفه فقه و بحث‌هایی در این رابطه را به درستی تبیین کنیم.

ـ یکی از مشکلات ما این است که مسائل فقهی از حوزه اخلاقی جدا شده اند. خیلی‌ها معتقدند اولویت را باید به اخلاق می‌دادیم و اخلاق مقدم بر فقه می‌شد. اسلام می‌پذیرد که این حق زن است که باید کار کند و حقوق دریافت کند، اما نیامدیم تبیین کنیم پول درآوردن برای یک زن ارزش محسوب نمی‌شود. بنده معتقدم که خداوند زنان را ملکه خلق کرده و گفته شأن شما نیست که به خاطر پول اندک شأنیت خودت را زیر پا بگذارید. مرد را خادم شما قرار دادیم به زن هم گفتند شأن شما بالاست و مسؤولیت تربیت فرزندان بر عهده شما است. شما باید آدم بسازید، و سرباز امام زمان (عج) را تربیت کنید.

ما در واقع در دو حوزه کم کاری داریم، یکی دو سالی است که من در مورد موضوع اخلاقی سازی گزینه‌های فقهی مشغول تحقیق و فعالیت هستم بدین معنی که گزینه‌های فقهی را چه طور می‌توانیم اخلاقی کنیم. مصداقی و کاربردی به جایگاه اخلاق در فقه پرداخته ام. چه از نظر منشاء و نتیجه، ما در دو حوزه کار نکردیم، در حوزه اعتقادات، دیدگاه ما به دنیا چه دیدگاهی است؟ این مقام ها، کار کردن و در اجتماع بودن‌ها چه ارزشی دارد؟

همیشه سر کلاس از طلبه‌ها می‌پرسم الان به نظر شما مسؤولیت و سرپرستی موسسه علمی راحت‌تر است یا شما که به عنوان طلبه مشغول هستید؟ همه می‌دانند هر چه وظایف بیشتر باشد، مسؤولیت هم بیشتر می‌شود و اگر همین کار اجرایی با هدف الهی هم انجام شود که نتیجه مطلوب تری خواهد داشت.

مسائل فقهی ما برای ایجاد نظم اجتماعی است. یکسری از مباحث موجود، عبادیات و برای قرب الی الله است. باید ببینیم نظام‌هایی که این مسائل فقهی و جزئی از آن نشأت گرفته چیست. ما تفاوت‌های زن و مرد را از نظر طبیعی می‌دانیم، از نظر فقهی و حقوقی این‌ها را می‌دانیم مثلا همان‌گونه که شما فرمودید تامین نظام اقتصادی خانواده از جمله وظیفه آقایان است.

حالا نه این تفضل است و نه رحمتی است بر آنها. از طرفی مسؤولیت تربیتی را به خانم داده ایم لذا این خانم می‌تواند تجلی مظهر صفت ربوبیت الهی باشد، واقعا خیلی مهم است. تربیت در آیات و روایاتی که خطاب به پیامبر (ص) است همیشه تزکیه مقدم بر بقیه امور بوده، همین خانم چه بخواهد چه نخواهد رشد روحی و فکری او، در دوران بارداری بروی بچه تاثیر می‌گذارد که این مسأله مهمی است.

پس زن اسلامی و هویت زنانه ما برگرفته از بینش در جهان بینی الهی است و در نتیجه ارزش گذاری روی افعال است. همان گونه که فرمودید ما ارزش‌ها را با خود ارزش اشتباه گرفته ایم؛ بعضاً این چیز‌ها در اسلام ارزش نیست و چه بسا ضد ارزش است.

این آسیب از اینجا نشأت گرفته که بیگانگان را الگو کرده ایم. منظور این است که جوامع غیر اسلامی را برای خودمان الگو سازی کردیم. رفتار آن‌ها از بینش شان نشأت گرفته است؛ هدف آن‌ها از ابتدا تا انتها رسیدن به قدرت و سلطه منفعت مادی باشد، لذا رفتارشان هم همین است.

اینکه که ما می‌گوییم تشبه به کفار، در لباس حرام است، نه اینکه لباس موضوعیت دارد بلکه به عنوان لباس است. هرگونه تشبه به کفار در رفتار و کردار هم حرام است. ما آمدیم رفتار و کردار خودمان را تشبه به کفار قرار دادیم در حالی که آن‌ها از نظر ارزشی و بینشی صد در صد با ما متفاوت هستند. هیچ گاه از انسانی که اعتقادات ما را ندارد این رفتار‌ها ناشایست نیست؛ چون اصلا نمی‌داند ماوراء این جهان چه چیزی هست، او برخلاف ما به حقیقت انسان با هویت انسانی و زنانگی معتقد نیست. پس ما اول باید هویت واقعی خودمان را بشناسیم.

ـ آیا شما هم معتقد هستید که این زنانگی به عنوان ارزش در جامعه ما جا نیفتاده است؟ تقابل بین حقوق و ارزش در جامعه چرا جا نیفتاده است. چه عواملی باید در حوزه حاکمیت به کار بیفتند که زنان ما، از زن بودن‌شان ناراحت نباشند. امروز با یک گرایش شدیدی که در جامعه مواجه هستیم که برخی زن‌ها به شدت دوست دارند مرد باشند. به دنبال تساوی حقوق هستند. این مسائل نشان می‌دهد آن‌ها از زن بودن خودشان به شدت ناراحت هستند.

وقتی در آیات و روایات نظر می‌کنیم، متوجه می‌شویم که خداوند چه قدر زن را مورد توجه قرار داده است. به مردان هم سفارش شده اگر یک ساعت در خانه کنار همسر باشند از اعتکاف در مسجد النبی ثواب بالاتری دارند.

سوال من این است، چه عواملی باعث می‌شود زن از زن بودن خودش پشیمان باشد و در حوزه حاکمیت، حاکمیت ابزار‌هایی در اختیار دارد، یک بخش خود خانواده است، بخش دیگر، نظام آموزش و پرورش که حاکمیت بر آن نظر دارد و در نهایت فضای مجازی که شاید به طور مستقیم دست حاکمیت نباشد، ولی کلیت آن بر عهده حاکمیت است. به نظر شما، در این سه بعد مشکل کجاست؟ چه اتفاقی باید می‌افتاده که نیفتاده و اشتباه کجا بوده است؟

حضرت آقا زمانی که بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند، یکسری شبهات دینی وارد شده در بحث زنان را نیز بیان کردند؛ ما به شکل موردی به این‌ها پاسخ‌های زودگذر دادیم و نیامدیم واقعیت زن را در سیره دینی خود قرار دهیم.

از نظر علمی باید کار کنیم. در کتب درسی، رمان ها، داستان‌ها جایگاه زن را تبیین کنیم. در نظام آموزشی، انتخاب معلمان، که اغلب این‌ها هم خانم هستند باید این مسائل را در نظر بگیریم؛ لذا باید برخورد حساب شده‌ای داشت. همچنین باید از دخالت‌های بیگانه جلوگیری کرد که تحت عنوان نظام دفاع از حقوق بین الملل مثل بحث ۲۰۳۰ اکنون مطرح شده است.

مطرح کردن بعضی از مباحث و گرایش مسؤولان به این مسائل، زمینه را فراهم می‌کند؛ دفاع از یک بینش اشتباه و غلط از سوی برخی سردمداران این حکومت باعث شده این افکار به اقشار متوسط هم سرایت کند. بخش دیگر اینکه سیره رفتاری و فعلی مسؤولان، باید ارزش گذاری به نهاد خانواده را نشان داد؛ زندگی رییس جمهور، نمایندگان و وزرا. اینکه چقدر برای خانواده وقت می‌گذارند، می‌شود با همسران شان گفتگو کرد.

اما بحث دیگر، بحث صدا و سیما و رسانه‌هاست. مثلا در برنامه‌های صدا و سیما، زن موفق را در قالب زنی که راننده کامیون یا ماشین‌های سنگین است معرفی می‌کنند. در حالی که الگو‌های زیادی داریم مثل مادران شهدا، مادرانی که فرزندان صالح تربیت کرده اند و زنانی که فرزندان موفق زیادی به جامعه تحویل داده اند؛ در فضای رسانه باید زنان را به فرزند آوری ترغیب کرد.

یک بحثی که مسؤولان می‌توانند کمک کند، این است که قانون‌ها را با مقتضای خواهران بنویسد؛ قانون‌های مشترک با آقایان ظلم بزرگی است که به خانم‌ها وارد می‌شود. مثلا لطفی که به زن شده این است که شش ماه بعد از دوران بارداری به او مرخصی می‌دهند. قوانین خاصی باید برای زنان نوشته شود که حضور بانوان در خانواده بیشتر شود. حتی در موقع تحصیل هم مقداری ما، فضا را بازتر بگذاریم، در بحث‌هایی مانند ازدواج برنامه‌هایی داشته باشیم که در جهت ترغیب ازدواج باشد.

البته نقش حوزه در اینجا خیلی مهم است. حوزه چه مقدار از مبلغین را در این زمینه آماده کرده است و چه متونی در این زمینه در اختیار طلاب قرار داده است. در نهایت هم دولت یکسری وظیفه دارد و حوزه هم یکسری وظیفه برعهده دارد.

سیستم حوزه باید خانواده محور باشد، یعنی چه ایرادی دارد که در سفر‌های تبلیغی طلاب به شهر‌های مختلف خانواده نیز همراه آن‌ها باشند؛ در کنار خانواده باشند تا حداقل، خانواده آسیب نبیند. اگر شرایط مهیا نیست زمانی که از تبلیغ برگشتند ساعاتی را به خانواده خود اختصاص دهند.

همان طور که مستحضر هستید پدر تنها نقش نیروی مالی را در خانواده ندارد بلکه قوامیت دارد و این قوامیت یعنی سرپرستی و ولایتی که بر فرزند دارد. ولی مشاهده می‌کنیم پدر زیاد در جریان کار فرزندان نیست حتی نمی‌داند فرزندش در چه مقطعی مشغول تحصیل است.

برای ارزش گذاری نهاد خانواده خود مبلغین باید دارای بینشی شوند که در تبلیغ بتوانند استفاده کنند. در هر حال باید حالت سیستمی و سازمان دهی شده داشته باشند؛ لذا باید برنامه‌های تبلیغ ما مدیریت شود و با توجه به نیاز‌های روز انجام شود.

مثلا از مبلغ خواسته شود که در یک دوره یک ماهه حداقل سه روز را به بحث خانواده اختصاص دهد، یک مشکلی که این جلسات دارد این است که جلسات آقایان و خانم‌ها از هم جدا نیست، لذا هنگامی که از وظایف آقایان صحبت می‌شود ممکن است از طرف خانم‌ها ایجاد شکایت شود و بالعکس.

ـ دو دسته عوامل مطرح شد که یک دسته از آن‌ها ریشه‌ای نیستند مثلا اینکه دولت به کارمندان زن بیشتر توجه کند که ریشه‌ای نیست. الان در غرب توجه خاصی به فرزند آوری شده و تشویق‌های حسابی در این زمینه می‌کنند و نقش مادری ارزش زیادی هم دارد. ولی چون از ریشه، این خانم فردگرا بار آمده تشویق‌ها اثری ندارد. یعنی در نظام آموزش و پرورش و در سامانه رشد قبلی فرد گرا بار آمده است و حاضر نیست مادر شود لذا می‌بینیم آن‌ها هم خانواده‌های بزرگی ندارند. به نظرم می‌رسد ما در ایران باید به قسمت‌هایی ریشه ای‌تر هستند بپردازیم مانند همان مطالبی که در مورد حوزه تبلیغ فرمودید. چرا در هر مدرسه ابتدایی ما نباید یک روحانی متخصص داشته باشیم؟ آیا جامعه الزهرا (س)، طلبه خانم برای بخش‌های خاص، تربیت کرده است یا خیر؟ اگر بخواهیم بچه را با هویت زنانه بزرگ کنیم، آیا معلمان ما در نظام آموزش و پرورش ما قبول دارند مسائلی که اسلام می‌گوید را ترویج کنند؟

به نظرم باید در دانشگاه تربیت معلم برای معلمان، نشست‌ها و کارگاه‌های متفاوت برگزار کنند. همچنین متون درسی مخصوص معلمان و مخصوص سن دانش آموزان تهیه کنند. در حوزه تبلیغ هم می‌توان گفت در مدارس شهر قم امام جماعت وجود دارد. امام جماعت‌ها باید در هر حوزه‌ای تخصصی باشند و هر حوزه با بقیه حوزه‌ها فرق داشته باشد.

مهد‌های کودک حتما باید افرادی متخصصی باشند؛ عموم مردم تصور می‌کنند که مربیان مهد نباید تخصصی کار کنند، هر چند باید افرادی باشند که آموزش‌های لازم را دیده باشند. واقعا ما برای مربیان مهد کودک چه قدر کار کردیم؟ در کنار تربیت مربی، باید بازی‌هایی را ویژه دختران و پسران به صورت جداگانه طراحی کنیم. هر چه بتوانیم تخصصی‌تر و از سطوح پایین‌تر کار کنیم بهتر است.

ـ ما مهدکودک در تراز انقلاب اسلامی داریم؟ مهد‌های کودک ما مسابقه آموزش، می‌دهند. یک مهد کودک مدعی است که من چهل حدیث به کودک یاد می‌دهم. یکی دیگر حفظ نهج البلاغه آموزش می‌دهد. در حالی که در آموزه‌های دینی ما گفته شده بچه تا هفت سال اول امیر است. باید آزاد باشند، بازی کنند و نباید تحت فشار آموزش قرار بگیرد. اگر قرار است به بچه‌ای یاد بدهیم که دروغ نگوید نباید بچه را بفرستیم کلاس قرآن، که از طریق آیات قرآن یاد بگیرد که دروغ نگوید و با زور یاد بگیرد. امروزه مهد‌های کودک آموزش محور شدند.

یکی مسأله آموزشی است، آیا مهد کودک باید آموزشی باشد یا نه؟ مسأله دیگر دخالت مربی در نوع ورزش و بازی‌هایی است که بچه‌ها باهم انجام می‌دهند؛ مثلا ورزش‌های رزمی، که آیا مناسب سن دختران در سنین پایین هست یا خیر؟ در بحث آموزشی و دینی هم باید به مبانی علمی و اخلاقی توجه داشته باشد؛ و بخش دیگر، مباحث تبلیغی است؛ تبلیغات علمی‌ای که وجود دارد و تبلیغات خاص که مختص ایام خاص است؛ همچنین حضور در اجتماع که یک آفتی است که منهای بحث زنانگی، طلبه‌ها کلا در اجتماع حضور کمرنگی دارند. با توجه به اینکه ارتباطات اجتماعی بسیار کم شده خود طلبه‌ها هم هیچ ارتباطی در اجتماع ندارند و کمتر در بین مردم هستند.

ـ نظر شما در مورد افزایش دانشگاه‌ها و جمعیت زیاد دانشجویان خانم چیست؟ اینکه در هر رشته‌ای هم دانشجوی خانم باشد و هم دانشجوی آقا درست است؟

ببینید آن چیز‌هایی که با خصوصیات فیزیکی زن منافات داشته باشد قطعا ما می‌گوییم حق شماست، ولی ارزشی برای شما ندارد. مخصوصا امروز در جامعه ما محیط کار نیست و افراد قید تحصیل را می‌زنند و سراغ رشته علمی نمی‌روند؛ هم در مردان و هم در زنان شاهد این مسأله هستیم. در این جامعه چه ضرورتی وجود دارد زنان پا به پای مردان در جامعه حضور داشته باشند؟! به هر حال زنان می‌توانند با استفاده از فضای مجازی آموزش‌های لازم را ببینند که نیازی به حضور فیزیکی ندارد و از نظر علمی رشد کنند و هم لحظات بیشتری در کنار خانواده باشند.

از طرفی با افزایش دانشگاه ها، عملا فرهنگ مطالبه کاری و اجتماعی در زنان بیشتر می‌شود. به هر حال نظرم این است که وقتی به زن می‌گوییم باید پذیرش از حرف همسر داشته باشد، ولی از نظر مالی و هم از نظر علمی با هم تفوقی نداشته باشند عملا همین می‌شود که در جامعه می‌بینیم، یعنی زن زیر بار حرف شوهر نمی‌رود و نقش‌ها برعکس می‌شود.

بار‌ها دیدیم خانم‌هایی که با کارت آقا مشغول خرید برای منزل هستند در حالی که این کار، وظیفه مرد خانواده است. تصور کنید همین خانم، از صبح باید سر کار برود، عصر خرید انجام دهد و شب به کار‌های منزل بپردازد؛ لذا خانواده که باید محلی باشد برای آرامش، کارکرد‌های خودش را از دست می‌دهد. /۹۹۹/د101/س

منبع: پایگاه فقه حکومتی وسائل
ارسال نظرات