۲۴ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۵۵
کد خبر: ۶۱۶۸۴۷
روایت مفرد از دیدار جمعی از جهادگران با رهبر انقلاب؛

آقا گفتند نمی‌توانیم و نمی‌شود نداریم!

آقا گفتند نمی‌توانیم و نمی‌شود نداریم!
ما باید کار جهادی را به گونه‌ای تعریف کنیم که آدم‌های مختلفی بتوانند بیایند و نقش و سهم داشته باشند.
 
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری رسا، «ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم.» ۱۳۹۶/۰۲/۱۰ این جمله‌ی رهبر انقلاب اسلامی به‌وضوح اهمیت و جایگاه جهت‌گیری و کار جهادی را در منظومه‌ی ارزشی انقلاب اسلامی مشخص می‌کند. تاریخِ انقلاب نشانگر واقعیت روشنی است: «ما هرجا انقلابی عمل کردیم پیش رفتیم و هرجا از انقلابیگری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم.» ۱۳۹۵/۰۳/۱۴
 
براساس همین نگرش به ضرورت و ظرفیت کار جهادی است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار جمعی از جهادگران بر گسترش هر چه بیشتر جریانِ کار و خدمت‌رسانی جهادی تأکید کردند. انتظار رهبر انقلاب در این زمینه «همگانی شدن گفتمانِ جهادی» و «گسترشِ حضور عموم مردم به‌خصوص جوانان در جریان فعالیت‌های جهادی» است و فراگیرسازی شعار «خدمت‌رسانی برای تحقّق عدالت و پیشرفت» را مطالبه می‌کنند.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR برای روایتِ دقیق‌تر زوایای مختلف دیدار جمعی از جهادگران با رهبر انقلاب و تبیین نگاه و مطالبات ایشان در زمینه‌ی کار جهادی و حرکتِ خدمت‌رسانی به مردم، گفت‌و‌گویی با جناب آقای صادق مفرد از فعالین حرکت‌های جهادی و حاضرین در دیدار جهادگران با رهبر انقلاب داشته است که در ادامه می‌خوانید.

* جمعی از فعالین حرکت‌های جهادی و خدمت‌رسانی به مردم اخیرا دیداری با رهبر انقلاب اسلامی داشته‌اند. زمینه‌ها و روند شکل‌گیری این دیدار به چه صورتی بوده است؟

تقریباً دو دهه از شکل‌گیری حرکت‌های جهادی در کشور می‌گذرد. طی این سال‌ها یک دیدار عمومی در سال ۸۹ داشتیم؛ تنها دیدار آقا که صرفاً با بچه‌های جهادی صورت گرفت و دیدار مفصلی بود و آقا صحبت‌های اشتند که منجر به تدوین سند چشم‌انداز حرکت‌های جهادی شد. بعد از آن دیگر نه دیدار خصوصی بود و نه عمومی و نه پیام. تا این که پارسال در دیدار بسیجیان و جهادگران در ورزشگاه آزادی که باز هم دیدار خاص بچه‌های جهادی نبود، ولی تقریباً یک‌سوم آن جمعیت بچه‌های جهادی بودند و سهمیه‌ی حضور بچه‌های جهادی بود.

دو سالی بود که مجموعه‌های مختلف جهادی درخواست دیدار داشتند؛ هم بچه‌های قرارگاه جهادی امام رضا علیه‌السّلام، هم بچه‌های خاتم‌الاوصیاء که مجموعه‌ی فرهنگی هستند و کارهای بزرگی کرده‌اند، ولی ذیل بسیج نیستند، شاید در بسیج شکل گرفتند، ولی مجموعه‌ی بیرونی هستند و هم خود بچه‌های بسیج سازندگی. قبل از عید لیست خواستند از هر کدام ما. لیست‌ها رفت و ارزیابی شد و تقریباً یک هفته مانده به دیدار زنگ زدند و گفتند این اسامی دعوت شده‌اند. ۴۲ نفری دعوت شده بودند و این دیدار اتفاق افتاد.

* روایت خود از دیدار با رهبر انقلاب و نکات و موضوعات مطرح شده از سوی ایشان را مطرح کنید.

از جمع حاضرین، ده نفر صحبت کردند. حرف اصلی تقریباً به زبان‌های مختلف و در نسل‌های مختلف یکی بود. اصل صحبت این بود که جهادی الان رشد کرده و حدود دو دهه از شروعش می‌گذرد و دیگر این طیف بزرگ شده و می‌تواند اتفاقات بزرگ‌تری را رقم بزند. می‌تواند باری از دوش نظام بردارد و مسئولیت‌هایی به آن واگذار شود. می‌تواند اتفاقات بزرگ‌تری را قبول کند. شاید البته در این نتیجه‌گیری بچه‌ها اتفاق نظر نداشتند که ساز و کارش چه باشد و طرحش چگونه باشد و به چه صورتی اتفاق بیفتد. اتفاقاً آقا هم گفتند که طر‌ح‌تان را در این حوزه بیاورید.

در رابطه با این صحبت شد که ما الان رشد کرد‌ایم و مثلاً یکی از دوستان حوزه‌ی بین‌الملل را ‌گفت. این که در ده کشور الان کار جهادی صورت می‌گیرد و گزارشش را آقا دیدند و این که الان فضای جهادی صادر شده به ده کشور و دارند خودشان اردو برگزار می‌کنند، نه این که بچه‌های جهادی ما بروند آن‌جا و کار انجام بدهند. یا این که گروه جهادی داریم که دارد صادرات می‌کند دقیقاً بر اساس همان مثالی که آقا در دیدار دانشجویی گفتند که مثلاً در ارومیه درخت سیب هست و سیب‌‌های زیادی می‌ریزد پای درخت‌ها و استفاده نمی‌شود، از همان استان ما گروه جهادی داریم که الان تقریباً بیست سی میلیارد تومان سیب صادرات می‌کند. یا مثال عرصه‌های اجتماعی که ورود کرده‌اند و مدرسه‌ی کودکان کار را زده‌اند. همچنین اتفاقات بزرگی را رقم زده‌اند در فضای مجازی و مثلاً سایت سایه آمده و نیازمندان را به خیّرین وصل می‌کند.

مثال‌های متعددی در آن دیدار توسط این ده نفر زده شد تا این واقعیت منتقل شود که این‌ها می‌توانند یک باری از محرومیت‌زُدایی و پیشرفت کشور را بر دوش گیرند. متنوع هم بود. مثلاً برخی به این اشاره کردند که ما اسنادی را که منجر به محرومیت در کشور می‌شود و عوامل محرومیت‌زا را شناسایی و احصاء کرده‌ایم. یعنی همه‌ی اسنادی را که در دنیا وجود دارد و ایران توافق کرده و پذیرفته و در قوانین ما آمده و نشسته و دارد منجر به محرومیت می‌شود در کشور، این‌ها را پیدا کرده‌ایم که در کدام قانون است و رگ و ریشه‌اش در کجاها وجود دارد. آقا هم خیلی استقبال کردند و گفتند اصلاً فکر نمی‌کردیم در این حوزه‌ها هم کار کرده باشید و این‌ها را برای ما بیاورید.

بچه‌ها سعی کردند بحث را باز کنند که تعدد مأموریت‌هایی که کار می‌کنند و عمق و اثربخشی‌اش را نشان بدهند. این حرف را زدیم که برای این تقریباً دوازده هزار گروه جهادی، ما سطح‌بندی داریم و ۷۰۰ تا ۸۰۰ گروه جهادی‌مان گروه‌های ویژه‌اند. شاید قدیمی‌ها به این‌ها می‌گویند گروه جهادی و به مابقی خیلی گروه جهادی اطلاق نمی‌کنند، ولی گروه‌های ویژه‌ی ما الان می‌توانند اتفاقات برزگ‌تری را رقم بزنند و در همه‌ی عرصه‌ها هستند؛ هم سلامت، هم کشاورزی و مطالبه‌گری هم در عرصه‌های مختلف و متنوع می‌کنند. این را بچه‌ها تقریباً در این جلسه با زبان‌ها و گویش‌های مختلفی منتقل کردند. جالب است که حضرت ‌آقا هم شروع صحبت‌شان با این بود که این جمع مجموعه‌ی کارآمد و برنامه‌ریزی است و می‌تواند اتفاقات بزرگ‌تری را رقم بزند.
 
* در مورد قوانین محرومیت‌ساز که اشاره کردید، آیا مثالی در ذهنتان هست؟

الان در این چهار دهه‌ای که از انقلاب گذشته، به ازای هر چهار شغلی که در شهرها ایجاد شده، یک شغل در روستاها ایجاد شده است. این‌ها حالا لزوماً به دلیل قوانین نیست؛ بعضی‌ هم به سبب تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌هاست. در برنامه‌ریزی‌ها جوری طراحی شده که مثلاً‌ حاشیه‌ی شهرها پررنگ‌تر شده است و بسیاری از روستاها دارند تخلیه می‌شوند. عوامل بسیاری از این گونه وجود دارد. دائماً در این اسناد و قوانینی که الان داریم می‌بینیم، به روستا به عنوان یک مسأله نگاه می‌شود و نه به عنوان یک ظرفیت و یک قوه‌ای که شهر و جاهای دیگر بتوانند از آن ارتزاق کنند. بعضی چیزها هم رویه است. مثلاً آن چیزی که در صداوسیما و در فیلم‌ها و سریال‌های ما و در فضای عمومی پخش می‌شود، شهر یک عزتمندی است و روستا چندان نه. یک سری عوامل و طراحی‌هایی از این جنس را بچه‌ها مشخص کرده‌اند و می‌گویند این‌ها منجر به فقر می‌شود.

فرض کنید حتی ما جزو ده کشور اول هستیم در سختگیری در قوانین کسب و کار که این همه بنگاه‌های خُرد روستایی را دارد تعطیل می‌کند. مثلاً یک روستایی قبل از این لبنیاتش از خودش بوده و خیلی چیزهایش از خودش بوده، الان اجازه‌ی این کار را ندارد. برای خانه‌ی خودش می‌تواند انجام بدهد، ولی کارهای تجاری در این حوزه نمی‌تواند بکند. یعنی یک مرغداری ساده اگر بخواهد بزند، مثلاً با ۵۰۰ متر فاصله از دورترین نقطه‌ی روستا، شاید مجوزش را ندهند. هر چیزی که قبلاً در روستا بوده و معیشت روستا را تأمین می‌کرده، الان با قوانینی بسته شده که متناسب با زندگی شهری است و متناسب زندگی روستایی نیست. این‌ها اختلافات و مشکلاتی به وجود آورده است.

یک مسأله‌ی دیگر که یک ذره کلان‌تر از بحث های قوانین و نفوذ در سندهای توسعه‌ی کشور است، این است که انقلاب‌ ما یک انقلاب مردمی است. انقلاب ‌ما بر پایه‌ی مردم شکل گرفته و بر پایه‌ی مردم هم جلو می‌رود، منتها در مسأله‌ی پیشرفت کشور،‌ در محرومیت‌زدایی و حتی در بحران‌هایی مثل سیل، مدل حاکمیتی ما چرا نباید مدل مردمی باشد؟ مدل حاکمیت و نه مردم. مردم می‌ریزند و سیل را جمع می‌کنند، منتهی مثلاً ستاد بحران اصلاً در نظر نگرفته که چیزی به عنوان مردم وجود دارند که در بحران می‌آیند و کمک می‌دهند. در طراحی‌هایشان نیست، تقسیم کاری بین دستگاه‌هایی که الان کار محرومیت‌زدایی را انجام می‌دهند، با نیروهای مردمی و با بچه‌های جهادی وجود ندارد. بعضاً حمایت می‌کنند و کاری بهشان واگذار می‌کنند، ولی نه به معنی تقسیم کار و این که در طراحی‌ها ببینندشان. طراحی‌ها همان طراحی‌های قدیم است که در کشورهای دیگر هم وجود دارد. الان در یک کشور دیگر هم اگر سیل بیاید، نظام دولتی‌اش همین برخورد را می‌کند که در ایران شده. با این که آن کشور پشتیبانی‌ای مثل هشتاد هزار جهادگر را ندارد که در سیل شرکت و فعالیت کردند، ولی ایران دارد. یعنی متناسب با آن طراحی‌ها انجام نشده و این ایراد کلی به کل این جریان برمی‌گردد که بدنه‌ی جهادی الان نمی‌تواند خوب وصل بشود به بدنه‌ی حاکمیت در حوزه‌های فعالیت و این ساز و کار خیلی دیده نشده است.
 
* شما به عنوان فعال این عرصه برداشت و تحلیل‌تان از این دیدار چیست؟ به نظر شما اثر این جلسه بر روند و سیر حرکت‌های جهادی چیست؟

از وقتی که خبر دیدار پخش شد که گروه‌های جهادی یک دیدار خصوصی با رهبر انقلاب داشتند و این یعنی حضرت آقا یک بخشی از وقتشان را اختصاص داده‌اند که این‌ها بیایند و حرف‌هایشان را بزنند و بعد هم وعده‌ی دیدار عمومی را داده‌اند و صحبت‌هایی که در آن جلسه مطرح شد، این امید جدی را در بچه‌های جهادی ایجاد کرده که قرار است اتفاقات بزرگ‌تری رقم بخورد. خصوصاً در صحبت‌های آقا که صحبت‌هایی از جنس گفتمان جهادی بود و این هم وقتی از زبان ولیّ امر مطرح می‌شود، یعنی آقا پشت این قضیه هستند که  این تبدیل به یک گفتمان عمومی بشود. خودشان هم نهضت نرم‌افزاری را مثال زدند در جلسه و گفتند که با مطرح کردن جنبش نرم‌افزاری و شکل گرفتن آن، کشور در حوزه‌ی علمی جلو افتاد. حالا شاید آن مخاطب، مخاطب نخبگانی و دانشگاهی بود و واقعاً اثرش را دیدیم در کشور. یعنی وقتی از رأس کشور این موضوع گفته شد،‌ مطرح شد تبدیل به گفتمان و کشور به آن سمت رفت و رتبه‌ی علمی کشورمان رشد پیدا کرد. الان آقا با مثال همان موضوع دقیقاً گفتند که می‌خواهیم گفتمان جهادی و گفتمان خدمت‌رسانی در کشور پررنگ بشود و به یک گفتمان عمومی تبدیل شود. این گفتمان عمومی شدن جهادی بچه‌ها را امیدوار می‌کند.

شاید ساده‌نگری‌اش این بود که بعد از این دیدار چه حمایتی از گروه‌های جهادی می‌شود و چه اتصالی بین گروه‌های جهادی و دستگاه‌ها اتفاق می‌افتد؟ ولی این‌ها خیلی منشأ تحول نبودند که حالا بگوییم فرضاً دستگاهی، بنیادی یا مجموعه‌ای بعد از این دیدار حضرت آقا بهشان مثلاً دستور بدهد که بیایید از گروه‌ها حمایت کنید. خیلی هم جمع حاضر جمعی از این حیث نبود که بگوید که برای گروه‌های جهادی حمایتی کنید ما را.

ما حرف کلی‌مان در این دیدار این بود که می‌توانید به ما مأموریت بدهید. مثل فرض کنید شهید تهرانی مقدم در بحث موشکی. ما هم سعی کردیم این حرف را در این دیدار بزنیم که مسأله‌ی مثل روستا را می‌توانید به ما واگذار کنید و الان دیگر ما به این رشد رسیده‌ایم که یک کاری را به ما واگذار کنید. اصلاً‌ فضای جلسه از جنس درخواست حمایت و پشتیبانی نبود و این هم دیده شد دیگر، در آن صحبت‌هایی که بعد حضرت آقا کردند، دیده شد و به نظر من خودش منشأ یک تحرک جدی در فضای جهادی می‌شود.

 
شاید اتفاق سیل یک مقداری کار جهادی را در کشور پررنگ کرد. قبل از آن هم زلزله‌ی کرمانشاه اتفاق افتاد، ولی در سیل خیلی نمایان بود. یعنی خیلی نمایان بود که مردم کار را جمع کردند و یک ذره زمینه‌ی این اتفاق فراهم شد. بچه‌ها شاید یک چند سالی در حاشیه بودند، ولی الان احساس می‌کنند می‌توانند در متن اتفاقات اصلی کشور قرار بگیرند و از این جهت یک فضای خوبی در جهادی دارد احیا می‌شود ان‌شاءالله.
 
* برای فراگیر شدن کار جهادی توسط حکومت و مردم چه اقدامات لازم است صورت بپذیرد؟

فراگیرشدن را حضرت آقا جوری مطرح کردند که تعابیر عجیبی بود و معادلش را ما ندیده بودیم. مثلاً قبلاً دیده بودیم که بگویند فقر لزوماً فقر مادی نیست و یک نفر ممکن است به لحاظ فرهنگی در بالای شهر تهران هم نشسته باشد، ولی یک فقر عاطفی یا فقر فرهنگی داشته باشد. این مدل پرداخته شدن به فقر را در زمان‌های مختلفی دیده بودیم که لزوماً نباید بروید در یک روستای دورافتاده کار کنید تا فقرزدایی کرده باشید، گاهی همین کنار دست خودتان هم هست. ولی این‌که مطرح بشود که یک عده از نعمت خدمت کردن و از نعمت کار جهادی محرومند و به این محروم‌ها هم رسیدگی کنید، این خیلی حرف جدیدی است. یعنی اصلاً تا حالا از زبان کسی ما نشنیده بودیم در این دو دهه‌ای که داریم کار جهادی می‌کنیم. کلاً یک افق جدیدی را باز کرد. آقا گفتند شما چند درصد از جوان‌های کشور را توانستید ببرید؟ نهایتاً ده درصد را بردید، اما نود درصد دیگر هم مهم‌اند.

به نظر من با این که در بخش اول که صحبت‌های بچه‌ها بود، تقریباً اثبات کارآمدی جهادی بود که کارهای بزرگی دارد انجام می‌شود، آقا خیلی روی آن موضوعات نرفتند. در اولین بیان ایشان هم این بود که همین را بروید جلو و اصلاً توقف نکنید. گفتند عمر شما شاید ده‌برابر جواب می‌دهد، ولی صد برابر و هزار برابر می‌شود رفت جلوتر. فارغ از آن موضوعی که بچه‌های جهادی دارند کف میدان چه کار می‌کنند و چه خدمتی انجام می‌دهند.

احساس می‌کنم آقا خیلی مسأله‌ی جهادی را انسانی و آن آدم‌ها را دارند می‌بینند. تا الان هم در سیر صحبت‌های آقا از آن ابتدا تا الان این قضیه پررنگ بوده و باز هم پررنگ است. یعنی خود آن آدم‌ها مهمند برایشان، همین آدم‌هایی که جهادی می‌روند. آن آدم‌هایی هم که نمی‌روند، مهم‌اند و آقا می‌گویند این‌ها هم باید حتماً بروند.

ناظر به آدم‌هایی که الان جهادی دارند می‌روند، آقا توصیه کردند که ثبات داشته باشید و دچار لغزش‌ها نشوید و آدم‌های دیگری را که شامل این جمع نشدند، بروید بیاورید. این خیلی پررنگ‌تر است. یعنی نگاه آقا به عنوان ولیّ بیشتر این است که مردم کشور ما درگیر این جنس کار جهادی باشند و دچار این فقرها نباشند. قاعدتاً الزاماتی دارد و گسترش کمّی و کیفی این با هم است. کار جهادی باید به لحاظ کیفی رشد کند، ولی گسترش آن از جنس کمّی هم باشد. الزاماتش هم این است که شاید ما اولاً باید دامنه‌ی مخاطب‌ها‌مان و آدم‌هایی را که الان شامل کار جهادی می‌شوند، بازتر کنیم. یعنی هر کسی با هر تیپ و رویکردی که دارد، باید به این ادبیات اضافه شود و بسترهای مختلفی فراهم بشود در کشور تا آدم‌ها با تیپ‌های مختلف بیایند.

باید آن بسیج عمومی ده‌ها میلیونی اتفاق بیفتد و یک آغوش خیلی بازی باشد که آدم‌ها با تفکرات مختلف بتوانند بیایند در این جهاد و این شدنی است، چون موضوعش نه سیاسی است و نه موضع‌گیری خاصی دارد. یک کار انسانی و خدمت‌رسانی است. اولاً‌ مخاطب را باید باز بکنیم. یعنی طیف‌های مختلفی از مخاطبین ما به لحاظ رویکردهای مختلفی که دارند و نیز طیف‌‌های مختلفی مثل‌ دانش‌آموز، طلبه، کارگر، صنف‌ها و اقشار مختلف پای کار بیایند. قاعدتاً هم باید ما طیف‌‌های مختلفی از کار جهادی را تعریف کنیم. لزوماً شاید مثلاً خیلی‌ها نتوانند با اردوهای جهادی بیایند. معذوراتی دارند و یک خانواده را مثلاً الان چه جوری می‌شود آورد اردوی جهادی؟ عموم خانواده‌ها شاید خیلی مقدورشان نباشد که ده روز بروند در یک منطقه‌ی دورافتاده. ما باید کار جهادی را به گونه‌ای تعریف کنیم که آدم‌های مختلفی بتوانند بیایند و نقش و سهم داشته باشند. یعنی گفتمان‌شدن از جنس این است که هر که هر جایی هست که آقا مثال زدند در خانواده،‌ در دانشکده، در‌ محیط کار، برایش کار جهادی تعریف ‌شود.

باید تعریف کار جهادی بازتر بشود و در جاهای مختلف. مثلاً حتی به لحاظ جغرافیایی هر چند شکل گرفته در این یکی دو سال اخیر، عموماً بچه‌های جهادی را به روستا می‌شناسند، ولی الان آخرین آمار اطلاعاتی که ما از گروه‌ها جمع‌آوری کرده‌ایم، نزدیک ۳۰ درصد در محیط شهری کار می‌کنند. این یک اتفاق بزرگ است در دو سه سال اخیر با توجه به تأکید آقا در حوزه‌ی آسیب‌های اجتماعی، ولی لزوماً شهر نه؛ روستا و حاشیه‌ی شهر هم شامل این‌ها بشود.

ابزارهایی هم نیاز دارد که آقا دوباره خودشان اشاره کردند. فرض کنید کار هنری حرفه‌ای. الان عموماً مستنداتی از فضای جهادی پخش می‌شود که شاید دوربین به دست‌هایی هستند که خودشان فضای جهادی را درک نکرده‌اند. یا مثلاً اول عاشق کار جهادی باشند و بعد بدانند چه چیزی را از جهادی به مردم منتقل کنند که آن‌ها هم بیایند.

شاید نیاز خود بچه‌های جهادی عرصه‌ی رسانه است که باید آن را داشته باشند. یعنی لزوماً عرصه‌های ما عرصه‌ی فرهنگی و عمرانی و سلامت نباشد. عرصه‌ی رسانه به معنی همان که کمک کند تا یک عده از این محرومیت دربیایند. یعنی یک عرصه‌ی خدمت‌رسانی باشد و نه ابزاری که صرفاً کمک به کار جهادی باشد. کار حرفه‌ای‌تری در حوزه‌ی رسانه‌ نیاز است قاعدتاً.

در سیل می‌دیدیم که فلان نهاد حاکمیتی غذا پخش می‌کند، در حالی که این کار مردم است و این را مردم می‌توانند انجام بدهند، ولی مردم نمی‌توانند جاده بکشند، مردم نمی‌توانند زیرساخت را فراهم کنند و آن کار حاکمیت است. دستگاه‌های دولتی بعضاً در جوّ رسانه‌ای خودشان می‌آیند کار صف و کار مردم را انجام می‌دهند. یعنی مثلاً‌ شروع می‌کنند توزیع اقلام یا غذا. در حوزه‌ی جهادی هم این اتفاق‌ها افتاده است. یعنی خودشان بعضاً می‌آیند گروه جهادی تشکیل می‌دهند که خودشان کارهای مدیریتی بکنند. ما آن چیزی که در الزامات مرتبط با دستگاه‌ها می‌بینیم، این است که مأموریت‌شان را به بچه‌های جهادی واگذار کنند.

ثانیاً در طراحی‌هایشان از ظرفیت بچه‌های جهادی استفاده کنند. مثال می‌زنم: دستگاهی الان در جنوب کرمان کار محرومیت‌زُدایی می‌کند. در آن منطقه نزدیک به حداقل ۴۰ تا ۵۰ گروه جهادی فعال و قوی وجود دارد. چقدر آن دستگاه در طراحی و برنامه‌ریزی‌اش نظر آن بچه‌ها را می‌پرسد؟ که شما که مثلاً پانزده سال در آن منطقه خاک خورده‌اید و آشنا هستید، باید چه اتفاقی در این‌جا شکل بگیرد؟ یعنی چه در طراحی‌شان و چه در اجرایشان می‌توانند گروه جهادی را تأمین و پشتیبانی کنند تا این کار سریع‌تر رشد کند.
 
* رهبر انقلاب به بعضی آسیب‌هایی اشاره کردند که ممکن است گریبان فعالین جهادی را بگیرد. راجع به این موضوع صحبت کنید.
بدنه‌ی جهادی جوان است و عموماً‌ جوان‌ها در حرکت‌‌های جهادی هستند. خود جوان در معرض دو آسیب است؛ یکی این که ثبات رویّه نداشته باشد. یعنی ثابت‌قدم در این راه نباشد و یک مدت بیاید در فضای جهادی و بعدش خارج شود، مسیرش عوض شود، دچار لغزش بشود و نتواند هدف را پیگیری کند. یک کار مقطعی کوچک را بیاید و آن کار رها بشود. در جوان این تعدد مأموریت‌ها طبیعی است؛ امروز این کار، روز دیگر یک کار دیگر و یک فضای دیگر. آسیب دوم هم ابتلائات بشری است که هر جوانی دچار مشکلاتی می‌شود به لحاظ جوان بودنش و دچار لغزش‌هایی می‌شود که برای این هم گفتند کار عملی داشته باشید؛ قرآن بخوانید، نماز اول وقت بخوانید،‌ مسجد بروید. مثلاً گفتند در روستا که هستید و اذان می‌‌شود، همه بروید در مسجد روستا و نمازتان را بخوانید. یعنی توجه داشتن به همین موضوعات عادی که تا الان مطرح شده است. گفتند تا جای ممکن مستحبات را هم انجام بدهید. این نکته‌ی مهمی است.

در کار جهادی بحث اخلاص را یک قدری باز کردند. اخلاص در مجموعه‌های جهادی بیشتر باید مورد توجه قرار بگیرد. فرض کنید کسانی که همراه پیامبر یا همراه ائمه بودند، کسانی که انقلاب کردند و در شکل‌گیری انقلاب بودند، عموماً کسانی که جهاد می‌کنند به معنی این که از جان و مالشان می‌گذرند، اگر نتوانند این را خوب نگهدارند، کم‌کم به ضدش تبدیل می‌شود. یعنی دچار موضوعاتی می‌شوند که اگر اخلاص نداشته باشند، کم‌کم از آن کاری که کردند، فاصله می‌گیرند.

ما با دوستان جهادی‌مان بعضی وقت‌ها که گپ می‌زنیم، مثلاً یکدفعه صحبتی می‌شود که تو از کی رفتی جهادی؟ آن یکی می‌گوید تو از کی رفتی؟ در حالی که واقعیت آن دنیا معلوم نیست؛ مثلاً یک نفر که حتی یک روز در سیل آمده و در کنار فلان گروه جهادی یک کمکی کرده و رفته، اما جوری اخلاص داشته و خالص کار کرده که از کسی که ده‌ها سال دارد در این حوزه کار می‌کند و زندگی‌اش را گذاشته در محرومیت‌زُدایی، شاید آن دنیا پیش خدا عزیزتر باشد به دلیل اخلاصش. شاید یکی کل عمرش را بگذارد، ولی اخلاص نداشته باشد و نتواند آن را حفظ کند.
 
* نکات خاص دیگری از بیانات رهبر انقلاب در ذهنتان هست؟

عموماً بچه‌هایی که خیلی وقت است در کارهای جهادی‌اند، بیشتر تمرکزشان بر محرومیت‌زُدایی به معنی تخصصی ‌آن است. یعنی چقدر اثرگذار باشد این کار محرومیت‌زُدایی که مهم هم هست. اصلاً ما بستر جهادی را صرفاً فضای رشد نمی‌دانیم، بلکه باید یک اتفاقی هم بیفتد، ولی عموماً حضرت آقا نگاهشان نگاه انسانی است. یعنی نگاه‌شان نگاه آن آدم‌هایی است که در فضای جهادی شرکت می‌‌کنند و این خیلی پررنگ است و ما اصلاً‌ باورمان نمی‌شود. یعنی با این که مثلاً در این دیدار یک ساعت و نیم بچه‌ها در رابطه با موضوعات ریز محرومیت‌زُدایی صحبت کردند و مثال‌های سنگینی و بعضاً آرزوها را گفتند که دوست داریم مثلاً اتفاقات بزرگ رقم بخورد، ولی باز آقا مسأله را می‌برند به سمت این آدم‌هایی که باید در فضای جهادی باشند و رشد کنند و یعنی این مهم‌تر است برای آقا.

در صحبت‌های آقا بحث ساختار جدید اصلاً مطرح نشد.

نکته‌ی جالب دیگر این بود که در یکی از ارائه‌ها یک خواهری که صحبت می‌کردند، در خلال صحبتش گفتند که فکر نمی‌کنم بشود. آقا همان جا صحبت ایشان را قطع کردند و گفتند نباید بگویید فکر نمی‌کنم، اصلاً‌ نداریم یک همچنین چیزی. یعنی این را اصلاً بیندازید دور که نمی‌توانیم و نمی‌شود و نداریم و نمی‌دانم و فکر نکنم؛ کاملاً امیدوارانه. اصلاً از جهادی یک چنین انتظاری می‌رود.

بحث شهدای جهادی هم مطرح شد و این که تا الان ما ۲۳ عزیز را از دست داده‌ایم در اردوهای جهادی. آقا پوستر شهدا را هم گرفتند و برایم جالب بود که یکی دو دقیقه‌ای نگاه کردند به تک‌تکشان. احساس می‌کردم تک‌تک این چهره‌ها را دارند می‌بینند. و گفتند که این موضوع بوده در کشور که یک عده‌ای برای کارهای فرهنگی و کارهای انقلابی و حین مأموریت برایشان حوادثی اتفاق می‌افتد و گفتند الان چون جهادی‌ها زیاد شده‌اند در کشور، خیلی در جهادی دیده می‌شود. قبلاً در راهیان نور بود، در موضوعات دیگر هم بود و خودشان هم فرمودند که این را پیگیری کنید و مسأله‌ی شهدای جهادی را نگذارید زمین بماند./841/
حسین ثالث موید
ارسال نظرات