۰۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۹
کد خبر: ۶۱۷۶۰۰
مادر شهید محمد معماریان:

هنگام دیدن جنازه خونین فرزندم سجده شکر به جا آوردم

هنگام دیدن جنازه خونین فرزندم سجده شکر به جا آوردم
خانم منتظری تقدیم فرزندش در راه اسلام و انقلاب را برای خود افتخاری بزرگ خواند و گفت: هنگام دیدن جنازه خونین و بدن پاره پاره فرزندم به درگاه خدا سجده شکر به جا آوردم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، یادواره شهدای بلوارآیت الله بهاءالدینی به همت بسیج و هیأت امنای مسجد حضرت علی‌اکبر(ع)  قم شامگاه پنجشنبه در بوستان شهدای محلاتی برگزار شد.

اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان در این مراسم به روایتگری پرداخت و ضمن بیان خاطره ای از فرزند شهیدش پس از شهادت او اظهار داشت: دو سال و نیم بعد از شهادت محمد در سال 68 از ناحیه پا دچار آسیب‌دیدگی شدم ولی مایل نبودم پایم را برای معالجه به دست پزشکان بسپارم چون اولین کار آن‌ها برداشتن چادر از سر مریض است.

وی افزود: من پیش شکسته‌بندهای محلی و تجربی رفتم اما باز هم نتیجه نمی‌گیرد و همچنان درد می‌کشیدم؛ از اول محرم که دچار شکستگی پا شده بودم، به مسجد المهدی هم رفت و آمد می‌کردم، اما نمی‌توانستم کار کنم. برنج‌ها و سبزی‌های ناهار روز عاشورا مانده بود و متولی هیات می‌گفت: اینجا کار زیاد است، اما کارکن کم داریم. مشغول کار شدم و زن‌ها را جمع کردم. بالاخره برنج‌ها و سبزی‌ها را پاک کردیم و آماده عاشورا شدیم.

خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 می‌گوید و یک رویای صادقه که سروصدای عجیبی در قم به پا کرد: من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در عالم رویا، دیدم دسته عزاداری جوان‌های محل به مسجد نزدیک می‌شود، پیشاپیش دسته، سعید آل‌طه داشت سینه می‌زد؛ یک دفعه یادم افتاد که سعید، شهید شده است. بعد، خوب دقت کردم. دیدم تمام بچه‌های دسته عزاداری، شهدای محله هستند؛ محمد من هم در میانشان بود، آن‌ها سینه‌زنان وارد مسجد شدند و من با زن‌های محل یک گوشه ایستاده بودم. محمد، دسته دوستانش را دور زد و آمد پیش من. دست انداخت گردن من و مرا بوسید. بهش گفتم: چقدر بزرگ شدی؟ گفت: اینجا همه ما بزرگ شدیم. یکی از بچه‌های محل به نام شهید آزادیان هم آمد پیش ما و گفت: خدا بد نده حاج خانوم! محمد با تعجب گفت: مادر من چیزیش نیست. بعد، شال سبزی را که در دست داشت و گفت از حرم امام حسین(ع) آورده است، از صورتم تا پا کشید و بست دور مچ پایی که آسیب دیده بود.

وی اضافه کرد: از خواب بیدار شدم و با تعجب دیدم که همه باندهایی که به پایم بسته بودم، کنار افتاده‌اند و همان شال سبزی که محمد در عالم خواب به پایم بسته بود، همچنان روی پای من است. پایم درد نمی‌کرد و از آن درد خلاص شده بودم که بعد از رسیدن خبر به مرحوم حضرت آیت الله گلپایگانی و بیان شرح حال برای ایشان، این مرجع تقلید هم این بحث را تأیید کردند.

مادر شهید محمد معماریان با بیان این که بعد از این همه سال، همان شال سبز در منزل ما قرار دارد، گفت: مردم با اطلاع از ماجرای شهیدی که مادرش را شفا داد، به ما مراجعه می‌کنند و تا کنون افراد زیادی به برکت این پارچه سبز و تربتی که حضرت آیت الله گلپایگانی به من دادند شفا پیدا کرده، بچه دار شده و مشکلات زندگی شان برطرف شده است.

وی این ماجرا را سندی محکم بر زنده بودن شهدا عنوان و خاطرنشان کرد: شهدا به این راحتی به این درجات نرسیدند، فرزند من در سن هشت سالگی هم نماز صبحش ترک نمی شد و در کار منزل به من کمک می کرد ولی من افتخار می کنم که در راه اسلام و انقلاب از فرزندم گذشتم و ای کاش فرزندان بیشتری داشتم و همه آنها در راه امام حسین(ع) فدا می کردم.

خانم منتظری حضرت زینب کبری(س) را الگوی مادران شهدا دانست و گفت: من وقتی گاهی اوقات دلم می گیرد به یاد حضرت زینب کبری(س) می افتم و خجالت می کشم که گریه کنم چون ایشان در یک روز چندین نفر از نزدیک ترین اعضای خانواده خود را که همگی انوار الهی بودند از دست داد، فرزندان ما که در برابر آنها ارزشی ندارند به همین جهت وقتی جنازه غرق به خون فرزندم را دیدم فورا سجده کرده و خدا را بابت این لطفش شکر کردم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن ابراز گلایه از وضعیت نامطلوب فرهنگی جامعه تصریح کرد: شهدا رفتند تا اسلام و انقلاب بماند، دشمن هم فهمیده که از راه نظامی نمی‌تواند به کشور و انقلاب ضربه بزند به همین جهت از طریق فضای مجازی و ماهواره و امسال آن وارد شده تا دین ما را بگیرد، بنابراین در این شرایط بسیار باید هوشیار باشیم.

مادر شهید محمد معماریان در پایان خاطرنشان ساخت: کسانی که در این ایام مجالس عروسی با وضعیت بسیار بدی برگزار می‌کنند چطور می خواهند جواب شهید را در قیامت بدهند؟ از این رو نباید کاری کنیم که دل امام زمان(عج) شکسته شود و در راه اسلام و انقلاب از هرچه داریم بگذریم و پشت رهبر عزیزمان را نیز خالی نکنیم./1330/پ202/ب1

ارسال نظرات