۰۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۱
کد خبر: ۶۱۸۲۵۳
سگ‌کشی بهانه است؛

هیولای "نواشرافی‌گری" و سوارکاری بر جهل مردم

هیولای
همان هیولایی که سه دهه مشغول فربه کردن خویش بوده امروز به شدت در مقابل هرگونه آگاهی و ادراک صحیح اجتماعی می­‌ایستد.

باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، داود موذنیان

در هفته­‎های اخیر تجمعاتی در مقابل شهرداری جهت حمایت از حقوق حیوانات و اعتراض به نحوه کشتن تعدادی از سگ‌های ولگرد انجام گرفت. بایسته است از تجمع کنندگان به دلیل حمایتشان از حقوق حیوانات تقدیر کرد و متذکر شد که به هیچ عنوان آنچه در ادامه آورد می‌­شود نقضی بر این اقدام حمایت جویانه تجمع کنندگان نبوده و موضوع صرفا سوالاتی است که از حاشیه این تجمع به ذهن راقم این سطور خطور کرده و در پی پاسخ به آنهاست.

اولین سوال در مواجهه با این تجمع این بود که چگونه است تجمعات اعتراضی برای کشته شدن چند سگ به طور نادرست شکل می­‎گیرد؛ اما با اینکه شاهد پایمال شدن عدالت اجتماعی توسط گروه‌های قدرت طلب و طبقه جدید مرفه هستیم ندای اعتراضی شنیده نمی‎­شود. آیا آنجا که به واسطه خصوصی­‎سازی‌­های اشتباه نابودی صد‌ها کارخانه و کارگاه و تولیدی رقم می­‎خورد، سپس بیکاری و فقر و به دنبال آن بزهکاری و فساد و جرم و جنایت را به ارمغان می­‎آورد، سزاوارتر به اعتراض نیست؟ آیا حقوق افراد کمتر از حقوق چند سگ است؟ چگونه است که برای تضییع حقوق چند سگ ولگرد شهرداری وادار به عذرخواهی و جبران می­‌‎شود، اما در مورد زمین خواری­ها، نقض حریم رودخانه­‎ها، جنگل خواری­ها و... خیر؟ بگذریم از اینکه همین سگ‌های ولگرد بلکه صاحبدار بار‌ها سبب جراحات بعضا شدید به مردم و حتی کودکان شده­‎اند و کسی در این موارد نه تجمعی کرد و نه صدای اعتراضی شنیده شد! که آخرین این اتفاقات حمله سگی به خانم بارداری بود که سبب جراحات زیادی به وی شد و صدای این جماعت معترض به حقوق سگ‌ها درنیامد!

در همین پدیده باستی هیلز و کلاک و لواسان که مصداق مهمی از جهت نشان دادن نمونه­‎ای از آسیب‌های جبران ناپذیر به محیط زیست و نیز رویکرد‌های افتضاح در شهرسازی و همچنین از لحاظ شکل گیری ارتباطات پیچیده­ بین متخلفین بود، آیا اهمیت این پرونده کمتر از تلف شدن چند سگ است؟ شمایی که امروز خود را فعال محیط زیست و حامی حقوق حیوانات می­‎نامید نباید در اینجا نیز صدای اعتراض خود را بلند کنید؟ آیا مسئله محیط زیست نیز دچار درگیری‌های قبیلگی و تبعیض در موضع گیری شده یا اینکه لیدر‌های اینگونه اعتراضات به مصلحت نمی­‎بینند که در آنجا ورود کنند؟

و اساسا چرا دغدغه‌های اجتماعی وارونه شده و مسائل کوچک بزرگ و مسائل بزرگ به فراموشی سپرده می‎شود؟ صریح­تر بگویم، آیا مسئله این روز‌های ما کشته شدن چند سگ در دو سال پیش است یا مسائلی، چون پولشویی در لوای خصوصی­‎سازی و تبدیل یک عده به یک طبقه فئودال و مرفه جدید؟

وقتی با تبعیض در واگذاری امتیازات و تسهیلات بانکی، برای عده‌ای چنین انباشت ثروتی صورت می‌گیرد که دیگر بین مردم نمی‌توانند زندگی کنند و نتیجه‎­اش می­‎شود شهرک‌های خصوصی با دیوار‌های هفت متری، مدارس خاص با شهریه­‎های ۳۵ میلیونی و بیشتر یعنی چیزی معادل ماهی ۳ میلیون شهریه که معادل دو برابر حقوق یک کارگر است و نیز مهمانی‌های خاص چند ده میلیونی، رگ غیرت کسی بالا می­‎زند؟

امروز سه دهه از تولد شوم هیولایی به نام "نواشرافی­گری" یا همان طبقه مرفه جدید می­‎گذرد، هیولایی که در دهه هفتاد متولد شد و برای پرواز نیازمند نقدینگی زیاد بود. دهه هشتاد، هنگامه­‎ی پاسخ به این نیاز بود از این رو با خلق بانک خصوصی بر خلاف تصریح قانون اساسی ابزار اعتبار آفرینی برای خود را فراهم ساخت. اینک این هیولای رشد یافته وقت آن دید که سرمایه­‎های کلان خود را تثبیت کند و برای تثبیت، به تبدیل روی آورده و به سرعت سرمایه مالی خود را به املاک و مستغلاتی در داخل و خارج از کشور تبدیل کرده و می‌کند. [۱]، اما ما را چه شده که دغدغه رفتن بانوان به ورزشگاه و دوچرخه سواری آن‌ها تا کشته شدن چند سگ ولگرد در سال‌های گذشته موجبات بحث و برانگیختن ما را فراهم می­‎آورد، اما سه دهه چنبره هیولای سرمایه­‎داری بر گرده ملت برای ما منجر به هیچ حرکتی نمی­‎شود؟

چه کسانی پشت این سنخ از قضایا هستند و چه کسانی مطالبات را مدیریت می­‎کنند؟ و هدف آن‌ها چیست؟

پاسخ واضح است، همان هیولایی که سه دهه مشغول فربه کردن خویش بوده امروز به شدت در مقابل هرگونه آگاهی و ادراک صحیح اجتماعی می­‌ایستد، زیرا حیات و مماتش در گرو جهل مردمی است که نهایت دغدغه آنان سگهایشان، بی‌حجابی زنان، دوچرخه سواری و به ورزشگاه رفتن یا نرفتنشان و خلاصه از این دست قبیل مسائل دسته چندمی است، اما هیچ گونه تصور صحیحی از فعالیت بانک‌ها، چگونگی تاسیس‎شان و نحوه فعالیت اقتصادی، بنگاه‎داری، زمین‎داری و ورودشان به ابر پروژه­‎ها و لوکس‌سازی­‌ها، خصوصی سازی­‎های غلط، پولشویی ابرسرمایه­‎داران و زمین خواری و تولد فئودالیسم جدید و ده‌ها مورد مهم دیگر ندارند.

 رسانه­‎هایی که زیر بیرق این هیولا رشد کرده‎­اند و همواره سبیلشان از قِبَل پول‌های بی­‎حساب و کتاب وی چرب بوده، نیز ابزار و آینه جادوی این هیولا جهت اغوای مردم هستند و با پمپاژ جهل به جامعه بواسطه واژگونی اهمیت مسائل و خط دهی غلط، مسیر حیات این هیولا را فراهم می­‎سازند. در این بین رسانه‎­های انقلابی و نویسندگان و جامعه نخبگانی متعهد وظیفه سنگین و رسالت مهمی دارند و بایسته است که همت خود را معطوف به روشنگری در این زمینه و از بین بردن ابر جهلی کنند که ضامن حیات این هیولا است و البته این خود متوقف بر گام ننهادن در زمین بازی این هیولاست، کما اینکه برخی اوقات مشاهده می‎­شود پرداختن به موضوعات دسته چندمی و حواشی تا چند روز نقل محافل می‎شود، اما دریغ از اندک قلم زدنی در زمینه مفاسد مذکور./918/ی702/س

[1] - برای مطالعه بیشر: مجتبی نامخواه، خصوصی‌سازی‌ها و نابرابری: مسئله چیست

ارسال نظرات