۰۹ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۶
کد خبر: ۶۱۸۴۵۲
یادداشت؛

از صعود ملبورن تا سقوط ترایتون

از صعود ملبورن تا سقوط ترایتون
غرب زده‌ها چه باور کنند چه نکنند دیگر آن کشوری نیستیم که هر کس که بخواهد به خود جرأت دهد درباره آن افسانه‌های وحشتناک بسازد.

باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، سید میلاد حسینی

از آن عصر پاییزی که میلیون‌ها ایرانی یک حس مشترک فراموش نشدنی را تجربه کردند ۲۴ سال می‌گذرد. از ۸ آذر ۱۳۷۶ که تیم ملی فوتبال کشورمان در ورزشگاه «کریکت گراند» در کمال ناباوری بازی باخته را به تساوی کشاند و در مقابل چشمان خیس و بهت زده بیش از ۸۵ هزار تماشاگر، بعد از بیست سال انتظار از «ملبورن» استرالیا به جام جهانی صعود کرد. این صعود آنقدر شیرین بود که مردم در سراسر کشور به خیابان‌ها ریختند و در کنار هم جشن گرفتند.

اما آیا مردم دیگر کشور‌ها در آن روزگار از رفتن به جام جهانی به اندازه ما ذوق زده می‌شدند؟ آیا مردم آلمان که تا آن زمان در تمام ادوار جام جهانی غیر از دو دوره شرکت کرده و سه بار نیز جام قهرمانی را بالای سر برده بودند، بعد از صعود به جام جهانی مانند ایرانی‌ها به خیابان‌ها ریختند و شادی کردند؟ آنچه ژرمن‌ها را در آن دوره و دوره‌های بعد به چنین درجه‌ای از رضایت می‌رساند فقط قهرمانی بود و نه حتی صعود به نیمه نهایی. بسیاری از کشور‌های دیگر مانند برزیل و ایتالیا، وضعیتی مشابه آلمان داشتند.

اما علت این تفاوت‌ها چیست؟ چرا ما به صعود می‌اندیشیدیم و آلمان‌ها به قهرمانی؟ علت روشن است. انتظار ملت‌ها از خودشان متفاوت بوده و هست. هر چه تصویر ذهنی که از خود دارند پرقدرت‌تر باشد، به همان میزان توقعشان از آنچه که باید بشوند بیشتر است.

عواملی که این تصویر را در ذهن ترسیم می‌کنند و سقف انتظارات هر ملت را به میزان متناسب بالا می‌برند بسیارند. یکی از این عوامل که مورد توجه این یادداشت است میزان خودباوری ملی است. هرچه خودباوری ملی بیشتر باشد سطح توقعات ملی هم بالاتر خواهد بود. پس می‌توان با سنجش انتظارات یک ملت از خودش، تغییرات خودباوری ملی را سنجید.

خوشبختانه در این سال‌ها خودباوری ملی ما در بسیاری از زمینه‌ها افزایش یافته است. دیگر سقف خواسته مردم ما صعود به جام جهانی فوتبال نیست. آن‌ها می‌خواهند تیم کشور خود را در مراحل بعدی ببینند. والیبال ما نیز  روزی آرزوی پیروزی در برابر غول‌های والیبال جهان را داشت. اما حالا مردم دوست دارند ایران را روی سکوی قهرمانی جهان ببینند.

اگر این تغییرات را بشماریم فهرست بلندی خواهد شد که فقط مختص به ورزش نیست. یکی از تغییرات محسوس در این زمینه عرصه نظامی است. از این رو می‌توان سرریز نشدن ذوق مردم به خیابان بعد از ساقط کردن پهباد فوق پیشرفته MQ-۴C یا همان «ترایتون» را نیز در راستای بالا رفتن خود باوری ملی ارزیابی کرد. پهبادی که ۲۲۵ میلیون دلار ارزش داشت و با خاموش کردن سیستم‌های شناسایی و بدنه لانه زنبوری دو جداره و استفاده از مواد جاذب تشعشع و ساختار کاهنده سطح به عملیات رفت؛ اما هرگز به آشیانه برنگشت. پهبادی که تنها دو فروند (منهای یک!) آن عملیاتی شده بود.

امروز مردم ما نه تنها قدرت نظامی را باور کرده اند بلکه حسرت می‌خورند که چرا صنایع دیگر ما اینگونه نیست. انتظارات بالا رفته و حتی بعضی نق زدن‌ها بر سر مثلا خودروسازی کشور، نشانه دیگری از بالارفتن خودباوری و توقعات است. مردم می‌گویند ما که می‌توانیم چرا نداشته باشیم؟

البته هنوز هستند کسانی که خودباوری ملی آن‌ها زیر آوار غرب‌زدگی درهم شکسته و از این جهت سقفی ندارد؛ اما به هر حال غرب‌زده‌ها هر چه می‌خواهند آیه یأس بخوانند و بگویند: چون ساقط کردن ترایتون برای مردم مهم نبود آن‌ها به خیابان نریختند و شادی نکردند!

غرب‌زده‌ها چه باور کنند چه نکنند دیگر آن کشوری نیستیم که هر کس که بخواهد به خود جرأت دهد درباره آن افسانه‌های وحشتناک بسازد. چنانچه در سال ۱۳۷۶ وقتی تیم فوتبال استرالیا برای بازی رفت به تهران می‌آمد، به بهانه قحطی در ایران با خود آب خوردن آورده بودند!/918/ی702/س

ارسال نظرات