۱۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۶
کد خبر: ۶۱۹۳۱۵

فساد و آقازادگی در دستگاه خلفای اموی همزمان با قیام اباعبدالله

فساد و آقازادگی در دستگاه خلفای اموی همزمان با قیام اباعبدالله
در زمان امام حسین (ع)، مسئولان، فرزندان و اطرافیان خود را به سِمت‌های خاصی می‌گماردند، بدون اینکه تجربه و توانی داشته باشند. جالب اینکه این مبانی را تئوریزه می‌کردند و به آن‌ها وجه شرعی می‌بخشیدند!

به گزارش خبرگزاری رسا، از زمانى که قیام امام حسین (ع) با آن شرایط اتفاق افتاد، پرسش‌هایی مطرح شد که انگیزه اصلى امام (ع) از این اقدام چه بوده است؟ آیا دعوت کوفیان فلسفه قیام آن حضرت بوده؟ آیا دستیابى به حکومت، علت اصلى این نهضت بوده است؟ اگر هدف اصلى قیام، اصلاح وضعیت امت و جامعه اسلامى بود، آیا حضرت نمى‌توانست به شیوه مسالمت‌آمیز به هدف خویش جامه عمل بپوشاند؟ و ده‌ها سؤال و ابهام دیگر.

بر اساس آنچه از روایات و نقل‌های تاریخی به دست ما رسیده، چهار هدف را براى فعالیت‌هاى امام حسین (ع) در عصر حاکمیت یزید از جمله احیاى مظاهر و نشانه‌هاى اسلام اصیل و ناب محمدى (ص)، اصلاح و بهبودى در وضع شهروندان، مبارزه با ستمگران اموى برای تأمین امنیت مردم ستمدیده و فراهم ساختن بسترى مناسب براى عمل به احکام و واجبات الهى می‌توان مطرح کرد.

شاهد این مدعا متن وصیت‌نامه‌ای است که سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه براى وى نوشت: «انِّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِى اُمه جَدِّى محمد (ص) اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهى عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیره جَدِّى محمد (ص) و اَبى عَلىِّ بنِ اَبِى طالِب (ع)؛ من از روى سرمستى و گستاخى و تبهکارى و ستمگرى از مدینه خارج نشدم؛ بلکه براى اصلاح امت جدم خارج شده‌ام. مى‌خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره جد و پدرم على بن ابیطالب (ع) عمل کنم. با توجه به اهمیت موضوع و آغاز ماه محرم بر آن شدیم که در سلسله مصاحبه‌هایی به بیان علل قیام امام حسین (ع) بپردازیم که در بخش سوم آن با حجت‌الاسلام والمسلمین علی قهرمانی مدیر مؤسسه ندای فطرت گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید:

اسلام در دهه ششم هجری مرده بود/ زنده کردن اسلام هدف قیام ثارالله 

در تاریخ می‌خوانیم که حضرت سیدالشهدا (ع) یکی از دلایل قیام خود را احیای اسلام دانسته‌اند. مگر چه بر سر اسلام آمده بود که ایشان برای زنده کردنش، خود را به ورطه شهادت و خاندانشان را به اسیری کشاندند؟

نه یکی از دلایل که اصلی‌ترین علت قیام سیدالشهدا (ع) ـ به روایت حضرت ـ زنده کردن اسلام بود. امام حسین (ع) چرا فرمودند دنبال احیای مجدد اسلام هستم؟ آیا اسلام در آن زمان مرده بود؟ اگر مرده بود، پس آن چیزی که در جامعه ساری و جاری بود چه بود؟ در پاسخ باید گفت: حیات اسلام به معنای پیاده شدن تمام اسلام با شکل و شرایط درستش در جامعه است. نه اینکه تابلویی زیبا از اسلام به تصویر بکشیم که بدون هویت، مؤلفه و اصول باشد.

در روزگار امام حسین (ع) اسلامی در جامعه پیاده می‌شد که فقط تابلویی زیبا از دین داشت. این اسلام به مرگ خود رسیده بود و  حضرت سیدالشهدا (ع) باعث شد که حیات دوباره پیدا کنند.

ویژه‌خواری‌هایی که در دهه ۵ و ۶ هجری متداول بود

پس این که اسلام را زنده کنند، همه دلیل قیام نیست. وجوه دیگر این قیام و انگیزه‌های حضرت چیست؟

توجه به عدالت اجتماعی از سوی امام حسین (ع) یکی از دلایل قیام حضرت (ع) است. عدالت اجتماعی یعنی اینکه مسؤولان خود را خادم، مسئول پاسخگویی و پیگیر مشکلات امور مردم بدانند. (کُلُّکُم راعٍ و کُلُّکُم مَسؤولٌ عَن رَعِیَّتِه) در آن زمان حاکمان و مسئولان خودشان را برتر می‌دانستند و برای خود جایگاه ریاست پیدا کرده بودند. ویژه‌خواری‌ها و ویژه‌خواهی‌ها و اینکه فرزندان و اطرافیان خودشان را به سمت‌های خاصی می‌گماردند، بدون اینکه تجربه و توانی داشته باشند، به شدت رواج داشت. جالب اینکه این مبانی را تئوریزه می‌کردند و به آن‌ها وجه شرعی می‌بخشیدند و از آیات و روایات دلایلی می‌آوردند!

نخبگان و خواص روزگار امام حسین (ع)، مفهوم عدالت اجتماعی را بر اساس سبک و سیاق خودشان بازتعریف کرده بودند و این عدالت اجتماعی کار را به جایی می‌رساند که هر چیزی که آن‌ها بگویند درست است و هر چیزی که مردم بگویند نادرست است و غلط قلمداد می‌شد. 

اندوخته طلایی مسؤولان اموی و زندگی لاکچری آن‌ها

تحقق درست عدالت اجتماعی در جامعه نشان از حیات اسلام دارد، اما در طول آن ۶۰ سالی که از اسلام گذشته بود، کار به جایی رسید که قله‌هایی از ثروت و قدرت را اطراف حاکمان شاهد بودیم که در بعضی از نقل‌‌ها آمده است حتی قبل از یزید در دوره خلیفه سوم، افرادی بودند که بعد از مرگشان وقتی می‌خواستند پول‌های آن‌ها را تقسیم کنند، طلاهای آن‌ها را با تبر تقسیم می‌کردند! ده‌ها و صدها اسب تجملی، خانه‌ها و مرکب‌های آنچنانی در آن روزگار وجود داشت.

پس توجه به ارزش‌های فرهنگی و اخلاقی از سوی مسلمانان، یکی دیگر از نشانه‌های حیات اسلام است؛ چرا که اسلام یکسری ارزش‌ها را برای انسان قائل است و اصلاً انسان بدون آن ارزش‌ها انسان نیست. روایتی می‌گوید: «لا عقل لِمن حیا لَه»؛ کسی که حیا ندارد، انسان نیست. زیرا تفاوت انسان بودن و غیرانسان بودن در عقل است. اسلام به بعضی از این ارزش‌ها آن قدر بها می‌دهد که اگر نداشته باشید از انسانیت خارج شدید.

ردپای رانت و اختلاس در صدر اسلام/ اعتراض به رواج  ضدارزش‌ها در جامعه از سوی امام حسین (ع) 

آیا این دنیازدگی فقط در حکام و سردمداران خلاصه می‌شود؟

در دوره‌‌ای که یک فردی بوزینه‌باز است، به راحتی بالای منبر رسول خدا (ص) شراب می‌خورد، اعمال منافی عفت انجام می‌دهد و جامعه چنین کسی را به عنوان خلیفه خودش می‌‌داند و توجیحات او را به عنوان یک حاکم و جانشین رسول‌ خدا (ص) می‌پذیرد، در چنین جامعه‌ای ارزش‌‌ به ضدارزش‌ و بالعکس تبدیل می‌شود و این یعنی حیات فرهنگی و اخلاقی اسلام مرده است. بی‌بندوباری در چهره و ادبیات آزادی رخ نمود، دزدی، رانت یا اختلاس با واژه‌هایی شبیه به زرنگی جایگزین شد. نه تنها خوب و مثبت حتی گاهی بار مقدس پیدا کرد. اینها نشان دهنده آن است که ارز‌ش‌ها در جامعه مرده بود. بنابراین، حاکم بد می‌تواند جامعه را از اخلاق و قیود دینی خالی کند و در زمانه امام حسین (ع) چنین اتفاقی به وضوح افتاده بود.

همان زمان، امیرالمؤمنین بعد از ۵ دهه از رحلت پیامبر (ص) در منابر لعن می‌شد.

بله، چون آن چیزی که حاکمان دوست داشتند، می‌گفتند و عیناً در بدنه اجتماع، دیکته می‌شد و روی منبرها تکرار می‌شد. در نهایت به مرور اینها ارزش‌های جامعه شد و کار به جایی رسید که اولین کسی که ایمان آورد، تنها کسی که در عالم خلقت در کعبه متولد شده است، کسی جان و نفس رسول ‌خدا (ص) است، بالای منبرها لعن شود و هر کسی که لعن نکند، می‌گفتند کافر است و از از دین خارج شده‌ است!

خمودگی نخبگان و ترس از دست دادن موقعیت‌

نخبگان و خواص در چنین شرایطی چه می‌کردند؟

در دهه پنجم و ششم هجری، انحطاط ارزشی و اخلاقی به آنجایی می‌رسد که تمام ارزش‌ها زیر پا می‌رود. مؤلفه بعدی که نشان حیات اسلام است، شادابی و تحرک جامعه است. اسلام آمد که جامعه را از این خمودگی، کسالت و نکبت بیرون بیاورد، اما نشان خمودگی چه بود؟ اینکه آن نخبگانی که می‌توانستند حرفی بزنند، رسانه و منبری داشتند، عوام و انصاری داشتند، در سکوت مطلق و خمودگی به سر می‌بردند و به دلیل ترس از دست دادن موقعیت، زبان در کام داشتند.

پوستین وارونه‌ای به نام دین!

هر کسی که می‌داند یک اتفاق بدی دارد در جامعه می‌افتد و می‌تواند مسیر جامعه را به سمت بدی بکشاند، باید مقابله کند. این اتفاق در زمان حضرت اباعبدالله (ع) نیفتاده بود و به جایی رسیده بود که همه خمود، بی‌حال و هراسناک بودند که اگر حرفی بگوییم، جان، مال و ناموس ما به خطر می‌افتد. به جایی رسیده بود که نخبگان و افرادی که آگاه بودند از ترس جانشان و یک عده از سر نادانی و جهل با همه مسائل بد جامعه کنار می‌آمدند.

آیا در این جامعه حکم نمی‌کند که یک نفر بلند شود و پوستین وارونه‌ای را که به نام دین پوشیده شده است، بر سر مردم فریاد بزند. به اصطلاح ترمز این لوکوموتیوی را که دارد مسیر اشتباه می‌رود، بکشد و آن را متوقف کند و در ریل درست بیندازد؟ این کار را سیدالشهدا (ع) انجام داد و بهای سنگینی هم بابتش پرداخت.

شکل مدرن بازتعریف عدالت اجتماعی از سوی برخی مسؤولان!

گاهی همین اتفاقات را به شکل مدرن‌تر و به‌روزتری در جامعه خودمان در مسائل مختلفی نظیر عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی شاهد هستیم. گاهی فردی که هیچ سنخیتی با مسأله ندارد چه در مجلس، چه در دولت به آن مسئولیت و سمت گمارده می‌شود. فردی که اصلاً سابقه درستی ندارد، نه تنها کار به دست او سپرده می‌شود، بعضاً در تودیع و معارفه‌ها کلی مدح او را می‌گویند و کم مانده حتی مداحی او را کنند و او را تا جایگاه خدایی بالا ببرند.

لزوم هوشیاری نخبگان در زمینه عدالت اجتماعی و اقتصادی 

شما وارد مقوله شبیه‌سازی وضعیت امروز با زمانه امام حسین (ع) شدید. بسیار خوب، الآن باید چه کرد؟

در مسائل اقتصادی که هنوز با توجه به تأکیدات رهبری در این چند سال هنوز داستان حقوق‌های نجومی روشن نشده است که چه کسانی ویژه‌خواری کردند و نه تنها این مسأله را برعهده نگرفته‌اند، بلکه این حق را برای خودشان قائل شدند که ما حق داریم و ما مدیر و مسئول هستیم! در این زمان خمودگی‌ نخبگان و سکوت خواص، کاملاً اتفاق نیفتاده است، ولی بعضاً می‌بینیم افرادی که می‌توانند روشنگری کنند، توان و جایگاهش را دارند و می‌توانند بر سر بعضی از این مسئولان فریاد بکشند، این کار را نمی‌کنند و این مسأله دارد اتفاق می‌افتد.

اگر نگاه ما این است که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، ما هم مانند امام حسین (ع) در ابعاد و قد و قواره خودمان به اقتضای زمان خودمان و شرایط موجود اقدام کنیم. رهبری فرمودند ما الان باید یک مقداری در کنار روشنگری و بصیرت‌افزایی، صبر انقلابی هم داشته باشیم. گرچه داریم با ظلم مقابله می‌کنیم اما صبرمان را از کف ندهیم. این وظیفه‌شناسی که امام حسین (ع) به درستی انجام دادند و به درستی هم اقدام کردند. اگر این اتفاق بیفتد، البته با کمی تفاوت در بعضی از مصادیق ولی با همان خطوط کلی، اصول و مؤلفه‌ها، می‌توانیم قیام حسینی به ویژه در ابعاد جهانی داشته باشیم.

قیام حسینی در ابعاد جهانی یعنی چی؟

قیام حسینی در این زمان یعنی مقابل ظلم، مقابل تبدیل ضد ارزش‌ها به ارزش‌ها، مقابل آن جریانی که عدالت اجتماعی را پایمال می‌کند، بایستیم و اگر این اتفاق بیفتد و مردم دنیا با اسلام و زیبایی‌های آن آشنا شوند، حرف اسلام که حرف فطرت و عقل است به گوش مردم برسد، خواهیم دید چه اتفاق بزرگی رخ خواهد داد و مردم چقدر به سوی ارزش‌های عاشورا و آن کسی که علمدار پنهان پشت ابر جریان عاشورا است؛ یعنی امام زمان (عج) خواهند آمد./1360/

ارسال نظرات