۲۲ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۸:۵۷
کد خبر: ۶۲۰۲۳۷
یادداشت؛

اصطلاحات عرفانی در شعر هیأت

اصطلاحات عرفانی در شعر هیأت
اگر بخواهیم به شعر هیأت، رنگ و بوی شعر عرفانی بدهیم باید بدانیم که به وضوح و تمایز نیازمندیم؛ چنین وضوح و تمایزی، تنها از طریق تعلیم و پرورش مخاطب حاصل می‌­شود.

باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، علی مؤیدی

هیأت بستر تجلّی بزرگترین شعار شیعه، یعنی هیهات منا الذّلّه حسین(ع) است. آن هم نه هر هیهات منا الذّلّه­‎ای؛ بلکه آن هیهات منا الذّلّه‎­ای که از زبان حسین بن علی (علیه السلام) جاری است؛ بنابراین ما در هیأت، با یک شعار بزرگ روبه­رو هستیم. لازمه شعار بودن، فریاد کردن است و لازمة فریاد کردن، واضح و متمایز بودن. فریاد کردن یک امر مبهم، تناقض‎­آمیز است. ابهام، نتیجه پنهان­سازی است. امر مبهم امر پنهان است و پنهان­سازی با فریاد کردن جمع نمی­‎شود. از این مقدمه کوتاه می­توان نتیجه گرفت که رسالت اصلیِ هیأت، فریاد کردن یک شعار بزرگ است، آن هم به نحوی واضح و متمایز. [1]

امّا هیأت­‌های ما و نوحه‎­ها و عزاداری­‌های ما، همواره با شعر گره خورده است. "شاید" بتوان گفت که عرصه شعر عرصه وضوح و تمایز نیست.  عرصه رنگ‎­آمیزی واقعیت، و چند بُعدی ساختن آن است. یک شعر خوب، شعری نیست که موضِع خودش را به وضوح فریاد بزند؛ بلکه یک شعر خوب، به گونه‎­ای سخن می­گوید که صاحبان اندیشه­‎های متضاد بتوانند به آغوش گرمش پناه ببرند. در حقیقت، هرچه گستره مخاطبان یک اثر هنری بیشتر باشد، آن اثر موفّق­تر، و "شاید" بتوان گفت زیباتر است. سؤالی که در این جا می­‌توان پرسید این است که: «آیا این با رسالت هیأت، که همانا اعلام صریح موضع است، ناسازگار نیست؟».

در پاسخ می‌­توان گفت: یک شعر "خوب"، البته با توضیحی که پیش از این درباره شعر خوب عرضه کردم، احتمالاً با رسالت هیأت در تضاد است! این سخن شاید کمی عجیب به نظر برسد، امّا با قدری تأمّل می­توان به صحّتش پی برد. در شعر هیأت، نمی­توان موضع را در لابلای کلّی­‎گویی و پیچیده­‎سرایی مخفی کرد. هرچند که می­توان از "برخی" ظرفیّت­‌های شعر، همچون موسیقی و وزن و برخی آرایه­‎ها بهره بُرد، امّا، نمی­‌توان در آن­ها غرق شد!

اگر شاعری بتواند هم از آرایه­‎ها به نحو تام بهره بگیرد و هم به شکلی واضح و متمایز مراد را بیان کند، بهترین شعر هیأت را سروده است، هرچند که این امر تا حدّی محال می­‌نماید. بنابراین، برای هیأت سرودن به معنای بی­‎بهره ماندن از آرایه­‎های ادبی نیست، به معنای شعر بد سرودن نیست، بلکه به معنای توجّه اصیل به اعلام موضِع، و توجّه تبعی به زیبایی­‎های شاعرانه است. وقتی ما به شعر‌هایی که در گذشته و امروز در هیآت خوانده م‌ی­شده می­نگریم، به این نکته برمی­خوریم که شعر‌ها بسیار ساده و بی­‎پیرایه سروده شده‎­اند. در آن­ها خبری از بازی­‌های عجیب و غریب زبانی و معنایی نیست. هرچند که توجّه به حضور مخاطب عام در کشاندن سرایندگان به سرایش این‌گونه شعر‌ها مؤثّر بوده است، امّا باید دانست که آگاهانه یا ناآگاهانه این شعرها، متناسب با رسالت هیأت سروده شده‎­اند.

در آثار عرفانی، ما با جهانی از مفاهیم و اصطلاحات مرموز رو­به­‎روییم؛ خصوصاً زمانی که آن مفاهیم، لباس شعر به تن می­کنند. آن مفاهیم و اصطلاحات اگر توسّط عارفان قلم به دست توضیح داده نمی‌­شدند، شاید برای همیشه سربسته باقی می­‌ماندند. با عنایت به مقدمه‎­ای که پیش از این در باب هیأت و شعار بیان شد، می­توان پرسید که «آیا حضور بی‎­محابای اصطلاحات شعر‌های عرفانی در شعر هیأت، به رسالت آن ضربه نمی‌­زند؟»

مفاهیم عرفانی به دلایلی، چون فقر واژگانی و اغراض شخصی و... همواره در پرده ابهام­‎اند، پس از آن­که عارف، برای بیان آن مفاهیم به عالَم شعر پناه می­برد، آن­ها را در لایه­‌ای دیگر می­پیچد و به ابهامشان می­‌افزاید. بله، خواندن آثار شعری برای مخاطب از خواندن آثار حکَمی و عرفانی آسان­تر است، اما به همان اندازه از مراد متکلّم فاصله گرفته است. برای شفّاف­تر شدن موضوع بحث، مثالی می­‎آورم: ما در اشعار عرفانی، به مفهوم «دیوانگی» برمی­خوریم. چه خوش گفت حضرت حافظ که «عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو، دل زما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست؟». حال تصوّر کنید که این مفهوم را در شعر هیأت خرجش کنیم. به گمانتان چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ آیا مخاطب عام ما، که باید روحش با رسالت هیأت دربیامیزد، معنای عرفانیِ دیوانگی را دریافت می­‌کند؟ مسلّماً نه! او همان معنای مشهور دیوانگی را در نظر می­آورد و خود را در «عشق اباعبدالله الحسین علیه السلام» دیوانه­‎ای زنجیری می­‌پندارد! کسی که خود را دیوانه پنداشته، آیا تن به منطق و فلسفه و جهان­بینی اسلام خواهد داد؟ بعید است! در فضا و شعر هیأت، چنین سوء تفاهم­‎هایی، که نتیجه ابهام­‎سازی و دوری از وضوح و تمایز است، نباید رخ دهد، زیرا نقض غرض و خلاف رسالت شعر هیأت است. بله، اگر مخاطب را با ادبیّات عرفانی آشنا کنیم و به او بیاموزیم که دیوانگی در ادبیّات عرفانی، به معنای از دست دادن عقل نیست بلکه به معنای فراتر رفتن از عقل است، آن­گاه شاید بتوان از چنین ادبیّاتی در محافل خاصّی بهره برد.

پس، بهره­‎گرفتن از ادبیات عرفانی در هیأت، منوط به پرورش مخاطب است. زمانی که مخاطب، با ادبیات عرفانی ما آشنا باشد، آن­گاه است که آن مفاهیم از تاریک­خانه رمزآلودشان بیرون می‎­آیند و به مرتبه "وضوح و تمایز" نزدیک می­شوند؛ اینجاست که می­توان مطمئن شد که به رسالت هیأت، نزدیک­‌تر شده­‎ایم.

نتیجه نوشتار این است که، رسالت اصلیِ هیأت فریاد کردن شعاری بزرگ است. شعار، یعنی بیان یک حقیقت، به نحو واضح و متمایز. چنین رسالتی ما را مجبور می­‌سازد که با احتیاط به سراغ شعر یا هنر برویم. هر شعر یا هنری که برای فریاد کردن یک شعار به کار گرفته می­‌شود، باید به مرز وضوح و تمایز نزدیک گردد تا از غرضمان به دور نمانیم. وقتی یک اصطلاح عرفانی شاعرانه را به کار می­‌گیریم، باز وضع به همین منوال است. اگر بخواهیم به شعر هیأت، رنگ و بوی شعر عرفانی بدهیم باید بدانیم که به وضوح و تمایز نیازمندیم؛ چنین وضوح و تمایزی، تنها از طریق تعلیم و پرورش مخاطب حاصل می­‌شود و الّا شعارمان نارسا خواهد ماند.

یادآوری دو نکته را در اینجا لازم است: ۱) من این مباحث را در باب «شعر هیأت» به نگارش درآوردم نه در باب «شعر آئینی» یا «شعر دینی»؛ بنابراین، ممکن است که در شعر آئینی یا دینی به دنبال تحلیل دیگری باشیم. ۲) مبنای سخن ما، تعریف هنر و زیبایی بر اساس گستره مخاطب است، امّا آیا تعاریف حقیقی‎­تری می‌­توان برای هنر یا زیبایی به دست داد؟ باید اندیشه کرد./918/ی701/س

[1]این اصطلاح را از «دکارت» به عاریت گرفته ­ام. مراد دکارت از "وضوح و تمایز"، ۱۸۰ درجه با آنچه مراد من است تفاوت دارد؛ اما تعبیر گویا و رسایی است.

ارسال نظرات