۲۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۶
کد خبر: ۶۲۰۷۸۸

شماره 80 فصلنامه «پژوهش های فلسفی ـ کلامی» منتشر شد

شماره 80 فصلنامه «پژوهش های فلسفی ـ کلامی» منتشر شد
هشتادمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش های فلسفی ـ کلامی» به صاحب امتیازی دانشگاه قم منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، هشتادمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش‌های فلسفی ـ کلامی» با مدیرمسؤولی محمد ذبیحی و سردبیری زهرا خزاعی ویژه تابستان ۹۸ منتشر شد.

در این فصلنامه در ۸ مقاله و در ۲۰۰ صفحه منتشر شده که از جمله این مقالات «اصل دلیل کافی و ضرورت انگاری؛ گزارش و بررسی دو رویکرد معاصر» نوشته روزبه زارع و سید حسن حسینی است؛ در چکیده این مقاله می‌خوانیم: "در ادبیات معاصر فلسفه تحلیلی، اصل دلیل کافی به واسطه نتایج مناقشه برانگیز آن، مورد حمله قرار می‌گیرد. از میان این نتایج، آن‌چه بیش از همه اساسی تلقّی می‌شود، ضرورت انگاری (شکست موجّهات). است. همه ما بر این باوریم که امور ممکنی پیرامون ما وجود دارند که می‌توانستند به گونه‌ای دیگر باشند؛ حال پرسش این است که اگر هر چیز، علّتی کافی داشته باشد، آیا جایی برای وجود اشیای امکانی باقی خواهد ماند یا همه چیز ضروری خواهد شد؟ در مواجهه با این مسئله، پاسخ‌های متنوعی شکل گرفته که در متن مقاله به آن‌ها اشاره شده، اما آن چه در این مقاله بر آن تأکید کرده ایم، اولاً، تبیین دقیق ایراد ضرورت انگاری با بیان یکی از قائلین اصلی آن (پیتر ون اینوگن) و ثانیاً، پاسخی مبتنی بر انکار ضرورت علّی از جانب یکی از مهم‌ترین پژوهشگران این عرصه (الکساندر پراس) به عنوان راه حلِّ این مسئله است. در نهایت، راه حل فیلسوفان مسلمان را با محور قرار دادن ابن سینا طرح کرده ایم که بدون انکار ضرورت علّی، ایراد ضرورت انگاری را پاسخ می‌دهند".

دومین مقاله این فصلنامه با عنوان «خداباوری و یافته‌های علوم شناختی دین: سازگاری یا ناسازگاری» به قلم سید مهدی بیابانکی تألیف شده که نویسنده در چکیده این مقاله آورده است: "اوایل قرن بیست و یکم، شاخه جدیدی از حوزه علوم شناختی به نام «علوم شناختی دین» توجه محققان بسیاری را به خود جلب کرده است. محققان در این شاخه به دنبال بررسی مکانیزم‌های شناختی هستند که باور‌های دینی را در انسان تولید یا تقویت می‌کنند. نظریه‌ها و همچنین شواهد تجربی علوم‌شناختی دین، پرسش‌های فلسفی و الهیاتی بسیاری را به دنبال داشته است. یکی از مهم ترینِ این پرسش‌ها این است که آیا این یافته‌ها نشان می‌دهند که باور به وجود خدا، باوری ناموجّه است؟ پاسخ برخی از فلاسفه به این پرسش مثبت است. به اعتقاد آن‌ها مکانیزم‌های شناختی مورد مطالعه در این حوزه، تهدیدی علیه خداباوری اند. دلایل آن‌ها در این خصوص عمدتاً بر مستعدّ خطا بودن مکانیزم‌های شناختی و همچنین غیرحسّاس بودن این مکانیزم‌ها نسبت به صدق استوار است. هدف ما در این مقاله این است که نشان دهیم که حتی با فرض پذیرش نظریه‌ها و شواهد تجربی علوم شناختی دین، هیچ یک از این گونه دلایل نمی‌توانند ناموجّه بودن باور‌های دینی و به ویژه ناموجّه بودنِ باور به خدا را نشان دهند. استدلال ما در این زمینه، بر مانعه الجمع نبودن تبیین‌های طبیعی و فراطبیعی و همچنین محدودیت اساسی مکانیزم‌های شناختی استوار است".

دیگر مقاله هشتادمین شماره فصلنامه «پژوهش‌های فلسفی ـ کلامی» با عنوان «ابن‌سینا و منطق فهم دین» اثر محمد نصر اصفهانی و جعفر شانظری و سید مهدی امامی جمعه است؛ در چکیده این اثر آمده است: "منطق فهم دین، قواعد روشمندی است که رعایت آن قواعد، ذهن مفسّر دینی، از خطا در فهم مصون شود. ضرورت چنین منطقی بر اهل اندیشه پوشیده نیست. ابن سینا یکی از صاحب نظران در این خصوص است. مسئلۀ این مطالعه «ابن سینا و منطق فهم دین» است. این مطالعه بنیادی، تاریخی، تحلیلی و مسئله محور است به روش کتابخانه‌ای از منابع معتبر است. یافته‌های این مطالعه، عدم همخوانی دریافت‌های علمی فلسفی ابن سینا با متون دینی است که سبب شده تا او ناهماهنگی بین گزاره‌های عقلانی و گزاره‌های وحیانی را تشخیص دهد. پیامبر، انسانِ منحصر‌به فرد در حدس، خیال و عقل بوده است و بخش زیادی از دریافت‌های او از حقایق، با سطح فهم عمومی هماهنگ نبوده است. ارائه عریان یافته‌ها هم، نه ممکن و نه مفید بوده است و از همین‌رو، او آن را به زبان رمز، تشبیه و تمثیل در اختیار مردم قرار داد تا با حداقلی از سعادت عقلانی و انسانی آشنا شوند. به نظر این‌سینا فهم حقیقت معنای متون تنها با وجودشناسی ممکن است. وجودشناسی، مفسّر را قادر می‌سازد تا با مؤلف متن و مقصود مؤلف از متن آشنا شود و بتواند متن را رمزگشایی کند. او خود چنین کرده و همین سبب نقد‌های جدّی به او شده است".

«استدلال پرسش باز مور در فلسفه اخلاق مور و چالش پارادوکس تحلیل در آن» دیگر مقاله این فصلنامه است که به قلم رضا نقوی و حسین واله به رشته تحریر در آمده که مؤلف در چکیده این اثر آورده است: "استدلال پرسشِ باز نقطه عطفی در اخلاق تحلیلی معاصر است که بسیاری از دیدگاه‌های جدید در واکنش به این استدلال مطرح شدند. در این مقاله به نقد و بررسی استدلال پرسشِ باز و مفروضات معناشناختی آن پرداخته و نشان داده ایم که این استدلال کاربستی از پارادوکس تحلیل و نظریه توصیفی معنا در مورد مفاهیم اخلاقی است. بنا بر پارادوکس تحلیل، مقوّمات اشیاء در مفهوم آن‌ها دخیل بوده و بدین جهت تعاریف حقیقی که مشتمل بر مقوّمات اشیاء هستند، این‌همان‌گویانه و فاقد اطلاع تازه اند. در ادامه، برای حلّ پارادوکس تحلیل راه حلّ مستفاد از دیدگاه‌های معناشناختی فرگه، پوزیتیوسم منطقی، سهروردی۔لاک و کریپکی۔پاتنم را مطرح کرده و نشان دادیم که هیچ‌یک از این دیدگاه‌ها قابل اعمال بر مفاهیم اخلاقی نبوده و نمی‌توانند پاسخ رضایت بخشی در قبال استدلال پرسشِ باز قلمداد شوند. در نهایت، توضیح دادیم که می‌توان با الهام از نظریۀ کریپکی۔پاتنم و با توسل به شهودات زبانی، راه حلّ دیگری برای «پارادوکس تحلیل» پیشنهاد کرد. بنا بر این راه حلّ، ارجاع اولیۀ واژه‌های اخلاقی بر مصادیق خارجی بدون وساطت مفهوم و از طریق شهودات مشترک اهل زبان انجام می‌پذیرد و مفهوم دقیق این واژه‌ها به‌تدریج در فرآیند تحلیل و با لحاظ شهودات اولیّه ساخته و پرداخته می‌شود".

پنجمین مقاله این فصلنامه با موضوع «نجات قاعده ملازمه» نوشته سعید زیباکلام است که مؤلف در چکیده این اثر چنین آورده است: "در این مقاله تلاش می‌شود ربط و نسبتی را که قاعده ملازمه میان عقل و شرع برقرار می‌کند مورد تحلیل قرار دهم. برای اینکار، هیچ یک از استدلال‌های سایر فیلسوفان/متکلمان/فقیهان مورد بحث و جرح قرار نمی‌گیرد. بعلاوه، از ورود در بحث چیستی قاعده ملازمه و تقریرات گونه‌گونی که از آن ارائه شده اجتناب شده است. برای این هدف، سه سؤال محوری طرح و بنوبه تحلیل می‌شود: نخست، آیا «هر آنچه که عقل بدان حکم کند، شرع نیز بدان حکم می ‎کند»؟ دوم، چنانچه در موضوعی حکم شرع و حکم عقل متغایر یا متعارض از آب در آیند چه باید کرد؟ سوم، چگونه تشخیص یا تمییز بدهیم که احکام صادرشدة عقلِ مورد بحث آلوده/نفسانی/شیطانی است؟ برخی از نتایج حاصله نظر به اینکه عقل‌های ما بدون استثناء همگی دسترس ناپذیرند ناگزیریم برای تمییز چگونگی عقل ها، همواره به ارزیابی احکام صادرشده عقل‌ها بپردازیم. اینکه برای عقل اوصافی پسندیده یا نکوهیده بنهیم و تصور کنیم با این کار تکلیف تمام احکام صادرشدة همة عقل‌های عالم را برای همیشه تعیین کردهایم شیوة عقیمی است و به نتایج عقیمی هم منتهی می‌شود. برای نجات قاعده ملازمه از معضله‌اش هیچ اقدام استوار و خلل‌ناپذیری بدون نفی استقلال عقل نمی‌توانیم صورت بخشیم".

یکی دیگر از مقالات این فصلنامه با عنوان «بازخوانی مسأله "تروّح جسم" از دیدگاه صدرالمتألهین به مثابه راه حل مسائل مربوط به آخرت» اثر مسعود اسماعیلی است؛ در چکیده این تألیف آمده است: "در دیدگاهی غیرمشهور از صدرالمتألهین، افزون بر تطورات نفس، بدن نیز سیری اشتدادی در پیش دارد و می‌تواند از مرحله کون و فساد تا مرحله اکتفاء بالذات اشتداد یابد و حالتی به نام تروّح بیاید که در آن حالت، با وجود بقائش در نشئه دنیا، چنان لطیف گردد و خواص روحانی را چنان بپذیرد که به وزان نفس، مناسب حضور در آخرت باشد. بر این اساس، همانطور که در ابتدا نفس با جسم، تنها ترکیبی حقیقی، ولی تعلقی دارد، و در انتهاء با بدن یکی است و در واقع با حفظ هویت روحانی خود، متجسد می‌گردد، جسم نیز می‌تواند در نهایت، متروّح باشد و با حفظ هویت بدنی خود، به‌نحوی با روح یکی شود. این نظریه (تروحن جسم انسان در آخرت) از دیدگاه عرفا در باب تروحن انسان‌های کامل (اَبدال) اتخاذ شده است که در این نوشتار به تحلیل آن دیدگاه پرداخته شده و بر اساس آن، این نظریه ملاصدرا توضیح داده شده است. بر اساس این نظریه، پاره‌ای از مفاهیم و نظریات فلسفی مانند مجرد و مادی، معاد جسمانی، تعلق نفس به بدن و ارتباط آن دو می‌تواند دستخوش تغییراتی گردد و احیاناً راه حل‌هایی دیگر و بهتر بیابد".

«قوای نظری و عملی و نقش آن‌ها در حق و تکلیف انسان» از دیگر مقالات هشتادمین شماره این فصلنامه به قلم احمد دیلمی و سجاد قدرتی است؛ در چکیده این مقاله آمده است: "یکی از حلقات اندیشه‌ای علوم انسانی ساحت انسان شناساسانه آن است. در ترسیم نظام هنجاری و فلسفة ارزش نیز یافته‌های انسان شناسانة فلسفی، کلامی و تجربی بسیار تعیین کننده اند. در این مقاله که به بخشی از این برنامة پژوهشی می‌پردازد، پرسش اصلی این است که قوای نظری و عملی نفس ناطقة چه نقش و تأثیری در شکل گیری نظام تشریعی حق‌ها و تکلیف‌های انسانی دارند؟ پاسخ به این پرسش هدف این نوشتار است؛ و از سوئی به پژوهش‌های فلسفی-کلامی، و از جانب دیگر به فلسفه ارزش و به ویژه ارزش‌های اخلاقی و حقوقی پیوند خورده است. این بررسی ناگزیر به شیوة تحلیلی و تطبیقی به انجام خواهد رسید. با توجه به دامنة گستردة این پرسش، لاجرم قلمرو آن به آراء سه صاحب نظر برجسته مذکور محدود می‌گردد. ترتیب منطقی اقتضاء می‌کند که پس از طرح مسئله، نخست بنیاد‌های تصوری و تصدیقی آن تبیین گردد، و سپس چرائی و چگونگی ابتنای هریک از حق و تکلیف بر قوای نظری و عملی نفس انسانی جداگانه شرح داده شود. حاصل این مطالعه ثابت می‌کند که بدون وجود قوای مذکور در نفس انسانی نظام تشریعی حق و تکلیف مصداق ندارد و قابل توحیه نیست".

آخرین مقاله مندرج در این فصلنامه با موضوع «دلالت شناسی ضمایر اشاره‌ای مرکّب» اثر کامران قیوم زاده است که در چکیده این تألیف آورده است: "دلالت شناسی ضمایر اشاره‌ای مرکب از مباحث مهم در فلسفه زبان محسوب می‌شود. در این مقاله می‌کوشیم به برخی از اساسی‌ترین مسائل موجود در این حوزه بپردازیم. از جمله اینکه ضمایر اشاره‌ای مرکب دالّ محض هستند و دلالت مستقیم دارند یا عبارات مسوّر و اینکه آیا در ضمیر مرکب «آن ب» عبارت ب در تعیین مدلول و موفقیت آمیز بودن ارجاع ضمیر نقشی دارد؛ و بالاخره این سؤال که سهم عبارات ب در گزاره‌ای که بیان می‌شود چیست. پاسخ به پرسش اول این است که ضمایر اشاره‌ای مرکب دالّ محض و دلالتگر مستقیم هستند. در جواب به پرسش دوم می‌گوییم که عبارت ب در ارجاع موفقیت آمیز ضمیر به مدلول خود نقش دارد. به عبارت دیگر، اگر به فردی اشاره کنیم و بگوییم «آن ب» برای آنکه این ضمیر به طور موفقیت آمیز به آن فرد دلالت کند لازم است که فرد صفت ب را دارا باشد، وگرنه ضمیر به هیچ چیز دلالت نخواهد کرد. سرانجام در پاسخ به پرسش سوم نظر ما این است که عبارت ب سهمی در گزاره‌ای که بیان می‌شود نخواهد داشت و بخشی از خبری که درباره شیء مورد اشاره می‌دهد نیست".

دفتر فصلنامه «پژوهش‌های فلسفی ـ کلامی» در قم، بلوار الغدیر، دانشگاه قم، دفتر مجلات علمی واقع شده است؛ علاقه‌مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر می‌توانند به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس http://pfk.qom.ac.ir مراجعه کنند و یا با شماره ۰۲۵۳۲۱۰۳۳۶۰ تماس بگیرند. /۸۲۲/ن ۶۰۱/ش
مهدی فلاحی
ارسال نظرات