۲۸ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۶
کد خبر: ۶۲۰۸۷۸
برشی از تاریخ؛

اعتراف ژنرال هایزر درباره امام خمینى

اعتراف ژنرال هایزر درباره امام خمینى
در حالى که دولت بختیار با حمایت امریکا و بقایاى ارتش شاهنشاهى در مصدر کار بود و شایعۀ کودتاى نظامیان در رسانه‏ ها در سطحى گسترده مطرح بود، پرواز انقلاب فرا رسید.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، فضاى اختناق و جو مرگبارى که پس از کودتاى امریکایى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شدت یافته بود، ایامى چند در سال ۱۳۴۱، با قیام مردم به رهبرى علما و نقش تعیین‏ کنندۀ امام خمینى در مبارزه علیه تصویب‏ کنندگان لایحۀ انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى، در هم شکست. دولت وقت ـ به صدارت اسداللّه‏ علم ـ عقب‏ نشینى کرد، قیام به نفع مردم و روحانیت خاتمه یافت.

اما امام خمینى (س) پرچم مبارزه را بر زمین ننهاد و مردم را به ادامۀ قیام علیه خودسری‌ها و سیاست‌هاى رژیم وابستۀ شاه فراخواند، نقطۀ عطف این مرحله از مبارزات امام، مخالفت با رفراندوم امریکایى شاه در ۶ بهمن ۱۳۴۱ تحت عنوان «انقلاب سفید»  بود. در پى آن، مأموران نظامى و انتظامى رژیم به همراه جمعى از چماقداران و اوباش در ۲ فروردین ۱۳۴۲ ـ مصادف با سالگرد شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) ـ به مدرسه فیضیه قم یورش بردند. این واقعه و فشارهاى پس از آن، نتیجه‏ اى معکوس براى رژیم داشت. امام خمینى در هر فرصتى ـ با تأکید بر اصل جدا نبودن دین از سیاست ـ مردم و روحانیت را به قیام عمومى فرا مى ‏خواند. محور مخالفت‌ها و افشاگری‌هاى امام در این مقطع عبارت بود از: تأکید بر وابستگى همه جانبۀ شاه به بیگانگان به ویژه دولت امریکا، روابط پشت پرده و پیوندهاى رو به گسترش شاه با اسرائیل، مخالفت مخفى و علنى شاه با احکام مترقى اسلام، و سلب آزادی هاى مردم توسط رژیم.

سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، امام خمینى دستگیر و به تهران اعزام و زندانى گردید. انتشار این خبر، قیام بزرگ و خونین ۱۵ خرداد را سبب شد. بسیارى از عناصر مؤثر نهضت، دستگیر و به زندان‌ها یا تبعیدگاه‌ها گسیل شدند. اعتراضات مردم، علما و مراجع وقت باعث شد تا حبس امام به حصر تبدیل شود. در ۱۶ فروردین ۱۳۴۳ امام خمینى آزاد شده به قم منتقل گشت. رژیم بر این گمان بود که سرکوب‌هاى اخیر زمینۀ سازش و سکوت را فراهم ساخته است. در روز چهارم آبان ۱۳۴۳، رهبر انقلاب ـ با اعلام قبلى ـ نطقى بسیار تند و افشاگرانه علیه تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون (قانون مصونیت نظامیان و اتباع امریکا در ایران) ایراد نمود. در پى این افشاگرى که رژیم سخت از آن به وحشت افتاده بود در بامداد ۱۳ آبان ۱۳۴۳ صد‌ها کماندوى مسلح، منزل امام را در قم به محاصره در آوردند و حضرت امام را از منزل مستقیماً به فرودگاه مهرآباد بردند و از آنجا به کشور ترکیه تبعید کردند. حدود یک سال بعد در ۱۳ مهر ۱۳۴۴، امام خمینى مجبور به ترک ترکیه و عزیمت به عراق گردیدند و از آن پس سال‌هاى تبعید را در همان کشور (در نجف اشرف) به سر بردند.

سخت ‏ترین ادوار زندگى امام، ایام اقامت ایشان در عراق است. آنچه بر حوزۀ نجف سایه افکنده بود، بى ‏تفاوتى آشکار نسبت به وضع اسف‏ انگیز جهان اسلام ـ در آن روزهاـ بود. واقعیت تلخ و گزنده‏ اى، به وضوح، عریان شد؛ اینک تنها رژیم شاه نبود که به مقابله با نهضت امام برخاسته بود بلکه جبهه ه‏اى گسترده از کارشکنى مقدس‌مآب‌هاى مرتجع از یک سو و فشارهاى متناوب دولت‏هاى وقت عراق از دیگر سو نیز فراروى امام بود.

تغییر شیوۀ مبارزه اجتناب‏ ناپذیر مى‏ نمود، ایجاد کانونى از معتقدان به انقلاب در حوزۀ نجف، و تغذیۀ فکرى و برقرارى ارتباط با پیشگامان نهضت در ایران، مهم‏ترین وظیفه بود. تغییر نگرش کسانى که طى سالها، مهارت خویش را در محدودۀ احکام عبادى و فردى اسلام به کار گرفته، با انواع دسیسه‏ هاى دشمنان و توجیهات دوستان از حکومت و سیاست دور نگهداشته شده بودند، کارى بس دشوارتر از قیام در برابر یک رژیم بود. چنین بود که امام خمینى به روشنگری‌هاى خود ادامه داد. مبانى حکومت اسلامى، براى نخستین بار، در شرایط جدید حوزه ‏هاى دینى، تدریس و منتشر شد. با همت یاران امام ـ در داخل و خارج ـ هر روز بر هواداران قیام ۱۵ خرداد بین مردم ایران و دانشجویان ایرانى مقیم خارج از کشور افزوده می‌شد.

شاه ـ کماکان ـ با خود کامگی‌هاى موروثى و اکتسابى، حکومت پلیسى را در بدترین شکل آن بر مردم ایران تحمیل می ‏کرد. با سلب آزادى ملت، چنان امنیتى در ایران براى بیگانگان فراهم آمد که این کشور جولانگاه ۶۰ هزار مستشار نظامى امریکا و هزاران تن از مأموران امنیتى و کارشناسان سیاسى و جاسوسان امریکا، دولت‌هاى غربى و اسرائیل شده بود. با استفاده از درآمد تولید ۶ میلیون بشکه نفت در روز، مراکز جاسوسى و پایگاه‌هاى متعدد استراق سمع و موشک‌هاى فونیکس و ابزارهاى پیشرفته ایجاد شد و با پول ملت ایران، براى حفاظت از منافع «ناتو» و امریکا در مقابل شوروى و بلوک شرق، عملاً زرادخانه‏ هاى عظیم به وجود آمد. بدین ترتیب بخشى از نظم و امنیت منطقه ‏اى دلخواه بلوک غرب، در مقابل کشورهاى کمونیستى، به بهاى هدم استقلال ایران فقر و رو به تزاید ملت و غارت سرمایه‏ هاى ملى، و نیز ریخته شدن خون سربازان ایرانى در جنگ با چری کهاى ظفار و مرزهاى لبنان و اسرائیل، تأمین مى‏ شد.

داستان جنایت‌ها و شکنجه‏ هاى سازمان امنیت شاه (ساواک) چنان غم ‏انگیز، گسترده و مکرر بود که در همان ایام گوشه‏ هایى از اخبار آن به گوش جهانیان رسید. جشن‌هاى ۲۵۰۰ سالۀ شاهنشاهى با حضور صد‌ها تن از سران و مقامات کشورهاى خارجى و با صرف صد‌ها میلیون دلار، در حالى برگزار شد که هنوز اکثریت روستا‌ها از داشتن جادۀ ارتباطى و امکانات اولیۀ زندگى محروم بودند و حلبى آبادهاى وسیع در غرب، جنوب و شرق تهران منظره ه‏اى تلخ و دلخراش پدید آورده بودند. روند ستم، بى وقفه ادامه داشت و غارت منابع نیز روز به روز در حال گسترش بود، تا خلیج فارس براى تردد کشتی‌هاى نفتى و جنگى اعضاى پیمان ناتو امن‏تر شود و رقیب آنان در منطقه کنترل گردد.

در سال ۱۹۷۶ برابر با ۱۳۵۵، جیمى کارتر از حزب دموکرات امریکا بر مسند ریاست جمهورى تکیه کرد. وى با شعار «حقوق بشر» استراتژى امنیت ملى امریکا را در جنگ روانى و وارد ساختن فشارهاى بیشتر بر اتحاد جماهیر شوروى و زمینه‏ سازى براى گرفتن امتیاز در جریان مذاکرات «سالت ۲» ترسیم مى‏ نمود. نخستین گام کارتر، انجام اصلاحاتى در نوع رفتار حکومت‌هاى وابسته به امریکا در مناطق مختلف جهان بود. ایران، به لحاظ موقعیت حساس ژئوپولتیک و نیز وابستگی‌هاى بیشترش به امریکا، در صدر لیست قرار داشت؛ به ویژه آنکه امریکا از بیمارى بى‏ علاج شاه و در پیش بودن دوران انتقال سلطنت به پسرش، و نارضایتى ‏هاى عمومى در حال انفجار مردم ایران آگاه بود. شاه برخلاف میل باطنى و علی رغم روحیۀ خودمدارانه‏ اش، ناگزیر به برخى اصلاحات دست زد. امیرعباس هویدا، پس از ۱۴ سال صدارت، در ۱۲ مرداد ۱۳۵۶ از کار برکنار شد و منصب وى به جمشید آموزگار، تکنوکرات تحصیل کرده امریکا، سپرده شد.

طى برگزارى مراسم بزرگداشت شهادت آیت ‏اللّه‏ حاج آقا مصطفى خمینى ـ فرزند ارشد امام ـ در آبان ماه ۱۳۵۶، آمادگى ملت و روحانیت براى پیگیرى اهداف قیام امام به نمایش گذاشته شد. رژیم شاه با درج مقاله‏ اى در روزنامۀ اطلاعات (۱۷ دى ماه ۱۳۵۶) واکنش نشان و طى آن، رهبرى انقلاب را مورد اهانت قرار داد. در ۱۹ دى ماه، راهپیمایى اعتراض ‏آمیز مردم و روحانیت قم در پى انتشار این مقاله، به خاک و خون کشیده شد. اما چندى نگذشت که شعله‏ هاى انقلاب، با پیام‌ها و سخنان کوبندۀ حضرت امام، دوباره زبانه کشید. مراسم بزرگداشت شهدا و چهلم‏ هاى پیاپى در تبریز و یزد و شیراز و تهران و دیگر نقاط ایران، برگزار مى‏ شد و هر روز جمع زیادى به صفوف انقلاب مى ‏پیوستند و شهادت را آماده مى‏ گردیدند.

دولت ناتوان آموزگار در شهریور ۱۳۵۷ ساقط شد و مهندس جعفر شریف امامى، با شعار «آشتى ملى»، جاى او را گرفت. در بامداد ۱۷ شهریور، دولت جدید در تهران و ۱۱ شهر دیگر حکومت نظامى اعلام کرد و ارتش شاه در همان روز در میدان ژالۀ (شهدا) تهران حمام خون به راه انداخت ولى اعلام حکومت نظامى و اعمال این خشونت‌ها، در کنترل تظاهرات مردم که ملهم از پیام‌هاى امام بودند، سودى نبخشید.

دولت بعثى عراق، در جهت حمایت و همسویى با شاه، در اول مهر ۱۳۵۷ منزل امام خمینى در نجف اشرف را به محاصره در مى‏ آورد و به ایشان ابلاغ مى ‏کند که در صورت ادامه فعالیت‌هاى سیاسى، باید خاک عراق را ترک کند. حضرت امام در ۱۲ مهر ماه به مرز کویت عزیمت مى‏ کند ولى دولت این کشور اجازۀ ورود نمى ‏دهد.

سرانجام امام خمینى تصمیم به هجرت مى‏ گیرد و به پاریس مى‏ رود  و در روز جمعه ۱۴ مهر ماه ۱۳۵۷ به این شهر وارد مى‏ شود و از دو روز بعد، در دهکده‏ اى به نام نوفل لوشاتو در حومۀ پاریس، اقامت مى ‏گزیند؛ و انقلاب اسلامى را ـ علیرغم فشارهاى دولت فرانسه ـ از همانجا رهبرى مى‏ کند.

دولت شریف امامى نیز بیش از ۳ ماه دوام نمى‏ آورد و شاه در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ دولت را به نظامیان مى ‏سپارد و ارتشبد غلامرضا ازهارى را به نخست‏ وزیرى منصوب مى‏ نماید. اما... قیام مردم همچنان ادامه مى ‏یابد تا اینکه میلیون‌ها نفر مردم تهران و سراسر کشور، طى راهپیمایى خود در روزهاى تاسوعا و عاشورا (۱۹ و ۲۰ آذرماه ۱۳۵۷)، از طرح ایجاد جمهورى اسلامى در ایران حمایت مى‏ کنند. اکنون دیگر اعتصابات شکننده در بخش‌هاى مختلف دستگاه‌هاى دولتى، به ویژه در شرکت ملى نفت، توان اقتصادى رژیم شاه را به صفر رسانده و دستگاه را به کلى فلج ساخته است؛ حاکمیت دولت تنها در نمایش نیروهاى نظامى مشهود است. با پیام امام خمینى (س) در اول محرم و در پى آن فرار سربازان از مراکز نظامى و پادگان‌ها و پیوستن آن‌ها به انقلاب، ضربات آخر به رژیم محتضر وارد مى‏ شود.

دولت نظامى، در ظرف کمتر از ۲ ماه سقوط مى‏ کند. در روز ۹ دى ماه ۱۳۵۷، پس از ماه‌ها تلاش سفارت امریکا در تهران و یک روز پس از مذاکره برژینسکى ـ رئیس شوراى امنیت ملى امریکا ـ با جیمى کارتر و سایروس ونس در کمپ ‏دیوید، زمام امور دولت به شاپور بختیار عضو سابق جبهۀ ملى سپرده مى‏ شود. معاون فرماندهى ناتو در اروپا، با مأموریت ویژه از کاخ سفید، به منظور تمهید حمایت نظامیان از بختیار و سازماندهى یک کودتاى امریکایى، به تهران اعزام مى‏ گردد. امام خمینى (س) دولت بختیار را خائن و ـ همچون گذشته ـ مبارزه تا سرنگونى کامل نظام سلطنت را واجب اعلام مى‏ کند.

در پى فرار ارتشبد ازهارى و بسیارى از سران امنیتى و نظامى و وابستگان رژیم، بنا به توصیۀ امریکا، شاه در روز ۲۶ دى ماه ۱۳۵۷ به مصر فرار مى‏ کند. شور و شادى، سراسر ایران را فرا مى‏ گیرد. امام خمینى بازگشت خویش به وطن را اعلام مى‏ کند. تهدید به ترور و کودتا، و دیگر تلاش‌هاى امریکا براى ممانعت و یا ایجاد تأخیر در بازگشت امام به نتیجه نمى‏ رسد. توصیه ‏هاى نزدیکان امام نیز، که از سر دلسوزى و نگرانى خواستار تعویق سفر تا حصول اطمینان از امنیت سفر و اقامت در تهران شده  ‏اند، در تصمیم امام تأثیرى نمى‏ گذارد.

سرانجام، در حالى که هنوز دولت بختیار با حمایت امریکا و بقایاى ارتش شاهنشاهى در مصدر کار بود و شایعۀ کودتاى نظامیان در رسانه‏ هاى داخلى و خارجى در سطحى گسترده مطرح بود، پرواز انقلاب فرا رسید؛ ۱۲ بهمن نقطۀ عطفى در تاریخ انقلاب اسلامى شد و ۱۰ روز پس از آن، بساط سلطنت ۲۵۰۰ سالۀ شاهان در ایران برچیده و حکومت اسلامى برقرار شد.

ژنرال هایزر در مورد نقش رهبرى امام خمینى و روحانیت اعترافى دارد که گویاى بسیارى از واقعیت‌هاست ـ هرچند که او نیز همچون دیگر غربی‌ها و غرب‏باوران از تأثیر عامل اصلى یعنى امداد‌ها و ارادۀ الهى غافل مانده است ـ او مى‏ نویسد:

«در پاسخ به این پرسش که آیا انقلاب ممکن بود رهبران دیگرى جز امام خمینى و روحانیون داشته باشد، باید گفت خیر؛ زیرا روحانیون برترى اجتماعى و فرهنگى داشتند و نیز از منابعى جهت بسیج سیاسى برخوردار بودند که گروه‌هاى دیگر فاقد آن‌ها بودند. ولى رژیم این حقیقت را درک نکرد و خود را با گروه‌هاى چریکى و روشنفکران نامؤثر مشغول ساخت و وقتى سرانجام دریافت که روحانیون منبع اصلى مخالفت هستند، دست به اقداماتى زد که به جاى آنکه روحانیون را از صحنه خارج کند، باعث روى آورى بیشتر مردم به آنان شد ـ به ویژه به شخص امام خمینى که از این لحظه به بعد به چشم میلیون‌ها ایرانى که به خیابان‌ها ریخته بودند تا جانشان را فداى آرمان انقلاب کنند، دیگر یک انقلابى در میان انقلابیون دیگر نبود بلکه خود مظهر کامل انقلاب بود، قدّیسى بود که کلامى پیامبرگونه و مأموریتى آسمانى داشت و به همین دلیل هیچ کس دیگرى نمى‏ توانست با او برابرى کند یا جاى او را بگیرد.»/918/د101/س

کوثر، مجموعه سخنرانی‌های حضرت امام خمینی (س)، همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۳ -۴

منبع: سایت  گذرستان

ارسال نظرات