۱۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۹
کد خبر: ۶۲۲۷۳۵

نگاهی به سیره زندگی آیت‌الله سیدمحمد صادق لواسانی

نگاهی به سیره زندگی آیت‌الله سیدمحمد صادق لواسانی
آیت‌الله سیدمحمدصادق لواسانی از جمله روحانیون مبارز و دوستان نزدیک امام خمینی به شمار می‌رفت.

به گزارش خبرگزاری رسا، در طول تاریخ پر فراز و نشیب معاصر ایران، روحانیت به عنوان نهاد انسجام‌بخش به جامعه و بسیج اقشار مختلف از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است، به طوری‌که این نهاد در جریان شکل‌گیری انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی گام‌های موثری در جهت پی‌ریزی اندیشه‌های آزادی‌خواهی، استقلال‌طلبی و مبارزه علیه استعمار و دولت‌های دست‌نشانده داخلی برداشت و به تنویر افکار عمومی و ساختن فرهنگ اصیل و ناب اسلامی پرداخت.

 در این میان انقلاب اسلامی به جهت به ثمر نشستن تلاش‌های مبارزان راه حق و آزادی نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب می‌شود. از آن جا که امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، با تسلط بر عنصر آگاهی و اندیشه و رد برنامه بدون مبارزه، بیشترین تلاش را برای آگاهی‌بخشی به توده‎ها انجام داد، این نگرش در دوستان و اطرافیان امام خمینی نیز به عناوین گوناگون رخ ‌نمود و از این طریق آنان را در جرگه مبارزان و انقلابیون ریشه‌دار قرار ‌داد.

آیت‌الله سیدمحمدصادق لواسانی از جمله روحانیون مبارز  و دوستان نزدیک امام خمینی به شمار می‌رفت که علاوه بر رفاقت بیش از شصت ساله با ایشان، معتمد و نماینده تام‌الاختیار امام خمینی بود و به سبب مبارزات پیگیر در دوران اختناق پهلوی بارها تحت تعقیب قرار گرفته و تبعید شده بود. با این وجود تا پایان عمر هرگز دست از مراد خود نکشید و تا واپسین لحظات حیات معمار کبیر انقلاب اسلامی، همگامی خویش را با ایشان حفظ کرد.      

آیت‌الله سیدمحمدصادق لواسانی عالم و روحانی مبارز سال 1280ش در خانواده‌ای اهل علم و تقوا در نجف به دنیا آمد. پدرش آیت‌الله سید ابوالقاسم لواسانی پس از طی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی در تهران، برای تکمیل آموخته‌های دینی به نجف مهاجرت کرد و از محضر علمای بزرگی از جمله آیات عظام آقا سید محمد کاظم طباطبایی یزدی،  حاج سید احمد تهرانی کربلایی و ملامحمد کاظم خراسانی بهره برد. وی پس از کسب مدارج علمی و اخلاقی در نجف، به ایران بازگشت و در شهر همدان ساکن شد و 25 شهریور 1323 در سن 87 سالگی در همین شهر درگذشت و پیکرش بنابر وصیتی که کرده بود در صحن مبارک حضرت علی(ع) به خاک سپرده شد.[1]

آیت‌الله سید محمدصادق لواسانی از همان اوایل کودکی و به خاطر کانون عالمانه‌ای که در آن قرار گرفته بود به فراگیری علوم دینی مشغول شد. دروس مقدماتی و حوزوی را نزد پدر و برادرش سید احمد به مدت 7 سال فرا گرفت و در 15 سالگی به همراه خانواده‌اش به همدان رفت.[2]

در این دوران حوزه علمیه اراک  مهمترین حوزه معارف دینی در ایران بود ،که به خاطر وجود آیت‌الله‌العظمی عبدالکریم حائری یزدی که در سال 1293 از نجف به آنجا هجرت کرده بود، رونق فراوانی داشت و بسیاری از جویندگان علوم دینی را به آنجا جذب می‌کرد.[3] آیت‌الله لواسانی پس از اقامت یک ساله در همدان سال 1296 عازم اراک شد و به زودی مورد توجه علمای حوزه اراک، خصوصا آیت‌الله‌العظمی حائری قرار گرفت. سابقه مدیریتی و علمی آیت‌الله‌العظمی حائری یزدی باعث شد تا علمای بزرگی چون آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی، آیت‌الله میرزا محمد ارباب و آیت‌الله محمدرضا شریعتمدار ساوجی از ایشان برای ساماندهی حوزه‌های علمیه قم دعوت کنند. به این ترتیب آیت‌الله حائری سال 1300ش در قم مستقر شد و بسیاری از شاگردان وی نیز به همراه ایشان به حوزه علمیه قم رفتند. آیت‌الله لواسانی به همراه امام خمینی که در اراک تحصیل می‌کرد، جزء اولین همراهان آیت‌الله حائری در مهاجرت به شهر قم بود.[4] در قم آیت‌الله لواسانی علاوه برشاگردی آیت‌الله‌ العظمی شیخ عبدالکریم حائری، نزد آیت‌الله‌العظمی سید محمدتقی خوانساری، آیت‌الله‌العظمی سید محمد حجت کوه کمری، آیت‌الله شیخ محمدعلی شاه‌آبادی،  آیت‌الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نیز تلمذ کرد.[5]

او پس از اتمام تحصیلاتش در قم، جهت کسب فیض از محضر اساتید نجف راهی عراق شد و در درس بزرگانی چون آیت‌الله حاج میرزا ابوالحسن مشکینی و آیت‌الله آقا ضیاء‌الدین عراقی شرکت کرد.[6] سپس به ایران بازگشت و برای مدت 2 سال در حوزه علمیه مشهد در محضر آیت‌الله‌العظمی حاج آقا سید حسین قمی، آیت‌الله میرزا محمد آقازاده کفایی و آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ مرتضی آشتیانی شرکت کرد و مجدداً به قم بازگشت و سال 1312 به درجه اجتهاد رسید.

آشنایی با امام خمینی

امام خمینی و آیت‌الله لواسانی از شاگردان برجسته آیت‌الله حائری بودند که به همراه استادشان از اراک به قم رفته بودند و پس از مدتی در مدرسه «دارالشفاء» با همدیگر هم حجره شدند.[7] آیت‌الله لواسانی در این مورد گفته است:

 «در سال 1342  قمری[1302ش] من با مرحوم حضرت امام خمینی، آشنا شدم؛ در آن سال هر دو مجرد بودیم، آقای روح‌‌الله در سال 1340 برای ادامه تحصیل از سلطان‌آباد اراک به قم هجرت کرده بودند. علاقه ما به هم آن قدر زیاد شد که رفت و آمد خانوادگی با هم پیدا کردیم. شهریه‌ای که مرحوم آیت‌الله حائری برای طلبه‌ها تعیین کرده بودند، برای مجردین ده ریال و متاهلین پانزده ریال بود. ما از استادان وقت مانند مرحوم آیت‌الله حجت و مرحوم آیت‌الله صدر و مرحوم آیت‌الله شاه آبادی و دیگر آیات عظام بهره‌مند شدیم».[8]

 به این ترتیب این دو بزرگوار در مدرسه دارالشفاء هم حجره شدند و به گفته آیت‌الله لواسانی به مباحثه با همدیگر اهتمام داشتند. رابطه امام خمینی با آیت‌الله لواسانی چنان عمیق بود که با کمک مادر آیت‌الله لواسانی دختر حاج شیخ محمد ثقفی تهرانی به عقد امام خمینی درآمد.[9] در مدت اقامت آیت‌الله لواسانی در قم، ارتباط وی با امام ادامه داشت و در مقطعی که امام خمینی در مدرسه دارالشفاء اخلاق و فلسفه تدریس می‌کرد، ایشان نیز تصدی امور حجرات در همین مدرسه را عهده‌دار بود.

سال 1314 علمای بزرگ قم از جمله سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و سید محمد حجت پس از تبادل نظرات با همدیگر آیت‌الله محمد صادق لواسانی را برای تولیت مدارس فیضیه، دارالشفاء و خان انتخاب کردند.[10] آیت‌الله لواسانی هم در دوره 6 ساله مدیریتش که از 1314 تا 1320 ادامه داشت، این مراکز دینی را به وجهی شایسته اداره و از تحریکات رضاخان دور نگه داشت. وی ضمن حل و فصل امور مربوط به طلاب، به تدریس دروس سطح حوزه نیز می‌پرداخت. سال 1321 رهسپار تهران شد و در مسجد میرزا ابوالحسن معمار واقع در محله امام‌زاده یحیی به اقامه جماعت و خدمات دینی مشغول گردید.

مبارزات سیاسی 

پس از ارتحال آیت‌الله العظمی سیدحسین بروجردی در اوایل دهه 1340، رژیم پهلوی به منظور به چالش کشاندن روحانیت، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به تصویب رسانید.[11] در نظام‌نامه مصوب دوره اول مجلس در مواد 7 و 9 برای انتخاب‌شوندگان شرایطی از قبیل اعتقاد به دین اسلام، عدم فساد عقیده، سوگند به قرآن و مذکر بودن گنجانده شده بود که در نظام‌نامه جدید تغییراتی در آن صورت گرفت.[12]  تصویب این لایحه در 16 مهر 1341 در واقع طرحی مخالف با قانون اساسی بود که علاوه بر امام خمینی اعتراض سایر مراجع عظام تقلید مانند آیت‌الله‌العظمی سید محسن حکیم، آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی و آیت‌الله‌العظمی سید ابوالقاسم خویی را به دنبال داشت.[13] پس از آشکار شدن مواضع امام خمینی، آیت‌الله لواسانی در کنار سایر روحانیان تهران با این لایحه به مخالفت برخاست.[14] گسترش اعتراضات و انسجام علما و روحانیان که به نهضت دو ماهه روحانیون معروف شد، باعث عقب‌نشینی رژیم شد و به لغو تصویب‌نامه انجامید. امام خمینی پس از این ماجرا به تشریح اهداف پشت پرده رژیم و افشای ماهیت دخالت‌های آمریکا و صهیونیست در امور کشور پرداخت و با صدور اعلامیه‌های مختلف نسبت به توطئه‌ها علیه اسلام هشدار داد.[15]

پس از شکست رژیم پهلوی در ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی جهت اعاده حیثیت در برابر علما در تاریخ 19 دی 1341 اصول شش گانه‌ای را پیشنهاد کرد،[16] که پس از دیدار شاه از امریکا و توافق با جان اف کندی رئیس‌جمهور آمریکا برای کنترل اوضاع ایران مطرح شده بود. بندهای 1 و 5 این اصول که ابتدا «انقلاب سفید» و سپس «انقلاب شاه و ملت» نامیده شد،[17] از همان ابتدا واکنش علما و در راس آن‌ها امام خمینی را به دنبال داشت.[18]

اعتراضات همگانی علما به اصول انقلاب سفید، شاه را بر آن داشت تا برای ترساندن امام و یارانش در بهمن 1341 به قم سفر کند.[19] به همین منظور پیشاپیش تیمسار حسن پاکروان رئیس ساواک برای فراهم کردن مقدمات این سفر نزد امام خمینی رفت. در این دیدار آیت‌الله لواسانی در منزل امام حضور داشت و جزء کسانی بود که مورد مشورت امام قرار می‌گرفت. کمی پس از این ملاقات بی‌نتیجه، شاه به قم سفر کرد و طی سخنرانی معروفی که در طی آن به امام و علما توهین کرد، کوشید تا اعتراضات روحانیان را در راستای اقدامات حزب توده! معرفی کند.[20] در اعلامیه‌ای که به امضای آیت‌الله لواسانی نیز رسیده بود، روحانیان در اعتراض به سیاست‌های رژیم پهلوی و حمایت از تحریم عید نوروز 1342 از سوی امام خمینی اعلام عزای عمومی کردند.[21] به دنبال این جریانات در 2 فروردین 1342 در مجلسی که به مناسب سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) در مدرسه فیضیه و به دعوت آیت‌الله‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی تشکیل شده بود، تعداد زیادی از کماندوهای رژیم به مدرسه فیضیه هجوم آورده و دست به اقداماتی جنایتکارانه زدند. آیت‌الله لواسانی در این روز در منزل امام حضور داشت. سرانجام تنش میان رژیم و روحانیت پس از سخنرانی امام خمینی در 13 خرداد 1342 به اوج خود رسید و رژیم اقدام به دستگیری امام کرد. در 15 خرداد، مردم که از اهانت رژیم به امام و روحانیت به خشم آمده بودند، دست به تظاهرات زده و با برخورد شدید رژیم مواجه شدند. 

در این روز پرالتهاب که در برخی مناطق چون ورامین عوامل رژیم تظاهرکنندگان کفن‌پوش را به خاک و خون کشیدند،[22] منزل آیت‌الله لواسانی محل اجتماع جمعی از علمای معترض به بازداشت حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی و برخی علمای دیگر بود. حجت‌الاسلام علی دوانی در این مورد می‌نویسد:

«صبح روز 15 خرداد جمعی از علمای مشهور تهران راهی منزل حجت‌الاسلام آقای سید محمد صادق لواسانی می‌شوند که راجع به دستگیری آقای فلسفی و سایر وعاظ و آزادی آن‌ها مذاکره کنند. در بین راه می‌شنوند که آیت‌الله خمینی بازداشت شده‌اند. در منزل آقای لواسانی پیرامون مسائل جاری مدتی مذاکره می‌شود. آقای لواسانی می‌گوید من می‌روم به قم تا از نزدیک ببینم چه شده است...»[23]

به این ترتیب آیت‌الله لواسانی به نمایندگی از علمای تهران برای اطلاع از وضعیت امام خمینی عازم قم شد. امام پس از انتقال به زندان‌های باشگاه افسران، پادگان قصر و زندان عشرت‌آباد در 11 مرداد 1342 ابتدا به منزلی که تحت نظر ساواک و مأموران شهربانی در داودیه تهران بود منتقل شد و 3 روز بعد نیز از آنجا به «قیطریه» رفت و مدت 8 ماه را در منزل آقای روغنی ماند. به گفته بسیاری آیت‌الله لواسانی در این ایام از نزدیک‌ترین افراد به امام بود. در مدتی که امام در قیطریه بود، آیت‌الله لواسانی نیز غالباً در کنار ایشان حضور داشت و خیل عظیمی از مردم مشتاق را که مرتباً به ملاقات امام می‌آمدند مشایعت می‌کرد. پس از بازگشت امام به قم در 16 فروردین 1343، آیت‌الله لواسانی همچنان از نزدیکان ایشان بود و به عنوان نماینده تام‌الاختیار امام در اخذ وجوهات شرعیه منصوب شد.      

موضع‌گیری شدید امام خمینی علیه کاپیتولاسیون و دادن امتیازات گسترده و اسارت بار به آمریکایی‌ها در آبان 1343 که در کابینه حسنعلی منصور به تصویب رسید، سرانجام به دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه در 13 آبان 1343 انجامید.[24] از این زمان نقش آیت‌الله لواسانی به عنوان حلقه رابط میان امام خمینی و مردم اهمیت یشتری پیدا کرد.

دیدار در ترکیه

امام خمینی ابتدا با یک هواپیمای نظامی 130 c به تبعیدگاهشان در ترکیه اعزام و تا 21 آبان در آنکارا تحت الحفظ بود و در این روز به شهر بورسا در 460 کیلومتری غرب آنکارا انتقال یافت. پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، آیت‌الله لواسانی برای ملاقات ایشان و آگاهی از احوال جسمی و روحی‌شان به نمایندگی از علمای ایران عازم ترکیه شد. آیت‌الله لواسانی در 6 / 10 / 43 وارد ترکیه شد.[25] ماموران ساواک ترکیه علاوه بر گزارش ورود او تلاش کردند تا از اهداف واقعی سفرش اطلاعات کسب کنند.         

آنان با وجود تلاش‌های مکرر و پیگیری آیت‌الله لواسانی مانع از دیدار او با امام خمینی شدند. وی پس از اقامتی 25 روزه به نجف عزیمت کرد و تنها توانست کتاب‌هایی را که برای امام خمینی آورده بود برای ایشان بفرستد.[26] ارتباط آیت‌الله لواسانی با امام خمینی و ماموریت یافتن ایشان برای این ملاقات، باعث افزایش حساسیت ساواک نسبت به ایشان شد، به طوری‌که پس از بازگشت به کشور کنترل شدیدی بر اعمال و رفتار وی صورت گرفت. در سال 1344 این حساسیت‌ها به حدی رسید که با عزیمت آیت‌الله لواسانی به مکه مکرمه مخالفت شد.

نماینده امام خمینی  

امام خمینی در شهرهای تهران و قم برای دریافت وجوهات شرعیه چندین نماینده داشت که مهمترین و سرشناس‌ترین آن‌ها آیت‌الله لواسانی بود. آیت‌الله لواسانی ابتدا وجوه شرعیه را از مردم اخذ و پس از ثبت و ضبط دقیق، آن را برای امام خمینی ارسال و یا به مصارفی که ایشان می‌فرمودند تخصیص می‌دادند. در سندی از ساواک برخی طرق مصرف وجوهات شرعیه به شرح زیر آمده است:

«لواسانی مبلغی از این وجوه را طبق اجازه‌ای که دارد در ایران صرف اموری از قبیل دادن شهریه به طلاب، کمک به افراد بی‌بضاعت، پرداخت قروض افراد متدین فقیر و خرید خانه برای آن‌ها و غیره نموده و بقیه را به وسیله مسافرین مورد اعتماد و یا بعضی از تجار مانند حاج احمد دیبائی به نجف حواله می‌نمایند»[27]

کشف شیوه‌ها و افرادی که آیت‌الله لواسانی توسط آنان وجوه شرعی را برای امام خمینی ارسال می‌کرد، طبق اسناد ساواک یکی از دغدغه‌های اصلی و عمده آن سازمان بوده است. یکی از متداول‌ترین راه‌های ارسال وجوهات برای امام خمینی از طریق اشخاص مورد اعتماد بود. با توجه به حساسیت ساواک این مسافرت‌ها در فصول خاص و یا در غالب کاروان‌های زیارتی یا تجاری صورت می‌گرفت تا حساسیت کمتری ایجاد کند.

خطرات و مشکلات ارسال مستقیم پول و کنترل شدید ساواک، باعث استفاده از روش‌های جدیدتر و  کارآمدتری برای ارسال وجوهات به امام خمینی می‌شد. یکی از روش‌های جدید این بود که حواله‌ای را به اسم شخصی خاص که غالباً از تجار مقیم اروپا بود ارسال و شخص مورد نظر نیز پس از دریافت این حواله مبلغ مندرج در آن را از اروپا به عراق برای امام خمینی می‌فرستاد. در این سیر و انتقال، آیت‌الله لواسانی یکی از مهمترین حلقه‌های ارتباطی میان مردم و امام خمینی بود. در اسناد ساواک بارها به این موضوع اشاره شده است. آیت‌الله لواسانی در بازجویی‌هایش در دهه چهل و پس از آن، به دنبال مخفی نگه داشتن نام کسانی بود که برای امام خمینی وجوهات ارسال می‌کردند.

زنده نگه داشتن نام امام خمینی  

از اوایل سال 1345 آیت‌الله لواسانی به خاطر فعالیت‌های سیاسی و مسئولیتش درجمع‌آوری وجوهات شرعیه برای امام خمینی در لیست روحانیون مخالف رژیم قرار گرفت. اسناد نشان می‌دهد که وی در همین سال بر انتقادهایش نسبت به رژیم پهلوی افزود و در سخنرانی‌هایش لحن تندتری را به کار برد.     

«البته این وضع دوام نخواهد داشت، زیرا ملت ایران حتی کسانی که از ترس یا  برای پول و مقام ظاهراً نسبت به دستگاه دولت اظهار ارادت می‌نمایند. (از آن‌ها) ناراضی و منتظر فرصت هستند، چون دروغ‌پردازی آن‌ها (سران رژیم پهلوی)برای همه روشن شده (است)... برای مثال در درجه اول رفتاری که (رژیم) با حضرت آیت‌الله خمینی کردند حجاج بن یوسف با پیروان علی(ع) نکرد.»[28]

 

از اقدامات آیت‌الله لواسانی در دهه 1340 می‌توان به تبدیل خانه مسکونی ایشان به محل اجتماع طرفداران امام خمینی اشاره کرد. این گردهمایی‌ها که در ظاهر به بهانه وجوهات شرعیه تشکیل می‌شد، در واقع محفلی بود که دوستان و طرفداران امام خمینی، به بررسی و تبادل اخبار پیرامون مسائل روز می‌پرداختند. بر اساس گزارش مامور ساواک در مورخ 15 / 8 / 46 در یکی از این جلسات صحبت‌ها پیرامون مسائلی از جمله راه‌های پرداخت شهریه‌ها، مسائل روز ایران و سپس زندانیان سیاسی بوده است.[29] وی بارها در سخنرانی‌هایش به امام خمینی اشاره و برای سلامتی ایشان دعا می‌کرد.  

مخالفت با مراسم تاجگذاری در مساجد

یکی از مهمترین اقدامات آیت‌الله لواسانی در سال 1346 را باید مخالفت وی با برگزاری جشن تاجگذاری شاه دانست. در این سال مقرر شد تا در روز تاجگذاری، در مساجد اذان پخش شود.[30] از اولین کسانی که با این اقدام به مخالفت پرداخت، آیت‌الله لواسانی بود. بنابر گزارش‌های ساواک او با جدیت با این اقدام رژیم مخالفت کرد و کوشید تا مانع از تحقق این هدف شود.  سال 1347 با افزایش فعالیت‌های آیت‌الله لواسانی رژیم پهلوی تصمیم به اجرای طرح سیمرغ[31] درمورد ایشان گرفت. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:

«نامبرده بالا [آیت‌الله لواسانی] اغلب واسطه ارسال وجوه و یا پاره‌ای اشیاء مجهول جهت خمینی و بعضی از آیات مقیم در نجف می‌باشد. ضمناً خانه وی محل تجمع روحانیون مخالف است. بدین جهت در نظر است با استفاده از پایگاهی که بخش 3 این ساواک در خیابان ری دارد طرح سیمرغ را درباره مشارالیه اجرا و تلفن او را هم به طور مستمر با استفاده از همان پایگاه کنترل نمایند»[32]

دستگیری و تبعید    

موضوع دستگیری و تبعید آیت‌الله لواسانی از سال 1344 در دستور کار ساواک قرار داشت، اما بنا به دلایل مختلف تا دهه 1350 به تأخیر افتاد. دی ماه 1351 مامورین ساواک اقدام به دستگیری شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی، حجت‌الاسلام عبدالعلی تقوی شیرازی و آیت‌الله سیدمحمدصادق لواسانی کردند. از جمله اتهامات آیت‌الله لواسانی حمایت از امام خمینی، جمع‌آوری وجوهات شرعیه برای ایشان و کمک به مخالفین رژیم عنوان شده بود. در سندی از ساواک در همین رابطه آمده است: «نامبرده نماینده اصلی خمینی در تهران است که وجوه شرعیه را به عنوان سهم امام از متعصبین مذهبی جمع‌آوری و قسمتی از این وجوه را جهت خمینی ارسال و بقیه را به نمایندگی از طرف وی بین طلاب علوم دینی تقسیم می‌نمایند. از همین وجوه محمدصادق لواسانی مبالغ قابل توجهی نیز به سازمان آزادیبخش و خانواده زندانیان سیاسی کمک نموده است.»[33]

به همین منظور به دستور اداره کل سوم ساواک، ماموران کمیته مشترک ضد خرابکاری به منزل آیت‌الله لواسانی ریخته و ایشان را پس از بازرسی کامل و د قیق منزل، در حالی که بیش از 70 سال سن داشت به زندان انفرادی کمیته مشترک ضد خرابکاری انتقال دادند.[34]

به دنبال دستگیری آیت‌الله لواسانی موجی از اعتراض و مخالفت در میان مردم و آیات عظام ایجاد شد و درخواست‌ها و تقاضاهای فراوانی برای آزادی وی منتشر گردید.[35] با افزایش این اعتراضات و انعکاس درخواست‌های مکرر علما مبنی بر آزادی آیت‌الله لواسانی، ساواک مجبور به عقب‌نشینی شد و او را از زندان آزاد کرد. شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله محلاتی در تحلیلی دلایل دستگیری آیت‌الله لواسانی را اینگونه بیان کرده است:

«علت دستگیری ایشان این بود که دستگاه در مقام این بر آمده بود که ببیند از کجا به امام در نجف پول می‌رسد، گفته بودند کسانی را که برای امام پول می‌فرستند باید دستگیر کنیم. گفته بودند هم شهریه ایشان قطع می‌شود و هم این که پول دیگر به ایشان نمی‌رسد... بنابراین تصمیم گرفته بودند ریشه مالی ایشان را قطع کنند. لذا آقای دیبایی را هم که با آقای شیخ نصرالله [خلخالی] در ارتباط بود دستگیر کرده بودند... آقای لواسانی هم که وکیل ایشان بود»[36]

در کنار موارد فوق، موضوع سرقت دفاتر ثبت و ضبط نام افرادی که سهم امام را به آیت‌ الله لواسانی می‌دادند را نیز باید اضافه کرد. براساس اسناد این مجموعه، ساواک از مدت‌ها قبل در پی دستیابی به این دفاتر بود و چندان دور از ذهن نیست که همه این اتهامات پوششی برای دستیابی به این دفاتر بوده باشد.

افزایش فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله لواسانی باعث شد که ساواک ایشان را به عنوان عنصری «خطرناک» معرفی کند و به دنبال مخدوش‌کردن چهره ایشان باشد. این برنامه در سال‌های1353 -1351 با جدیت از سوی ساواک دنبال و موجی از تهمت را علیه آیت‌الله لواسانی به راه انداخت. از جمله اینکه هنگام دستگیری آیت‌الله لواسانی با انتشار اعلامیه‌هایی وی را منتسب به ساواک معرفی کردند. در سندی به تاریخ 27 / 5 / 1352 ساواک خواستار انتشار اعلامیه های دیگری علیه آیت الله لواسانی شد.[37]

ساواک این اقدام را در سایر شهرهای مهم کشور نیز انجام داد. با این وجود در اسناد و در بازتاب واکنش‌ها به این اعلامیه‌ها، مأمورین ساواک به بی‌تأثیر بودن آن اشاره کرده‌اند.[38]

این اتهامات به خاطر سابقه درخشان آیت‌الله لواسانی و حمایت‌های مکرر امام خمینی از ایشان نتیجه معکوس داد و به تقویت وجهه او نیز انجامید. آیت‌الله لواسانی در 26 / 11 / 1351 از زندان آزاد و تا دومین دستگیری در سال 1353 با وجود فشار زیادی که از سوی ساواک به وی وارد می‌شد، همچنان نمایندگی امام را در امر جمع‌آوری وجوهات شرعیه بر عهده داشت. همچنین به دلیل موقعیت ویژه‌ای که در جریان انقلاب اسلامی داشت، مورد توجه بسیاری از جریانات سیاسی بود و بسیاری از انقلابیون از طریق ایشان با امام خمینی ارتباط برقرار می‌کردند.

از مهمترین موضوعاتی که از سوی وی در این ایام به اطلاع مردم رسید، فتوای امام خمینی مبنی بر تحریم سرمایه‌گذاری در بانک‌ها بود. این فتوا در جهت افزایش منابع قرض‌الحسنه مساجد و کاهش فعالیت مالی بانک‌های رژیم صادر شده بود. آیت‌الله لواسانی پس از آزادی به تدریج اظهاراتش علیه رژیم را شدیدتر و موضوعاتی مانند« اتحاد علیه رژیم »[39]را به صراحت بیان کرد. 

به این ترتیب زمینه‌های دستگیری آیت‌الله لواسانی پس از حدود 2 سال مجدداً فراهم شد و آیت‌الله لواسانی در تیر 1353 دستگیر شد. لازم به توضیح است که در این زمان و از یک سال قبل ساواک دستورات اکیدی را برای دفاتر خود در سراسر کشور صادر کرده و از آن‌ها خواسته بود تا طرفداران امام(ره) را «قلع و قمع» کنند. در نتیجه این سیاست، بسیاری از طرفداران امام خمینی دستگیر و به مناطق بد آب و هوای کشور تبعید شدند.[40] در خرداد همین سال ساواک ضمن مکاتبه با وزارت کشور خواهان تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی در مورد آیت‌الله لواسانی شد. این کمیسیون پس از چند جلسه سرانجام آیت‌الله لواسانی را به اتهام فعالیت سیاسی و ارتباط با امام خمینی و عهده‌داری مسئولیت جمع‌آوری وجوهات شرعی برای ایشان به سه سال اقامت اجباری در هشتپر طوالش محکوم کرد ولی آیت‌الله لواسانی در تمام دوران تبعید و با شگردهای مختلف ارتباطش را با امام خمینی حفظ کرد و با ایشان مکاتبه و مراوده داشت.

شرایط بد جوی هشتپر و سردی هوای آنجا طبعاً نمی‌توانست مناسب مزاج پیرمرد کهنسالی مانند آیت‌الله لواسانی باشد، به همین دلیل پس از مدتی دچار بیماری شد و به تدریج اوضاع جسمی‌اش رو به وخامت رفت. این مسأله باعث شد تا شرایط انتقال وی مهیا و برای درمان و معالجه به تهران فرستاده شود. وضعیت جسمی ایشان به حدی نامساعد بود که به مدت شش ماه تحت مراقبت‌های پزشکی قرار گرفت. بنا بر اظهارات فرزند آیت‌الله لواسانی وی در هنگامی که در بیمارستان بستری بود با مامورین ساواک ملاقاتی داشت، که در آن پیشنهاد شد تا در قبال آزادی و پایان دوره تبعید، دست از حمایت امام خمینی بردارد، اما آیت‌الله لواسانی پیشنهاد را رد می‌کند. در این زمان بیش از سه سال از مدت تبعید وی گذشته بود. به همین خاطر و با توجه به شرایط جسمی و روحی نامساعد آیت‌الله لواسانی، از اعزام مجدد ایشان به هشتپر خودداری شد و دوران تبعید سه ساله وی به پایان رسید. آیت‌الله لواسانی در هنگام تبعید 73 سال داشت.[41]

نقش‌آفرینی تا انقلاب اسلامی

با شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی در اول آبان 1356 موج تازه‌ای در روند مبارزه علیه رژیم آغاز شد. پس از انتشار این خبر آیت‌الله لواسانی که در تهران مقیم بود، خود را برای برگزاری مراسم ترحیم حاج آقا مصطفی به قم رساند. پس از این واقعه، انتشار مقاله توهین‌آمیز 17 دی 1356 روزنامه اطلاعات که به امضاء مستعار «رشیدی مطلق» چاپ شده بود، اعتراضاتی را به دنبال داشت که در جریان تظاهرات مردم قم در 19 دی، تعدادی از مردم مسلمان این شهر به شهادت رسیدند.[42]

چهلم این شهدا با شکوه فراوانی در سراسر کشور برگزار شد و 29 بهمن در تبریز به کشته و زخمی شدن تعدادی از مردم انجامید. در این مقطع حساس آیت‌الله لواسانی نقش فعالی در سازماندهی وعاظ و گویندگان مذهبی داشت و با آن‌ها دیدارهای مکرری ترتیب می‌داد.[43]

از دیگر اقدامات آیت‌الله لواسانی در این روزهای حساس امضای اعلامیه‌هایی بود که در مخالفت با رژیم از سوی روحانیون انتشار می‌یافت. وی در سال 1357 برای زیارت عتبات عالیات و دیدار با امام خمینی عازم نجف شد و پس از ملاقات با امام خمینی در مورد حکومت آینده ایران با وی به گفت‌وگو پرداخت. چندی بعد امام خمینی در 13 مهر 1357 به فرانسه هجرت کرد و در آنجا به ساماندهی نیروهای انقلابی پرداخت. از سوی دیگر رژیم که از تغییر دولت‌ها نتیجه‌ای به دست نیاورده بود، پس از شکست کابینه نظامی سرلشگر ازهاری، شاپور بختیار از اعضای جبهه ملی را به عنوان نخست‌وزیر بر سر کار آورد. به دنبال روی کار آمدن بختیار، محمدرضا پهلوی در 26 دی 1357 ایران را ترک کرد و امام خمینی در 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت. 22 بهمن همان سال با سقوط کابینه بختیار، عمر 53 ساله حکومت پهلوی به پایان رسید.

 

 آیت‌الله لواسانی در بازگشت تاریخی امام به ایران در فرودگاه مهرآباد، جزو مستقبلین ایشان بود.[44] او در جریان نهضت امام علاوه بر فعالیت‌هایی که به آنها اشاره شد ذیل بسیاری از اعلامیه‌هایی که علیه رژیم و در حمایت از امام خمینی منتشر می‌شد را امضاء کرده بود. از جمله مهمترین اعلامیه‌های امضاء شده توسط ایشان می‌توان اعلامیه علماء و روحانیون تهران درباره تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی،[45]اعلامیه اعلام عزا در نوروز 1342، [46]اعلامیه در محکومیت تجاوز صهیونیست‌ها به سرزمین فلسطین در سال 1346، [47]و چندین اعلامیه دیگر را نام برد. 

پرواز به ابدیت

آیت‌الله لواسانی یار دیرین امام خمینی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان ارتباطش را با امام خمینی حفظ، و هفته‌ای دوبار با ایشان ملاقات می‌کرد. ارتحال امام خمینی در خرداد 1368 تأثیر عمیقی بر آیت‌الله لواسانی گذاشت. وی در فاصله زمانی 1367- 1364، چندین‌بار دچار سکته قلبی شد، به طوری‌که به دستور امام خمینی و پزشک معالجشان به استراحت پرداختند.[48] سرانجام آیت‌الله لواسانی در هشتم مهر 1369 در هشتادونه سالگی، روی در نقاب خاک کشید و به دیدار معبود شتافت. پیکر پاک ایشان پس از تشییع با شکوهی از تهران به حرم حضرت معصومه(س) در قم منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد. 

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام تسلیت رحلت این عالم ربانی فرمودند:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌

انالله‌ واناالیه‌ راجعون‌

عالم‌ ربانی‌ وفقیه‌ پرهیزگار و بزرگوار آیت ‌الله‌ آقای‌ حاج‌ سید محمدصادق‌ لواسانی‌رضوان‌الله تعالی‌علیه ‌دعوت‌ حق‌ را لبیک‌ گفت‌ و به‌ لقاء الله‌ پیوست.‌ آن‌ روحانی‌عالی‌قدر هم‌ به‌ موجب‌ مدارج‌ و مقامات‌ عالیه‌ی‌ علم‌ و عمل‌ و عمر طولانی‌ و پر برکتی‌ که‌ تماماً در صراط مستقیم‌ حق‌ سپری‌ شد و هم‌ به‌ خاطر پیوند مودت‌ و صداقت‌ با امام‌ عزیز و بزرگوارمان‌ که‌ حدود هفتاد سال‌ استمرار و استحکام ‌داشت‌ یکی‌ از شخصیتهای‌ محبوب‌ و چهره‌های‌ شاخص‌ بشمار می‌آمد و فقدان‌ ایشان ‌ضایعه‌یی‌ تأسف‌انگیز و خسارتبار است‌.

اینجانب‌ که‌ خود سالیان‌ متمادی‌ آن‌شخصیت‌ عزیز را از نزدیک‌ به‌ طهارت‌ و صداقت‌ و وارستگی‌ می‌شناختم‌ این‌ مصیبت ‌را به‌ خانواده‌ی‌ محترم‌ مخصوصاً فرزندان‌ مکرم‌ ایشان‌ و نیز به‌ جامعه‌ی ‌علمی‌ و مردم‌ تهران‌ تسلیت‌ عرض‌ می‌کنم‌ و رحمت‌ و فضل‌ الهی‌ را برای‌ روح‌مطهرشان‌ مسألت‌ می‌نمایم‌.

سید علی‌ خامنه‌ای‌

8 / 7 / 69

همچنین در بخشی از پیام مرحوم حجت‌الاسلام حاج سیداحمد خمینی به مناسبت ارتحال ایشان آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«با قلبی خسته و پراندوه خبر عروج ملکوتی یار وفادار امام، زاهدی عالیقدر، پارسایی مبارز و پرهیزکاری عزیز، حضرت آیت‌الله سید محمدصادق لواسانی را شنیدم. او به حق در زمان تبعید امام (قدس سره الشریف) پدری دلسوز و مربی صادق برایم بود. محبت‌های خالصانه او در تنهایی‌هایم موجب دلگرمی بود. در طول مدت تبعید و زندان امام در مقابل طاغوت و طاغوتیان ایستاد و از امام دفاع کرد. در زمانی که نام امام مساوی با زندان و اعدام بود، یک تنه مسئولیت نمایندگی علی‌الاطلاق حضرت امام را پذیرفت و مسئول شهریه در قم و تهران و سایر حوزه‌ها شد و با شهامت تا دم مرگ از این مسئولیت‌ها دفاع کرد و پذیرای زندان و شکنجه و تبعید و در به دری شد. او کسی بود که امام بارها گفته بود دست او دست من است؛ او رفیق بی‌بدیل من است؛ توهین به او توهین به من است و او به راستی چنین بود. در زمان تبعید امام به دست شاه خائن، او راهی ترکیه شد. از این شهر به آن شهر تا اینکه یارش را بیابد، ولی دون صفتان نامرد به هیچ‌وجه به او یاری نکردند که با دلی آکنده از درد و رنج از ترکیه مراجعت کرد.» [49]

 طوبی له و حسن ماب

پی‌نوشت‌ها:

[1] . شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، جلد 9، تهران، انتشارات اسلامیه، 1352 ، ص 296.

[2] . همان، جلد 4، ص 550.

[3] . در مورد زندگی «آیت‌الله‌العظمی حائری» رجوع شود به محمد شریف رازی، آثارالحجه، ج اول، قم، 1338، ص 51. گنجینه دانشمندان، ج 1، پیشین، ص 79 و ص 216 و سعید عباس‌زاده، شیخ عبدالکریم حائری نگهبان بیدار، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 20.

 

[4] . از دیگر شاگردان آیت‌الله‌العظمی حائری که به همراه ایشان به قم آمدند می‌توان به آیات عظام سید احمد خوانساری، سید محمدرضا گلپایگانی و شیخ محمدعلی اراکی اشاره کرد.

[5] . محمدرضا لواسانی، کیهان، 17 / 7 / 69، برای اطلاع بیشتر از زندگی و آثار حضرات آیات فوق، رک؛ رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ج 3، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1369 ص 88.

[6] . گنجینه دانشمندان، پیشین، ج 7، ص 75 و ج 3، ص 54.

[7] . روزنامه رسالت، مصاحبه با آیت‌الله لواسانی، 20 / 4 / 1368.

[8] . ستوده، امیررضا، گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگی امام خمینی، ج 4، تهران نشر پنجره، 1374 ، ص 129.

[9] . آیت‌الله لواسانی دراین مورد می‌گوید: «حدود سال 1350 قمری با یاری مادر من، دختر آقای حاج محمد ثقفی به عقد امام امت در آمد» مصاحبه آیت‌الله لواسانی با روزنامه رسالت 20 / 4 / 68 هم چنین نگاه شود به: خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، تدوین جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381 ، صص 182-184.

[10] . گنجینه دانشمندان، همان، ص 256.

[11] . فصلنامه یاد، سال سوم، زمستان 1366 ، ص 51 . همچنین ر.ک: یحیی فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ج 1، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1384 ، ص 52.

[12] . مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر، ج 1، تهران، دفترانتشارات اسلامی، 1361 ، ص 375.

[13] . روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376 ، صص 31 ، 49، 52.

[14] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377 ، صص 22 و 54.

[15] . ر.ک: صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، جلد 1، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

[16] . پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه شهریار ماکان، تهران، انتشارات سهراب، 1371 ، ص 141.

[17] . محمد جاسمی و بهرام جاسمی، فرهنگ علوم سیاسی، جلد 1، تهران، انتشارات گوتنبرگ، 1358 ، صص 129-128.

[18] . صحیفه نور، ج 1، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ، صص 52-51.

[19] . منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377 ، ص 342.

[20] . نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، تهران، انتشارات رسا، 1371 ، صص 225-224.

 

[21] . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، جلد 3 و 4، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377 ، ص 226 .

[22] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 9جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[23] . علی دوانی، پیشین، صص 387-386.

[24] . مصاحبه حجت‌الاسلام محمدرضا لواسانی با روزنامه کیهان، 17 / 8 / 1369.

[25] . سند مورخه 5 /  10 / 43، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله حاج سید محمد صادق لواسانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1395.

[26] . این کتاب‌ها عبارت بودند از مفاتیح الجنان و تاریخ تمدن اسلامی در 5 جلد. ر.ک: اسناد مورخه: 17 / 10 / 43، 10 / 1 / 44، 17 / 1 / 44 کتاب فوق الذکر.

[27] . همان، یاران امام...لواسانی، سند مورخه 21 / 2 / 1350 .

[28] . همان، سند مورخه 30 / 8 / 1345.

[29] . . همان، سند مورخه 17 / 8 / 1346.

 

[30] . برای آگاهی از هزینه‌های صورت گرفته در این جشن ر.ک: جشن تاجگذاری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385

[31] . منظور از طرح سیمرغ تجهیز منزل ایشان به وسایل استراق سمع است.

[32] . همان، یاران امام... لواسانی، سند مورخه 3 / 5 / 1347.

[33] . همان، سند مورخه 2 / 11 / 1351.

[34] . علی دوانی، پیشین، ص 412.

[35] . از جمله کسانی که تلاش زیادی در همین زمینه انجام دادند باید به حجت‌الاسلام سیدمحمدحسین لنگرودی اشاره کرد. همان، یاران امام... لواسانی، سند مورخه 5 / 12 / 1351.

[36] . خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، پیشین، ص 86

[37] . همان، یاران امام... لواسانی، سند مورخه 20 / 9 / 1352.

[38] . همان، سند مورخه 19 / 1 / 1353.

 

[39] . همان، سند مورخ 26 / 2 /  1352.

[40] . در این مورد ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393.

[41] . مرحوم علی دوانی سن آیت‌‌الله لواسانی هنگام تبعید را 71 سال نوشته است.

[42] . برای اطلاع از چگونگی ماجرا و بازتاب‌های آن در سراسر کشور ر.ک: 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

[43] . خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، تدوینگر، محمدجواد مرادی‌نیا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376 ، ص 351.

[44] . کوثر، (مجموعه سخنرانی‌های امام خمینی)، ج 3، تهران، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1377 ، ص 14.

[45] . اسناد انقلاب اسلامی، جلد سوم، پیشین صص 21 و 52.

[46] . همان، ص 58.

[47] . همان، ص 207.

[48] . مصاحبه با روزنامه رسالت، 20 / 4 / 1368.

[49] . روزنامه رسالت، 8 / 7 / 1369.

میثم صدیقیان
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹ مهر ۱۳۹۸ - ۱۶:۴۰
مطلب خوب و جامعی بود
3
0
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۰ مهر ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۸
خدمات بزرگان حوزوی در تاریخ انقلاب را گرامی بدارید.
3
0
مرضیه رادبخش
Iran, Islamic Republic of
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۵
سلام درحال تهیه مستندی در زمینه نقش امام و فعالیتهای وی تادوره جوانی هستیم امکانش هست تصاویر اصلی ایشان رو برامون ارسال کنید
2
1