۰۸ آبان ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۹
کد خبر: ۶۲۵۴۱۱

بررسی دوگانه «حقیقت و مصلحت» از منظر تاریخی و کلامی

بررسی دوگانه «حقیقت و مصلحت» از منظر تاریخی و کلامی
از مباحثی که در سال‌های اخیر درباره الزامات حکومت اسلامی دوگانه «حقیقت و مصلحت» است؛ حجت‌الاسلام سوزنچی، این موضوع را از منظر تاریخی و کلامی بررسی کرده است.

به گزارش خبرگزاری رسا، از مباحثی که در سال‌های اخیر درباره الزامات حکومت اسلامی بر سر زبان‌ها افتاده، دوگانه «حقیقت و مصلحت» است؛ حجت‌الاسلام حسین سوزنچی، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) این موضوع را از منظر تاریخی و کلامی بررسی کرده است.

حجت‌الاسلام حسین سوزنچی دانشیار دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام در ابتدای سخنان خود با اشاره به اینکه موضوع بحث را از یک روایت نبوی گرفته است گفت: «الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا». حسن و حسین امامند، چه قیام کنند چه بنشینند. غالباً تصور شیعه از امام، امام قائم است؛ اما آنچه در تاریخ رخ داده بیشتر امام قاعد بوده است نه امامی که قیام کرده و حکومت را به دست گرفته است. عدم درک مفهوم «امام قاعد» انحرافی را در شیعه ایجاد کرده که یکی از ثمراتش همین بحث حقیقت و مصلحت است.

این استاد حوزه و دانشگاه، حکومت دینی را به تصریح آیات قرآن دغدغه همه پیامبران دانست و گفت: کار مهم پیامبران این بود که جامعه را به صورت کلی به سمت خدا ببرند: یدخلون فی دین‌الله افواجا. این جز با حکومت ممکن نیست. حداقل مفهوم امامت در شیعه، حکومت است. این‌قدر مسأله حکومت مهم بوده که در همان انذار عشیره اقربین، پیامبر(ص) برای خودش جانشین تعیین می‌کند. شیعه اگر شیعه است نمی‌تواند قائل به جدایی دین و سیاست باشد. این مسأله تعطیل‌بردار هم نیست. ولایت فقیه هم از دل همین بیرون می‌آید. نخست باید قبول کنی که حکومت برای دین است بعد حالا اگر زمان غیبت شد چه کار کنیم؟ امام تکلیف را باید روشن کند که کرده است.

سوزنچی سؤالی طرح کرد و گفت: سؤال سنگینی در تاریخ شیعه است که خیلی‌ها را زمین زده است: اگر دین بدون حکومت نمی‌شود، پس چرا علی(ع) در خانه نشست؟ چرا امام حسن(ع) ‌‌حکومت را به دست معاویه داد؟ اینجاست که حدیث پیامبر خیلی حرف دارد. حسن و حسین امامند، چه برخیزند و چه بنشینند. زیدیه تفکرشان چه بود؟ می‌گفتند امام کسی‌است که بجنگد و حکومت کند. لذا این‌ها امامت حضرت سجاد(ع) ‌ را قبول ندارند و زید را امام می‌دانند. البته خود امام باقر(ع) ‌‌هم زید را تأیید می‌کرد و گفت زید از ماست. آن‌ها می‌گویند امام حسن و حسین(ع) استثنا هستند و پیامبر(ص) فقط درباره آن‌ها این حدیث را فرموده است. لذا بعد از امام حسین(ع)، زید است و بعد هم هر کسی که قیام کند.

او افزود: اگر مردم با امام همکاری نکردند امام چه کند؟ زیدیه گفتند باید قیام کند. خوارج هم همین را گفتند. در ماجرای حکمیت امام به‌خاطر اسلام مدارا کرد و به‌دلیل تحمیل خوارج نجنگید. ماجراهای بعد از سقیفه هم همین‌طور است و امام در نهایت قیام نکرد. جمله غلطی که در سال‌های اخیر باب شده این است که حقیقت را نباید فدای مصلحت کرد. آن چیزی که نباید حقیقت فدایش شود منفعت است نه مصلحت. امام علی(ع) ‌‌هم بارها این کار را کرد و مهم‌ترینش این بود که خودش از حکومت کنار رفت. در ماجرای ولایت عهدی امام رضا(ع) ‌‌ می‌گفتند چرا امام جانشین حکومت جائر بنی‌عباس می‌شود؟ عده‌ای به همین دلیل جدا شدند. شیعه بودن سخت است. شیعه این‌قدر تحلیل دارد که اگر امامش به خاطر مصلحت سکوت کرد حقی را اجرا نکرد بفهمد مصلحت بالاتری از این حق وجود دارد. از جان امام ما بالاتر داریم؟ بله؛ آن‌چیزی که امام حسین(ع) ‌‌جانش را فدایش می‌کند. از جان امام‌حسین(ع) ‌‌منظورم از حقیقت ملکوتی امام حسین(ع) نیست. منظور جان دنیوی است. همان چیزی که یارانش می‌ایستند و کشته می‌شوند تا امام‌حسین(ع) ‌‌در عاشورا نماز بخواند.

سوزنچی ادامه داد: دفاع از جان امام، زن و مرد ندارد. اما چرا حضرت زینب(س) در عاشورا نجنگید برای دفاع از امام؟ چرا امام ام وهب را برگرداند؟ به این دلیل که در این موقعیت امام دارد جانش را فدای چیزی می‌کند که حضرت زینب(س) باید آن را حفظ کند نه جان امام را. کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب(س) نبود. امام‌حسین(ع) ‌‌در جواب ابن‌عباس گفت خدا می‌خواهد مرا کشته و اهل بیتم را اسیر ببیند تا دین خدا زنده شود. حضرت علی(ع) ‌ وقتی در محراب شهید شد، مردم شام گفتند مگر علی نماز می‌خواند؟ اسلام را باید کسی به شام می‌رساند. این کار را حضرت‌زینب(س) کرد. حضرت زینب(س) شیعه است که همه مصائب را دید و تحمل کرد. حضرت عباس(ع) ‌‌ با همه مقاماتش، با اینکه قتلگاه را ندیده است، به امام حسین(ع) ‌‌ می‌گوید سینه‌ام تنگ شده است. ببین حضرت زینب(س) کجای عالم است! فکر کن امامت جلویت کشته شود. می‌گویی باید از او دفاع کنم. دفاع زن و مرد ندارد.

دانشیار دانشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: خلیفه دوم حکومت مدائن را به سلمان پیشنهاد داد. اگر ما باشیم ممکن است بگوییم حکومت برای تو نیست که به من می‌خواهی حکومت دهی! یا ممکن است خوشحال شویم که به حکومت رسیدیم. اما سلمان سراغ حضرت علی(ع) ‌‌می‌رود و از او می‌پرسد که قبول کنم یا نه؟ حضرت می‌گوید از او بپذیر. امامِ سلمان، حضرت علی(ع) است. اگر امام در رأس نیست باید دائماً از او کسب تکلیف کنیم. امام حسن(ع) ‌‌هم با معاویه صلح کرد. می‌دانید صلح امام حسن(ع) ‌‌ با معاویه چه بلایی بر سر مردم آورد؟ بزرگان شیعه به امام حسن(ع) ‌‌ گفتند یا مذل المومنین! البته بعد توبه کردند.

سوزنچی تأکید کرد: البته معنای مصلحت این نیست که هرج و مرج است و هیچ قاعده‌ای نیست. اما مسأله شیعه این است که امام باید حکومت کند و اگر امام نبود، فوقش باید تقیه کرد. یا باید امام باشد یا امام بگوید سراغ کسی برویم. بنابراین ولایت فقیه مسأله‌ای کلامی است نه فقهی. امامت جزو اصول دین است؛ یعنی من جانشین پیامبر(ص) ‌‌را اگر غیرمعصوم باشد قبول نمی‌کنم؛ اما ولایت فقیه که معصوم نیست. خب نباشد. مگر ما به‌خاطر خود ولی فقیه سراغ او رفتیم؟ امام معصوم او را منصوب کرده است، شرایطی هم در روایات برای ولی فقیه بیان شده است که بعضی از فقهای شیعه شامل آن می‌شوند. اگر امام می‌گفت سراغ مثلاً فلان فیلسوف بروید می‌رفتیم.

این استاد حوزه و دانشگاه در پایان با بیان اینکه امام ممکن است حتی کسی را منصوب کند که آدم خوبی هم نیست، گفت: در حکومت امام علی(ع) استاندارش یک استان را دزدید و رفت نه مثل خاوری پول بدزدد؛ در کتاب الغارات یک فصلش مربوط به فرمانداران امام‌علی(ع) است که به معاویه پیوستند. /998/ج

میثم صدیقیان
ارسال نظرات