۲۶ دی ۱۳۸۹ - ۱۵:۳۰
کد خبر: ۹۵۷۷۲
در پنجره می‌خوانیم؛

تطور تصویرپردازی از اسلام و مسلمانان در هالیوود

خبرگزاری رسا ـ با وجود تلاش آشکار و بی‎پرده هالیوود در هدف قرار دادن اسلام و مسلمانان، بسیاری از افراد، به‎ویژه در جامعه آکادمیک ایران، بر وجوه هنری و تجاری هالیوود تأکید بسیاری کرده و اسلام‎ستیزی هالیوود را نوعی و هم یا غیرقابل ‎اعتنا می‌دانند.
هاليوود

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، عبدالله بیچرانلو در یادداشتی با عنوان «تطور تصویرپردازی از اسلام و مسلمانان در هالیوود» به بررسی سیر اسلام هراسی و ایران ستیزی استکبار با استفاده از ظرفیت هالیوود پرداخته است.

متن این نوشتار بدین شرح است: در طول دهه گذشته، شاهد برجسته‎تر شدن تصویر مسلمانان در رسانه‎‎های غرب و به‎طور خاص در سینمای هالیوود بوده‎ایم؛ تصویری که از دید اغلب مسلمانان، ناخوشایند، غیرمنصفانه، اغراق‎آمیز، خدشه‎دار و کلیشه‎ای جلوه کرده و نزد اغلب مخاطبان به‎ویژه مخاطبان غربی تهدیدآمیز، افراط‎گرایانه، مشارکت‎گریز و آشفته بوده است.

آن‎چه مستند‎های تلویزیونی، اخبار و گزارش‌‎های خبری، کلیپ‎‎های تبلیغاتی، گفت‎وگو‎ها و میزگرد‎های رادیو، تلویزیونی و فیلم‎‎های سینمایی از اسلام و مسلمانان، بازنمایی کرده‌اند، اغلب حاکی از خشونت‎گرایی و جنگ‎طلبی آن‎ها، افراط‎گرایی دینی، حمایت از تروریسم و ارتکاب تروریسم، ظلم و تبعیض در قبال زنان، ارتجاع و عقب‎ماندگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن‎‎ها و در مقابل، شفقت و دلسوزی، همدردی و همدلی غربی‌‎ها، مشارکت‎جویی و صمیمیت، سخاوت، نرمی و تعامل‎گرایی آن‎‎ها به‎نظر رسیده است. با مروری بر آثار رسانه‎ای عرضه شده درباره اسلام در رسانه‎‎های غربی، به‎نظر می‎‎رسد که در تصویرپردازی و بازنمایی اسلام و مسلمانان در این رسانه‎ها، رویکرد‎ها و استراتژی‌‎های رسانه‎ای خاصی پیگیری می‎شود و گفتمان ویژه‎ای حاکم است (بیچرانلو، 1388: 80). علاوه بر این، روندی که در بازنمایی مسلمانان طی شده، اکنون به نقطه‎ای رسیده است که با اطمینان می‎‎توان آن را ‎ستیز با اسلام نامید و اگر در دهه 1990 و اوایل دهه جاری، پیوسته از تلاش هالیوود و رسانه‎‎های الکترونیکی و چاپی غرب به‎عنوان «اسلام‎هراسی» یاد می‎‎شد از اواسط این دهه و از هنگام تشدید تلاش‎‎های مطبوعات غرب در اهانت به ساحت پیامبر گرامی اسلام (صلی‎الله علیه و آله و سلم)، بسیاری از پرده‎‎ها کنار زده شد و عملا علاوه بر فضای مطبوعات، در فضای رسانه‎‎های تصویری و به‎طور خاص در هالیوود، شاهد تشدید ستیز و تقابل با اسلام و مسلمانان بوده‎ایم. تصویرپردازی صورت گرفته از مسلمانان به‎عنوان انسان‎‎هایی شرور که امنیت آمریکا را به خطر انداخته‎اند در فیلم‎‎های سینمایی متعدد و نیز در سریال‎‎هایی همچون سریال 24 - که اکنون به‎طور جدی محمل انتقال اندیشه‎‎های ایدئولو‍‍ژیک‌ شده‎اند - و بازنمایی مسلمانان در فیلم‎‎های متعددی که با تمرکز بر موضوع اشغال خاورمیانه توسط آمریکا در سال‎‎های اخیر ساخته شده‎اند، تنها نمونه‎‎هایی از جریان پرتلاطم و پرحجمی است که در رویارویی با جریان بیداری اسلامی قرار گرفته است. برای نمونه می‎‎توان از فیلم‎‎های ذیل به‎عنوان فیلم‎‎های ساخته شده در این زمینه نام برد: «خائن»، «گنجه رنج»، «وطن شجاعان» و... ‌

تأثیر و نتیجه بازنمایی اسلام‌ستیزانه و نیز ایران‌ستیزانه رسانه‎‎های غرب را می‎‎توان در نگاه بخشی از مردم آمریکا به اسلام و ایران لمس کرد؛ «بر اساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ در سال 2006، بیشتر آمریکایی‎‎ها ایران را بزرگترین دشمن آمریکا می‎‎دانند. در این نظرسنجی، بدون مشخص کردن نام کشوری خاص، از آمریکایی‎‎ها خواسته شده بود یک کشور را در هر نقطه از جهان، نام ببرند که از نظر آن‎‎ها امروز بزرگترین دشمن آمریکا محسوب می‎‎شود. نتیجه نظرسنجی نشان داد که به اعتقاد 31 درصد آمریکایی‎ها، ایران بزرگترین دشمن آمریکاست، در حالی‎که 22 درصد، عراق، 15 درصد کره شمالی و 10 درصد، چین را بزرگترین دشمن آمریکا دانسته بودند.» (Totman 2009:51)

نتایج نسبتا مشابهی، از نظرسنجی‎‎های صورت گرفته از مردم آمریکا درباره اسلام و مسلمانان به دست آمده است. بر اساس پیمایش‎‎های انجام شده توسط «شورای روابط اسلام - آمریکا» در سال‎‎های 2004 و 2005 که نتایج تقریبا یکسانی در برداشته و در سال 2006 منتشر شد، تقریبا یک چهارم آمریکایی‎‎ها معتقد بودند که اسلام، دین نفرت و خشونت است. در پاسخ به سئوال «هنگامی که واژه مسلمان را می‎‎شنوید، نخستین چیزی که به ذهن‎تان تبادر می‎‎کند، چیست؟» 6 درصد از پاسخگویان آمریکایی با استفاده از واژگان مثبتی مانند «دین خوب»، «مردمان خوب»، «مؤمن»، «فداکار» و «بدفهمیده شده» در این‎باره اظهارنظر کردند. در مقابل، 68 درصد از پاسخگویان، از واژگانی خنثی مانند «مسجد» و «دین» استفاده کردند. 26 درصد پاسخگویان نیز واژگانی مانند «خشونت»، «نفرت»، «تروریست‎»، «جنگ»، «اسلحه» و «خشک مغز یا بی‎کله » و «مرتجع» را به زبان آوردند. (سی‎ای‎آی آر، ‌2006: 3-2)

نکته قابل‎تأمل این است که علی‎رغم تلاش آشکار و بی‎پرده هالیوود در هدف قرار دادن اسلام و مسلمانان، بسیاری از افراد، به‎ویژه در جامعه آکادمیک ایران، بر وجوه هنری و تجاری هالیوود تأکید بسیاری کرده و اسلام‎ستیزی هالیوود را نوعی وهم یا غیرقابل‎اعتنا می‎‎دانند، گویی این یک موضوع مربوط به تبلیغات سیاسی و باوری رسمی در میان مسئولان فرهنگی - سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و چندان از جهت آکادمیک قابل‎اعتنا و تمرکز علمی - تحقیقی نیست. گرچه ابعاد تجاری هالیوود را همگان می‎پذیرند و این سینما را به یقین می‎‎توان قدرتمندترین سینمای جهان دانست که از جهت بهره‎گیری از فن‎آوری روز، و از جهت بهره‎گیری از زبانی قدرتمند؛ در همه جهان علاقه‎مندان زیادی دارد - چراکه همواره در هالیوود تلاش شده آثار سینمایی با چاشنی جذابیت همراه باشند - اما نکته همین‎جاست که این ابزار جذاب، فضا و بستری را فراهم کرده است تا برای مقاصد ایدئولوژیک و سیاسی نیز از آن بهره گرفته شود. گرچه ممکن است تصور بسیاری از افراد این باشد که تنها بخش کوچکی از فیلم‎های هالیوود این‎گونه است و مابقی، کاملا‌ با نگاه سرگرم‎سازی ساخته شده‎اند؛ اما نگاهی به حدود 120 سال حیات سینمای آمریکا حکایت دیگری دارد. این موضوع را جک شاهین در دائره‎المعارفی که در این‎باره نوشته، به‎خوبی تبیین کرده است. او در بررسی خود تا سال 2001، بیش از هزار فیلم ساخته شده درباره اعراب و مسلمانان را شناسایی کرده است که قدیمی‎ترین آن‎‎ها ‌‌به نام «شیخ حاج طاهر حاج شریف» به سال 1894 میلادی بر می‎‎گردد. البته لازم به ذکر نیست که بعد از سال 2001 و ماجرای 11 سپتامبر؛ کمیت فیلم‎‎های مربوط به مسلمانان و کیفیت بازنمایی آن‎‎ها بسیار دگرگون شده است. جک شاهین در بررسی خود تأکید می‎‎کند که در فیلم‎‎های انگشت شماری، شاهد تصویری مثبت از مسلمانان هستیم از جمله در شیر صحرا (1981)، سکه هفتم (1992)، رابین هود، شاهزاده دزدان (1991)، سیزدهمین سلحشور (1999)‌ و سه پادشاه (1999). شاهین معتقد است لزومی ندارد اعراب و مسلمانان، همواره در هالیوود به‎صورت شخصیت مثبت به تصویر در آیند اما این‎که تقریبا 100 درصد فیلم‎‎های بازنمایاننده اعراب و مسلمانان، آن‎‎ها را منفی و شرور تصویر کنند، بی‎اندازه ناعادلانه است. (Shaheen 2009:17).

اما سئوال این است که چگونه غرب به این نقطه رسیده است؟ چه روند فکری درغرب طی شده است که این‎گونه بازنمایی از شرق در رسانه‎‎های غرب، ‌در میان بسیاری از مردم کشور‎های غربی، پذیرش دارد و امری نسبتا عادی تلقی می‎‎شود؟

آن‎چه در فضای رسانه‎‎های غربی به‎ویژه آمریکایی شاهد هستیم، ریشه در نوعی «خود» و دیگران‎سازی در غرب دارد که این موضوع صرفا در قبال مسلمانان رخ نداده است؛ برای مثال، آمریکایی‎‎ها تا سقوط اتحاد جماهیر شوروی، دیگران را در کمونیست‎‎ها تجلی داده بودند. استوارت هال، [از برجسته‎ترین متفکران در حوزه مطالعات انتقادی فرهنگی] با اشاره به ضرورت وجود «دیگری» برای شکل‎گیری روشنگری غربی می‎‎نویسد؛ غرب، بدون «دیگران» قادر نخواهد بود خود را به منزله اوج تاریخ بشر بشناساند و بنمایاند. تصویر «دیگری» که به حاشیه جهانی مفهومی رانده ‎شده بود و به منزله ضد مطلق و نفی هر چیزی که غرب مظهر آن بود، بار دیگر ساخته شده بود. «دیگری»، سویه «تاریک» بود؛ فراموش‎شده، سرکوب و نفی‎شده؛ تصویر معکوسِ روشنگری و مدرنیته (مهدی‎زاده، ‌1387: 70). در راستای بازنمایی خود و دیگران، به‎ویژه در تصویرپردازی از دیگران در رسانه‎ها، یکی از [مهمترین] راهبرد‎های سیاست بازنمایی، کلیشه‎سازی است که، مردم را تا حد چند خصیصه یا ویژگی ساده تقلیل می‎‎دهد.

در طول قرون متمادی، در غرب فرایندی در خصوص شرق، رخ داده است و همواره کلیشه‎‎هایی از شرقی‎‎ها و به‎طور خاص، مسلمانان در غرب ارائه شده که با واقعیات فرهنگی و اجتماعی زیستی آن‎‎ها متفاوت و گاه متنافر بوده است. در فیلم‎‎های سینمایی و تلویزیونی، فرد عرب معمولا با هرزگی و شهوت‎پرستی و یا نادرستی سفاکانه‎ای متهم می‎‎شود. چهره او همچون فرد تباه و زیاده از حد شهوت‎رانی تصویر می‎‎شود که با زیرکی، قادر به انجام توطئه‎‎ها و دسیسه‎‎های پنهانی است. اگر بخواهید به نقش سنتی عرب‎‎ها در فیلم‎‎های سینمایی بپردازید معمولا آن‎ها را در قالب یک تاجر، شترسوار، صراف و آدم رذل پرزرق و برقی می‎‎بینید (مهدی زاده، 1387: 1387 - 1386). این تصویر، همان چیزی است که شرق‎شناسان در قرون اخیر به غرب ارائه کرده‎اند و اکنون با مسلط شدن رسانه‎ها، شرقی‎ها، تصویری تحریف شده از خود را در رسانه‎‎های غربی که برگرفته از مطالعات شرق شناسی است، مشاهده می‎‎کنند. کلیشه‎‎های عمده از اسلام و مسلمانان که در رسانه‎‎های غرب به‎طور متناوب مورد استفاده قرار می‎‎گیرد، چنین است؛ «بنیادگرایی و رادیکالیسم»، «خشونت و تروریسم»، «حرص و شهوت» و «سرکوب زنان».

واژه شرق‎شناس (Orientalist) نخستین‎بار در زبان انگلیسی در حدود سال 1779 و در فرانسوی در 1799 به‎کار رفته است. فرهنگستان فرانسه در سال 1838 به کلمه شرق‎شناسی (Orientalism) رسمیت می‎‎بخشد. (سعید، 1361: 9) اما به اعتقاد ادوارد سعید، از اواخر سده هجدهم نوع دیگری از شرق‎شناسی مرسوم شده است که به نظر‎یه‎های گوناگون درباره شرق رسمیت می‎‎بخشد. وی خاطرنشان می‎‎کند که این سبکی غربی برای آمریت ‎داشتن و تسلط ‎یافتن بر شرق است و پس از عقب‎نشینی استعمار قدیم، به‎گونه‎ای توجیه‎گر و تسهیل‎کننده استعمار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده است. (همتی گلیان، 1386: 11) شرق‎شناسی، اکنون پس از گذشت بیش از دو قرن از عمر رسمی آن، به گفتمانی بسیار شناخته شده تبدیل شده است. ویژگی‎‎های گفتمان شرق‎شناسی را می‎‎توان چنین خلاصه کرد:

1- سنت کلاسیک مطالعه یک منطقه با ابزار‎های زبانی و نوشتاری. بنابراین هرکس که درباره شرق آموزش می‎‎دهد، پژوهش می‎‎کند و می‎‎نویسد، یک شرق‎شناس است.
2- مبتنی بر مکان خاص شرق در تجربیات اروپای غربی.
3- سبک فراگیر اندیشه و تاریخی که به عهد باستان برمی‎‎گردد و مبتنی بر تمایز معرفت‎شناختی و هستی‎شناختی بین «غرب» و «شرق» است.
4- یک سبک غربی برای تسلط، تجدید ساختار و دانش اقتدار بر شرق است.
5- یک کتابخانه یا آرشیو اطلاعات (بایگانی) به اصطلاح معتبر است.
6- یک نظام بازنمایی شرق در دانش، آگاهی و امپراتوری غربی است.
7- نهاد شرق به‎عنوان اُبژه‎ای تجربی که وجود دارد نیست؛ بلکه شرق به‎صورتی که شرقی‎شده، آبژه گفتمان اروپایی است. (مهدی‎زاده، 1387: 90)

به گفته سعید، نظر‎های گوناگونی را که خاورشناسان درباره دین، جامعه، زبان، تاریخ و غیره شرق ابزار کرده‎اند می‎‎توان «شرق‎شناسی آشکار» نامید؛ اما از سده نوزدهم و همزمان با توسعه نفوذ قدرت‎‎های اروپایی در قلمرو اسلامی، نوع دیگری که باید آن را شرق‎شناسی پنهان خواند، پدید آمده است. در این نوع، شرق در آثار ادبی و سفرنامه‎‎های غرب، به‎گونه‎ای خیالی، نامعقول و خرافی ترسیم شده و طوری واکرد داشته که شرق، شایستگی زندگی آزاد را ندارد و غرب بر خود لازم می‎‎داند که شرق را در زمینه‎‎های مختلف هدایت کند. در پژوهش‎‎های علمی و فلسفی، چنین القا می‎شود که توانایی شرقی‎‎ها در نوآوری و توسعه علمی از غربی‎‎ها کمتر است و غربی‎‎ها باید از آنان دستگیری کنند. او اشاره می‎‎کند که تبیین‎‎های شرق‎شناسی از اسلام (و شرق)، حول چهار محور اصلی شکل گرفته‎اند: 1. بین غرب و شرق، تفاوت مطلق و منظم وجود دارد؛ 2. بازنمایی‎‎های غرب از شرق، نه بر واقعیت جوامع مدرن شرقی، بلکه بر تفاسیر متنی و ذهنی استوارند؛ 3. شرق، لایتغیر (راکد) و یکنواخت است و قادر به تعیین هویت خود نیست؛ 4. وابسته و فرمانبردار است. (همتی گلیان، همان: 13-12)

به‎نظر می‎‎رسد منشاء این‎گونه نگرش به شرق را باید در عصر باستان جست‎وجو کرد، دوره‎ای که کشمکش‎‎های طولانی بین ایرانیان عصر هخامنشی و یونانیان وجود داشت. در این ایام، نویسندگان یونانی، برای آن‎که یونانی‎‎ها را در برابر قدرت فزاینده ایرانیان به مقاومت بیشتر تحریک کنند، از ایرانی‎‎ها و شرقی‎‎ها تصویر مخدوشی ارائه می‎‎دادند. فیلسوفان، مورخان، جغرافی‎دانان، نمایشنامه‎نویسان و شاعران یونانی، در نوشته‎‎های خود غالبا یونانی‎‎ها را متفاوت از اقوام آسیایی نشان می‎‎د‎ادند؛ جوامع آسیایی را طبقاتی، بی-تحرک، مملو از ظلم و فساد ترسیم می‎‎کردند، برعکس یونانی‎‎ها را مردمی با فضیلت، عدالت‎خواه، برخوردار از آزادی و حقوق شهروندی، مجسم می‎‎ساختند. در دوره بعد، رومی‎‎ها نیز سعی می‎‎کردند بر تضاد بین شرق و غرب، که توسط یونانی‎‎ها ساخته و پرداخته شده بود، تأکید کنند و امتیازات خاصی برای خود قائل شوند. در عصر مسیحی، خاصه بعد از ظهور و گسترش اسلام، این تضاد‎ها رنگ دینی به خود گرفت و به‎صورت دوگانگی بین اسلام و مسیحیت نمایان شد. از سده پانزدهم میلادی به بعد، بار دیگر، تعدادی از تئوریسین‎‎های سیاسی غرب مدعی شدند که اروپاییان از مشابه همان فضایل و ویژگی‎هایی ‎برخوردارند که یونانی‎‎ها در عصر باستان دارا بودند به‎طوری که می‎‎توان گفت هنوز هم این تفکر سیاسی و اجتماعی در غرب جریان دارد. (همتی گلیان، همان: 13)

در مجموع باید تأکید کرد غرب در دوره استعمار فرانو، همان روند دوران استعمار را در خصوص شرق در پیش گرفته و در نگاه فرهنگی غرب که متأثر از نگاه اقتصادی و استعمارگرانه آن است، تفاوت ماهوی ایجاد نشده است و ‌صرفا فرم و صورت و ابزار‎های آن‎که رسانه‎‎های جدید الکترونیکی هستند، تغییر کرده است. هالیوود نیز به‎عنوان بخشی از این جریان و فضای فکری، در تطابق و هماهنگی کامل با آن قرار دارد

منابع
1- بیچرانلو، عبدالله، بازنمایی ایران و اسلام در رسانه‎‎های غرب، فصل‎نامه رسانه، شماره 77، بهار 1388.
2- سعید، ادوارد، شرق‎شناسی، شرقی که آفریده غرب است، ترجمه اصغر عسگری خانقاه و حامد فولادوند، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1361.
3- مهدی‎زاده، سیدمحمد، رسانه‎‎ها و بازنمایی، دفتر مطالعات و توسعه رسانه‎ها، 1387.
4- همتی‎گلیان، عبدالله، تاریخچه شرق‎شناسی؛ کاوشی در سیر مطالعات اسلامی در غرب، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، 1386.
5- Council on Islamic- American Relations (CAIR), American Public Opinion about Islam and Muslims, 2006
6-Shaheen, Jack, Reel Bad Arabs: How Hollywood Vilifies a People Olive Branch Press, 2009.
7- Totman Sally-Ann, How Hollywood Projects Foreign Policy, 2009, Palgrave and Macmillan./916/د102/ع

ارسال نظرات