۰۴ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۰:۱۴
کد خبر: ۲۷۷۵۴

پاسخ بانو مجتهده صفاتي به فتواي علماي وهابي

رسا، سرويس سياسي ـ‌ به دنبال فتواي نامشروع و غير منطقي برخي از مفتيان وابسته به فرقه ضاله وهابيت مبني بر تخريب اماکن مقدسه و حرم هاي معصومين (ع) بيانيه اي از سوي بانو مجتهده زهره صفاتي صادر شد.
پاسخ بانو مجتهده صفاتي به فتواي علماي وهابي

به گزارش خبرگزاري رسا،‌ بانو مجتهده صفاتي در پاسخ به علماي وهابي مبني بر تخريب اماكن مقدسه بيانيه اي به اين شرح منتشر كرد:
بسم الله الرحمن الرحيم
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَة»
پروردگارا پس بر محمّد(ص) كه امين بر وحى تو و شريف‏تر و بزرگوارتر از همه آفريدگان توست درود و تحيّت فرست؛ او كه پيشواى رحمت و مهربانى و قافله سالار خير و خوبى و كليد بركات است.
قرآن كريم، كتابى است كه با وجود كوچكى نسبى حجم، مشتمل بر انواعى از معارف و علوم و احكام و قوانين فردى و اجتماعى است و بررسى كامل هر دسته از آن‏ها، نيازمند به گروه‏هاى متخصصى است كه در طول ساليان دراز، به تحقيق و تلاش علمى درباره آن‏ها بپردازند و تدريجاً رازهاى نهفته آن را كشف كنند و به حقايق بيش ترى دست يابند، هرچند كشف همه حقايق و اسرار آن، جز به وسيله كسانى كه داراى علم الهى و تأييد خدايى باشند ميسّر نخواهد بود.
اين مجموعه گوناگون كه شامل ژرف‏ترين و بلندترين معارف، والاترين و ارزشمندترين دستورات اخلاقى، عادلانه‏ترين و استوارترين قوانين حقوقى و جزايى، حكيمانه‏ترين مناسك عبادى و احكام فردى و اجتماعى، سودمندترين مواعظ، اندرزها و آموزنده‏ترين نكات تاريخى، سازنده‏ترين شيوه‏هاى تعليم و تربيت و در يك جمله «حاوى همه اصول مورد نياز بشر براى سعادت دنيا و آخرت است»، با اسلوبى بديع و بى‏سابقه، درهم آميخته شده، به گونه‏اى كه همه قشرهاى جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن بهره‏مند شوند.
فراهم آوردن همه اين معارف و حقايق در چنين مجموعه‏اى، فراتر از توان انسان‏هاى عادى است، ولى آن‏چه بر شگفتى آن مى‏افزايد، اين است كه اين كتاب عظيم، به وسيله يك فرد درس نخوانده و تعليم نديده كه هرگز قلمى بر كاغذ نياورده و در محيطى دور از تمدّن و فرهنگ پرورش يافته بود عرضه شد.
قرآن كريم، كتاب آسمانى مسلمان‏ها است كه از طريق وحى بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده و مورد اتفاق و دستورالعمل زندگى براى همه مسلمانان است.
و پيامبر (ص) كه دل او آسمان معرفت الهى و كلامش باران رحمت خداوندى بود، درهاى باغ سبز معرفت را بر پيروان مكتب خويش گشود، و پيام‏آور اين حكمت بود.
پيامبر (ص) طعم عدالت را به كام دردمندان و مستضعفان در تاريخ چشاند و با استقرار وحدت و امنيّت در همه عرصه‏ها و قلمروها، در حكومت خويش به منتظران عدالت و تشنگان حق و فضيلت، آسودگى خاطر عنايت فرمود.
قرآن كريم نيز پيروانش را به وحدت و همبستگى و همدلى دعوت نموده است:
«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»(آل عمران/ 103) به ريسمان مستحكم الهى چنگ زنيد و راه‏هاى متفرق نرويد.
در هميشه دوران، شاهد همبستگى و اتّفاق بين شيعه و سنّنى بوده، نشانه‏هاى اين اتفاق و اتحاد را در ميان فقهاء و علماى سلَف، هم چون مرحوم شيخ مفيد، شيخ طوسى، علاّمه حلّى، سيد مرتضى ‏قدس سرهم و... مى‏يابيم.
كتاب گران سنگ خلاف مرحوم شيخ طوسى ‏رحمه الله كه نظرات فقهى تمام مذاهب اسلامى را نقل نموده، نشانه‏اى از اين همبستگى ميان مسلمان‏ها بوده و هيچ گونه تنش و برخوردى با يكديگر نداشته‏اند.
زيرا در اصول كاملاً با يكديگر مشترك و اختلافات در برخى از فروعات بر اساس ديدگاه و مبانى هر كدام قابل احترام بوده است.
و اصولاً گفت و گوهاى علمى در ميان اهل علم از سنّى و شيعه يك امر كاملاً رايج و پذيرفته شده‏اى بوده است.
فتواى مشترك مفتى اعظم اهل سنّت، شيخ شلتوت، در عصر مفتى بزرگ جهان تشيّع حضرت آية الله العظمى بروجردى ‏قدس سره مبنى بر عمل كردن مسلمين از نظرات مشترك فقهى مذاهب اسلامى، بيان‏گر وحدت و پيوند مستحكم بين تمام فرقه‏هاى اسلامى است. جهان اسلام همواره با همدلى و اتّحاد با يكديگر بوده‏اند.
اين كه در حال حاضر متأسفانه شاهد ترور و كشتار و خشونت گروهى تفرقه‏افكن در ميان مسلمين با شعار توحيد هستيم، كه در واقع هدف اصلى آن‏ها به هم ريختن صفوف مسلمين و ايجاد شكاف در جهان اسلام است، ما اين عمل را جداى از دسيسه‏هاى شيطانى استكبار جهانى امريكا و هم پيمان‏هاى آن‏ها نمى‏دانيم، كه اين بار با تفرقه افكنى بين مسلمين وارده شده‏اند. و عده‏اى دانسته يا ندانسته تبعيّت از چنين هدفى مى‏كنند.
فتنه و تخريب اماكن مقدّسه توسط يك گروه افراطى با هدف به ظاهر توحيدى قابل توجه است!
اگر اين گروه اطلاع كافى از قرآن كريم داشتند، چنين سخنانى را نمى‏گفتند.
خصوصاً دوران رسالت پيامبر (ص)، آن دورانى كه پيامدهاى مهمى را در زمينه‏هاى سياسى، دينى، اقتصادى و ديگر ابعاد تاريخ جهان به بار آورد.
هرچند قريشيان مكه تا پيش از اسلام، تجربه چشم‏گيرى در زمينه اداره شهرها نداشتند و هيچ گاه زير پرچم يك دولت متمدّن و با فرهنگ گِرد نيامده بودند، تا از نظام‏هاى سياسى مدوّن برخوردار شوند!
امّا هنگامى كه اسلام بر سر آن‏ها سايه افكند، نيروهاى پراكنده شبه جزيره عربستان حول يك كانون گردآمدند و در چارچوب كشورى نظام يافته با اداره‏هاى منضبط، سامان گرفتند؛ ميان اين كشور و كشورهاى همسايه مانند پاريس، بيزانس و مستعمرات آن‏ها، روابط سياسى پديد آمد. از عمر اين كشور هنوز ده سال نگذشته بود كه بر ايران، عراق، سوريه، فلسطين، مصر و سرزمين‏هاى ديگر چيره گشت.
اما اكنون چه شده است كه اين چنين وقيحانه، عده‏اى با سرسپردگى به امريكاى جنايت كار دست به تفرقه‏افكنى ميان مسلمانان مى‏زنند!
آيا اين توطئه‏هاى شوم و اعمال مغرضانه و افكار جاهلانه، ريشه در پيشه امريكاى جنايتكار و صهيونيست‏ها ندارد!
و اما در رابطه با حرم‏ها و بارگاه‏هاى ملكوتى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، لازم است آياتى از قرآن كريم را، در اين مجال كوتاه، به دقّت مطالعه نماييم:
«دلائل قرآنى»
1- ساختن محل‏هايى براى عبادت بر روى قبور انسان‏هاى متّقى و پرهيزگار را، قرآن در سوره كهف، طى جريان اصحاب كهف بر روى قبور آن‏ها بيان مى‏كند.
قرآن مى‏فرمايد: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا» (سوره كهف / 21)
ظاهر تعبير، آنان كه بر واقع حال آن‏ها اطلاع يافته بودند، گفتند بر جايگاهشان مسجدى بنا مى‏كنيم.
ظاهر تعبير «عَلَيْهِم مَّسْجِدًا» اين است كه اصحاب كهف از دنيا رفتند و علاقه‏مندان آن‏ها تصميم گرفتند مسجدى بر سر آرامگاه آنان بسازند و قرآن كريم اين موضوع را با لحن موافقى آورده است.
و اين نشان دهنده اين است كه ساختن مسجد، به احترام قبور بزرگان دين، در كنار قبور آن‏ها، نه تنها حرام نيست، بلكه كار خوب و شايسته‏اى است، زيرا اين امر باعث مى‏شود كه خاطره انسان‏هاى موحّد و خداپرست را زنده نگهدارد و اين يك امر معمولى در ميان موحّدان و خداپرستان بوده است و منافاتى با توحيد هم ندارد.
زيرا احترام، مطلبى است و پرستش و عبادت مطلبى ديگر. و اساساً اين كه قرآن كريم، سخن كسانى كه قائل به اين بودند كه بر در غار، مسجدى بنا شود، اين‏ها از گروه موحّدين و اهل توحيد بودند، زيرا تعبير به «مسجد» دارد نه «معبد» و مسجد در عرف قرآن، محلى است كه براى ذكر خدا مى‏باشد و محل سجده خداوند است.
بنابراين، ايجاد فضايى به نام «حرم» بر روى قبور معصومين‏ عليهم السلام كه اساساً در اين مكان‏ها نماز و دعا و نيايش به درگاه حضرت حق متعال صورت مى‏گيرد، هيچ گونه منافاتى با توحيد ندارد و كسانى كه اين گونه سخنان را مى‏گويند، از معارف و انديشه قرآنى به دور هستند.
2- از كسانى كه از طريق تهديد و ارعاب، تحريك بر تخريب اماكن مقدّس مسلمين - كه مورد قبول همه مسلمين هستند - دارند، با عنوان شعار توحيد سؤال مى‏شود: شما كه بر گِرد كعبه طواف مى‏كنيد، همه مى‏دانند كه در حجر اسماعيل، پيامبران بزرگ الهى دفن هستند، پس چگونه شما طواف بر گِرد قبور آن‏ها را جائز مى‏دانيد؟ زيرا در مطاف قرار مى‏گيرند. خانه‏اى از خشت و گِل است و از آن بالاتر تعظيم و احترام مسجد جايز نيست. حالا ممكن است اين سؤال را كسى بكند كه اين بر خلاف توحيد است. مسجد گِل است و خاك و آجر و سنگ، كعبه از سنگ‏هايى كه روى هم گذاشته شده چيز ديگرى نيست، مگر سنگ هم مى‏تواند احترام داشته باشد، كه بشر به سنگ احترام بگذارد؟
در پاسخ گفته مى‏شود سنگ هرگز احترام ندارد و عبادت خدا است كه احترام دارد. «معبد» از آن جهت كه محلّ عبادت خدا است، احترام دارد. و «معبود» احترام و تكريم معبد را به ما اجازه داده است. و نه تنها شرك نيست، بلكه عين توحيد است.
سؤال ديگر كه مى‏تواند مطرح باشد، اين كه آيا اگر معبود به ما اجازه تعظيم و احترام عابد را از آن جهت كه عابد است بدهد، و ما هم او را مورد تعظيم و تجليل و تكريم قرار بدهيم شرك است؟
بلكه در پاسخ مى‏گوييم اين عين توحيد است. همان طور كه خدا اجازه تعظيم و احترام خانه گِلى را كه معبد باشد داده، اين انسانى كه معبد روح او است و به مراتب از آن خانه گِلى بالاتر است و بلكه احترام خانه گِلى به اعتبار عابدانش هم چون ابراهيم و اسماعيل و محمد(ص) پيامبر خدا و... دارد. خانه كعبه «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس» است، يعنى اولين معبد و اولين نقطه‏اى است كه براى عبادت و پرستش خداوند تأسيس و ايجاد شده است و احترامش را از عبادت دارد. پس، كعبه هم احترام خودش را از عابد و عبادت اخذ كرده است.
آيه شريفه «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ» (سوره نور / آيه‏36) وارد شده.
چه خانه‏اى است كه خدا رخصت و اجازه داده است كه گرامى داشته و نامش در آن جا، ياد شود. قطعاً بيوت و خانه انسان‏هايى است كه حقيقتاً سراسر وجودشان عبادت است و بالاتر اصلاً خودشان معنى مسجدند.
اين كه از محضر رسول خدا (ص) سؤال مى‏شود مراد از اين خانه‏ها، چه خانه‏اى است؟ در پاسخ فرمودند: «بُيُوت الأنْبياء. فَقَامَ إلَيْه أَبوبَكر فَقالَ: يَا رَسُول اللّه هَذا البيت مِنها لبيت عَلىّ وَ فَاطِمَة؟ قالَ: نَعم مِن أَفاضِلها» حضرت فرمودند: خانه‏هاى انبياء و سپس ابوبكر برخاست و عرض كرد: يا رسول الله! اين خانه كه خانه على و فاطمه است نيز، مصداق آيه مى‏باشد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آرى! اين از برترين آن خانه‏ها است. (نقل از درّالمنثور(
تكريم و احترام آن‏ها چه در زمان حيات آن‏ها و چه بعد از آن، به دستور پيامبر اكرم(ص) بر همگان واجب است.
اگر به حقيقت ما معتقد به قرآن و آن چه را كه پيامبر (ص) از جانب وحى براى ما آورده باشيم، دچار خطا نخواهيم شد و احكامى را كه هيچ دليل و ريشه قرآنى ندارد، از پيش خود صادر نخواهيم كرد.
و آيا فكر نمى‏كنيم كه مصداق «لاَ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» مى‏باشيم؟ (سوره حجرات آيه 1)
3- چرا خداوند به ملائكه دستور سجده بر آدم را مى‏دهد؟ اين كه همه ما خوب مى‏دانيم كه سجده براى غير خدا شرك است و با روح توحيد سازش ندارد، ولى خداوند خودش اين دستور را مى‏دهد:
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ» (سوره بقره، آيه‏34)
اگر ما نتوانيم فهم صحيح از اسلام داشته باشيم، اين جا نيز بر خدا هم، بايد خرده و اشكال گرفت! ولى اگر كسى حقيقت قرآن را فهم كرده باشد، مى‏فهمد، اگرچه ظاهر آيه سجده بر آدم است، ولى باطن و حقيقت آن اظهار عبوديّت و سجده براى خداوند متعال است.
«عقل، خرد و قدرت تفكّر براى انديشيدن»
خداوند متعال انسان را آفريد و به او گوهر گران‏بهاى انديشيدن عنايت فرمود، تا راه حقيقت را به دست آورد. اين خالق مهربان، تمام نيازهاى انسان را تأمين و به او رزق داد و تربيت نمود.
شناخت خداوند مهربان به عنوان مربّى بزرگ، تنها راه رسيدن انسان به حقيقت، سعادت و خير است.
خداوند متعال، قدرت تفكر و انديشيدن را به اين جهت به انسان عنايت نمود، تا به واسطه آن به شناخت خالق و مربّى خود نائل گردد.
براى اين كه انسان را در تفكر و انديشيدن يارى دهد، به انسان، چشم، گوش، قلب و... داد تا هر كسى بتواند از گوهر گران بهاى خود به خوبى استفاده كند و از خِرد و عقل در جهت شناخت خالق و مربّى‏اش بهره ببرد تا به سعادت برسد، چرا كه راه شهوترانى و خواسته‏هاى حيوانى، گوهر گران‏بهاى انسان را دچار زيان مى‏كند؛ آن چنان كه خداوند در قرآن مى‏فرمايد:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا * ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا * إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً * خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً» (كهف (18) آيات 108 - 103)؛ اى رسول به امّت بگو: مى‏خواهيد شما را به زيان‏كارترين مردم آگاه مى‏سازم؟ زيان‏كارترين مردم آن‏ها هستند كه عمرشان را در راه دنياى فانى تباه كردند و به خيال باطل مى‏پنداشتند كه نيكوكارى مى‏كنند. همين دنياطلبانند كه به آيات خدا كافر شدند و روز ملاقات خدا را انكار كردند، لذا اعمالشان همه تباه گشته و روز قيامت آن‏ها را هيچ وزن و ارزشى نخواهم داد. اينان چون كافر شده و آيات و پيغمبران مرا استهزاء كردند به آتش دوزخ كيفر خواهند يافت. و آنان كه به خدا ايمان آوردند و نيكوكار شدند البته آن‏ها در بهشت فردوس منزل خواهند يافت. و هميشه در آن بهشت ابدى هستند و هرگز از آن جا انتقال نخواهند يافت.
انسان با مشاهده جهان آفرينش و نظام دقيق كه در آن وجود دارد و جهان را به هم مرتبط ساخته است، مى‏تواند به دست حكيم به درايت و اراده مطلق موجودى رحيم كه عنايت و تدبير او همگان را فراگرفته است، شناخت و ايمان پيدا نمايد، لذا هر وقت كه انسان به اين گونه ايمان برسد، پروردگارش را مى‏شناسد و مى‏فهمد كه آن آفريدگار است كه نظام هستى را اداره و سير مى‏دهد، و هيچ مديرى غير از او نمى‏باشد.
با اين معرفت و ايمان، نفس انسان در مقابل پروردگارش تسليم و خاشع مى‏گردد.
با اين اطاعت و عبوديت است كه نفس انسان مؤمن به خدا نزديك و رضايت او را جلب مى‏نمايد و در پيشگاه خدايش به نيايش پرداخته و ارتباط محكم را با خدايش ايجاد و به دست مى‏آورد و كمالات انسانى را از او كسب مى‏نمايد، آن گونه كه بندگان صالح خداوند، هم چون اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام چنين بوده‏اند.
«ايمان واقعى»
مقصود و منظور از ايمان به خداوند بزرگ، تنها اعتراف و باور زبانى و قولى نيست. باور و تصديق زبانى نمى‏تواند معنى واقعى ايمان به خالق جهان باشد.
اين نوع ايمان، نه كرامتى در قلب انسان به وجود مى‏آورد و نه فضيلتى نصيب مى‏گرداند؛ نه پليدى را از انسان دور مى‏سازد و نه انسان را از آتش جهنم رهايى مى‏دهد.
خداوند در قرآن، ايمان به معنى باور و تصديق زبانى شيطان را به خالق، مثل زده است؛ يعنى اين‏كه در حالى كه شيطان به ربوبيت و خالقيت خداوند اقرار نموده، ولى باز هم خداوند، باور زبانى شيطان را مانع اين نمى‏داند كه او از رحمت الهى محروم گردد:
«قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ * قَالَ لَمْ أَكُن لأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ * قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ * قَالَ رَبِّ بِمآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِينَ» (سوره ص آيه 83 - 75)؛ خدا به شيطان فرمود اى ابليس تو را چه مانع شد كه به موجودى كه من به دو دست (علم و قدرت) خود آفريدم سجده كنى؟ آيا تكبّر و نخوت كردى يا از بلند رُتبگان بودى؟ شيطان در جواب گفت: من از او بهترم كه مرا از آتش (نورانى و او از گِل تيره) خلقت كرده‏اى. خدا فرمود: (اى شيطان جاهل) اينك از اين جا بيرون رو كه تو رانده شدى. و بر تو لعنت من تا روز قيامت حتمى است. شيطان گفت: پروردگارا پس مهلتم ده كه تا روز قيامت زنده مانم. خدا فرمود: از مهلت يافتگانت قرار داديم. تا روز معيّن و وقت معلوم. شيطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم كه خلق را تمام گمراه خواهم كرد. مگر خاصّان از بندگانت كه براى تو خالص شدند.
با اين آيه روشن مى‏شود كه گفتار تنها، نمى‏تواند مصداق و معنى كامل ايمان و باور به خداوند باشد، بلكه معنى دقيق ايمان، عبارت است از تصديق قولى به همراه احساس و درك درونى و باور قلبى كه در نفس و درون انسان انگيزه تكاپو و انديشيدن بى‏وقفه را خلق نمايد.
بر اين اساس، انسان در پيشگاه عظمت خداوند، و در كنار بارگاه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، پيشانى به سجده مى‏گزارد و در قبال جلال و شأن متعالى خداوند، تسبيح مى‏گويد.
بر اين اساس ما افتخار مى‏كنيم كه خداوند اين توفيق را به ما داد كه پاك‏ترين و منزّه‏ترين انسان‏ها را، كه مظهر عبوديت و بندگى حضرت حق متعال بوده‏اند، يعنى پيامبر اكرم‏ (ص) و ائمه معصومين‏ عليهم السلام را شناخته‏ايم. و با تمام وجود براى آن‏ها احترام قائل هستيم. و احترام ما به اين جهت است كه انسان‏هاى موحّد و پاكى بوده‏اند كه ذوب در توحيد و بندگى خدا بودند.
نبى مكرّم اسلام‏ (ص) با شخصيّتى عظيم، با ظرفيت بى‏نهايت و با خلق و رفتار و كردار بى‏نظير، در صدر سلسله انبيا و اوليا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظف شده‏ايم كه به آن بزرگوار اقتدا كنيم، و ما آن‏ها را به همين جهت اسوه و نمونه مى‏دانيم، همان طور كه خداوند توصيه به اين اسوه بودن نموده كه فرمود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»
ما بايد به پيامبر اقتدا و تأسى كنيم، نه فقط در چند ركعت نماز خواندن، در گفتار و رفتارمان و ..... بايد به او اقتدا كنيم.
لذا رفتن كنار قبور آنان، و نماز و دعا و نيايش به درگاه حضرت حق، همه در مسير توحيد و عبوديّت و بندگى خدا است و در واقع حركت در جهت توحيد است.
4- حضرت امام حسين‏عليه السلام قطعاً از بندگان صالح و خالص الهى است. محبّت و دوستى او بر همگان واجب است: «قُل لا أسئَلُكُم عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» (سوره شورى، آيه‏23)
مفسّر بزرگ جهان اسلام، فخر رازى، به نقل از زمخشرى در كتاب كشاف روايت كرده، وقتى اين آيه شريفه نازل شد، گفتند يا رسول الله! خويشاوندانى كه بر ما محبّتشان واجب است چه كسانى هستند؟ فرمود: «على»، «فاطمه»، و «پسران آنان».
حضرت امام حسين ‏عليه السلام يكى از اَقرباى پيامبر اكرم ‏(ص) است كه بايد از احترام و دوستى مردم برخوردار باشد، چه در زمان حيات و چه پس از آن.
محبّت به پيامبر اكرم (ص) و خاندان پاك و مطهرش، چشمه هميشه جوشانى است كه آبشار نيايش را در سرتاسر مكتب جاودان تشيّع تا دامنه قيامت جارى كرده ، جان‏هاى شيفته و كام‏هاى تشنه شيعيان ، بلكه همه انسان‏هاى حق‏طلب و طالب معنويت را به زلال تمنّا ، مصفّا گردانده، تا مشام جانشان را از عطر پاك آنان، صلوات الله عليهم اجمعين ، انباشته كنند.
از يك سو آشناساختن مسلمانان با مكتب ماندگار اهل بيت عليهم السلام، و درس‏هاى شورآفرين و تأثيرگذار آنان در زندگى، هر كس كه اهليّت پرداختن به اين مقوله را دارد، فرض است، تا در حدّ توان علمى و عملى خود بكوشد تا ابهامات افراد بى‏غرض زدوده شود، و از سوى ديگر بر ما واجب است تا از مكان‏هاى مقدّس و بارگاه‏هاى مطهر اهل بيت عصمت و طهارت حفاظت كنيم، و دعا و نيايش نيز رويكردى عظيم و پرثمر در متن زندگى انسان‏هاست كه اميد است حقيقت دعا و فلسفه ناب نيايشگرى، در چشم همگان، همان قدر و منزلت را بيابد كه حقّ آن است.
و در يك جمله: چه مكان و موقعيتى، بهتر و زيباتر از آن جا كه ملائكه خداوند مشغول تسبيح هستند.
در پايان يادآور مى‏شوم كه قرآن كريم، كتابى است كه در طول بيست و سه سال رسالت پيامبر (ص) كه دورانى بحرانى و پرماجرا و توأم با فراز و نشيب‏ها و حوادث تلخ و شيرين فراوان بود، نازل گرديد.
پيروان واقعى اين كتاب آسمانى، با پيروى و متابعت دقيق از آيين پاك محمّدى، ضمن بهره‏گيرى از نكات ارزشمند در جهت زندگى سعادتمندانه، موجبات خشنودى حضرت رسول اكرم‏ (ص) را مى‏توانند فراهم سازند.
بر اين اساس، توصيه به تخريب و حرمت شكنى و بى‏احترامى به اين اماكن مقدّس، در حقيقت شكستن حرمت و احترامى است كه خداوند متعال و رسول اكرم ‏(ص) به آن امر كرده‏اند.
والسلام على من اتّبع الهدى‏
قم المشرفة - زهره صفاتى
1386/5/1

ارسال نظرات