۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۷
کد خبر: ۶۲۹۴۷۵
تاریخ‌نگاران کمونیستی در ایران (3) | استاد قاسم تبریزی:

مورخان کمونیست برای ترسیم چهره زشت از اسلام تلاش می کردند

مورخان کمونیست برای ترسیم چهره زشت از اسلام تلاش می کردند
استادقاسم تبریزی با بیان ارتباط های مشکوک برخی نویسندگان چپ در ایران، قائل است تصویری که این طیف از نویسندگان از جامعه ایران ارائه می دهند از جهت فرهنگی و ملی مخدوش است.

 

اشاره:

استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخ‌نگاری کمونیستی در ایران، تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران، تاریخ‌نگاری شرق‌شناسی در ایران و تاریخ‌نگاری اسلامی در ایران.

پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در قسمت سوم از گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری رسا، در ادامه معرفی جریان تاریخ نگاری کمونیستی در ایران معاصر، شخصیت‌های تاریخ‌نگار متمایل به جریان کمونیستی را به دو گروه مربوط به داخل و خارج کشور که پس از پیروزی انقلاب فعال شدند، تقسیم می کند. وی در ادامه به معرفی برخی شخصیت های تاریخ نگار متمایل به این جریان مانند مرتضی راوندی (سیر اندیشه، همفکران و معرفی کتاب تاریخ اجتماعی ایران)، باقر مومنی، بیژن جزنی، رحیم نامور، احسان طبری می پردازد. استاد تبریزی معتقد است تاریخ نویسان کمونیست ایرانی تلاش می کردند تا چهره ای مشوّه و زشت از اسلام ترسیم کنند تا مردم از گرایش به روحانیت شیعی بر حذر باشند. هم چنین استدلال می کند که ساواک از این که روحانیت به سوی حرکت افراطی و اعتراضی سوق پیدا کند، در هراس بوده است. او معتقد است جلال آل‌احمد و احمد آرام پیشینه عضویت در حزب توده را داشته اند، اما پس از مدتی تغییر جهت داده، از آن حزب منحط بیرون می‌آیند و علیه حزب توده می‌نویسند.

در ادامه قسمت سوم از گفت و گو با استاد تبریزی درباره تاریخ‌نگاران کمونیستی در ایران (ذیل پروژه نگاهی به پنج جریان ‌تاریخ نگار در ایران معاصر) تقدیم مخاطبان می شود.

 

دو گروه تاریخ‌نگاران کمونیستِ ایران

محققین و نویسندگان، از چپ و راست و ناسیونالیست، یک نیمة پنهانی نیز دارند. اگر فرد از آن اطلاعی نداشته باشد، از یک مورخ، یک شخصیت مستقل می‌سازد. ولی اگر وابستگی آن‌ها را چه به شوروی چه به آمریکا چه به انگلیس چه به رژیم شاهنشاهی بداند، در مطالعه‌اش دقت بیشتری دارد؛ چیزی که ما امروز از آن غافلیم. وقتی وارد بحث یک تاریخ‌نگار می‌شویم یا آثارش را می‌خواهیم بخوانیم، اول باید بشناسیم او کیست، ‌دارای چه عقایدی است و گذشته او چگونه بوده است.

در رابطه با جریان‌شناسی تاریخ‌نگاری چپ دو بخش داریم:

یک بخش مربوط به داخل کشور است که ابتدا این بخش را می‌گوییم؛

بخش دیگر مربوط به خارج است که پس از پیروزی انقلاب شروع شد، به‌صورت کلی به آن اشاراتی خواهیم داشت.

الف) شخصیت‌های تاریخ‌نگار متمایل به جریان کمونیستی در داخل ایران

  1. مرتضی راوندی

از تاریخ‌نگارهایی که در داخل فعالیت می‌کردند باید به شخصیتی چون مرتضی راوندی اشاره کرد. مرتضی راوندی یکی از تاریخ‌نگارانی است که دهه بیست جزو تشکیلات افسران حزب توده بود. او در کنار کار نظامی و وابستگی به حزب توده، به ترجمه کتب تاریخی شوروی می‌پردازد. بعد از کودتای 28 مرداد، بر اساس مبانی ایدئولوژی مارکسیست و با پیش‌داوری مبانی ماتریالیستی، تاریخ ایران را بررسی می‌کند؛ اگرچه در دهه 50 به همراه ایرج افشار و اسماعیل ‌پوروالی جزو کمیته مرکزی تاریخ شاهنشاهی بوده است؛ که این‌ها عادی است، چون برای رسیدن به اهدافشان از هر وسیله‌ای می‌توانند استفاده کنند. او کتاب 13 جلدی تاریخ اجتماعی ایران را دارد. در سال 1331 یک دوره کوتاه به زندان می‌افتد. او در این دوره یک فرد معتقد به مسائل اعتقادی است و در دادرسی ارتش بود. در سال 1334 نامه‌ای درباره دوران زندانی او به رکن دو ارتش می‌رسد. راوندی برای تبرئه خودش می‌نویسد: «خاطر مبارک مستحضر است حزب منحله در آغاز تأسیس خود شعار اساسی داشت. در یکی از اصول مشروطیت و دیگر مبارزه با مداخلات اجانب. به همین دلیل این‌جانب با دو شعار موجب گردید عده زیادی در این حزب نام‌نویسی کنند و به کمک آن‌ها این حزب قانونی تلقی شود، ولی به‌مرور زمان رویه حزب عوض شد سبب گردید این‌جانب و عده‌ای دیگر با تندروی‌های حزب مخالفت نماید و مغضوب رهبران حزبی قرار گیرند. (که البته چنین چیزی در مورد او صدق نمی‌کند) همیشه من جز افراد مطرود در حزب بودم. (در صورتی که بعد از انقلاب دوباره به حزب توده می‌پیوندد). با این همه سوءظن مقامات انتظامی سبب شد که این‌جانب را در فروردین 1331 دستگیر کنند (دوره مصدق) و به مدت نه ماه زندانی شوم و به هیچ وجه مدرکی دال بر فعالیت سیاسی این‌جانب باشد به دست نیاوردند. اکنون برای رفع هرگونه سوءظن به عرض می‌رسانم که این‌جانب عضو یک خانواده روحانی و مذهبی هستم و سال‌هاست از عضویت حزب منحله کناره‌گیری کرده‌ام و اکنون از گذشته خود نادم و وفادار به شاهنشاه و اصول مشروطیت هستم». او این نامه را برای تبرئه خودش نوشته است.

مرتضی راوندی، متولد 1292 ش و پدرش سید مهدی است. او کارشناسی حقوق قضایی داشت و در سال‌های 20 تا 32 عضو فعال حزب توده بود. راوندی در سال 18 در دادگستری وارد خدمت قضایی می‌شود. به زبان فرانسه مسلط بود و کار ترجمه را آغاز می‌کند. در سال 1299 تا 1305 در دارالفنون بود. سال‌های 1312 تا 1315 در دانشکده حقوق، و 1315 تا 1316 در دانشکده افسری بود. بهمن 1317 در کارگزینی بنگاه راه‌آهن بهداری مشغول به کار می‌شود.  سال 1318 سمت دادیاری دادسرای تهران داشت. پست‌هایی در سیستم دادگستری داشت. بازرس قضایی اداره نظارت دادسرای نظامی بود. بعد به وزارت بهداری منتقل شد. مدتی در دادستانی اشتغال داشت. عضو اصلی اداری بازرسی در بازرسی کل کشور و دادیاری بود.

کیانوری در خاطراتش می‌نویسد که راوندی وابسته به حزب توده ایران بوده است. به حضور او در پلونوم چهارم در دهه بیست اشاره می‌کند. او می‌نویسد ما پلونوم مرکزی کمیته را بدون شرکت رفقایی که در خارج (کیانوری خاطراتش را در مسکو می‌نویسد و منظورش از خارج، ایران است) به سر می‌بردند با شرکت افرادی چون راوندی و... از جریان عمویی (چون عمویی جزو سازمان افسران جزب توده بود) برکنارند و رفقایی مانند مشایخی که بیش از 5 سال است فعالیت‌های... ».

مورخان کمونیست برای ترسیم چهره زشت از اسلام تلاش می کردند

اما راوندی سعی داشت خود را مخالف و حتی منتقد حزب توده بنامد. ساواک درباره او می‌نویسد: مرتضی راوندی از حادثه 15 بهمن یکی از فعالین حزب توده بود (در اصفهان) و مسئول روزنامه آهنگر (این روزنامه علیه دین می‌نوشت و بیشتر جنبه طنز داشت) و کمیته ایالتی حزب توده در اصفهان بود، یکی از نویسندگان زبردست حزب هم به‌شمار می‌رفت. تألیفاتی در موضوع تاریخ تحولات اجتماعی در چند جلد داشت که به  محتوایش که اشاره می‌کنیم. بعد از 15 بهمن دستگیر می‌شود و مدتی زندان می‌رود. بعد از آزادی از زندان به‌ظاهر در تظاهرات حزب توده دیده نشد؛ چون فعالیت علنی نداشت و می‌خواست خودش را مخفی کند. بعد از کودتای 28 مرداد –البته او می‌نویسد «قیام 28 مرداد» چون سند ساواک است– به دلیل سوابقش دستگیر و زندانی می‌شود. در یکی از دفعاتی که از منزل او اوراق و کتاب‌های حزب توده به دست آمد و در دادگاه چنین استدلال کرد چون قاضی دادگستری است احتیاج داشته است کتب مختلف را مطالعه کند.

بالاخره بعد از مدتی آزاد می‌شود و به‌تدریج رفت‌وآمدهایی را با افراد غیرتوده‌ای شروع می‌کند تا مشخص نشود که با توده مرتبط است. ساواک باز در سال 43 گزارش می‌دهد که «راوندی در دیوان عالی کشور جزو    53 نفر معلم و دارنده مکتب توده‌ای است. مربی حوزه‌های حزبی است. گرداننده مستقیم قاعده مخالف سلطنت و نویسنده کتاب ضد مشروطیت بود. مدت 12 سال در کادر قضائی فعالیت داشت. ضیاء الموتی (جزو گروه 53 نفر بود. برادر نورالدین الموتی) با او ارتباط دارد. با علی امینی مرتبط است. زمانی هم ریاست کارگزینی و دادیاری دیوان کشور را داشت. ساواک در حاشیه این گزارش می‌نویسد تیمسار علوی‌کیا در مورد تقاضای راوندی جهت مسافرت به اروپا نوشته است ابدا سوءظن به ایشان نیست و اگر مسافرت بخواهند بروند هیچ مانعی ندارند؛ چون مأموریتی به ایشان داده شده است و خود ما لازم داریم. باید مسافرت برود، زودتر موافقت کنید». (معلوم است با ساواک دارد کار می‌کند و مسلما در پشت پرده مذاکراتی باید باشد که علوی‌کیا در مورد مأموریت خاص او گفته است). در سال 46 راوندی جهت بررسی‌های تاریخی بار دیگر از ساواک تقاضای مسافرت به آمریکا و شوروی می‌کند تا برای تاریخ‌نگاری خود بهتر بتواند منابع و مآخذ تهیه کند. در همین سند پیرامون سفر وی در تاریخ 6 تیر 1336 که قبلا نیامده بود فقط در تأکید علوی‎کیا به آن اشاره شده است برای معالجه بوده است که با مخالفت شدید مواجه شده است. ساواک طی اعلامیه‌ای از شهربانی می‌خواهد تا مشخص کند راوندی به کدام کشور خواهد رفت.

در سال 46 به ساواک احضار می‌شود و در بازجویی پیرامون گذشته خود در حزب توده می‌نویسد: «من در سال 23 وارد حزب توده شدم. بعد از وقایع آذربایجان اعتقاد من نسبت به تشکیلات سست گردید. یک عضو ساده و خوبی بودم تا اینکه بعد از خروج رهبران از تهران فعالیتی نداشتم. به مطالعه در زندان و بعد از جریان پیشه‌وری مشغول شدم. فقط به حزب حق عضویت می‌دادم، ولی رابطه‌ای با حزب نداشتم. (او عضویت نداشته است، ولی حق عضویت می‌داد!) تقریبا می‌توان گفت کناره‌گیری کرده بودم. حزب قدرتی داشت می‌خواستم مورد غضب حزب قرار نگیرم حق عضویت می‌پرداختم. (این را برای فرار از اتهام مطرح می‌کند) و این وضع تا زمان دستگیری‌ام سال 31 ادامه داشت. من در اطلاعات اخیر بعد از انقلاب سفید همه‌جا گفته‌ام اعزام سپاه فرهنگ و بهداشت (منظور از سپاه فرهنگ، سپاه دانش است) جاده‌سازی، سدسازی، ایجاد کارخانه ذوب‌آهن، حمایت از صنایع داخلی و صدها اقدام دیگر صورت گرفته است که بسیار قابل توجه به نظر می‌رسد. مبارزه جدی با فساد نیز آغاز شود کشور ما به‌سرعت در صف کشورهای مترقی قرار می‌گیرد.

راوندی گویا با بخش فرهنگی سفارت ارتباط داشته است. ساواک در سال 49 می‌نویسد: «مرتضی راوندی برای انجام کاری برای یکی از دوستان خود در انجمن فرهنگی ایران و شوروی نزد فردی رفته است و ضمن آن اظهار داشته است که آذرافشی، بزرگ‌علوی، کریم کشاورز در انجمن مزبور سمت‌هایی داشته‌اند. سپس در مورد سپردن امور ترجمه به راوندی صحبت شد. وی اظهار داشته است اجازه کتبی جهت انتشار مجله پیام نو (پیام نو، مجله رسمی سفارت شوروی در ایران بود که به‌آزین و... در آن مقاله می‌نوشتند) منتظر انصاری (سفیر ایران در شوروی) می‌باشند که از مسافرت بیاید. سپس از کارشکنی‌های ادارات انتقاد کرده است. راوندی اظهار نمود قصد دارد مطالبی جهت حیدرعلی‌اف بنویسد و به شوروی بفرستد. (معلوم می‌شود ساواک در کنار او کس دیگری هم دارد).

در سال 50 ساواک می‌نویسد: مرتضی راوندی در کتاب اندیشه‌های میرزا آقاخان درباره او ظهار داشت میرزا آقاخان کرمانی از دوستان ملکم‌خان بوده است که اندیشه‌های جالبی داشته است و در مورد وابستگی ملکم‌خان به دولت انگلیس توضیح داده است که این افراد، آزادی‌خواه بوده‌اند (آن جریان فراماسونری و ...) ولی چون سیاست انگلیس در قبال حکومت مستبد متکی به روس‌ها بود آزادی‌خواهان طرفداری می‌نمودند».

کتاب مزبور که ساواک گزارش می‌دهد از راوندی انتشار نیافته است، ولی در جلد هشتم تاریخ اجتماعی ایران که انتشارات امیرکبیر منتشر می‌کرد درباره روشنفکران، ‌ماسون‌ها، نویسندگانِ قبل و بعد از مشروطه علیه اسلام، اعتقادات مذهبی مردم و دین مطالبی نوشته است. ازجمله میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم‌خان ارمنی، میرزا آقاخان نوری، ابوالقاسم لاهوتی، میرزا آقاخان کرمانی و ملکم‌خان توسط فریدون آدمیت انتشار یافته است.

مورخان کمونیست برای ترسیم چهره زشت از اسلام تلاش می کردند

سیری در اندیشه‌های راوندی در مورد اسلام

او در کتاب 13جلدی که پیرامون تاریخ اجتماعی ایران نوشته است، می‌نویسد: «اسلام به هیچ وجه دین خوبی نیست، علت عقب‌ماندگی ملل اسلامی نیز همین اسلام است؛ به‌طوری که سه میلیون یهودی هر بلایی را که بخواهد سر بیش از صد میلیون مسلمان در می‌آورد. (البته اینجا به‌نوعی تبرئة آمریکا و انگلیس است و دیگر از اسرائیل حمایت نمی‌کنند). ای کاش چنگیز و تیمور بر این مملکت مسلط می‌شدند و اعراب با دین خود نمی‌آمدند». یعنی تیمور لنگ و چنگیز بهتر از اسلام بودند. راوندی گفت این مطالب را در کتاب تحولات که مشغول به پایان رسانده است دارم. در سند 27 مرداد 1351 راوندی ضمن انجام یک ملاقات ضمن صحبت درباره کتاب تاریخ اسلام گفت: اسلام دین خوبی نیست و اخیرا یک نفر محقق آلمانی در کتابی در زمینه مسائل مذهبی استدلال کرده است که اسلام دین اقتباس و برداشتی از سایر ادیان و مذاهب زمان خویش بوده است که می‌توان آن را یک نوع سرقت دینی به حساب آورد و اضافه کرد که افسوس نمی‌شود کتاب مزبور را با اشکالات موجود ترجمه کرد.

گُلدزیهر، از اسلام‌شناسان صهیونیست اروپا است که علیه اسلام و پیامبر دو کتاب دارد. بعدها علینقی منزوی یکی از اعضای حزب توده در خارج از کشور آن دو کتاب را ترجمه کرد. ترجمه جلد اول سال 1354 منتشر شد. او در سال 1355 جلد دوم را ترجمه کرده و به چاپخانه داده بود که خبر به آیت الله سید احمد خوانساری می‌رسد. ایشان توسط افرادی به دربار اعتراض می‌کند که چرا این کتاب که علیه اسلام است به این راحتی چاپ می‌شود. ساواک نیز مانع چاپ کتاب می‌شود. در سند ساواک آمده است انتشار این نوع کتاب، روحانیت را به طرف حرکت افراطی می‌کشاند. یعنی ممانعت با انتشار این کتاب به‌خاطر نگاه امنیتی به مسئله بوده است، نه اینکه چون علیه اسلام نوشته شده بود.

این کتاب که صراحتا علیه اسلام و تشیع می‌باشد، در دهه 50 انتشار یافت. برخی از روحانیون تهران به انتشار کتاب اعتراض کردند. راوندی در سال ۵۲ با رایزن شوروی صحبت می‌کند؛ یعنی رواندی در عین حال که با ساواک همکاری می‌کرد، با روس‌ها نیز ارتباط داشته است. راوندی در تاریخ 25 تیر 1352 کتاب شرح تاریخ ایوانف درباره مسائل اقتصادی ایران را برای ترجمه به اصغر چهارلاقی داد. خودش نخواسته است ترجمه کند و به دیگری داده تا اقتصاد ایران را با همان نگاه مارکسیستی بررسی کند. در 24 خرداد 52 ساواک درباره راوندی گزارش می‌نویسد: «طبق قرار تلفنی مرتضی راوندی با مخاطب خود قرار ملاقاتی برای عصر شنبه در انجمن فرهنگی ایران و شوروی می‌گذارد. به مخاطب خود می‌گوید ترجمه‌ها را نیز با خود بیاورد. عصر همان روز اسماعیل چهارلاقی (که کتاب توسعه اقتصاد ایران را ترجمه کرده است) با مرتضی راوندی و دکتر شمس که قبلا آمده بودند ملاقات می‌کنند. در این ملاقات دکتر شمس به محض دیدن چهارلاقی اظهار خوشوقتی نموده و می‌گوید گمانم این‌ها برای من است و اشاره به روزنامه‌هایی بود که ترجمه‌ها در جوف آن قرار داشت و زیر بغل چهارلاقی بود». مأمور ساواک در گزارش خود اضافه می‌کند: «دکتر شمس (شمس را نمی‌دانم چه کسی است) به کمک راوندی کتاب تاریخ نوین ایران نوشته ایوانف کاردار سابق سفارت شوروی را ترجمه می‌نماید». البته خود حزب توده در سال 47 در اروپا نیز این کتاب را ترجمه کرده بود مترجمش هم نوشته بودند هوشنگ تیزابی با مقدمه احسان طبری. گویا اینجا می‌خواهند ترجمه جدیدی بکنند».

در گزارش دیگری در سال 52، انجمن فرهنگی ایران و شوروی، عده‌ای از فرهنگیان و مدیران و معلمان مدارس خصوصی را به انجمن دعوت می‌کند که محسن هشترودی و... جزو سخنرانان بودند. دکتر شمس و راوندی نیز در این رایزنی فرهنگی شوروی صحبت می‌کنند. رایزن آذربایجانی نیز در آنجا هست.

طبق اسناد ساواک، راوندی طی نوشته‌ای برای ساواک وضعیت خود را توضیح می‌دهد. ساواک بر توده‌ای بودن او مُصر است. راوندی در عین حال که با حزب توده همکاری دارد، بر اساس گزارش ساواک می‌گوید: «به طوری که عرض کردم به علت انتقاداتی که من به تندروی‌های آقایان داشتم مرا به بازی نمی‌گرفتند و سر و سرّی با من نداشتند؛ به همین علت پس از کار اداری‌ام بیشتر به مطالعه کتب می‌پرداختم». راوندی در مورد ویژگی‌های سران حزب توده می‌گوید: «به نظر من اکثر سران حزب مردانی جاه‌طلب و خائن بودند، ولی اکثریت اعضای توده مردمی پاک‌دامن و با نیت بودند». او در مورد موقعیت خودش در حزب می‌نویسد: «من مدت کوتاهی در جمعیت هوادارن صلح عضویت داشتم. (این مسئله برای سال 29 است که به رهبری به‌آذین و... بوده است که ‌به‌ظاهر رئیس اصلی‌اش را ملک‌الشعرای بهار قرار دادند) بعد از مرگ ملک‌الشعرای بهار هم من بیرون آمدم». که این مربوط به سال 31 می‌شود؛ در صورتی که سال 31 او زندان بوده است.

به هر حال به دلایل نامعلوم ساواک بر کارها و اعمال او چندان حساسیت نداشت. این از نظر ما نامعلوم است و اگر پرونده‌اش باشد معلوم می‌شود، که علوی‌کیا می‌گوید ما برای مأموریت او را می‌فرستیم. «حتی در مواردی که وی تحت مراقبت بوده است یا منبعی در کنارش و بعضا مطالبی در حد متعارف به صورت انتقادی می‌گفت با رفت‌وآمد به بخش فرهنگ شوروی، ساواک با اغماض به آن می‌نگریست. مسلما در میان اسناد و مدارک دوستان و محافل، شاید جای‌جای پرونده‌ها بتوان به جمع‌بندی کامل‌تری رسید». در سال 46 برای ساواک می‌نویسد: «بنده وظیفه کار نوشتن تاریخ اجتماعی را وظیفه ملی اجتماعی خود می‌دانم به‌طور غیرمستقیم به هدف‌های شاهنشاه آریامهر کمک می‌کنم».

از اسناد ساواک ویژگی‌هایی برای راوندی برداشت می‌شود: او معتقد به مکتب مارکسیسم است؛ اهل قلم و ترجمه و تحقیق است؛ با محافل مارکسیستی مرتبط است؛ با سفارت شوروی ارتباط دارد؛ در محافل خصوصی از شوروی و مارکسیسم تجلیل می‌کند؛ تحت تأثیر آثار محققان شوروی است و حتی با جدیدترین انتشارات بخش‌های اسلام‌شناسی شرق‌شناسی و ایران‌شناسی آشنا است؛ در صورت ناچاری با دستگاه دولتی و بخش تاریخ‌نگاری شاهنشاهی همکاری می‌کند؛ در کار نگارش جدی است؛ حتی‌المقدور سعی می‌کند خود را مخفی نگه دارد.

مورخان کمونیست برای ترسیم چهره زشت از اسلام تلاش می کردند

 

جلال آل‌احمد و احمد آرام؛ دو عصیان‌گر بر علیه حزب‌ توده

یک کسی مثل جلال آل‌احمد که علنا عضو حزب توده بود، علنا از آنجا بیرون می‌آید و علیه حزب توده می‌نویسد. آقای احمد آرام مدتی در حزب توده بوده است که در سال 27 -26 از حزب بیرون می‌آید. او به عنوان یک مسلمان، کتاب‌های خوبی هم ترجمه می‌کند و آثار علمی و فکری خوبی ارائه می‌دهد. او یک نویسنده است و بیش از صد جلد کتاب دارد. بنابراین ممکن است کسانی گذشته نادرستی داشته باشند، اما وقتی از آن جدا می شوند علیه گذشته‌شان عصیان می‌کنند. در آموزه‌های دینی ما توبه نیز همین است. توبه این است که گذشته خود را جبران کنی؛ به‌خصوص در مسائل فکری و عقیدتی که یک عده به دلیل آثار گذشته شخص به انحراف افتاده‌اند. او باید برای نجات آن‌ها به انحراف و خطا و گمراهی خودش معترف باشد و به جای آن، صراط مستقیم را نشان بدهد تا دیگران به انحراف نیفتند.

جلال آل‌احمد و احمد آرام نمونه برجسته هستند. مهدی قائنی نیز مدتی توده‌ای بود. بعد سال 26 از حزب توده بیرون می‌آید و کتاب‌های دینی ترجمه می‌کند. کتاب‌های خوبی هم ترجمه کرد. ولی عده‌ای هستند که از گروه‌ها و احزاب بیرون می‌آیند، ولی همان مبانی و اندیشه ماتریالیستی را دارند. افرادی هم هستند مثل پرویز نیکخواه؛ او قبلا مارکسیست و جزو سازمان انقلابی حزب توده بود. به ایران که می‌آید دستگیر می‌شود. بعد با شاه همکاری می‌کند و جزو نظریه‌پردازهای حزب رستاخیز می‌شود.

محمود جعفریان عضو حزب توده بوده است. وقتی دستگیر می‌شود، با رادیو و تلویزیون همکاری می‌کند و افکار ماتریالیستی‌اش را بیان می‌کند. یعنی ما چهره‌هایی داریم که مارکسیست بودند، اما وقتی از تشکیلات آن‌ها بیرون می‌آیند، به یک جای دیگر می‌پیوندند. نورالدین الموتی از اعضای گروه 53 نفر، وقتی از حزب توده بیرون می‌آید با آمریکایی‌ها کار می‌کند و می‌شود همه‌کاره علی امینی.

سیری در کتاب تاریخ اجتماعی ایران اثر راوندی

اساس کتاب سیزده جلدی تاریخ اجتماعی (ایران، تالیف) آقای راوندی، بر مبانی مارکسیسم است. او ایران را در چارچوب مارکسیستی، طبقاتی، دوران فئودالیته، بورژوازی، سرمایه‌داری و دوران سوسیالیستی بررسی می‌کند. نگاهش به اخلاق، روبنایی است و مذهب را دشمن انسان یا افیون جامعه می‌داند. با همان نگاه کمونیستی، دین، علما و روحانیان را ارتجاعی تحلیل می‌کند.

در جلد ششم، سابقه ادبی، سیاسی ایران، نقش تأثیر حکومت‌های مستقل محلی در احیای ادبی ایران، وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ایران در عهد قاجار، نقش مطبوعات در رشد دموکراسی را ارائه می‌دهد. در کتاب، تجلیل از سید جمال‌الدین خیلی کوتاه است. آخوندزاده را که از دشمنان پیامبر اسلام و دین و از مدافعین ناسیونالیسم بود تبرئه می‌کند و تحلیل کوتاه و ناقصی از او ارائه می‌دهد. از ابوالقاسم لاهوتی تجلیل می‌کند. او که مدافع کمونیسم بود، قیام کرد و به شوروی رفت و مدتی نیز در تاجیکستان وزیر فرهنگ بود. از عبدالرحیم طالبوف که یک ناسیونالیست غرب‌گرا و منتقد دین بود، تجلیل می‌کند. آخوندزاده ضد دین بود، اما او منتقد بود. فریدون آدمیت از اندیشه‌های طالبوف و آخوندزاده، به عنوان دو چهره روشنفکر تجلیل کرده و دو کتاب نوشته است. فریدون آدمیت عموما از کسانی که ضد اسلام و دین بودند، تجلیل می‌کرد. در کتاب اندیشه‌های آخوندزاده خیلی به پیامبر و اسلام توهین می‌کند. این کتاب چون به‌صراحت علیه دین و پیامبر مطلب داشت، ساواک می‌نویسد این کتاب چاپ نشود، اما فرح دو نامه می‌نویسد که این کتاب لازم است چاپ شود. سرانجام کتاب چاپ و پخش می‌شود و تا انقلاب تجدید چاپ می‌شود. درباره آدمیت در جای دیگر (جریان فراماسونری) بیشتر صحبت می‌کنیم.

ایرج میرزا با آن اشعار و عارف قزوینی با آن زندگی ننگینش؛ او سرودی در مورد انقلاب مشروطه گفته است؛ ولی در خاطراتش که در آلمان چاپ شده، دیدم به‌قدری این سرود مبتذل است که فرد آلمانی که می‌خواست آن را چاپ کند، بخشی از سروده را با همان دست‌نوشته عارف قزوینی چاپ کرد و شرم کرد ابتذال سروده را حروف‌چینی و چاپ کند.

میرزاده عشقی، فرخی یزدی (متعارف)، صادق هدایت (خیلی زیاد)، مصطفی رحیمی، صمد بهرنگی، محمدعلی افغان، صادق چوبک، احمد محمود، از چهره‌هایی است که در کتاب معرفی می‌کند. مصطفی رحیمی اولین مقاله را علیه جمهوری اسلامی نوشت. او از اعضای حزب توده بود که بعد به جامعه سوسیالیست‌ها رفت.

این افراد در جلد ششم تاریخ اجتماعی، در بخش بررسی شخصیت‌های ادبی، سیاسی، فکری در تاریخ معاصر بحث شده است. جلد ششم تاریخ اجتماعی، 573 صفحه است که همچنین شامل مناظری از زندگی اجتماعی و خانواده در ایران، اخلاق و رسوم اجتماعی، تحول و انقلاب کلی در خانواده، سیر تکاملی حیات، تاریخ تغذیه در ایران، تفریحات و سرگرمی می‌باشد.

آقای مرتضی راوندی در یکی از جلدهای تاریخ اجتماعی، مفهوم هنر، مظاهر گوناگون اجتماعی ایران از جمله اخلاق، مراسم عروسی، عزاداری و نحوه پذیرایی و تفریحات و سرگرمی‌ها در دوران مختلف را می‌گوید. در فصل اول با نقل قولی از محمد بن زکریای رازی، اعتکاف مسلمین در مساجد را با رهبانیان مسیحیان مقایسه می‌کند و می‌گوید که اساساً آیین اسلام با هر نوع رهبانیت و ریاضت مخالف است. در بررسی وضع اجتماعی در عهد سعدی به مفاسد و فجایع اشاره می‌کند، آن هم با تجویز اسلام! یعنی القا می‌کند که آن مفاسد از اسلام است. در خاطرات شارزند در دوره صفویه نیز این مطلب هست. امام می‌فرمود گاهی فرد یک کتاب پانصد صفحه‌ای می‌نویسد تا یک القا در آن داشته باشد.

فصل دوم به تحول و انقلاب کلی در وضع خانواده پرداخته است. می‌گوید بر همگان آشکار است که اسلام به حقوق زن اهمیت زیادی نمی‌دهد. راوندی ننشسته تا کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» آقای مطهری را بخواند. البته او آگاهانه می‌نویسد، نه اینکه متوجه نباشد چه می‌گوید.

در جلد هفتم درباره مناظری از حیات اجتماعی هنر، وضعیت ایرانیان بعد از اسلام، ورزش در دوران پهلوی، شکار حیوانات، انواع لباس و پوشاک، سازندگی، نوازندگی، تاریخچه انتشار و شیوع مواد در ایران، تاریخ پیدایش میگساری در ایران، بحث کلی پیرامون مسائل جنسی، وضع فواحش، روسپی‌خانه‌ها و شطرنج و... می‌نویسد.

تصویری که از جامعه ایران به دست می‌دهد، نه‌تنها از جهت فرهنگی و ملی، قدرت دین و اسلام مشخص نیست، بلکه نوعی فساد و تباهی در این سرزمین موج می‌زند. انسان این تحلیل را در آثار سیاحان انگلیسی که به ایران می‌آیند نیز می‌بیند. این‌ها برای اینکه بگویند قبل از مشروطه جامعه در فساد و تباهی بود و آن هم به دلیل اسلام بود، آن موضوع را مطرح می‌کنند. جمال‌زاده از بین مجموعه سفرنامه‌های خارجی‌ها، کتاب پانصد صفحه‌ای نوشت از خلقیات ایرانی‌ها. هر صفت نادرست و ناشایستی که اروپایی‌ها به ایرانیان داده بودند، در آن کتاب آورده بود. کتاب را که می‌خوانی با ایرانی مواجه می‌شوی که آن‌‌گونه است. جمال‌زاده، بعد از انقلاب در چاپ دوم کتاب (سال 1368) به مطالب کتاب به‌ویژه مشکلات و مسائل میگساری، روسپیان، قماربازان اشاره می‌کند. البته از نشر کتاب جلوگیری شد.

قبل از انقلاب انتشارات امیرکبیر چندبار کتاب تاریخ اجتماعی راوندی را چاپ ‌کرد. بعد از انقلاب نیز متأسفانه دوبار توسط امیرکبیر با همان محتوا چاپ شد. بعدا وزارت ارشاد مانع انتشار برخی جلدهایش شد؛ اما در خارج از کشور مجموعه آن چاپ شد. الان نیز بازار ایران هست ولی علنی نمی‌فروشند. ناشرینی که با برخی ارتباط ندارند، مخفیانه در صد یا پانصد نسخه چاپ می‌کنند و هر جلدی را با قیمت شصت یا هشتاد هزار تومان می‌فروشند.

پاره‌ای از مطالب و واقعیات اجتماعی بی پرده و صریح بیان شده است صرفاً برای بیداری و آگاهی نسل جوان؛ خودش ادعا می‌کند که این‌ها را به این دلیل نوشته بودم که نسل جوان بیدار و آگاه شود و جلوگیری از انحراف آنان نوشته شده است و به ‌تحریر درآمده است، مورخ ناگزیر است برای حفظ اصول و ضوابط تاریخی و توجه دادن مردم به نقاط ضعف اجتماعی از بیان انحرافات و وقایع ناگوار هرچند تأثر‌انگیز و ملال‌آور باشد خودداری نکند و از ذکر حقایق برای بیداری خلق دستاویزی برای مباحث خود کرده است، گاهی یک نقل قول از قابوس‌نامه آن هم به اسلام و معارف اسلامی ربط داده است.

این بخشی از مقدمه‌ای بود که خودش نوشته است. در چاپ سال 68 انتشارات ایران از او خواسته است بخشی از آن باید حذف شود.

ما کتاب‌های دیگری داریم مانند «زندگی مسلمانان در قرون وسطی» که علی مظاهری آن را با نگاه مارکسیستی نوشته است. منظور نویسنده از قرون وسطی، دوران اسلامی است.

کارشناس ساواک در سال 52 نقل قولی از تاریخ تحولات اجتماعی راوندی ارائه می‌دهد. وی محتوای کتاب را این‌گونه ارزیابی می‌کند: مرضی راوندی از لحاظ تشریح مسائل تاریخی تا اندازه‌ای صراحت داشته است و رک‌گویی می‌کند و به علت همین رک‌گویی‌ها و انتقاد از برخی از طبقات حاکمه تا اندازه‌ای چپ‌گرا شناخته گردیده است، لیکن تمایلات وی کاملاً ناسیونالیستی به نظر می‌رسد، به هر صورت جعفریِ یاد شده (عبدالرحیم جعفری، صاحب انتشارات امیرکبیر) در جریان انتشار کتاب وی قرار داشته، امید زیادی دارد که کتاب خوب به فروش برسد. ساواک تا تاریخ 56 منبعی در کنار راوندی داشته است، اینکه به خدمت منبعی که به راوندی دسترسی داشته خاتمه داده شد و از طرفی منابع و همکاری به وی دسترسی ندارد.

مورخان کمونیست برای ترسیم چهره زشت از اسلام تلاش می کردند

  1. باقر مؤمنی

باقر مؤمنی از جمله تاریخ نگاران کمونیست ایرانی است که هنوز در فرانسه کتاب‌های تاریخی می‌نویسد. او چند ترجمه از تاریخ ایرانِ باستان یا ایرانِ قبل از اسلام و به تعبیر آن‌ها قرون وسطی یعنی قرون اسلامی دارد، اما از سال‌های 48 به‌صراحت و با نگاه مارکسیستی علیه اسلام نوشت. «تاریخ مشروطه» و «ادبیات مشروطه» دو کتاب دیگر اوست. در کتاب ادبیات مشروطه، کوتاه اما خیلی با صراحت علیه اسلام و دین می‌نویسد. او مکتوبات آخوندزاده که علیه پیامبر و اسلام بود را چاپ کرد. جلال در سال‌40 به شدت به او اعتراض کرد. بعد از فوت جلال (حالا با تحریک ساواک بود یا خودش) می‌نویسد جلال آل‌احمد 150 سال از جامعه خودش عقب بود و او به خیش (گاوآهن) بازگشت. چند نفر به او انتقاد می‌کنند که چرا این حرف را درباره جلال زده است. سال ۴۸ دوباره یک مصاحبه می‌کند و می‌گوید من قبلاً گفته بودم 150 سال، ولی دوباره بررسی کردم دیدم جلال 200 سال از جامعه عقب است. عمدتاً هم به دلیل دفاع جلال از اسلام و دین بود. بعد از انقلاب اینجا تا سال 60 نوشته‌هایی به دفاع از کمونیست نوشت. البته او دیگر به حزب توده نرفت و خودش را کمونیست مستقل و یک مارکسیست می‌دانست. به فرانسه که می‌رود، در آنجا هفت عنوان کتاب علیه اسلام، علیه سید جمال‌الدین، علیه شیخ فضل‌الله نوری، علیه نقش روحانیت و مشروطه مشروعه و نهایتاً انقلاب اسلامی آثاری دارد؛ او حد متوسط تاریخ‌نگاران چپ است.

  1. بیژن جزنی

کتاب تاریخ سی ساله برای بیژن جزنی است. البته این کتاب انشانویسی است؛ چون بیژن جزنی نه مورخ بود و نه محقق؛ بلکه با نگاه مارکسیستی سعی کرده است ادبیات خود را، ادبیات روشنفکری کند؛ مثلاً نهضت پانزده خرداد را شورش کور می‌نامد. او فدائیان اسلام، مؤتلفه و ملل اسلامی را نقد و رد می‌کرد. جریان جبهه ملی را به‌عنوان بورژواها مطرح می‌کند. او همین یک کتاب را دارد که قبل از انقلاب چپی‌ها در تشکیلاتشان آن را به عنوان یک مبنا استناد می‌کردند.

  1. رحیم نامور

رحیم نامور از اعضای حزب توده است. او یک کتاب درباره تاریخ مشروطیت نوشت. محتوای زیادی ندارد؛ فقط حزب توده دو بار توانست آن را چاپ کند.

  1. احسان طبری

احسان طبری قوی‌ترین مورخ کمونیست ها در ایران بود که تاریخ تحولات اجتماعی ایران را نوشت. در آنجا بیشتر به جریانات فکری سیاسی پرداخت؛ البته با نگاه مارکسیستی، مانند اینکه جریان سربداران را سوسیالیستی می‌داند؛ همان کاری که محمود دولت‌آبادی در داستان کلیدر کرده است؛ چون محمود دولت‌آبادی سبزواری است و حرکت سربداران را یک نوع حرکت انقلاب دهقانی و سوسیالیستی مطرح کرده است. طبری تحلیل را از آنجا شروع می‌کند و در دوره مشروطه نقش سوسیال دموکرات‌ها و چپ‌ها را مطرح می‌کند. او بابی‌گری را یک جنبش انقلابی و دهقانی می‌داند. بهائیت را یک حرکت ارتجاعی استعماری می‌داند. حرکت کسروی و شریعت سنگلجی را حرکت روشنفکری مذهبی می‌نامد. پس از انقلاب آن کتاب را با یک ویرایش جدید با عنوان ایران در دو سده واپسین چاپ کرد. در آنجا مقداری از امام و نهضت امام تعریف کرد. بعد از سال 62 دستگیر شد و نسبت به آثار ملاصدرا، علامه طباطبایی، علامه جعفری و شهید مطهری مطالعات جدیدی شروع کرد.

همان‌طور که قبلا گفتیم دو احسان طبری را باید ترسیم کنیم؛ یک، طبریِ در حزب توده که در کج‌راهه به جریانات انحرافیِ چپ می‌پرداخت. و دو، طبریِ در برابر حزب توده که نقد شناخت را نوشت؛ که کتاب قوی تئوریک علیه کل مارکسیسم و ماتریالیسم بود. کتابی نیز در دست تدوین داشت؛ نصف آن درباره چهار شخصیت تأثیرگذار در تاریخ ایران بود، که هر چهار شخصیت به انحراف رفتند؛ احمد کسروی در تاریخ‌نگاری، صادق هدایت در ادبیات، تقی‌زاده در سیاست و فریدون آدمیت در انحراف فکری یا جریان فراماسونری و اومانیستی. بخش هدایت و کسروی را نوشت، ولی بیماری اجازه نداد درباره تقی‌زاده و آدمیت بنویسد. او صادق هدایت را به عنوان یک فرد ادیب سرگردان پوچ‌گرا و هیچ‌گرا یا نِیهلیست مطرح، و کسروی را فردی ناسیونالیست و دین‌ساز معرفی می‌کند. عنوان کتابش را «آورندگان اندیشه خطا» گذاشت. این کتاب دو سه بار چاپ شد. قبلاً در قالب مقاله چاپ شده بود. مرحوم حاج حسن شایانفر، این کتاب را (در انتشارات کیهان) چاپ کرد.

مورخان کمونیست برای ترسیم چهره زشت از اسلام تلاش می کردند

گفتگو از: محمد مهدی زارع

 

محمد مهدی محققی
ارسال نظرات