۲۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۳:۳۰
کد خبر: ۶۶۰۲۵۰
یادداشت؛

ضعیف و تکراری

ضعیف و تکراری
رئیس‌جمهور آمریکا می‌خواهد در هر شرایطی نشان دهد که غیرقابل ‌پیش‌بینی است، دونالد ترامپ از سیاست مرد دیوانه نیکسون استفاده می‌کند تا خود را غیرقابل ‌پیش‌بینی نشان دهد.
به گزارش خبرگزاری رسا، ثمانه اکوان طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت؛ «رئیس‌جمهور آمریکا می‌خواهد در هر شرایطی نشان دهد که غیرقابل ‌پیش‌بینی است»، «دونالد ترامپ از سیاست مرد دیوانه نیکسون استفاده می‌کند تا خود را غیرقابل ‌پیش‌بینی نشان دهد»، «نقل قول همیشگی ترامپ مبنی بر اینکه «بگذارید ببینیم چه پیش می‌آید» مؤید این نکته است که نمی‌توان روی کارهای او حسابی باز کرد»؛ اینها همه جملاتی است که درباره رئیس‌جمهور آمریکا گفته شده تا نشان دهد دونالد ترامپ، در بسیاری از امور و بویژه در سیاست خارجی غیرقابل‌ پیش‌بینی است. با این‌ حال همواره استثنائاتی هم در این میان وجود دارد و سیاست خارجی او در قبال ایران یکی از این استثنائات است. شاید بیرون آمدن آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران که 2 سال پیش انجام شد، تا حد زیادی شوکه‌کننده بود و این امر را ثابت کرد که نمی‌توان انتظار داشت ترامپ از قاعده یا قانون خاصی در سیاست خارجی پیروی کند اما حالا با گذشت نزدیک به 4 سال از دوران فعالیت او در کاخ سفید، می‌توان به ‌روشنی بیان کرد که او طی چند ماه آینده باقیمانده تا زمان انتخابات ریاست‌جمهوری یا حتی بعد از آن در دوران احتمالی دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش قرار است چه سیاستی در قبال ایران داشته باشد. ترامپ که این روزها در نظرسنجی‌های انتخاباتی بشدت از بایدن عقب افتاده است، سعی دارد عقب‌ماندگی‌های خود را در زمینه‌هایی جبران کند که به نظر می‌رسد دموکرات‌ها حرفی برای گفتن داشته‌اند. دموکرات‌ها اگر چه در بسیاری از مسائل چون سیاست داخلی چندان هم ایده جذابی برای اداره آمریکا ندارند اما در سیاست خارجی معمولا دنیا را با خود همراه کرده‌اند. حالا دونالد ترامپ که نتوانسته میراث دولت قبلی دموکرات را در فضای بین‌الملل به ‌صورت کامل از بین ببرد، به دنبال هنرنمایی‌های جدید خود در این عرصه در طول چند ماه آتی است. یکی از این عرصه‌ها، عرصه رویارویی با ایران است. او روز شنبه بیان کرد که به‌محض رأی آوردن در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری‌اش، با ایران به توافق می‌رسد. این ادعا در حالی بیان می‌شود که وضعیت فعلی رابطه 2 کشور چنین چشم‌اندازی را پیش پای رئیس‌جمهور آمریکا نمی‌گذارد. 
ایران بعد از به شهادت رسیدن سردار سلیمانی دیگر دلیلی برای مذاکره با آمریکا نمی‌بیند و در عین‌ حال فشارهای بی‌رویه در کمپین فشار حداکثری، تهران را نسبت به انگیزه‌های دولت ترامپ در این باره بدگمان کرده است. در عین‌ حال مجموع برآیند اقدامات سیاسی، نظامی، رسانه‌ای و امنیتی آمریکا در مقابل ایران نشان‌دهنده حتی احتمال رسیدن به توافق و انجام شدن مذاکره‌ای برای رسیدن به توافق نیست. در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که منظور ترامپ از رسیدن به توافق چیست و راهکار او برای کشاندن ایران ‌پای میز مذاکرات جدید هسته‌ای چیست؟ البته قبل از این باید به این سؤال نیز پاسخ داده شود که آیا توافقی که ترامپ به دنبال آن است، شباهتی به توافق پیشین هسته‌ای دارد و آیا فرآیند مذاکرات نیز مانند فرآیند مذاکرات قبلی است؟ نگاهی به وضعیت رابطه تهران و واشنگتن نشان می‌دهد که 2 کشور تعاریف مختلفی از رسیدن به توافق یا حتی مذاکره دارند. در حالی که عده‌ای در داخل کشور معتقدند مذاکره به معنای به گفت‌وگو نشستن نمایندگان 2 دولت و پروسه امتیاز دادن و امتیاز گرفتن است- که در هر مذاکره‌ای دیده می‌شود- و در عین ‌حال برخی تصور می‌کنند که مذاکره آمریکا با ایران به‌ عنوان مذاکره 2 کشور از موضع برابر است، ترامپ چندین بار بیان کرده است که مذاکره در دولت او برای رسیدن به شرایط تسلیم ایران است. او در مدل مذاکراتی خود با کره‌شمالی نیز بارها این مسأله را نشان داده است. درباره ایران که این مسائل به‌ صورت آشکارتری مورد بحث قرار گرفته است. مهم‌ترین ایرادات توافق اوباما با ایران در سال 2015 از نظر مشاوران ترامپ، مسأله میزان محدودیت‌ها برای برنامه هسته‌ای ایران، از بین نرفتن کامل این برنامه و دیده نشدن مسائلی چون فعالیت‌های دفاعی ایران در حیطه موشکی یا حتی فعالیت‌های ایران در منطقه و حتی به رسمیت نشناختن اسرائیل بوده است. 
اما ترامپ قرار است برای رسیدن به هدف خود در قبال ایران چطور نمایندگان ایران را پای میز مذاکره مدنظر خودش بکشاند؟ اینجاست که تغییر رئیس گروه اقدام ایران و جایگزینی الیوت آبرامز با برایان هوک بیشتر این مسأله را شکافته و روشن می‌سازد. 
 برایان هوک از نزدیکان و همفکران جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی ترامپ بود. او که مسؤول اجرایی کردن کمپین فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بود، مانند متحدش در کاخ سفید که نتوانست پروژه تغییر رژیم در ایران را پیاده کند، نتوانست موجبات ضعف یا زانو زدن ایران به ‌واسطه تحریم‌ها را فراهم کند و در نهایت با رفتن جان بولتون، او نیز به ‌عنوان شکست‌خورده بعدی، کاخ سفید را ترک کرد. بعد از رفتن جان بولتون حالا سیاست خارجی دولت ترامپ به‌ صورت کامل در دست‌های مایک پمپئو قرار داده شده است. الیوت آبرامز که از مسؤولان بدنام و قدیمی وزارت خارجه آمریکاست حالا به ‌عنوان رئیس گروه اقدام ایران و در واقع دست راست پمپئو درباره مقابله با ایران قرار داده شده است تا نشان داده شود سیاست‌های کاخ سفید در حال شیفت کردن یکباره از بولتون به سمت پمپئو است اما این مسأله نباید فراموش شود که بولتون و پمپئو چندان هم فرقی با یکدیگر در نوع نگاه به ایران، ضرورت تلاش برای تغییر رژیم در ایران و استفاده از نیروهای اپوزیسیون بدنام خارج از ایران ندارند. جان بولتون و رودی جولیانی، 2 یار قدیمی ترامپ که حالا مورد خشم او واقع شده‌اند، از طرفداران سرسخت منافقین بودند و مایک پمپئو هزینه تبلیغات رسانه‌ای سلطنت‌طلب‌ها و دیگر گروه‌های کوچک‌تر منفور در بین افکار عمومی را می‌دهد. اما این نوع طرز نگاه و این جانشینی‌ها درباره آینده روابط ایران و آمریکا چه می‌گوید؟
مسأله اصلی اینجاست که صحبت ترامپ درباره اینکه «به ‌محض انتخاب شدن در دور دوم ریاست‌جمهوری، با ایران به توافق می‌رسیم»، برای او چندان هم بی‌منطق نیست. او می‌داند که از طریق ایده بولتون یعنی کمپین فشار حداکثری به نتیجه‌ای نمی‌رسد و سعی دارد از طریق عمل کردن به توصیه‌های پمپئو این کار را جلو ببرد اما درواقع از این اصل نیز غافل است که ایران نه در برابر تحریم‌ها به زانو درمی‌آید و نه در برابر اقدامات نفوذی‌ها یا حتی اقدامات خرابکارانه گروه‌های اپوزیسیون در داخل کشور. ترامپ حالا از کسی خواسته برای ایران طراحی فروپاشی نظام داشته باشد که در کارنامه‌اش انجام چند کودتای ناموفق در آمریکای لاتین، چند کشتار مردم بی‌گناه در این منطقه و البته یک دروغگویی ماهرانه در مقابل اعضای کنگره را دارد. او در آخرین مأموریت خود در ونزوئلا نیز ناکام بود و جدا از اینکه نتوانست در طراحی سال 2002 خود حکومت هوگو چاوز را با کودتا از بین ببرد، بلکه در سال گذشته میلادی نیز نتوانست برنامه‌ریزی مناسبی برای انجام کودتا در این کشور علیه دولت مادورو داشته باشد و نقشه‌هایش برای حمله نظامی به این کشور نیز نتوانست راهی به وزارت دفاع آمریکا بیابد. 
انتخاب آبرامز فرضیه همیشگی درباره شکست‌خورده بودن کمپین فشار حداکثری را تأیید کرد اما نشان می‌دهد که ترامپ، نقشه‌های بیشتری برای ایران دارد و به ‌احتمال ‌زیاد این نقشه‌ها بیشتر از اینکه رویارویی نرم‌افزاری با ایران یا تحریم‌های بیشتر باشد، به سمت تهدیدات سخت‌افزاری می‌رود. ترامپ تصمیم خود برای تغییر رژیم در ایران را مدت‌هاست گرفته است. بولتون احتمالا از این مسأله ناراحت باشد، چراکه ترامپ اهداف او را قرار است با فرد دیگری در وزارت خارجه آمریکا اجرایی سازد اما ترامپ همچنان از یک مسأله غافل مانده است؛ ایران هم راهکارهای بولتونی و تهدید نظامی و تحریم اقتصادی را پشت سر گذاشته و از آنها بخوبی تجربه کسب کرده است و هم در طول 40 سال گذشته، با راهکارهایی که گروهک‌های ضدانقلاب به کار گرفته‌اند آشنایی دارد و از طیف فعالیت‌هایی که آبرامز پیشنهاد می‌دهد ترسی به دل راه نمی‌دهد. تجربه چند سال کار و فعالیت‌های دانشمندان هسته‌ای کشورمان در دولت اوباما و زیر سایه تهدید به ترور و استفاده از راه‌های نفوذ و خرابکاری که توسط دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی به کار گرفته شد، درس‌های زیادی به ایران آموخته است. ایران حالا راه مقابله با این کمپین را نیز به خوبی بلد است و نشان داده توانایی مقابله با این مسأله را نیز دارد. ترامپ همانطور که مشاوران و همکاران سابقش بیان کرده‌اند، از تاریخ و بویژه تاریخ غرب آسیا و ایران چیزی نمی‌داند و دقیقا در حال تکرار کارهایی است که رئیس‌جمهورهای پیش از او نیز همان کارها را کرده و به شکست رسیده‌اند. ترامپ شاید در رؤیای رسیدن به توافق تسلیم‌گونه از سوی ایران باشد اما نمی‌داند این پروژه‌ها واقعا از قبل قابل پیش‌بینی بوده و راهکار ایران برای مقابله با این اقدام، می‌تواند شهرت او را در غیرقابل ‌پیش‌بینی بودن بشدت زیر سؤال ببرد!
ارسال نظرات