۰۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۵
کد خبر: ۶۶۷۱۹۵
ویژه پاییز و زمستان ۹۹؛

شماره ۹ فصلنامه «پژوهش‌های عقلی نوین» منتشر شد

شماره ۹ فصلنامه «پژوهش‌های عقلی نوین» منتشر شد
نهمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش‌های عقلی نوین» با ۷ مقاله منتشر شد.

به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، نهمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش های عقلی نوین» به صاحب امتیازی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با مدیر مسؤولی سید عباس صالحی و سردبیری جهانگیر مسعودی منتشر شد.

این فصلنامه در 7 مقاله و در 149 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:

 

بررسی وجودی - استعلایی نسبت «علیت و آگاهی» از دیدگاه یاسپرس و ملاصدرا

محمدحسین کیانی؛ محسن جوادی؛ مهدی منفرد

چکیده: دیدگاه یاسپرس و ملاصدرا دربارۀ نسبت علیّت و آگاهی را می‌توان مبتنی بر رویکرد وجودی – استعلایی حاکم بر فلسفۀ ایشان به نحو تطبیقی بررسی نمود. هر دو اندیشمند، علیّت را به‌مثابه قاعده‌ای متعلق به عالم عینی لحاظ کرده و معتقدند علیّت در رابطه با هستی جهان و در مقام تحلیل روابط موجودات، نسبتی عمیق با شناخت برقرار کرده است و براین اساس علیّت را در مقام اثبات، ثبوت و تحقق شناخت مد ‌نظر قرار داده‌اند. اما در عین حال وجوه تمایزی میان دیدگاه ایشان به شرح ذیل وجود دارد: نخست، در مقام اعتبار اصل علیّت در شناخت مطلقِ هستی و هستیِ انسان؛ با توجه به اصالت وجود در اندیشة ملاصدرا، علیّت نقشی اساسی در شناخت آدمی برعهده دارد، اما از نگاه یاسپرس، شناخت این مسائل از دایرۀ جهان‌شناسی سنتی و مقولات پدیدارشناسانه خارج است. دوم؛ معنا و حدود آزادی، ناظر به نگرش آن‌ها به اصل علیّت، متمایز است، چنانچه یاسپرس، علیّت و ضرورت علّی را به دلیل مخالفت یا ایجاد محدودیت در آزادی انسان، نفی می‌کند، اما ملاصدرا، اختیار آدمی را به علم و آگاهی از مبادی اعمال و رفتارش نسبت می‌دهد و اعتقاد دارد انسان، مختار است از آن ‌جهت که مجبور است و مجبور است از آن‌ جهت که مختار است. در نهایت به نظر می‌رسد ملاصدرا با توجه به قوس صعود و عین‌الربط دانستن انسان، علیّت را موضعی برای قوام استعلای آدمی می‌‌داند، حال‌ آنکه یاسپرس، انکار علیّت در حوزة اراده و رفتار انسان را مبنایی برای توجیه استعلا قرار می‌دهد.

 

مفهوم خدا در اندیشه کندی

حسن عباسی حسین‌آبادی

چکیده: کندی نخستین فیلسوف مسلمان، مترجم از یونانی به عربی در نهضت ترجمه، و معاصر با معتزله است. تلقی کندی از متافیزیک با الهیات گره می‌خورد به‌نوعی در تعریف موضوع فلسفه، آنرا دانش به حقیقت و علل می‌داند و مفاهیم او در موضوع فلسفه با رویکرد الهیاتی مطرح می‌شود. براین اساس مسئله این نوشتار تلقی کندی از مفهوم خدا است تا حدود استقلال اندیشه او از اندیشه یونانی و تأثیر رویکرد اسلامی و قرآنی درباره مفهوم خدا روشن شود. بنابر تعریف کندی از فلسفه اولی، خدا در فلسفه کندی چه جایگاهی دارد؟ آیا خدای کندی خدایی فلسفی متأثر از نگاه اسلامی- قرآنی است یا خدایی متأثر از نگاه یونانیان است؟. خدا برای کندی در موضوع فلسفه چه ‌به عنوان علت و چه به‌عنوان حق جایگاه مهمی دارد. باتوجه به نگاه فلسفی کندی و تعریف او از فلسفه، تاحدی متأثر از یونان و رویکرد اسلامی است. «حق» و «واحد» دو مشخصه خدای قرآنی در کندی، و «انیّت محض» و «علت نخستین» و «فاعل نخستین» نیز مشخصه خدای فلسفی و متأثر از یونان نزد کندی است. در اینجا با توجه به تعریف فلسفه اولی و موضوع آن نزد کندی به بررسی مفهوم خدا می‌پردازیم.

 

بررسی تاثیر دوسویه ذهن و زبان با تکیه بر منطق در اندیشه ویتگنشتاین

علیرضا فرجی

چکیده: تحلیل ذهن یکی از پیچیده‌ترین حوزه‌های دانش است که پرسش‌های فراوانی در زمینه آن برای انسان وجود دارد. بنیادی‌ترین پرسش در میان انبوه مسائل موجود، بحث نحوه ارتباط ذهن با زبان است، این که تأثیر و تأثر این دو قوه بر یک‌دیگر چگونه است و به چه نحوی شناخت جهان پیرامون را در پی دارند. پرسش ها در باب ارتباط ذهن و زبان را با سه روی کرد فلسفی، روان‌شناسی و فیزیولوژیک می توان بررسی نمود. فیلسوفان معمولاً با جنبه فیزیولوژیک چندان میانه‌ای ندارند اما گاهی با بررسی‌های روان‌شناسانه وجه اشتراک‌هایی پیدا می‌کنند. در میان نحله‌های فلسفی معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی بسیار بدان پرداخته‌اند. ویتگنشتاین به عنوان پدر معنوی این نحله با تحلیل ساختار منطقی زبان، چارچوب‌های درست و نادرست مفاهیم ذهنی را بررسی و تحلیل نموده که در پژوهش پیشِ‌رو مورد ژرف‌کاوی و تدقیق قرار گرفته است. مسأله بنیادین و زیرساختی ما در این پژوهش، نحوه ارتباط ذهن و زبان و تأثیر دو سویه آن‌ها در بحث شناخت منطقی جهان است. از این‌رو، با توجه به اهمیت ملاک‌های منطقی زبان نزد ویتگنشتاین، ساختار درست فهم انسان را بررسی نموده‌ایم.

 

مسئله شر، علم مدرن و خداناباوری «بررسی انتقادی استفاده از علم مدرن در تقویت خداناباوری»

کاظم راغبی

چکیده: در عصر جدید تعارض میان علم و دین به یکی از مهم ترین دغدغه های خداباوران تبدیل شده است. برخی از خداناباوران با بهره از فرضیه های علمی، باور های دینی را به چالش کشیده اند و عده ای دیگر تلاش دارند بر اساس یافته ها و فرضیه های علم مدرن، درتقویت مسأله شر، به عنوان اصل ترین دلیل فلسفی برای خداناباوری، دفاعیه ها و تئودیسه هایی که خداباوارن برای حل مسئله ی شر ارائه داده اند را تضعیف کنند. در این مقاله با بررسی علم مدرن در ساختار، دلالت و روش، نشان خواهیم داد که علم مدرن را نمی توان به عنوان استدلالی برای خداناباوری در نظر گرفت و همچنین با بررسی مسئله ی شر در دو بخش شر اخلاقی وشر فیزیکی، بدون آنکه بخواهیم میزان موفقیت مؤمنان در ارائه ی دفاعیه ها و تئودیسه ها در مسئله ی شر را داوری کنیم، بیان خواهیم کرد که چه در شر اخلاقی و چه در شر فیزیکی، علم نمی تواند دفاعیه ها و تئودیسه های خداباوران را تضعیف کند و به طور غیر مستقیم مؤیدی بر خداناباوری باشد.

 

نقد مبانی فلسفی میان رشتۀ آینده‌نگاری راهبردی به مثابه یک علم انسانی و اجتماعی نوین (تاکید بر ابتنای روش‌شناسی آینده‌نگاری راهبردی به رئالیسم انتقادی باسکار)

مسلم شیروانی ناغانی؛ عین الله کشاورز ترک؛ اشکان یوسفی

چکیده: بررسی روش و روش‌شناسی نیازمند ورود به حوزه فلسفه علم است. علوم همواره برای پیشرفت خود در پژوهش‌ها از روش شناسی کمک گرفته اند، علم آینده نگاری نیز از این امر متمایز نبوده است. با ظهور آینده نگاری در دهه 1940 و تثبیت آن بعنوان یک علم در دهه‌های بعد، از روش شناسی های متفاوتی در این علم استفاده شده که در آغاز عمدتا به تجربه‌گرایی متکی بوده و برای تحلیل مفاهیم از آن کمک گرفته است ولی در عصر حاضر، این مبنای فلسفی با چالش‌هایی روبرو شده است. در این مقاله به بررسی مبانی فلسفی و ماهیت میان‌رشته‌ای آینده‌نگاری می‌پردازیم و تناسب ابتنای روش شناسی آینده‌نگاری راهبردی به رئالیسم انتقادی باسکار را مورد بررسی قرار می‌دهیم. تحقیق حاضر از نوع توصیفی است. داده‌ها به روش کتابخانه‌ای گرداوری شدند و به روش تحلیلی-انتقادی مورد بحث و بررسی قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان می‌دهد آینده نگاری راهبردی به عنوان یک دانش انسانی و اجتماعی، ماهیتی میان رشته‌ای دارد و متمایل به استفاده از رویکردی آمیخته در روش‌شناسی است و رئالیسم انتقادی باسکار می‌تواند یک بستر معرفتی مناسب در این عرصه فراهم آورد.

 

نقد به مثابه تربیت فرهنگی

سید حسین حسینی

چکیده: مسألة این پژوهش، تحلیل نسبت نقد با پدیدة تربیتِ فرهنگی است. به این منظور با روش تحلیل مفهومی، درصدد ارائة مفاهیم پایه و نحوة ارتباط آنها با یکدیگر برآمدیم تا بتوان به نقشة مفهومی تحلیل مسأله دست یافت. پس از ابتنای مقاله بر دو پیش‌فرض مفهومی یعنی مفهوم فرهنگ و مفهوم تربیت، از دو معنای نقد سخن بمیان آمده است؛ معنای اول نقد همچون دانش نظری و معنای دوم نقد؛ همچون فعالیت کاربردی؛ و سپس به وجوه تحلیل نسبت نقد با تربیت فرهنگی پرداختیم. پذیرش فرآیند اجتماعی پدیدة تربیت فرهنگی، پژوهش را بر آن داشته که در پایان مقاله به راهکارهای بالندگی جریان «نقد به مثابۀ تربیت فرهنگی» اشاره شود مانند:ترویج فرهنگ نقد در آموزش‌های غیر رسمی و رسمی، بکارگیری طرح‌هایی مانند: p4c و pwc ،آموزش و کاربرد الگوها و شیوه‌های نقد علمی، حذف ساختارهای «حافظه محور» در نظام آموزشی.

 

روایت سلبی از موقعیت وجودی تکنولوژی در هستی (تنزل اشیا در نظام تکنولوژیک)

احمد شه گلی

چکیده: ابعاد متنوع تکنولوژی، از جنبه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در کنار این مطالعات، رویکرد فلسفی یکی از مهم‌ترین رویکردها به تکنولوژی است. در این مقاله در صدد رویکرد هستی شناختی به تکنولوژی با روایت سلبی و منفی به تکنولوژی هستیم. بر اساس این دیدگاه در نظام تکنولوژیک مرتبه‌ی اشیاء تنزل پیدا می‌کند. مقصود از تنزل، قرار گرفتن شی در جایگاه نازل و اخس از جهت ساختار وجودی، هیئت و آثار و نسبت جامع و صحیح با انسان و جهان است. تنزل اشیاء در نظام تکنولوژیک سبب ضعف قابلیت اشیاء در دریافت فیض شده است. در این مقاله این موضوع از طریق نقص مبادی صنعت، تکثر وسائط، غلبه کثرت بر وحدت اثبات شده است./822/ن602/ق

ارسال نظرات