۲۹ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۹
کد خبر: ۶۹۰۱۳۷

رویای گفتگوی تمدن‌ها در چنگال قدرت

رویای گفتگوی تمدن‌ها در چنگال قدرت
حملات آمریکا و متحدان غربی آن به افغانستان و عراق نشان داد که جهان تحت سلطه غرب، برای تحقق صلح، ایده گفتگوی تمدن‌ها را به کار نخواهد بست

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ایده گفتگوی تمدن‌ها در واکنش و مقابله با نظریه "برخورد تمدن‌ها" مطرح و با استقبال کشورها در سازمان ملل روبرو شد ولی به‌زودی مشخص گردید که اجماع کشورها و تظاهر آنان به حمایت از این ایده، سیاسی بوده و موافقت آنها در نام‌گذاری نخستین سال از هزاره سوم به نام گفتگوی تمدن‌ها، برآمده از باور و بینش عمیق آنان نبوده است؛ در همان روزگار، بسیاری از ارباب جراید و اصحاب رسانه با ورود شتابان به موضوع، به کندوکاو با رویکرد سیاسی پرداختند و مسائلی بمانند.

سیاست خارجی جدید ایران مبتنی بر تنش‌زدایی و گفتگوی میان ایران و آمریکا را انگیزه اصلی طرح آن دانستند، در ادامه اظهار نظر ریاست جمهوری وقت ایران به برداشت سیاسی از آن، شدت بیشتری داد آقای سید محمد خاتمی در مصاحبه‌ی خود با شبکه‌ی CNN، اظهار امیدواری کرد که دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و امریکا به تدریج برداشته شود. این کنش گری ژورنالیستی در مواجهه با این ایده، ثابت کرد که گفتگوی تمدن‌ها در حد ایده باقی خواهد ماند و کارآیی چندانی در سوق دادن جهان به‌سوی همزیستی، صلح و سازش فراگیر نخواهد داشت چراکه ارائه آن از ابتدا مسیری درست و سازنده را طی نکرد.

همان‌گونه که اشاره شد پیشنهاد گفتگوی تمدن‌ها، برای رویارویی با چندین دیدگاه هستی یافته در عرصه اندیشه بین‌الملل همانند «پایان تاریخ» و «برخورد تمدن‌ها» به جهانیان عرضه شد، از اینرو همانند نظریه‌های مشابه یک فضای تئوریک و آکادمیک را می‌طلبید تا گفتگوی تمدن‌ها به شیوه منطقی از مرحله «ایده پردازی» عبور کرده و به‌عنوان یک «نظریه» دارای جایگاه علمی شناخته شود و رویکرد مخاطبان نسبت به آن برخوردار از خاستگاه دانشورانه باشد و در نتیجه تبدیل به یک گفتمان علمی شده و در معرض نقد و نظر اندیشمندان تأثیرگذار قرار بگیرد.

این زایش نارسا و تولد گفتگوی تمدن‌ها در جمع سران سیاسی دولت‌ها، باعث شد که این ایده با شکست مواجه شده و به تنها کامیابی خود یعنی همان رای موافق تمامی اعضای حاضر اکتفا کند و نتواند مرهمی بر زخم کشورهای ستمدیده جهان باشد و صلحی پایدار برای دنیای ملتهب و غرق در تروریسم و خشونت به ارمغان بیاورد، در ادامه نه‌تنها چیزی در کارنامه خالی گفتگوی تمدن‌ها ثبت نشد بلکه با شوک بزرگی روبرو شد و درست در همان سال 2001 و هم‌زمان با تصویب گفتگوی تمدن‌ها، حمله به افغانستان روی داد هجومی که فراتر از مجازات عاملان حملات تروریستی 11 سپتامبر به برج‌های جهانی آمریکا، در پی حذف قهری یک اندیشه به نام «تفکر سلفی از نوع طالبانی» بود و ادعا میشد با سربازان چکمه‌پوش غربی به‌زودی باور و روش اندیشه‌گری دُگماتیسم اسلامی محو خواهد شد.

رویای گفتگوی تمدن‌ها در چنگال قدرت

حملات آمریکا و متحدان غربی آن به افغانستان و عراق نشان داد که جهان تحت سلطه غرب، برای تحقق صلح، ایده گفتگوی تمدن‌ها را به کار نخواهد بست و به‌ویژه ابرقدرت‌ها برای تأمین منافع خویش و حفظ برتری استراتژیک و هژمونیک به جنگ همچون یک راهکار نگاه می‌کنند و حاضر نیستند برخی از رقبای دیرینه و سرکوب‌شده خویش را به‌عنوان یک تمدن به رسمیت بشناسند و این مشکل اساسی در پروژه گفتگوی تمدن‌ها بود که از ابتدا بدان توجه نشده بود چراکه تمدن‌ جدید غرب، خود را در عرض‌ تمدن‌های‌ دیگر ندیده، بلکه‌ در طول‌ آنها و پیشاپیش‌ همه‌شان‌ می‌بیند و رهبری اندیشه جهانی را حق غیرقابل مذاکره خود می‌داند.

بدتر از آن اینکه مدرنیسم غربی خود را تئوری برتر و تنها اندیشه نجات‌بخش معاصر می‌داند ازاین‌روی به گونه جد‌ی‌ درصدد نشر دعوت‌ خود بوده و مصمم است حتی خرده‌فرهنگ‌هایی که اکنون میراث دار تمدن‌های عظیم بشری است را در خود هضم کند و اگر هم مشارکتی در گفتگوی تمدن‌ها داشته باشد باید دستاورد آن یکسان‌سازی‌ تمدن‌های‌ دیگر با فرهنگ غربی باشد، از نظر تمدن‌ تمامیت‌خواه انحصارطلب و دیگرستیز غرب، تمدن‌های‌ دیگر، باید با تحول‌ تکاملی‌ به‌ هدف‌ والای‌ یکسانی‌ و همسویی‌ و همگامی‌ با تمدن‌ غرب‌ دست‌ یابند و به دهکده جهانی وارد شوند. آری گفتگوی تمدن‌ها، به ما آموخت که حتی طرح و پیشبرد ایده‌هایی با اهداف انسانی تا هنگامی‌که از اهرم‏ های فشاری همانند نفوذ بر پایه قدرت برخوردار نباشد راه به‌جایی نخواهد برد چراکه بیش از چهار قرن، غرب با دهها جنگ و صدها جنایت ضد بشری کوشش کرد که بگوید در جهان فقط يك صدا وجود دارد و ديگران بايد آن را بشنوند و بپذيرند و این تک صدا چیزی مگر «پذیرش چیرگی غرب» نیست.

حجت الاسلام علیرضا نیک رو

ارسال نظرات