۲۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۹
کد خبر: ۶۹۵۶۸۸
آیت الله اراکی:

تمام اسلام سیاست است

تمام اسلام سیاست است
عضو شورای عالی حوزه های علمیه گفت: آنچه از منابع اسلامی استفاده می‌شود این است که فقه ما عین سیاست است و تمام فقه، سیاست است و کل سیاست ما عین فقه است.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، آیت الله محسن اراکی عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه در همایش دهمین سالگرد آیت الله عمید زنجانی که در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم برگزار شد با اشاره به شخصیت علمی و اخلاقی آیت الله عمید زنجانی گفت: ابعاد شخصیتی آیت الله عمید زنجانی بسیار پر دامنه و گوناگون است و ابعاد اخلاقی، علمی و جوانب گوناگون توانمندی‌های علمی ایشان همگی بیانگر شخصیت ارجمند و کم نظیر این عالم بزرگوار بود که شایسته تحقیق و پژوهش و درس آموزی است، اما من برای اینکه از این فرصت بتوانم استفاده کنم و مناسب با عنوان همایش نیز باشد موضوع تحقیق سیاسی و تبیین فقه سیاسی را به عنوان موضوع سخن خود انتخاب می‌کنم تا ارائه دهم.

وی با اشاره به نوع تیتر انتخاب شده برای این همایش ابراز داشت: آیت الله عمید زنجانی واقعاً فقیه فقه سیاسی بود و این تیتری که برای این همایش انتخاب و گزینش شده است تیتر بسیار مناسب و به جایی است و من می‌خواهم از این فرصت استفاده کرده و این مطلب را به بحث گذارم که ترکیب بین فقه سیاسی با فقه سیاست چه نوع ترکیبی است و مقصود ما از فقه سیاسی و فقه سیاست چه باید باشد؟

عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه در تبیین مقصود از فقه سیاسی و فقه سیاست اظهار کرد: ترکیب بین فقه سیاست با فقه سیاسی از لحاظ لفظی می‌توان سه نوع ترکیب را در نظر گرفت؛ یکی ترکیب اضافه است و بگوییم فقه سیاست و فقه سیاسی که اضافه کنیم فقه را به سیاست، نوع دیگری از ترکیب ترکیب وصفی است که فقه سیاسی فقه را توصیف به وصف کنیم و گاهی نیز ترکیب را ترکیب تلفیقی قرار می‌دهیم و اگر هم بگوییم چه فقه سیاست و چه فقه سیاسی، به منظور تلفیق بین فقه و سیاست این اضافه و این ترکیب را به وجو می‌آوریم و منظور ما از این تلفیق یعنی این است که بگوییم فقه یک چیزی و سیاست هم یک چیز دیگری است و دو مقوله از هم جدا و یا دو علم از هم جدا است.

آیت الله اراکی با مطرح کردن این سوال که آیا نسبت بین فقه و سیاست نسبت اضافی است یا وصفی و تلفیقی، پاسخ داد: اگر ما فقه را به سیاست اضافه کنیم و بگوییم فقه سیاست، ممکن است دلالت التزامی از او فهمیده شود که فقه اجزا، بخش‌ها و حوزه‌هایی دارد و یکی از حوزه‌های فقه حوزه مربوط به فقه و سیاست است همانگونه که فقه را به عبادات و معاملات و امثال این‌ها اضافه می‌کنیم سیاست نیز یکی از از حوزه‌های فقه می‌تواند باشد و بگوییم فقه سیاست.

وی خاطر نشان کرد: اگر ما بخواهیم فقه را به سیاست اضافه کنیم یعنی سیاست را وصف فقه قرار دهیم و بگوییم فقه سیاسی، اینجا می‌تواند به دو شکل اضافه تقییدی باشد و یا اضافه تفسیری باشد مثل اضافه وجود به شی که اضافه تفسیری است و تقییدی نیست، چون شی چیزی غیر از وجود نیست و شیئیت عین وجود است و شیئ مساوی است با لاوجود؛ حال می‌گوییم اینکه فقه سیاسی و فقه را به سیاسی توصیف می‌کنیم آیا این اضافه اضافه تقییدی است یعنی فقهی که مربوط به سیاست است و فقهی که عام است، ولی یک حوزه خاص آن فقه سیاست است و یا اضافه توصیفی است و فقه همان سیاست است مثل وجود شی.

آیت الله اراکی در ادامه افزود: اگر تلفیقی در نظر گرفتیم و فقه سیاسی که می‌گوییم یعنی تلفیقی است و به شکل توصیف بیان کردن به خاطر مجاز در تعریف است، حال عرض بنده این است که در اندیشه اسلامی این ترکیب چه ترکیبی است کدام یک از این چند نوع نسبت بین فقه سیاست صحیح است؟ آنچه که از منابع اسلامی استفاده می‌شود این است که فقه ما عین سیاست است و تمام فقه سیاست است و کل سیاست ما عین فقه است. همان چیزی که حضرت امام خمینی (ره) در کتاب بیع عبارت «الاسلام هو الحکومة بشؤونها، والاحکام قوانین الاسلام، و هی شأن من شؤونها» دارد.

عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه امام خمینی (ره) را بزرگترین پرچمدار فقه سیاسی دانست و گفت: دیدگاه امام خمینی که منابع دینی نیز همین دیدگاه را تایید می‌کند این است که می‌فرماید: تمام اسلام سیاست است و اسلام چیزی جز سیاست نیست چراکه تمام احکام اسلامی از کتاب طهارت گرفته تا کتاب دیات و هر حکمی از احکام فقهی همه از قوانین سیاست است و اسلام طرح حکومتی ارائه می‌دهد که در این طرح همه این مسائل به عنوان بخش‌هایی از این حکومت مطرح است؛ به عنوان مثال نماز، روزه و حج بخشی از این سیاست اسلامی است و ما دو چیز که فقه و سیاست باشد جدای از هم نداریم.

آیت الله اراکی با توضیح معنای لغوی و علمی سیاست افزود: سیاست یعنی فرمانروایی و سیاست چیزی جز این نیست و علم سیاست همان علم فرمان و فرمانروایی است و فرمانروا که می‌خواهد فرمانروایی کند برنامه فرمانروایی آن همان فرمان اوست که این فرمان همان سیاست او است که در واژگان عربی به امر تعبیر می‌شود و به صاحب فرمان امیر اطلاق گردد یعنی کسی که صاحب امر است و فرمان در دست او است و این امری است که در اسلام به آن بسیار تاکید شده است و کسی می‌تواند چنین جایگاه فرمانروایی داشته باشد که حق فرمان دادن را داشته باشد.

وی در پایان گفت: در منابع اسلامی حق فرمان مخصوص خداوند است و در هر نظام سیاسی حق طاعت و حق فرمان وجود دارد و اگر این حق فرمان حذف شود دیگر حاکمیت معنا ندارد و اگر غیر از این باشد هرج و مرج و بی حکومتی به وجود خواهد آمد و به همین خاطر است که ما مجموع فرمان‌های الهی را فقه می‌گوییم، زیرا فقه علم به احکام و افعال مکلفین است و حکم یعنی همان فرمان و دستور است و فقه علم دستور و فرمان است و لذا کل علم فقه ما فرمان است و فرمانده همان حاکم است که خداوند می‌باشد.

ارسال نظرات