۱۲ تير ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۷
کد خبر: ۷۱۳۹۲۳
بخش نهم؛

سلسله گزارش‌های کوتاه از سفرنامه حج آیت الله صافی گلپایگانی

سلسله گزارش‌های کوتاه از سفرنامه حج آیت الله صافی گلپایگانی
بهترین فرصت برای بررسی اوضاع اجتماعی ملل مسلمان همین موسم حج است، اینجانب آنچه توانستم در این اجتماع بشری بیندیشم در تمام آنها جمال معنویت اسلام را بیشتر ظاهر می ‎دیدم.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، سلسله گزارش‌ های کوتاه از سفرنامه حج مرحوم حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت فرارسیدن ایام حج و حضور زائران ایرانی خانه خدا بعد از دو سال تعطیلی به دلیل شیوع کرونا تقدیم مخاطبان می شود.

نهمین بخش از این سفرنامه بدین شرح است:

انبوه جمعیت

جمعیت زوار در مدینه منوره در موسم حج شاید بیشتر از هر موقع باشد به طوری كه از كثرت جمعیت، آمد و شد در خیابان‌ها دشوار است و اگر كسی فرصت داشته باشد و وضع رفتار و روش این جمعیت‌هایی كه هر كدام و هر گروهی نماینده یك نوع فرهنگ و عاداتی می‎ باشند كه با تفاوت‌هایی كه دارند همه در فرهنگ اسلام بهم پیوسته ‎اند یا به نظر بعضی همه نمایش فرهنگ اسلام هستند به مسائل جالب و دانستنی‌های مهم آگاهی می‎یابد.

بهترین فرصت برای بررسی اوضاع اجتماعی ملل مسلمان همین موسم است اینجانب آنچه توانستم در این اجتماع بشری بیندیشم در تمام آنها جمال معنویت اسلام را بیشتر ظاهر می ‎دیدم اگر چه از جهت وضع لباس و حتی چهره برای برخی جالب نیستند اما از نظر معنویت همه جالبند، و از همان‌هایی كه شاید به نظر عقب مانده و نادان جلوه كنند چنان انسانیت و وقار عبادت و پرستش خدا و تواضع در برابر او و خلوص نیت ظاهر است كه قابل توصیف نیست.

باور كنید برای بعضی از این گروه‌ها كه فاقد وسایل آسایش هستند، و لباس‌های ژنده و كهنه در بر دارند و از راه‌های دور در حالی كه بسیاری از آنها در سن پیری و كهولت یا در عنفوان جوانی می ‎باشند این مسافرت جهاد اكبر است كه جز با همت و تصمیم مؤمنان كسی بدان اقدام نخواهد كرد.

من همیشه و هر وقت از منزل بیرون می ‎روم و این مردم را از اهل هر شهر و دیار كه می‎ بینم از همت و تصمیم و خلوصشان لذت می‎ب رم و تعجب می‎ كنم و بر صاحب آن مكتبی كه این ایمان را در بشر ایجاد كرده كه چهارده قرن است انسانیت را در این زمین با این جلوه تابناك در معرض نمایش قرار می ‎دهد درود می ‎فرستم.

در این مظاهر و در این اوضاع است كه انسان به معنی پاسخ خدا به فرشتگان تا حدی آگاه می‎ شود كه وقتی ملائكه گفتند:اَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكَ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك؟

در جواب آنها فرمود: اِنّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ[1]

بدیهی است این جماعت بزرگ بشری به آن مرحله از كمال كه اسلام پیشنهاد نموده و مكتب اهل بیت علیهم‌السلام و تمسك به قرآن و عترت می ‎پروراند نرسیده ‎اند اما انسان اثر اسلام و تعالیم نجات بخش و انسان ساز اسلام را در اینها مشاهده می‎ كند، و می ‎فهمد كه اینها كلاس‌هایی را كه سازنده ‎اند طی كرده و به مراحلی از خودسازی دست یافته‎ اند هر چند كلاس‌های بسیار دیگر در جلو دارند.

تفاوت اشخاص از جهت تسلیم در برابر احكام خدا

در صدر اسلام هم تأثیر اسلام و تسلیم اشخاص در برابر دستورات، و فرمان‌های رسول اكرم(ص) مساوی نبود. بعضی تسلیم محض و كامل بودند، و به آنچه پیغمبر(ص) خبر می ‎داد یا به آن امر می‎ فرمود صد درصد مؤمن بودند و ذره‎ای احتمال خلاف آن را نمی ‎دادند، مانند علی(ع) كه سوابق ایمان و مواضع و مواقف او در اسلام همه روشنگر این حقیقتند كه ایمانی سنگین ‎تر و محكم تر از ایمان او قابل تصور نیست و حتی یك لحظه در برابر حكم خدا و فرمان رسول خدا(ص) در یك مورد هم اندیشه دیگر والعیاذ بالله خود رأیی اظهار ننمود و بلكه چنان شخصیتی كه به اتفاق همه، علوم و معارفی از او صادر شد كه جهان را پر نمود، و دانشمندترین فلاسفه الهی نتوانسته و نخواهند توانست در توصیف و تنزیه و سپاس حق تعالی مانند او سخن برانند و آن زبانی كه پس از پیغمبر(ص) این همه درفشانی كرد و علوم و معارف بشری و اسلامی را برای مردم بیان فرمود در عصر پیغمبر(ص) آنچنان ساكت و خاموش بود كه هرگز در خور عشری از اعشار و یك از هزار علوم و حكمت‌ ها و دانش ‌هایش از او شنیده نشد.

آری این است حقیقت فناء در محبوب كه: با وجودت ز من آواز نیاید كه منم.

این است ادب علوی و معرفت او نسبت به پیغمبر(ص) و این است تسلیم كامل در برابر خدا و رسول كه مافوق آن تصور ندارد.

و این است معنی بندگی و عبودیت و عمل به آیه: وَ ما كانَ لِمُؤْمِن وَ لا مُؤْمِنَة ‎اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ اَمْراً اَنْ یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ[2] اینجا است كه مقام كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرُهُ الَّذی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسانُهُ الَّذی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتی یَبْطِشُ بِها[3] و معنای: وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلكِنَّ اللهَ رَمی،[4] فعلیت و تحقق خارجی می ‎یابد.

بنده آن باشد كه بند خویش نیست

جز رضای خواجه‎ اش درپیش نیست

گر (ببرّد) خواجه او را پا و دست

دست دیگر آورد كاین نیز هست

نه ز خدمت مزد خواهد نه عوض

نه سبب جوید ز امرش نه غرض

نقطه مقابل و ضد این بینش موضع ابلیس مآبانه بعضی دیگر بود كه ابلیس گرچه به ظاهر سوابق زیادی در عبادت و پرستش خدا داشت اما انانیت و تكبر و خودبینی او در برابر خدا بر جای مانده و به مقام توحید نرسیده بود و فرمان خدا را برای اطاعت نمی ‎برد لذا زبان به اعتراض گشود و گفت: اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین،[5] در بین افرادی كه به اصطلاح به آنها صحابه اطلاق می ‎شود و در بین مردم دیگر و در عصر ما نیز بعضی در برابر حكم خدا و رسول خدا اظهار عقل و رأی می ‎نمایند و زبان معترضانه به چون و چرا باز می‎كنند و گاه به صراحت حكم خدا را رد می ‎نمایند و این بیماری در عصر ما بسیار شایع شده و بسا كسانی كه صبح می‎ كنند در حالی كه از دین خارج شده‎ اند.

تلبیس ابلیس

نكته دیگر كه از مشاهده مناظر اظهار شوق و ارادت و عبادات این همه مردم كه متأسفانه به راه ولایت راه نیافته ‎اند درك می ‎شود تلبیس ابلیس است كه چگونه در این مناظر و برنامه ‎ها كه به صورت عبادت و اطاعت است وارد شده و برنامه‎ های اسلامی را در بعض موارد بالمره تغییر داده یا در آن تصرف كرده و نقش خود را در آنها پنهان نموده است و به صورت پیروی از فلان و بَهمان و ابوهریره ‎ها و...خود را وارد كرده و دستورات شخصیت‌ هایی را كه در طول تاریخ اسلام را از تحریف غالین و ابطال مبطلین حفظ فرموده ‎اند كنار گذارده است.

این تلبیس ابلیس كه از آستین منافقین درآمد به قول ابودرداء همه برنامه ‎هایی را كه در عهد رسول خدا بود حتی نماز را تغییر داد وبزرگترین چهره ‎زشت و‎ وحشتناكش غصب ‎خلافت ‎اهل‎بیت(ع) ‎بود.

مسؤولیت آنها كه از روز اوّل خشت كج بكار گذارده و موجب گمراهی این همه مردم شده و سنّت سیئه را تأسیس كردند مساوی است با مسؤولیت تمام گناهكاران و خطاكارانی كه در طول تاریخ از راه آنها پیروی نموده ‎اند و بلكه بیشتر است.

بقیع

بقیع یكی از دو قبرستان معروفی است كه در صدر اسلام و عصر رسالت مسلمین، اموات خود را در آنها دفن نموده ‎اند و تاكنون هم دفن اموات در آنها به مناسبت شأن و فضیلتی كه همه مسلمانان برای این دو گورستان قائلند و جنبه‎ های تاریخی آنها ادامه دارد قبرستان دیگر همان قبرستان معروف مكه مكرمه (حجون) است كه در آینده به آن خواهیم رسید.

قبرستان بقیع پیش از هجرت پیغمبر اكرم(ص) به مدینه منوره، قبرستان نبود و بر حسب بعض نقل‌ها اولین نفری كه از انصار در این مقبره مدفون گردید اسعدبن زراره بود سپس از مهاجرین اولین كس عثمان ‎بن مظعون بود كه هر دو از صحابه عالیقدر بودند و به امر پیغمبر(ص) این زمین برای قبرستان آماده گردید و پس از رحلت ابراهیم فرزند عزیز پیغمبر(ص)  كه به امر آن حضرت او را نیز در بقیع در جنب عثمان‎ بن مظعون دفن كردند این قبرستان رسمیت یافت و به دفن اموات مسلمین در آنجا اختصاص پیدا كرد.

این قبرستان در سمت شرقی مدینه واقع است و طول آن بر حسب تعیین بعضی 150 متر و عرض آن 100 متر است و ظاهراً این طول و عرض قطعه ‎ای است كه فعلا بقیع نامیده می ‎شود و الا عرض و طول آن كمتر بوده است و مكان قبر عثمان كه به نام (حش كوكب) موسوم بوده است خارج از بقیع قرار داشته است كه چون مسلمانان مانع از دفن او در مقبره مسلمین شدند و حتی ابتداء انقلابیون از دفن او هم مانع می ‎شدند چند تن از بنی امیه او را روی دری گذاردند و چون در (حش كوكب) كه مقبره یهود بود حفره‎ای كندند و خاك بر آن ریخته جسدش را مخفی كردند این مكان را بنی امیه بعدها ضمیمه بقیع نمودند.

باری این قبرستان از چهارده قرن پیش تا امروز همواره زیارتگاه مسلمین و مركز بیداری و تذكار خاطرات رجال و شخصیت‌های بزرگ اسلام و رویدادهای زشت و زیبا بوده است.

و این قبرستان پس از روضه مقدسه نبویه یكی از منابع تاریخ اسلام است كه وجود شخصیت‌های تاریخی اسلامی را اثبات و تأیید می ‎نماید.

در حدود ده هزار نفر از صحابه در این قبرستان مدفون می ‎باشند. از معاریف و مشاهیری كه در این قبرستان مدفون هستند و از بانوان نخست به احتمال حضرت زهرا(س) را باید نام برد و نفر دوم به طور مسلم نیز فاطمه‎بن اسد ام الوصی و ام الائمه است كه نسبت به پیغمبر(ص) به مناسبت پرستاری و كفالتی كه از آن حضرت داشت مقام مادری دارد و بر حسب احادیث پیغمبر(ص) او را مادر می‎ خواند و فرمود بعد از ابوطالب كسی نسبت به من نیكی كننده‎تر از او نبود و در مقام تجهیز و تشییع و تكفین و دفن او عنایت‌هایی فرمود كه مورد تعجب و جلب توجه گردید، از جمله اینكه پیغمبر(ص) پیراهن خود را برای كفن او مرحمت كرد و در قبر او خوابید و از جمله قبور محترمه قبر ام البنین مادر حضرت عباس ابی الفضل شهید در كربلا است، و قبور زوجات النبی نیز به غیر از حضرت خدیجه(س)ذكه در مكه مكرمه و میمونه كه در سرف مدفون می ‎باشند، در بقیع می ‎باشد و همچنین قبور دیگر بنات پیغمبر(ص) و صفیه عمه بزرگوار آن حضرت و جمعی از بانوان معظمه اهل بیت از بنات بلا واسطه یا مع الواسطه ائمه(ع) نیز در بقیع است و اما از مردان نیز شخصیت‌های بسیار در این قبرستان مدفونند كه عزیزترین و بزرگترین آنها نخست سبط اكبر حضرت امام حسن مجتبی(ع) سید جوانان اهل بهشت و دیگر حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین(ع) و حضرت امام محمدباقر(ع) و حضرت امام جعفر صادق(ع) می ‎باشند (امام دوم و چهارم و پنجم و ششم) كه تواریخ زندگی مشحون از افتخارات و فضایل و بزرگواریِ آنها مستقلاً و در ضمن صدها تاریخ معتبر نوشته شده است و دیگر قبر جناب عباس عموی پیغمبر(ص) و عقیل عموزاده آن حضرت و عبدالله جعفر و از جمله چنانكه قبلا گفته شد قبر مطهر جناب ابراهیم فرزند عزیز و عالیمقام رسول خدا(ص) است كه بالخصوص در بقیع زیارت می ‎شود.

وضع كنونی قبرستان بقیع

وضع قبرستان بقیع در حال حاضر بسیار موهن است و اهانتی كه به رجال و شخصیت‌هایی كه در این گورستان مدفونند شده، فوق العاده تأسف آور و رقت انگیز است تقربیاً جز اقلیت غیر قابل توجهی كه به اسم وهابی نامیده شده و موجودیت دارند و گروهی از مردم غافل از حقایق جریان‌ها و دخالت سیاست در امور كه فریب تبلیغات عوام فریبانه آنها را خورده ‎اند، اكثریت مسلمانان از این استخفاف و اهانت سخت ناراحت و آزرده خاطرند.

در هیچ كجای دنیا نسبت به قبور بزرگان خود این همه بی‎ادبی و بی احترامی روا نمی ‎دارند و در هر كجا دفن اموات مرسوم است قبور اموات و مقبره آنها نیز محترم است.

نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی نقشه بسیار عمیق و خائنانه ‎ای بود كه بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام كشیده بودند و در موقعی كه برای تسلط بر كشورهای اسلامی دست به تفرقه و فرقه سازی بودند، مثلا علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری را در ایران به ادعای بابیت و مهدویت و نبوت و بلكه الوهیت برانگیختند و در هند غلام احمد قادیانی به اصطلاح فرقه مزدور احمدیه را و در عربستان نیز فرقه وهابی را وسیله دست ساختند و محمدبن عبدالوهاب را به مزدوری گرفتند و مهمترین مقصد آنها علاوه بر غارت معادن بزرگ نفت، از میان بردن آثار اسلامی بود كه حتی روضه مقدسه پیغمبر(ص) را نیز فرا گرفت.

 

 [1]. سوره بقره، آیه 30.

[2]. سوره احزاب، آیه 36.

[3]. اربعین شیخ بهایی، صفحه 143، حدیث35.

[4]. سوره انفال، آیه 17.

[5]. سوره اعراف، آیه 12.

ارسال نظرات