۱۱ مهر ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۱
کد خبر: ۷۲۰۲۹۱

خودم ،حسینم و فاطمه و زهرا و زینبم، فدای حضرت زینب (س) و رهبرم سید علی

خودم ،حسینم و فاطمه و زهرا و زینبم، فدای حضرت زینب (س) و رهبرم سید علی
همسرش مدافع حرم است و معروف به کیان . با چند تا بچه قد و نیم قد آمده تا جای شوهرش را پر کند . تازه یک پسر هم دارد که به عشق اربابش نام او را حسین گذاشته است. می پرسم سختت نیست؟با این نوزاد و بچه های کوچک؟ "خودم ،حسینم و فاطمه و زهرا و زینبم، فدای حضرت زینب (س) و رهبرم سید علی ."

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از گروه زندگی-هانیه ناصری:چند روزیست همه جا حرف از شلوغی و آشوب است،حرف از اعتراض و اغتشاش. نامش هر چه می خواهد باشد. ناامنی ها هم به جای خود! اما آنجا که سخن از بی حرمتی به میان می آید دیگر این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست. اینجا ایران است .ایرانی که یک روز مرد و زن و پیر و جوانش لباس رزم پوشیدند، از زیر قرآن گذشتند، با رمز یازهرا ، یاحسین و... به دل دشمن زدند تا یکپارچه ، جاودانگی و اسلامی ماندنش را فریاد بزنند و حالا میدان انقلاب با دنیایی خاطره از غیرت ها و مردانگی ها، شکوهی دیگر را به تماشا نشسته است . اینجا ایران اسلامی است!

* یک سلام نظامی به یک سرباز کوچولو

یک سرباز کوچولو میان آن همه جمعیت است.نه روزهای انقلاب را دیده، نه دفاع مقدس را.او اینجا چه می کند؟! حرف حسابش چیست؟! انصافا بزرگ حرف می زند.پدرش را نشانم می دهد و می گوید:«پدرم جانباز است. او مرد جنگ بوده و سلامتی اش را برای دفاع از مردم کشورش فدا کرده است .من هم می خواهم مرد جنگ باشم .هم لباس نظامی دارم، هم کلی وسایل .من نمی گذارم دشمن به کشور و اعتقاداتم حمله کند.» او که پرچم ایران را در دست های کوچکش گرفته از عشق به حاج قاسم هم می گوید.

دوست دارم به احترام اینهمه غیرت و اقتدارش یک سلام نظامی به او بدهم.

*لبیک یا حسین/ با ولایت تا شهادت

از صدای «لبیک یا حسین» سرم را برمی گردانم. سید محمد طه صادقی با دوستانش آمده تا لشکر سربازان کوچک انقلاب اسلامی را کامل کند.7 سال دارد و قد پرچم ایرانی که در دست دارد از قد خودش بلند تر است .افتخار مادر این است که فرزندش را زیر این پرچم و امام حسینی بزرگ می کند. او معتقد است از دفاع مقدس و انقلاب خاطرات فراوان و تصاویر بسیار ،دیده و شنیده ایم.اما از نسل امروز که سربازان امروز و فردا هستند، به اندازه همان جوان هایی که نگذاشتند کشورمان به دست بیگانه بیفتد انتظار داریم.آنها باید راه شهدا را ادامه دهند.

سید کوچک و هم سالانش هم ایران اسلامی را سربلند می خواهند.مثل همیشه تاریخ.عکس حاج قاسم در کنار ابومهدی هم ،پیام حضور این لشکر بااخلاص خداست:«با ولایت تا شهادت.»

*ما ایستاده ایم!

 مطهره کوچولو حلما را هم آورده بود .هر دو چادر به سر داشتند .خیلی گرم بود، آنقدر که آب معدنی خنک پخش می کردند تا شاید کمی از عطش و هرم گرما کم کند.به سراغش می روم. آخر خیلی مادرانه عروسکش  را  در آغوش گرفته است .  چرا عروسکت را آورده ای؟ چرا چادر سرش کردی؟ صدای دخترک 4 ساله دل را می برد :«آوردمش تنها نباشه. می خوام هر دوتامون چادری باشیم.» 

برادرش مرتضی شاه حسینی هم که 13 سال دارد با اقتدار پوستری را در دست گرفته و به آمریکا هشدار می دهد که نمی تواند این نظام اسلامی را از پا درآورد.او معتقد است همچون شهیدان 13 ساله روزهای دفاع مقدس آماده جهاد است و می گوید:«آن ها هم رفتند تاروزی را نبینند که پرچم ایران اسلامی بر روی زمین بیفتد.»جای تعجب نیست .اینها  فرزندان مادری هستند که خود با افتخار می گوید:«ما تا آخرین قطره خون پای انقلاب ایستاده ایم» و یقین دارد هیچ کس نمی تواند چادر را از سر هیچ بانوی مسلمانی بردارد.

*عِرض خود می بری و زحمت ما افزایی

کنار همه عزاداران 28 صفر و معترضان به بی حرمتی های این روزها ، یک پدر و پسر هم حرفهای قشنگی برای گفتن دارند . یک طلبه جهادی که خودش را بنده خدا معرفی می کند، در کنار پدری پیر و مهربان از نسل دفاع مقدس.  قبل از هر کلامی، لباس تنشان یک دنیا حرف دارد. آن دو هم با شعار «با ولایت تا شهادت» کفن پوش آمده اند تا به دشمن بگویند هر چه تلاش کند نتیجه عکس می گیرد.طلبه جوان در حالیکه لبخند برلب دارد می گوید:« دشمنان بدانند اگر قدمی در راه مقابله با دین ما بردارند، ما دوان دوان در راه مقابله با دنیای آنها قدم برمی داریم.با این هوچی گری های دفعتاً و ثانیه ای نمی توانند خللی در عزم فولادین مردم مسلمان ایران به وجود بیاورند.» او با خواندن این مصرع که:«عِرض خود می بری و زحمت ما افزایی »به دشمنان داخلی و خارجی هشدار داد که تلاششان به هیچ نتیجه ای نخواهد رسید.

*خودم و بچه هایم، فدای حضرت زینب (س) و رهبرم سید علی 

برای لحظه ای فرار از شلوغی و گرما، پناه به یک کنج سایه دار خیلی می چسبد . اما آنجا هم یک دنیا دیدنی است و یک عالم حرف خوب . 

نگاه معصوم و آرام مادر جوان در حالیکه صورتش از گرما به سرخی نشسته است آرامشی عجیب دارد .نامش الهه است . دو تا دختر کوچک کنارش نشسته اند و یک نوزاد دوست داشتنی هم در آغوش اوست . همسرش مدافع حرم است و معروف به کیان . با چند تا بچه قد و نیم قد آمده تا جای شوهرش را پر کند . تازه یک پسر هم دارد که به عشق اربابش نام اورا حسین گذاشته است.

سختت نیست؟با این نوزاد و بچه های کوچک؟ حرفی می زند که دهانم بسته می شود . خودم ،حسینم و فاطمه و زهرا و زینبم، فدای حضرت زینب (س) و رهبرم سید علی .

*دخترکی که بابایش یک پلیس است

دخترک با افتخار دست پدر و مادرش را گرفته است .  حس  عجیبی دارد . یک جور آرامش و افتخار . یک جور سربلندی و غرور.طوری قدم بر می دارد که انگار دنیا را حریف است .تا یادم می آید ابهت لباس نظامی مردان سرزمینم، غرور من را هم لبریز می کرد. چه برسد به دخترکی که بابایش یک پلیس است.

زهرا کوثری مادر حنانه است ، دخترک 8 ساله و آشنا با قرآن .زهرا که هم همسر و هم پسرش در کسوت نیروی انتظامی مشغول به خدمت هستند ، به این خدمتگزاری افتخار می کند و دلش می خواهد با کنترل فضای مجازی ، افزایش بصیرت و اطلاع رسانی خوب و به موقع رسانه های داخلی ، فرصت شبهه افکنی  از دشمنان گرفته شود .او هم که  یک عمر اضطراب و دلواپسی برای سلامتی شوهرش را در سینه دارد، از سر غرور و تشکر نگاهی به مرد زندگی اش می اندازد و می گوید:«ان شاالله نیروی انتظامی مثل همیشه به مردم خدمت می کند و مردم هم مثل همیشه قدردان زحمات این خدمتگزاران هستند.»

*آقای پلیس سرش را بوسیده بود

زهرا به روی خودش نمی آورد ،اما معلوم است دارد قند توی دلش آب می شود . آخر آقای پلیس سرش را بوسیده است. همان کسی که برای او نماد قدرت و امنیت است . همان کوه بلند و استوار دنیای کودکی اش .   نرگس سادات معینی مادر زهرا است . او و همسرش تعداد زیادی شاخه گل  آورده اند تا زهرا خانم با دستان کوچکش تقدیم ماموران نیروی انتظامی کند، به پاس قدردانی از زحماتشان. تاهم نیروهای خدمتگزار این نظام اسلامی دلگرم شوند ، هم دخترکشان از کودکی بیاموزد که قدردان زحمات پلیس باشد. 

 

*ایران اسلامی برای همه نسل ها

اجتماع امت رسول خدا (ص) با همه قوا و تمام نسل هایش، باری دیگر به صحنه آمد تا به رهبری سید علی و با اقتدا به خون شهیدان، فریاد عزت و افتخار سر دهد و در دفتر تاریخ انقلاب، باری دیگر نام ایران اسلامی را  با خطی سبز و سفید وسرخ بنویسد.

 

پایان پیام/

ارسال نظرات