۰۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۸
کد خبر: ۷۲۸۰۷۷
یادداشت؛

جهاد تبیین در سیره امام باقر

جهاد تبیین در سیره امام باقر
یکی از وظایف مهم امام باقر(ع) برپایی دین، اصلاح جامعه و تبیین معارف بود و هر یک از امامان دیگر(ع) نیز با توجه به شرایط زمانی که در آن قرار داشتند، به تبیین می پرداختند.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، امام محمد باقر علیه‌السلام پنجمین امام بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است، که در روز اول ماه رجب سال 57 هجری قمری، در شهر مدینه دیده به جهان گشود،[1] پدر بزرگوار ایشان، امام زین‌ العابدین علیه‌السلام و مادرش، فاطمه؛ امّ عبدالله، دختر امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود. بنابراین نسب امام محمد باقر علیه‌السلام، هم علوی و هم فاطمی است.

از این‌رو نسل امامان بعد از ایشان، از نظر پدر به امام حسین علیه‌السلام و از نظر مادر به امام مجتبی علیه‌السلام بر می‌گردد.

لقب زیبای «باقرالعلوم»

جابربن عبداللَّه انصاری می‌گوید: روزی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به من فرمود: «بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید که هم‌نام من و شبیه من است: «َیبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً»؛ علم را می‌شکافد، شکافتنی[درهای دانش را می‌گشاید]».[2] بنابراین لقب «باقر» توسط پیامبر به ایشان داده شده است.[3] ایشان نیز مانند پدران بزرگوارش، به تبیین معارف قرآن و جایگاه امامت پرداخته و سعی در اعتلای ثقلین داشتند.

م/جهاد تبیین در سیره امام باقر علیه السلام

جهاد تبیین در عرصه علم و دانش

یکی از وظایف مهم امام علیه‌السلام، برپایی دین، اصلاح جامعه و تبیین معارف قرآن کریم است.[4] هر یک از امامان علیهم‌السلام، با توجه به شرایط زمانی که در آن قرار داشتند، به نوبه خود، وظیفه تبیین معارف دینی را به بهترین وجه انجام دادند؛ زیرا بهترین کارآیی جهاد تبیین، در گردزدایی و غبارروبی‌های جهل و جهالت، از چهره جامعه است و مهم‌ترین راه برای جهاد تبیین، فزونی علم و آگاهی اقشار مختلف جامعه است. بنابراین با فرصتی که برای امام باقر علیه‌السلام، فراهم شد، ایشان به خوبی این مهم را عملی کردند، به برخی از موارد آن اشاره می‌شود.

 تبیین جایگاه امامت

از آنجا که تعداد راویان حدیث، زیاد هستند و هر کدام روایت کردن از صحابه را برای خود افتخار می‌دیدند؛ ولی امام باقر علیه‌السلام، همانند سایر ائمه علیهم‌السلام، گاه مستقیم از پیامبر نقل قول می‌کرد، با اینکه حضرت را ندیده بود و در موارد زیادی، حکم خدا را مستقیم بیان می‌کردند، بدون اینکه از کسی نقل روایت کند.[5] نکته مهم این نوع رفتار حضرت، تبیین جایگاه امامت، علم غیب، دانش بی‌پایان ایشان و... است؛ زیرا در غیر این صورت مردم و فرهیختگان، حضرت را فقط به عنوان یک راوی مانند راویان دیگر می‌شناختند.

تبیین و نشر علوم و تشویق به فراگیری آن

از آنجا که فراگیری علوم، یکی از سفارش‌های قرآن کریم است و خداوند در چند جای قرآن بعد از بیان مطالبی از کلمه «لِتَعْلَمُوا، تا اینکه بدانید»، استفاده کرده است،[6] امام باقر علیه‌السلام نیز علاوه بر اینکه علوم مختلف را در بین مردم نشر دادند، آنها را به علم‌آموزی و جهل‌زدایی، تشویق می‌کردند.

حضرت برای تحقق این امر می‌فرمود: «اَلْکمالُ کلُّ الْکمال،ِ التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ»؛[7] «کمال، تمام کمال، فهمیدن دین و بردباری بر سختی‌ها و اندازه‌گیری معیشت است». همچنین حضرت با تشویق مردم به پرسیدن، سؤال کردن را کلید و روش فراگیری علوم دانسته و فرمود: «اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مِفْتاحُهَا السُّؤالُ...»؛[8] «علم گنجینه‌هایی است و کلید آن پرسش است»، سپس فرمود: «پس سؤال کنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا در پرسش، چهار نفر، اجر و منفعت می برند، پرسش‌گر، معلم، شنونده و کسی که جواب می‌دهد».

م/جهاد تبیین در سیره امام باقر علیه السلام

 سعی در انتشار علوم

بعد از تشویق مردم به علم‌آموزی، نوبت به انتشار علوم در بین آحاد مردم می‌رسد، بر همین اساس امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «تَذاکرُ الْعِلْمِ دِراسَةٌ وَ الدِّراسَةُ صَلاةٌ حَسَنَةٌ»؛[9] «مذاکره علمی، درس [و تعلیم] است و درس،[به منزله] نمازی نیکو و [پذیرفته شده] است». به عبارت دیگر گفتگوهای علمی، همانند نماز از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است.

در جای دیگر حضرت فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اَحْیا الْعِلْمَ اَنْ یذاکرَ بِهِ اَهْلَ الدِّینِ وَ اَهْلَ الْوَرَعِ»؛[10] «خدا رحمت کند بنده‌ای را که علم را زنده کند و زنده کردن علم، به این است که با اهل دین و افراد با ورع مذاکره و گفتگو کند و همچنین به دیگران نیز بیاموزد».[11]

تبیین نوع برخورد با سلاطین

یکی از شیعیان به نام عبدالغفار بن قاسم، در مورد رفت و آمد نزد سلطان ستمگر پرسید، امام باقر علیه‌السلام، در ضمن نهی ایشان از همراهی با سلطان فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان سه پیامد منفی دارد: کاشتن محبت دنیا در دل، فراموشی مرگ و نارضایتی به آنچه خدا قسمت کرده است».[12]

بنابراین امام با این بیان علاوه بر اینکه انسان را از گناهان باز می‌دارد، در مورد نوع برخورد با دیگران به‌خصوص حاکمان ظالم، قاعده‌ای را بیان می‌کند، که هر برخوردی این پیامدها را به دنبال داشته باشد، باید ترک شود.

پی‌نوشت:
[1]. طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامه، موسسه البعثة، 1413ق، ج1، ص215.
[2]. کلینی، کافی، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج1، ص469.
[3]. حکیم، سید منذر، اعلام الهدایه، المجمع العالمی لاهل البیت، ج1، ص41.
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، دارالکتاب، 1404ق، ج2، ص105.
[5]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، دارالکتاب، 1404ق، ج1، ص321.
[6]. مائده: 97؛ یونس: 5؛ اسرا: 12؛ طلاق: 12.
[7]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج1، ص32.
[8]. شریف الرضی، محمدبن حسین، مجازات النبویه، دارالحدیث، 1422ق، ص200.
[9]. کلینی، ، محمدبن یعقوب، کافی، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، ج1، ص41.
[10]. همان.
[11]. همان.
[12]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج72، ص377.

ارسال نظرات