تفاوتهای تحولات سوریه با بیداری اسلامی منطقه
به گزارش خبرگزاری رسا، همزمانی حوادث سوریه با فرایند بیداری اسلامی این شبهه را مطرح کرده است که حوادث سوریه بخشی از فرایند بیداری اسلامی است. موضع گیری متفاوت کشورمان در برابر حوادث سوریه نسبت به بیداری اسلامی، این ابهام را بیشتر میکند، چرا که کشورمان طرفدار بیداری اسلامی است، اما حوادث سوریه را بخشی از این فرایند نمیشناسد و درنهایت در درک واقعیت حوادث سوریه ابهام پدید میآورد که توضیح آن ضروری است.
شکی نیست که پدیده بیداری اسلامی دارای ویژگیهای تعریف شدهای است که حوادث سوریه در بخش محدودی با آن اشتراک دارد و در بخشهای متعددی نه تنها هیچگونه همگونی ندارد که ضد جهتگیریهای بیداری اسلامی است:
1ـ یکی از مهمترین ویژگیهای بیداری اسلامی تلاش برای تغییر ساختارهای استبدادی و جایگزین کردن مردم سالاری متکی بر گسترش مشارکت مردمی به جای آن است. در سوریه این ویژگی کاملاً به چشم میخورد و مردم در پی تغییر نظام تکحزبی سوریهاند و این حق هر جامعه است و دولت سوریه این خواسته را پذیرفته و با تغییر قانون اساسی و ماده هشت آن به حاکمیت مطلق حزب بعث پایان داده و یک نظام سیاسی متکثر و چندحزبی متکی به آرای عمومی را جایگزین آن کرده است.
حمایت ایران از اصلاحات سیاسی در سوریه به معنای حمایت از این بخش از حقوق مسلم مردم سوریه است که با جهتگیریهای بیداری اسلامی نیز همراه و هم سو است.
2ـ در همه جنبشهای بیداری اسلامی ویژگیهای مشترکی به چشم میخورد که فراگیر شدن موج اعتراضات مردمی یکی از آنهاست. در تونس این جنبش پس از 23 روز و در مصر 18 روز موفق شد تا موج اعتراض را در سطح ملی (همه شهرها) گسترش دهد. در یمن و بحرین نیز این جنبش ظرف چند روز از یک اعتراض محدود به یک اعتراض اکثریتی تبدیل شد. در حالی که در سوریه به رغم اینکه بیش از یک سال و یکماه از شروع اعتراضات میگذرد، اما همچنان موج اعتراضات محدود و اقلیتی است.
در حال حاضر از 16 استان سوریه تنها چهار استان ادلب، حمص، حماه و درعا درگیر اعتراضند و تقریباً در دیگر استانها آرامش حاکم است و ناتوانی معارضه در فراگیر کردن و اکثریتی ساختن موج اعتراضات عملاً واقعیتی را پدید آورده است که حوادث سوریه بر جهتگیریها و شاخصهای بیداری اسلامی منطبق نیست.
علاوه بر آن، تمرکز اعتراضها در استانهای هم مرز با ترکیه، لبنان و اردن این شبهه را مطرح میکند و آن اینکه خواستی که معارضان یدک میکشند منشأ داخلی ندارد و عمدتاً از آن سوی مرز مدیریت میشود.
3ـ در همه حوزههای بیداری اسلامی ضریب همبستگی اجتماعی با آغاز این جنبش افزایش یافته و به سیاستهای رژیمهای وابسته در ایجاد دو دستگی و چند دستگی پایان داده است و این شاخص یکی از مهمترین عوامل پیروزی نیز به شمار میآید. به عنوان نمونه در مصر شکاف اسلامی، مسیحی یکی از مهمترین شکافهای فعال اجتماعی بود که حمله به کلیساها یکی از پیامدهای آن به شمار میآمد، در حالی که پس از آغاز موج بیداری اسلامی میدان التحریر قاهره شاهد نماز جمعه باشکوه مسلمانان در روز جمعه و قدّاس مسیحیان در روز یکشنبه بدون هیچگونه حساسیت بود.
در سوریه با آغاز موج اعتراضات، واگرایی اجتماعی یکی از مهمترین پیامدهای آن به شمار میآید. مطرح کردن شعارهایی مانند «علوی بر تابوت و مسیحی به سوی بیروت» و کشته شدن حدود یک هزار شیعه سوریه در اطراف حمص و ادلب نشان میدهد همبستگی اجتماعی در سوریه در نتیجه اعتراضات جدید در حال فروپاشی است و این ویژگی کاملاً ضدبیداری اسلامی است.
گفته میشود در حوادث سوریه چند هزار نفر کشته شدند که یک سوم و یا نیمی از آنها توسط افراد مسلح به قتل رسیدند و این رفتار نمیتواند در میان جامعه همبستگی پدید آورد./994/
4ـ یکی از مهمترین ویژگیهای جنبش بیداری اسلامی تلاش برای قطع وابستگی به خارج و تغییر نوع اتحاد و ائتلافها با قدرتهای سلطه طلب و رژیم صهیونیستی است. حمله مردم مصر به سفارت رژیم صهیونیستی و حمله مردم طرابلس لیبی به سفارت امریکا، شاخصهای مهمیاند که این جهتگیری را نمایان میسازد.
در سوریه سیاست خارجی نظام از استقلال وسیعی برخوردار بوده و هست و حضور فعال این کشور در محور مقاومت و همپیمانی با ایران و دفاع از آرمان فلسطین از مهمترین شاخصهای سیاستهای مستقل سوریه است. در حال حاضر، جنبش اعتراضی در سوریه به طور گستردهای به خارج وابسته است و با کمک مالی غرب و عربستان سعودی و قطر به بسیج هواداران خود و مسلح کردن آنها میپردازد. این وابستگی شاخص سلبی است که منشأ اعتراض را نمایان میسازد و نشان میدهد که این شاخص در تعارض کامل با شاخصهای موج بیداری اسلامی است.
5ـ در همه کشورهای حوزه بیداری اسلامی گسترش اعتراض مردم نسبت به نظامهای استبدادی و وابسته به جدایی مردم از نظام شده و فروپاشی نهادهای دولتی یکی از مهمترین تجلیات این بعد است. معمولاً با بالا رفتن ضریب همبستگی ملی در برابر نظام، شرایط اجتماعی به گونهای رقم میخورد که فروپاشی کارکنان دولت اعم از لشکری و کشوری ناممکن میشود و جدا شدن افراد از نهادهای حاکمیتی به فروریزی آنها میانجامد.
در مورد لیبی جدایی دیپلماتها، نظامیان و کارکنان غیرنظامی تبدیل به پدیده آشکاری شده بود و هنگامی که معمر قذافی سقوط کرد، تقریباً اکثر نهادهای دولت در داخل و خارج از نظام جدا شده بود و تنها چند نهاد نظامی به فرماندهی فرزندانش (معتصم و خمیس و سیفالاسلام) به دفاع از رژیم میپرداخت.
در سوریه چنین پدیدهای به چشم نمیخورد و از آنجا که فکر قیام به یک باور اکثریتی تبدیل نشده، ریزشی در نهادهای حاکمیتی به چشم نمیخورد و اگر جدایی از نظام هم صورت گرفت به صورت فردی و نه گروهی و محدود و نه گسترده بوده است.
این واقعیت نشان میدهد میان گروه معترض و کارکنان دولت همبستگی قابلتوجهی به چشم نمیخورد و این شاخص بخوبی نشان میدهد که شرایط سوریه با حوزه بیداری متفاوت و با شاخصهای آن نیز متعارض است.
مجموعه این تفاوتها، نتایج متفاوتی به دنبال داشته است. اینکه قیام در تونس پس از 23 روز و در مصر پس از 18 روز به سرنگونی دیکتاتور منتهی میشود ولی در سوریه پس از سیزده ماه تحولی در این کشور صورت نمیگیرد به علت تفاوتهای ماهوی در این دو حوزه (بیداری و سوریه) است.
طرح کوفی عنان که برپایه توقف خشونت و آغاز گفتوگو میان مخالفان و دولت مبتنی است، شاخص مهمی را به نمایش میگذارد. تلاش برای حل بحران سوریه بر پایه رفرم و با همکاری نظام یعنی عبور از مرحله براندازی است که در یک سال گذشته از طرف معارضان و حامیان منطقهای و بینالمللی پیگیری میشد.
حمایت ایران از رفرم و تشویق دولت سوریه به اصلاح ساختار سیاسی برپایه درک دقیقی از تحولات سیاسی این کشور است، هر چند که این حمایت هیچگاه تیراندازی به سوی مردم را توجیه نمیکند و نبود اشتباهات در مدیریت امنیتی بحران را انکار نمیکند.
آنچه مسلم است، برگزاری انتخابات پارلمانی در این کشور گامی در جهت حل بحران داخلی است و تشکیل کابینه مستقل (فراحزبی) برای مدیریت تحول سیاسی در این کشور میتواند در تسریع خروج این کشور از بحران کمک کند و این تحول شرایط معادله منطقهای را بهبود میسازد و محور مقاومت را تقویت خواهد کرد./994/ت101/ک