توصیههای آیت الله مهدوی کنی در کتاب «عکس انتخاباتی با کت احمدی نژاد»
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از سوره مهر، محمدرضا سرشار، نویسنده که برای ششمین دور نمایندگی مجلس شورای اسلامی از حوزه تهران نامزد شده بود، در کتاب «عکس انتخاباتی با کت احمدی نژاد» به خاطرات و فعالیتهای آن روزهایش پرداخته است.
وی که به توصیه مرحوم آیت الله مهدوی کنی در فهرست جامعة روحانیت قرار میگیرد، برای دیدار با آیتالله به دانشگاه امام صادق میروند تا ضمن ملاقات و تشکر از اعتمادی که به وی داشته، از رهنمودهای آیت الله نیز بهره ببرند. با هم چگونگی این دیدار و گفتوگویی که میان آیت الله مهدوی کنی و این نویسنده صورت گرفته را با هم میخوانیم.
«ضبط برنامه، ساعت یازده، تمام شد. از آنجا، یکراست به دانشگاه امام صادق علیه السلام رفتم، و به امامت حاج آقا مهدوی کنی، در مسجد دانشگاه، نماز ظهر و عصر را اقامه کردم.
پس از نماز، تا مدتی، مأمومانی به ایشان مراجعه میکردند، و کارهایی داشتند. آخر از همه، جلو رفتم و خودم را معرفی کردم.
برخورد گرم و محترمانهای کرد. مشخص بود که ـ با وجود آن همه مشغله ـ از حافظه خوبی برخوردار است. از نزدیک، سیمای سفید و روشنی داشت؛ که لبخند، دلنشینترش میکرد. در مجموع، اسباب صورت متناسب و حتی میتوان گفت، چهرة زیبایی داشت. با این همه، بر اثر کهولت سن، شانهها اندکی فرو افتاده بود. شال گردن بلند دستبافی دور گردن داشت؛ و موها را، از ته، تراشیده بود.
مرا به دفترش ـ در گوشهای از مسجد ـ دعوت کرد و در آنجا، پانزده ـ بیست دقیقهای، صحبت کردیم.
گفتم: وظیفة خود دانستم که خدمت برسم، و برای قرار گرفتن نامم در فهرست جامعة روحانیت مبارز و اعتمادی که به من کردید، تشکر کنم. بعد هم، چنانچه رهنمودی در این مورد مد نظر است، بفرمایید.
پس از مقدمهای کوتاه، گفت: ما، نه در ارتباط با دولت و نه جامعة روحانیت مبارز، نمایندة «بله قربان گو»، نمیخواهیم. حتی ممکن است نمایندهای از فهرست ما، در مجلس،گاه، در موردی، نظری متفاوت داشته باشد. اما انتظار داریم در فرازهای سرنوشت ساز، که نیاز به حضور و عرضِ اندامِ جمعی هست، وارد صحنه شود. و البته، در این میان، اصل، اسلام، انقلاب، امام و رهبری است.
افزود: در جامعه (روحانیت مبازر)، من، از شما حمایت، و رویتان تاکید کردم. خوشبختانه، دوستان هم، اکثراً جنابعالی را میشناختند.
در مورد نحوة تبلیغات، رهنمود ایشان، این بود:
ـ حتی در تبلیغات فردی، کارهای دونِ شانِ اسلامی انجام نشود. مثلاً تعداد زیادی پوستر یک نفر، در یک جا، کنار هم، زده نشود. من در دورة قبل انتخابات هم گفتم، که با این کارها مخالفم. ضمن اینکه، این کارها، تأثیر منفی هم میگذارد.
دیگر اینکه، در تبلیغات و سخنرانیها و صحبتها، روی مواضع اصولی خودمان (اسلام، انقلاب، امام و رهبری) پا فشاری کنیم؛ و کوتاه نیاییم.
به عنوان یک گلایه ـ و نه تأیید ـ گفتم: طی دو ـ سه سال اخیر ـ خاصه از انتخابات ریاست جمهوری 76 و شوراهای اسلامی شهر 78 ـ متأسفانه بعضی از دوستان حزباللهی ما هم، از نظر روانی، سخت شکستهاند، و تقریباً هیچ امیدی ندارند. این عده، این طور توجیه میکنند که اگر در تبلیغات، روی این مواضع پافشاری کنیم، حتما رأی نخواهیم آورد.
حاج آقا گفت: بله. عدهای، متأسفانه، این طور شدهاند. اما ما، حتی اگر رأی هم نیاوریم، نبابد آنجا که لازم است، از اصولمان کوتاه بیاییم.
صحبتها، در محیطی کاملاً صمیمی، بیتکلف، و خارج از هر گونه پردهپوشی انجام گرفت. صراحت لهجه و تواضع بزرگوارانة ایشان ـ با آن مقام و موقعیت اجتماعی و روحانی ـ نسبت به بنده، که قطعا در سن و سال فرزند ایشان بودم، مرا سخت تحت تأثیر قرار داد. (برای مثال، در تمام مدت صحبت، این روحانی والا مقام، اغلب خود را «بنده» ، و بنده را، «جنابعالی» خطاب میکرد.)
در این حال، وقتی به امواج سهمگین تبلیغاتی منفیای، که بهخصوص از جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 به این سو، علیه ایشان و همفکرانش در کشور به راه افتاده بود، و بعضاً از سوی افراد ناآگاه نیز بازگو میشد میاندیشیدم، با خود فکر میکردم که عاملان اصلی چنین کاری، آیا به راستی میتوانند در برابر خدا و وجدان خود، پاسخگو باشند؟!
آنچه من در این ملاقات کوتاه دیدم و دریافتم، نه یک رهبر حزب یا جریان سیاسی، که یک شخصیت روحانی بود، که برای خود و تشکلش چیزی نمیخواست. سیاست او عین دیانتش بود. و حتی در شرایط افول ـ هرچند مقطعی ـ محبوبیت اجتماعی اندیشه و مشی سیاسی مورد قبولش، حاضر نبود ذرهای از اصول اعتقادی خویش کوتاه بیاید؛ یا آنکه از هر وسیلهای، برای تحقق همان اهدافِ ـ از نظر خود ـ حقش، استفاده کند.
بیهیچ تردید، بودن در چنین مجموعهای ـ صرف نظر از نتیجة کار ـ میتوانست نقطهای مثبت و روشن ، در کارنامة هر فرد حقطلب و آزادهای باشد./998/د102/ق